يس ٨٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي‌]] [[شامل این ریشه::الذى‌| ]][[شامل این کلمه::جَعَل|جَعَلَ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَعَل| ]] [[شامل این ریشه::جعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::جعل‌| ]][[شامل این کلمه::لَکُم|لَکُمْ‌]] [[شامل این ریشه::کم‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الشّجَر|الشَّجَرِ]] [[کلمه غیر ربط::الشّجَر| ]] [[شامل این ریشه::شجر| ]][[ریشه غیر ربط::شجر| ]][[شامل این کلمه::الْأَخْضَر|الْأَخْضَرِ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَخْضَر| ]] [[شامل این ریشه::خضر| ]][[ریشه غیر ربط::خضر| ]][[شامل این کلمه::نَارا|نَاراً]] [[کلمه غیر ربط::نَارا| ]] [[شامل این ریشه::نور| ]][[ریشه غیر ربط::نور| ]][[شامل این کلمه::فَإِذَا|فَإِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[شامل این کلمه::أَنْتُم|أَنْتُمْ‌]] [[شامل این ریشه::انتم‌| ]][[شامل این کلمه::مِنْه|مِنْهُ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تُوقِدُون|تُوقِدُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تُوقِدُون| ]] [[شامل این ریشه::وقد| ]][[ریشه غیر ربط::وقد| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي‌]] [[شامل این ریشه::الذى‌| ]][[شامل این کلمه::جَعَل|جَعَلَ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَعَل| ]] [[شامل این ریشه::جعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::جعل‌| ]][[شامل این کلمه::لَکُم|لَکُمْ‌]] [[شامل این ریشه::کم‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الشّجَر|الشَّجَرِ]] [[کلمه غیر ربط::الشّجَر| ]] [[شامل این ریشه::شجر| ]][[ریشه غیر ربط::شجر| ]][[شامل این کلمه::الْأَخْضَر|الْأَخْضَرِ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَخْضَر| ]] [[شامل این ریشه::خضر| ]][[ریشه غیر ربط::خضر| ]][[شامل این کلمه::نَارا|نَاراً]] [[کلمه غیر ربط::نَارا| ]] [[شامل این ریشه::نور| ]][[ریشه غیر ربط::نور| ]][[شامل این کلمه::فَإِذَا|فَإِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[شامل این کلمه::أَنْتُم|أَنْتُمْ‌]] [[شامل این ریشه::انتم‌| ]][[شامل این کلمه::مِنْه|مِنْهُ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تُوقِدُون|تُوقِدُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تُوقِدُون| ]] [[شامل این ریشه::وقد| ]][[ریشه غیر ربط::وقد| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|الَّذِي‌ جَعَلَ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنْتُمْ‌ مِنْهُ‌ تُوقِدُونَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=کسی که برایتