ص ٢١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هَل|هَلْ‌]] [[کلمه غیر ربط::هَل| ]] [[شامل این ریشه::هل‌| ]][[ریشه غیر ربط::هل‌| ]][[شامل این کلمه::أَتَاک|أَتَاکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَتَاک| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::نَبَأ|نَبَأُ]] [[کلمه غیر ربط::نَبَأ| ]] [[شامل این ریشه::نب‌ء| ]][[ریشه غیر ربط::نب‌ء| ]][[شامل این کلمه::الْخَصْم|الْخَصْمِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْخَصْم| ]] [[شامل این ریشه::خصم‌| ]][[ریشه غیر ربط::خصم‌| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::تَسَوّرُوا|تَسَوَّرُوا]] [[کلمه غیر ربط::تَسَوّرُوا| ]] [[شامل این ریشه::سور| ]][[ریشه غیر ربط::سور| ]][[شامل این کلمه::الْمِحْرَاب|الْمِحْرَابَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمِحْرَاب| ]] [[شامل این ریشه::حرب‌| ]][[ریشه غیر ربط::حرب‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هَل|هَلْ‌]] [[کلمه غیر ربط::هَل| ]] [[شامل این ریشه::هل‌| ]][[ریشه غیر ربط::هل‌| ]][[شامل این کلمه::أَتَاک|أَتَاکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَتَاک| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::نَبَأ|نَبَأُ]] [[کلمه غیر ربط::نَبَأ| ]] [[شامل این ریشه::نب‌ء| ]][[ریشه غیر ربط::نب‌ء| ]][[شامل این کلمه::الْخَصْم|الْخَصْمِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْخَصْم| ]] [[شامل این ریشه::خصم‌| ]][[ریشه غیر ربط::خصم‌| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::تَسَوّرُوا|تَسَوَّرُوا]] [[کلمه غیر ربط::تَسَوّرُوا| ]] [[شامل این ریشه::سور| ]][[ریشه غیر ربط::سور| ]][[شامل این کلمه::الْمِحْرَاب|الْمِحْرَابَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمِحْرَاب| ]] [[شامل این ریشه::حرب‌| ]][[ریشه غیر ربط::حرب‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ هَلْ‌ أَتَاکَ‌ نَبَأُ الْخَصْمِ‌ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و آیا خَبرِ مهم دشمنان، چون از محراب (داوود به سختی) بالا رفتند، به تو رسید؟
|-|صادقی تهرانی=و آیا خَبرِ مهم دشمنان، چون از محراب (داوود به سختی) بالا رفتند، به تو رسید؟
|-|معزی=و آیا رسیدت داستان ستیزنده گاهی که بالا رفتند بر دیوار پرستشگاه‌
|-|معزی=و آیا رسیدت داستان ستیزنده گاهی که بالا رفتند بر دیوار پرستشگاه‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Has the story of the two disputants reached you? When they scaled the sanctuary?</div>
{{آيه | سوره = سوره ص | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::21|٢١]] | قبلی = ص ٢٠ | بعدی = ص ٢٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/038021.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/038021.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره ص | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::21|٢١]] | قبلی = ص ٢٠ | بعدی = ص ٢٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«الْخَصْمِ»: دشمن. مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن مساوی است و در اینجا مراد طرفین دعاوی است. «تَسَوَّرُواْ»: از دیوار بلند بالا رفتند. از دژ بالا پریدند. از ماده (سُور) به معنی دیوار بلند اطراف خانه یا شهر است. نحوه صعود و علّت اصلی آن بر ما مجهول است. آنچه روشن است، ورود از طریق غیرعادی به کاخ شاهی و یا معبد است. «الِْمحْرَابَ»: عبادتگاه. در اینجا مراد محلّ مخصوص، و یا پرستشگاه است.
«الْخَصْمِ»: دشمن. مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن مساوی است و در اینجا مراد طرفین دعاوی است. «تَسَوَّرُواْ»: از دیوار بلند بالا رفتند. از دژ بالا پریدند. از ماده (سُور) به معنی دیوار بلند اطراف خانه یا شهر است. نحوه صعود و علّت اصلی آن بر ما مجهول است. آنچه روشن است، ورود از طریق غیرعادی به کاخ شاهی و یا معبد است. «الِْمحْرَابَ»: عبادتگاه. در اینجا مراد محلّ مخصوص، و یا پرستشگاه است.
خط ۲۶: خط ۳۴:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۲#link181 | آيات ۱۷ - ۲۹ سوره ص]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link182 | بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داوود عليه السلام : تسبيح كوه ها و پرندگانبا او و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۲#link181 | آيات ۱۷ - ۲۹ سوره «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link183 | مراد از حكمت و فصلالخطاب كه به داوود عليه السلام داده شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link182 | بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داود «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link184 | معناى خشيت ، خوف و فزع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link183 | مراد از «حكمت» و «فَصلُ الخطاب»، كه به داود «ع»،  داده شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link185 | و توضيحى درباره فزع داوود عليه السلام در ماجراى مراجعه دو خصم نزد او براىداورى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link187 | ماجرای قضاوت حضرت داود «ع»، و استغفار و انابۀ او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link186 | بيان مطلب مورد نزاع در پيشگاه داودع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link188 | آیا داستان مراجعه کنندگان به داود«ع»، رُخداد طبیعی بوده، یا تمثیلی؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link187 | قضاوت و حكم داوود عليه السلام و سپس استغفار و انابه او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link189 | مقصود از اين كه خداوند، داود «ع» را، خليفۀ در زمين قرار داد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link188 | بيان اينكه مراجعه كنندگان نزد داوود ملائكه بوده اند و داستان مرافعهتمثل بوده و حكم ناصواب درعالم غيرواقعى گناه محسوب نمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link191 | دو دلیل بر اثبات روز حساب ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link189 | مقصود از اينكه خداوند داوود عليه السلام را خليفه در زمين قرار داد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link193 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link190 | عصمت باعث سلب اختيار نيست و توجه خطاب لا تتبع الهوى به داوود عليه السلام بلااشكال است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۴#link194 | داستان ساختگی و عاشق شدن داود«ع»، به نقل از تورات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link191 | احتجاج بر مسئله معاد با بيان اينكه خلق سماء و ارضباطل نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۴#link195 | سخنان امام رضا «ع»، در بیان جعلی بودن روایت تورات، در باره حضرت داود «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link192 | احتجاج ديگرى بر معاد با بيان اينكه خداوند متقين و فجار را در يك رديف قرارنمى دهد.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۴#link196 | گفتاری در چند فصل، پیرامون سرگذشت حضرت داود «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۳#link193 | بحث روايتى : داستان مراجعه دو طائفه متخاصم نزد داوود عليه السلام و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۴#link194 | داستان عاشق شدن داودع به نقل از تورات !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۴#link195 | فرمايشات امام رضاع در رد موهومات نسبت داده شده به داودع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۴#link196 | آنچه درباره شخصيت و سرگذشت داوود عليه السلام در قرآن آمده است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link115 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link115 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link116 |  تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link116 |  تفسير:]]
خط ۵۰: خط ۵۶:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link119 | ۲ - داستان خرافى تورات در مورد داود]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link119 | ۲ - داستان خرافى تورات در مورد داود]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link120 | ۳ - روايات اسلامى و ماجراى داود (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۴#link120 | ۳ - روايات اسلامى و ماجراى داود (عليه السلام )]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21»
و آيا ماجراى آن دادخواهان كه از ديوار محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21»
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ‌: و آيا آمد به تو خبر آن گروه كه نزاع كننده بودند، إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ‌: در وقتى كه بالا رفتند به ديوار غرفه‌اى كه معبد او بود.
بيان:
در تبيان- نقل شده كه جبرئيل و ميكائيل به صورت دو خصم نزد داود عليه السلام آمدند و با هر يك جمعى از ملائكه بودند. حضرت داود عليه السلام روزها را قسمت نموده بود: روزى حكم كردى، روزى موعظه، روزى عبادت، روزى به مهمات خود اشتغال داشتى؛ روز عبادت به غرفه برآمدى و پاسبانان در اطراف ايستاده مردم را دور كردى، آن ملائكه بعد از منع دربان به معبد او رفتند «2».
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21» إِذْ دَخَلُوا عَلى‌ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‌ بَعْضُنا عَلى‌ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ «22» إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ «23» قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ «24» فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‌ وَ حُسْنَ مَآبٍ «25»
ترجمه‌
و آيا آمد تو را خبر دو نزاع دارنده هنگاميكه بالا رفتند از ديوار عبادت‌گاه‌
چون وارد شدند بر داود پس ترسيد از آنها گفتند مترس دو نزاع كننده‌ايم كه ستم كرده بعضيمان بر بعضى پس حكم كن ميان ما بحق و جور مكن و هدايت كن ما را براه ميانه‌
همانا اين برادر من است براى او نود و نه ميش است و براى من يك ميش است پس گفت واگذار بمن آنرا و غالب شد بر من در گفتگو
گفت بتحقيق ستم كرد بر تو بخواستن ميش تو و اضافه نمودن بميشهاى خود و همانا بسيارى از شريك‌ها ستم ميكنند بعضيشان بر بعضى مگر آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته و اندكند ايشان و گمان برد داود كه ما آزموديم او را پس طلب آمرزش كرد از پروردگارش و برو در افتاد در حال نماز و بازگشت نمود
پس آمرزيديم براى او آنرا و همانا براى او نزد ما هر آينه تقرّب و خوبى بازگشت است.
تفسير
خداوند متعال براى تشويق حبيب خود باستماع سؤال فرموده كه آيا خبر دو نفر كه با يكديگر مخاصمه و نزاع داشتند بتو رسيده وقتى كه از ديوار نماز خانه داود پيغمبر بالا آمدند و وارد بر او شدند از راه غير متعارف پس ترسيد از آنها و ضمير جمع باعتبار مدّعى و مدّعى عليه و اتباع آن دو است از ملائكه كه گفته‌اند با آن دو بودند و بعضى جمع را منطقى دانسته‌اند و لفظ خصم در مفرد و تثنيه و جمع استعمال ميشود باعتبار اصلش كه مصدر است و آنها بحضرت داود عرضه داشتند مترس ما دو نفريم كه با يكديگر نزاع داريم و يكى از ما بر ديگرى ستم نموده و نزد تو بمرافعه آمده‌ايم كه حكم فرمائى ميان ما بحق و از آن تجاوز ننمائى در حكم خود و جور منما بر ما و بما ارائه ده راه حقّ و عدالت را كه ميانه‌روى در امور است و يكى از آن دو گفت اين برادر دينى من است مر او را است نود و نه ميش و مرا يك ميش پس بمن گفت كفالت آنرا بمن واگذار و قرار ده آنرا نصيب من و
----
جلد 4 صفحه 464
غلبه نمود بر من در اين گفتگو و نزاع و ميش مرا گرفت حضرت فرمود او بتو ستم نموده كه چنين تقاضائى را از تو كرده براى آنكه يك عدد ميش بر ميشهايش اضافه شود و عدد آن كامل گردد و بصد برسد و تو هيچ نداشته باشى و اين امر اختصاص بشما ندارد بسيارى از اشخاصى كه با يكديگر مخالطه و آميزش دارند بهم ظلم ميكنند مگر كسانيكه ايمان آوردند و بعبادت خدا و اعمال حسنه مشغول شدند كه خداوند محبّت دنيا را از دل آنها بيرون ميكند و محبت خود را بدل ايشان مى‌اندازد و پيرامون ظلم و تعدّى بيكديگر نمى‌گردند و اين قبيل مردم كمند و كلمه ما زائده است براى تأكيد قلّت و پس از اين محاكمه و حكم طرفين از نظر حضرت داود غائب شدند و او متوجّه شد كه خداوند او را امتحان فرموده پس طلب مغفرت نمود از خدا و افتاد بزمين در حال نماز براى سجود چون ركوع بر نماز اطلاق ميشود و افتادن مناسب با سجده است و توبه و انابه و تضرّع و زارى بدرگاه خدا نمود براى قصور يا ترك اولائى كه از او صادر شده بود و خداوند آنرا بخشيد و مقرّب درگاه الهى گشت و امر او بخير و خوبى خاتمه يافت و اجمال اين قضيّه كه تفصيلش بانواع مختلفه از طرق عامّه و خاصّه نقل شده آنست كه اوريا ابن جنان مرد خوبى از بنى اسرائيل بود و خواستگارى كرده بود از زن صاحب جمالى و بعد حضرت داود طالب او شد و گرفت و اين مناسب با مقام او نبود يا او زوجه اوريا بود و اتفاقا حضرت داود او را ديده و فريفته شده بود لذا او را بعد از قتل اوريا در يكى از غزوات گرفت با آنكه در شريعت او اولياء مقتول احقّ بازدواج با زوجه او بودند يا آنكه اوريا را در يكى از غزوات در مقدّمه لشگر قرار داد باميد آنكه او بفيض شهادت برسد و خود از وصل آنزن كامياب گردد با آنكه خودش نود و نه زن داشت و اوريا همان يكزن را و لفظ نعجه كه در لغت كنايه از زن قرار داده ميشود اشاره به اين معنى است و در نتيجه بمراد خود رسيد يا از اوريا خواهش كرد كه آنزن را طلاق دهد و او داد و خودش گرفت و باين مناسبت گفته‌اند آن دو ملك بعد از حكم حضرت داود بظلم يكى از آن دو بيكديگر نگاه كردند و لبخند زدند و از نظر حضرت غائب گشتند و او متوجه شد كه كار خوبى نكرده ولى در عيون حديثى از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه مفاد آن تبرئه ساحت‌
----
جلد 4 صفحه 465
مقدّس حضرت داود است از اينمعانى باين تقريب كه داود عليه السّلام گمان كرده بود كه خداوند عزّ و جل خلق ننموده است خلقى كه اعلم از او باشد لذا خدا دو ملك را مبعوث فرمود كه بكيفيّت مذكوره در قرآن بر او وارد و تقاضاى دادرسى نمودند و آنحضرت بعد از ادّعاء مدّعى بدون سؤال از مدّعى عليه و تحقيق از حقيقت حال و طلب بيّنه از مدّعى حكم كرد بظلم مدّعى عليه و عجله نمود در آن و در طريق حكم خطا كرد نه آنچه عامّه بآن حضرت نسبت داده‌اند از قتل و فحشاء و منكر مگر نشنيدند قول خداوند را كه ميفرمايد يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‌ تا آخر آيه و ظاهرا مقصود حضرت آنستكه چون داود عليه السّلام مدّعى مقامى شد كه مخصوص بمحمّد و آل او صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است خداوند او را در معرض امتحان درآورد تا معلوم شود بر او كه بمجرّد ورود دو نفر از طريق غير متعارف بر او چنان مرعوب ميشود كه قاعده قضاوت را از دست ميدهد پس نبايد ادّعاء اعلميّت از همه خلق را نمايد و بعد از اين واقعه آنحضرت متنبّه شد و استغفار نمود از اين ادّعاء يا خودپسندى و خداوند هم خلعت مغفرت و قرب منزلت و حسن خاتمت را باو پوشانيد و در بعضى از روايات ديگر هم اينمعنى كه ديدن داود عليه السّلام زن اوريا را و فريفته شدن و اسباب قتل او را فراهم نمودن باشد تكذيب شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس گمان كند داود زن اوريا را گرفت من بر او دو حدّ جارى ميكنم يكى حدّ نبوّت و ديگرى حدّ اسلام و نيز از آنحضرت نقل شده كه كسيكه حديث داود عليه السّلام را بمانند قصّه‌گويان نقل نمايد من او را يكصد و شصت تازيانه ميزنم و ظاهرا مقصود همان قول معروف بين اهل سنّت است كه مورد تكذيب ائمه اطهار واقع شده است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ هَل‌ أَتاك‌َ نَبَأُ الخَصم‌ِ إِذ تَسَوَّرُوا المِحراب‌َ «21»
و آيا آمد تو ‌را‌ خبر مخاصمه‌ ‌که‌ وارد شدند ‌بر‌ داود موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ محراب‌ اشتغال‌ بعبادت‌ داشت‌.
كلمات‌ مفسرين‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قصه‌ داود مختلف‌ ‌است‌ و خبري‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ وارد ‌شده‌ و نسبت‌هاي‌ ناروايي‌ بحضرت‌ داود داده‌اند ‌که‌ ملكي‌ بصورت‌ طيري‌ خوش‌ خط و خال‌ آمد نزد محراب‌ داود خواست‌ ‌او‌ ‌را‌ بگيرد پرواز كرد ‌بر‌ بام‌ رفت‌ بالاي‌ بام‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ اخذ كند چشمش‌ افتاد ‌در‌ منزل‌ اورياء ‌که‌ عيالش‌ مشغول‌ ‌به‌ غسل‌ ‌بود‌ عاشق‌ ‌آن‌ شد و بتمهيداتي‌ اورياء ‌را‌ ‌در‌ جنگ‌ ‌با‌ كفار كشتند ‌پس‌ عيال‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ اختيار كرد لكن‌ چون‌ عصمت‌ انبياء ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ نسبت‌ ناروا ‌است‌ حضرت‌ داود نظر ببدن‌ لخت‌ اجنبيّه‌ نميكند محال‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ رضا (ع‌) ‌است‌، ‌در‌ مجلس‌ مأمون‌ ‌که‌ علماء اهل‌ سنت‌ جمع‌ بودند و ارباب‌ مقالات‌ ‌علي‌ ‌إبن‌ جهم‌ ‌بر‌ ردّ عصمت‌ انبياء ‌اينکه‌ قضيّه‌ ‌را‌ بافتضاح‌ تمام‌ نقل‌ كرد
جلد 15 - صفحه 230
حضرت‌ دست‌ ‌به‌ پيشاني‌ ‌خود‌ زد و كلمه استرجاع‌ ‌را‌ ‌گفت‌ و بيان‌ مفصّلي‌ ‌که‌ نسبت‌ بانبياء ميدهند تهاون‌ ‌در‌ صلوة و فاحشه‌ و قتل‌ نفس‌ العياذ باللّه‌ سپس‌ حضرت‌ بياني‌ فرمود ‌که‌ خلاصه ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ حضرت‌ داود گمان‌ كرد ‌که‌ عالمي‌ بالاتر ‌از‌ ‌خود‌ ‌او‌ نيست‌ چنانچه‌ حضرت‌ موسي‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ خيال‌ ‌را‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌تا‌ خضر ‌را‌ ملاقات‌ كرد ‌که‌ شرح‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌ما ‌در‌ مجلد هشتم‌ سوره كهف‌ آيه 60 ‌الي‌ 82 صفحه 377 ‌الي‌ 392 بيان‌ كرديم‌ خداوند ‌براي‌ امتحان‌ فرستاد چند نفر ‌در‌ ‌غير‌ موقع‌ قضاوت‌ موقع‌ عبادت‌ ‌او‌ ‌که‌ باعث‌ خوف‌ ‌او‌ شد ‌که‌ شرحش‌ ميآيد و داود بدون‌ اينكه‌ مطالبه بيّنه‌ و دليل‌ ‌از‌ مدّعي‌ و بدون‌ اينكه‌ ‌از‌ طرف‌ ‌که‌ منكر ‌بود‌ سؤال‌ كند يقين‌ بدعوي‌ پيدا كرد و حكم‌ فرمود و ‌اينکه‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ بيش‌ نبود و نظير ‌آن‌ و ‌لو‌ ترك‌ اولي‌ ‌هم‌ نبود آيه شريفه‌ خطاب‌ بحضرت‌ رسالت‌ عَفَا اللّه‌ُ عَنك‌َ لِم‌َ أَذِنت‌َ لَهُم‌ حَتّي‌ يَتَبَيَّن‌َ لَك‌َ الَّذِين‌َ صَدَقُوا وَ تَعلَم‌َ الكاذِبِين‌َ‌-‌ توبه‌ آيه 43‌-‌ و اما نسبت‌ بعيال‌ اورياء اينكه‌ ‌در‌ شريعت‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ مرد ‌ يا ‌ كشته‌ شد اولياء و خويشان‌ ‌او‌ سزاوار ترند ‌به‌ ازدواج‌ عيال‌ ‌او‌ مگر آنكه‌ اجازه‌ دهند بغير ‌که‌ ازدواج‌ كند و چون‌ اورياء ‌از‌ دنيا رفت‌ بموت‌ ‌ يا ‌ قتل‌ و عدّه‌ منقضي‌ شد داود خطبه‌ كرد اولياء اورياء ‌از‌ هيبت‌ داود اجازه‌ دادند و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ ‌بود‌ ‌با‌ اينكه‌ نود و نه‌ زن‌ داشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هم‌ ازدواج‌ نمود و ‌اينکه‌ ‌در‌ نظر بني‌ اسرائيل‌ خوش‌ نما نبود چنانچه‌ ‌در‌ نظر مؤمنين‌ ‌در‌ ازدواج‌ عيال‌ زيد خوش‌ نما نبود ‌با‌ اينكه‌ بامر الهي‌ ‌بود‌ ‌که‌ بدانند ادعياء شخص‌ حكم‌ اولاد ندارند.
231
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 21)- آزمون بزرگ داود! به دنبال آیات گذشته که صفات ویژه «داود» و مواهب بزرگ خدا را بر او بیان می‌کرد قرآن ماجرائی را که در یک
ج4، ص181
دادرسی برای داود پیش آمد شرح می‌دهد.
نخست خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کرده، می‌گوید: «آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است»؟! (وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۹: خط ۱۹۱:
[[رده:تشویقهاى خدا]][[رده:اهمیت قصه داود]][[رده:اهمیت قضاوت داود]][[رده:تشویق به مطالعه قضاوت داود]][[رده:جنس منازعان قصه داود]][[رده:دیوار جایگاه اختصاصى داود]][[رده:دیوار محراب داود]][[رده:عبرت از قصه داود]][[رده:عبرت از قضاوت داود]][[رده:منازعان قصه داود]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:تشویق محمد]]
[[رده:تشویقهاى خدا]][[رده:اهمیت قصه داود]][[رده:اهمیت قضاوت داود]][[رده:تشویق به مطالعه قضاوت داود]][[رده:جنس منازعان قصه داود]][[رده:دیوار جایگاه اختصاصى داود]][[رده:دیوار محراب داود]][[رده:عبرت از قصه داود]][[رده:عبرت از قضاوت داود]][[رده:منازعان قصه داود]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:تشویق محمد]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره ص ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره ص ]]
{{#seo:
|title=آیه 21 سوره ص
|title_mode=replace
|keywords=آیه 21 سوره ص,ص 21,وَ هَلْ‌ أَتَاکَ‌ نَبَأُ الْخَصْمِ‌ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ‌,تشویقهاى خدا,اهمیت قصه داود,اهمیت قضاوت داود,تشویق به مطالعه قضاوت داود,جنس منازعان قصه داود,دیوار جایگاه اختصاصى داود,دیوار محراب داود,عبرت از قصه داود,عبرت از قضاوت داود,منازعان قصه داود,عوامل عبرت,تشویق محمد,آیات قرآن سوره ص
|description=وَ هَلْ‌ أَتَاکَ‌ نَبَأُ الْخَصْمِ‌ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۰

کپی متن آیه
وَ هَلْ‌ أَتَاکَ‌ نَبَأُ الْخَصْمِ‌ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ‌

ترجمه

آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!

|و آيا خبر شاكيان كه از ديوار محراب [او] بالا رفتند، به تو رسيد
و آيا خبر دادخواهان -چون از نمازخانه [او] بالا رفتند- به تو رسيد؟
و آیا حکایت آن (دو فرشته به صورت) خصم به تو رسیده است که از بالای غرفه عبادتگاه (داود بی‌اجازه) بر او وارد شدند؟
و آیا خبر مهم آن دادخواهان هنگامی که از دیوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسیده است؟
آيا خبر آن مدعيان را شنيده‌اى آنگاه كه از ديوار قصر بالا رفتند؟
و آیا خبر اصحاب دعوی به تو رسیده است که از دیوار محراب او بالا رفتند
و آيا خبر آن خصمان- شاكيان- به تو رسيد هنگامى كه از ديوار نمازگاه- يا غرفه- [داوود] بالا رفتند.
(ای محمّد!) آیا داستان شاکیانی به تو رسیده است که وقتی (از اوقات) از دیوار عبادتگاه (نه از درگاه خانه، به سوی داود) بالا رفتند؟
و آیا خَبرِ مهم دشمنان، چون از محراب (داوود به سختی) بالا رفتند، به تو رسید؟
و آیا رسیدت داستان ستیزنده گاهی که بالا رفتند بر دیوار پرستشگاه‌

Has the story of the two disputants reached you? When they scaled the sanctuary?
ترتیل:
ترجمه:
ص ٢٠ آیه ٢١ ص ٢٢
سوره : سوره ص
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْخَصْمِ»: دشمن. مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن مساوی است و در اینجا مراد طرفین دعاوی است. «تَسَوَّرُواْ»: از دیوار بلند بالا رفتند. از دژ بالا پریدند. از ماده (سُور) به معنی دیوار بلند اطراف خانه یا شهر است. نحوه صعود و علّت اصلی آن بر ما مجهول است. آنچه روشن است، ورود از طریق غیرعادی به کاخ شاهی و یا معبد است. «الِْمحْرَابَ»: عبادتگاه. در اینجا مراد محلّ مخصوص، و یا پرستشگاه است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21»

و آيا ماجراى آن دادخواهان كه از ديوار محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21»

وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ‌: و آيا آمد به تو خبر آن گروه كه نزاع كننده بودند، إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ‌: در وقتى كه بالا رفتند به ديوار غرفه‌اى كه معبد او بود.

بيان:

در تبيان- نقل شده كه جبرئيل و ميكائيل به صورت دو خصم نزد داود عليه السلام آمدند و با هر يك جمعى از ملائكه بودند. حضرت داود عليه السلام روزها را قسمت نموده بود: روزى حكم كردى، روزى موعظه، روزى عبادت، روزى به مهمات خود اشتغال داشتى؛ روز عبادت به غرفه برآمدى و پاسبانان در اطراف ايستاده مردم را دور كردى، آن ملائكه بعد از منع دربان به معبد او رفتند «2».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21» إِذْ دَخَلُوا عَلى‌ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‌ بَعْضُنا عَلى‌ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ «22» إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ «23» قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ «24» فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‌ وَ حُسْنَ مَآبٍ «25»

ترجمه‌

و آيا آمد تو را خبر دو نزاع دارنده هنگاميكه بالا رفتند از ديوار عبادت‌گاه‌

چون وارد شدند بر داود پس ترسيد از آنها گفتند مترس دو نزاع كننده‌ايم كه ستم كرده بعضيمان بر بعضى پس حكم كن ميان ما بحق و جور مكن و هدايت كن ما را براه ميانه‌

همانا اين برادر من است براى او نود و نه ميش است و براى من يك ميش است پس گفت واگذار بمن آنرا و غالب شد بر من در گفتگو

گفت بتحقيق ستم كرد بر تو بخواستن ميش تو و اضافه نمودن بميشهاى خود و همانا بسيارى از شريك‌ها ستم ميكنند بعضيشان بر بعضى مگر آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته و اندكند ايشان و گمان برد داود كه ما آزموديم او را پس طلب آمرزش كرد از پروردگارش و برو در افتاد در حال نماز و بازگشت نمود

پس آمرزيديم براى او آنرا و همانا براى او نزد ما هر آينه تقرّب و خوبى بازگشت است.

تفسير

خداوند متعال براى تشويق حبيب خود باستماع سؤال فرموده كه آيا خبر دو نفر كه با يكديگر مخاصمه و نزاع داشتند بتو رسيده وقتى كه از ديوار نماز خانه داود پيغمبر بالا آمدند و وارد بر او شدند از راه غير متعارف پس ترسيد از آنها و ضمير جمع باعتبار مدّعى و مدّعى عليه و اتباع آن دو است از ملائكه كه گفته‌اند با آن دو بودند و بعضى جمع را منطقى دانسته‌اند و لفظ خصم در مفرد و تثنيه و جمع استعمال ميشود باعتبار اصلش كه مصدر است و آنها بحضرت داود عرضه داشتند مترس ما دو نفريم كه با يكديگر نزاع داريم و يكى از ما بر ديگرى ستم نموده و نزد تو بمرافعه آمده‌ايم كه حكم فرمائى ميان ما بحق و از آن تجاوز ننمائى در حكم خود و جور منما بر ما و بما ارائه ده راه حقّ و عدالت را كه ميانه‌روى در امور است و يكى از آن دو گفت اين برادر دينى من است مر او را است نود و نه ميش و مرا يك ميش پس بمن گفت كفالت آنرا بمن واگذار و قرار ده آنرا نصيب من و


جلد 4 صفحه 464

غلبه نمود بر من در اين گفتگو و نزاع و ميش مرا گرفت حضرت فرمود او بتو ستم نموده كه چنين تقاضائى را از تو كرده براى آنكه يك عدد ميش بر ميشهايش اضافه شود و عدد آن كامل گردد و بصد برسد و تو هيچ نداشته باشى و اين امر اختصاص بشما ندارد بسيارى از اشخاصى كه با يكديگر مخالطه و آميزش دارند بهم ظلم ميكنند مگر كسانيكه ايمان آوردند و بعبادت خدا و اعمال حسنه مشغول شدند كه خداوند محبّت دنيا را از دل آنها بيرون ميكند و محبت خود را بدل ايشان مى‌اندازد و پيرامون ظلم و تعدّى بيكديگر نمى‌گردند و اين قبيل مردم كمند و كلمه ما زائده است براى تأكيد قلّت و پس از اين محاكمه و حكم طرفين از نظر حضرت داود غائب شدند و او متوجّه شد كه خداوند او را امتحان فرموده پس طلب مغفرت نمود از خدا و افتاد بزمين در حال نماز براى سجود چون ركوع بر نماز اطلاق ميشود و افتادن مناسب با سجده است و توبه و انابه و تضرّع و زارى بدرگاه خدا نمود براى قصور يا ترك اولائى كه از او صادر شده بود و خداوند آنرا بخشيد و مقرّب درگاه الهى گشت و امر او بخير و خوبى خاتمه يافت و اجمال اين قضيّه كه تفصيلش بانواع مختلفه از طرق عامّه و خاصّه نقل شده آنست كه اوريا ابن جنان مرد خوبى از بنى اسرائيل بود و خواستگارى كرده بود از زن صاحب جمالى و بعد حضرت داود طالب او شد و گرفت و اين مناسب با مقام او نبود يا او زوجه اوريا بود و اتفاقا حضرت داود او را ديده و فريفته شده بود لذا او را بعد از قتل اوريا در يكى از غزوات گرفت با آنكه در شريعت او اولياء مقتول احقّ بازدواج با زوجه او بودند يا آنكه اوريا را در يكى از غزوات در مقدّمه لشگر قرار داد باميد آنكه او بفيض شهادت برسد و خود از وصل آنزن كامياب گردد با آنكه خودش نود و نه زن داشت و اوريا همان يكزن را و لفظ نعجه كه در لغت كنايه از زن قرار داده ميشود اشاره به اين معنى است و در نتيجه بمراد خود رسيد يا از اوريا خواهش كرد كه آنزن را طلاق دهد و او داد و خودش گرفت و باين مناسبت گفته‌اند آن دو ملك بعد از حكم حضرت داود بظلم يكى از آن دو بيكديگر نگاه كردند و لبخند زدند و از نظر حضرت غائب گشتند و او متوجه شد كه كار خوبى نكرده ولى در عيون حديثى از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه مفاد آن تبرئه ساحت‌


جلد 4 صفحه 465

مقدّس حضرت داود است از اينمعانى باين تقريب كه داود عليه السّلام گمان كرده بود كه خداوند عزّ و جل خلق ننموده است خلقى كه اعلم از او باشد لذا خدا دو ملك را مبعوث فرمود كه بكيفيّت مذكوره در قرآن بر او وارد و تقاضاى دادرسى نمودند و آنحضرت بعد از ادّعاء مدّعى بدون سؤال از مدّعى عليه و تحقيق از حقيقت حال و طلب بيّنه از مدّعى حكم كرد بظلم مدّعى عليه و عجله نمود در آن و در طريق حكم خطا كرد نه آنچه عامّه بآن حضرت نسبت داده‌اند از قتل و فحشاء و منكر مگر نشنيدند قول خداوند را كه ميفرمايد يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‌ تا آخر آيه و ظاهرا مقصود حضرت آنستكه چون داود عليه السّلام مدّعى مقامى شد كه مخصوص بمحمّد و آل او صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است خداوند او را در معرض امتحان درآورد تا معلوم شود بر او كه بمجرّد ورود دو نفر از طريق غير متعارف بر او چنان مرعوب ميشود كه قاعده قضاوت را از دست ميدهد پس نبايد ادّعاء اعلميّت از همه خلق را نمايد و بعد از اين واقعه آنحضرت متنبّه شد و استغفار نمود از اين ادّعاء يا خودپسندى و خداوند هم خلعت مغفرت و قرب منزلت و حسن خاتمت را باو پوشانيد و در بعضى از روايات ديگر هم اينمعنى كه ديدن داود عليه السّلام زن اوريا را و فريفته شدن و اسباب قتل او را فراهم نمودن باشد تكذيب شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس گمان كند داود زن اوريا را گرفت من بر او دو حدّ جارى ميكنم يكى حدّ نبوّت و ديگرى حدّ اسلام و نيز از آنحضرت نقل شده كه كسيكه حديث داود عليه السّلام را بمانند قصّه‌گويان نقل نمايد من او را يكصد و شصت تازيانه ميزنم و ظاهرا مقصود همان قول معروف بين اهل سنّت است كه مورد تكذيب ائمه اطهار واقع شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هَل‌ أَتاك‌َ نَبَأُ الخَصم‌ِ إِذ تَسَوَّرُوا المِحراب‌َ «21»

و آيا آمد تو ‌را‌ خبر مخاصمه‌ ‌که‌ وارد شدند ‌بر‌ داود موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ محراب‌ اشتغال‌ بعبادت‌ داشت‌.

كلمات‌ مفسرين‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قصه‌ داود مختلف‌ ‌است‌ و خبري‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ وارد ‌شده‌ و نسبت‌هاي‌ ناروايي‌ بحضرت‌ داود داده‌اند ‌که‌ ملكي‌ بصورت‌ طيري‌ خوش‌ خط و خال‌ آمد نزد محراب‌ داود خواست‌ ‌او‌ ‌را‌ بگيرد پرواز كرد ‌بر‌ بام‌ رفت‌ بالاي‌ بام‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ اخذ كند چشمش‌ افتاد ‌در‌ منزل‌ اورياء ‌که‌ عيالش‌ مشغول‌ ‌به‌ غسل‌ ‌بود‌ عاشق‌ ‌آن‌ شد و بتمهيداتي‌ اورياء ‌را‌ ‌در‌ جنگ‌ ‌با‌ كفار كشتند ‌پس‌ عيال‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ اختيار كرد لكن‌ چون‌ عصمت‌ انبياء ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ نسبت‌ ناروا ‌است‌ حضرت‌ داود نظر ببدن‌ لخت‌ اجنبيّه‌ نميكند محال‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ رضا (ع‌) ‌است‌، ‌در‌ مجلس‌ مأمون‌ ‌که‌ علماء اهل‌ سنت‌ جمع‌ بودند و ارباب‌ مقالات‌ ‌علي‌ ‌إبن‌ جهم‌ ‌بر‌ ردّ عصمت‌ انبياء ‌اينکه‌ قضيّه‌ ‌را‌ بافتضاح‌ تمام‌ نقل‌ كرد

جلد 15 - صفحه 230

حضرت‌ دست‌ ‌به‌ پيشاني‌ ‌خود‌ زد و كلمه استرجاع‌ ‌را‌ ‌گفت‌ و بيان‌ مفصّلي‌ ‌که‌ نسبت‌ بانبياء ميدهند تهاون‌ ‌در‌ صلوة و فاحشه‌ و قتل‌ نفس‌ العياذ باللّه‌ سپس‌ حضرت‌ بياني‌ فرمود ‌که‌ خلاصه ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ حضرت‌ داود گمان‌ كرد ‌که‌ عالمي‌ بالاتر ‌از‌ ‌خود‌ ‌او‌ نيست‌ چنانچه‌ حضرت‌ موسي‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ خيال‌ ‌را‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌تا‌ خضر ‌را‌ ملاقات‌ كرد ‌که‌ شرح‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌ما ‌در‌ مجلد هشتم‌ سوره كهف‌ آيه 60 ‌الي‌ 82 صفحه 377 ‌الي‌ 392 بيان‌ كرديم‌ خداوند ‌براي‌ امتحان‌ فرستاد چند نفر ‌در‌ ‌غير‌ موقع‌ قضاوت‌ موقع‌ عبادت‌ ‌او‌ ‌که‌ باعث‌ خوف‌ ‌او‌ شد ‌که‌ شرحش‌ ميآيد و داود بدون‌ اينكه‌ مطالبه بيّنه‌ و دليل‌ ‌از‌ مدّعي‌ و بدون‌ اينكه‌ ‌از‌ طرف‌ ‌که‌ منكر ‌بود‌ سؤال‌ كند يقين‌ بدعوي‌ پيدا كرد و حكم‌ فرمود و ‌اينکه‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ بيش‌ نبود و نظير ‌آن‌ و ‌لو‌ ترك‌ اولي‌ ‌هم‌ نبود آيه شريفه‌ خطاب‌ بحضرت‌ رسالت‌ عَفَا اللّه‌ُ عَنك‌َ لِم‌َ أَذِنت‌َ لَهُم‌ حَتّي‌ يَتَبَيَّن‌َ لَك‌َ الَّذِين‌َ صَدَقُوا وَ تَعلَم‌َ الكاذِبِين‌َ‌-‌ توبه‌ آيه 43‌-‌ و اما نسبت‌ بعيال‌ اورياء اينكه‌ ‌در‌ شريعت‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ مرد ‌ يا ‌ كشته‌ شد اولياء و خويشان‌ ‌او‌ سزاوار ترند ‌به‌ ازدواج‌ عيال‌ ‌او‌ مگر آنكه‌ اجازه‌ دهند بغير ‌که‌ ازدواج‌ كند و چون‌ اورياء ‌از‌ دنيا رفت‌ بموت‌ ‌ يا ‌ قتل‌ و عدّه‌ منقضي‌ شد داود خطبه‌ كرد اولياء اورياء ‌از‌ هيبت‌ داود اجازه‌ دادند و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ ‌بود‌ ‌با‌ اينكه‌ نود و نه‌ زن‌ داشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هم‌ ازدواج‌ نمود و ‌اينکه‌ ‌در‌ نظر بني‌ اسرائيل‌ خوش‌ نما نبود چنانچه‌ ‌در‌ نظر مؤمنين‌ ‌در‌ ازدواج‌ عيال‌ زيد خوش‌ نما نبود ‌با‌ اينكه‌ بامر الهي‌ ‌بود‌ ‌که‌ بدانند ادعياء شخص‌ حكم‌ اولاد ندارند.

231

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 21)- آزمون بزرگ داود! به دنبال آیات گذشته که صفات ویژه «داود» و مواهب بزرگ خدا را بر او بیان می‌کرد قرآن ماجرائی را که در یک

ج4، ص181

دادرسی برای داود پیش آمد شرح می‌دهد.

نخست خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کرده، می‌گوید: «آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است»؟! (وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ).

نکات آیه

۱ - تشویق پیامبر(ص) از سوى خداوند، به مطالعه در ماجراى گروه متخاصم و شاکى در نزد داوود(ع) (و هل أتیک نبؤا الخصم) استفهام در «هل أتاک...» براى تحریض و تشویق مخاطب است.

۲ - ماجراى گروه شکایت کننده و متخاصم در نزد داوود(ع)، درس آموز براى پیامبراسلام(ص) (و هل أتیک نبؤا الخصم) از تشویق شدن پیامبر(ص) به مطالعه در این ماجرا، برداشت یاد شده استفاده مى شود.

۳ - ماجراى گروه شکایت کننده و متخاصم در نزد داوود(ع)، داستانى مهم، سازنده و مفید (و هل أتیک نبؤا الخصم) «نبأ» به خبر مهم و مفید و سازنده مى گویند.

۴ - بالا رفتن نزاع کنندگان و شاکیان از دیوار جایگاه ویژه داوود(ع) (إذ تسوّروا المحراب) «تسوّروا» از ماده «سور» (به معناى دیوار بلند) است و به کسى گفته مى شود که دزدانه بر دیوارى بالا رود. به عنوان مثال «تسوّر فلان»; یعنى، فلانى به دیوار بالا رفت. واژه «محراب» نیز در دو معنا به کار مى رود: ۱- جایگاه پادشاهان و بهترین جاى منزل (قاموس المحیط); ۲- جایگاه امام جماعت. گفتنى است که برداشت یاد شده براساس معناى نخست است.

۵ - بالا رفتن نزاع کنندگان و شاکیان از دیوار محراب (جایگاه عبادت) داوود(ع) (إذ تسوّروا المحراب)

روایات و احادیث

۶ - «عن الرضا(ع): ...بعث اللّه عزّوجلّ إلى داود الملکین فتسوّرا المحراب...;[۱] از امام رضا(ع) روایت شده که خداوند عزّوجلّ دو فرشته را فرستاد تا از دیوار محراب داوود بالا رفتند و بر او وارد شدند...».

موضوعات مرتبط

  • خدا: تشویقهاى خدا ۱
  • داود(ع): اهمیت قصه داود(ع) ۳; اهمیت قضاوت داود(ع) ۳; تشویق به مطالعه قضاوت داود(ع) ۱; جنس منازعان قصه داود(ع) ۶; دیوار جایگاه اختصاصى داود(ع) ۴; دیوار محراب داود(ع) ۵، ۶; عبرت از قصه داود(ع) ۲; عبرت از قضاوت داود(ع) ۲; منازعان قصه داود(ع) ۳، ۴، ۵
  • عبرت: عوامل عبرت ۲
  • محمد(ص): تشویق محمد(ص) ۱

منابع

  1. عیون أخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۴، ب ۱۴، ح ۱.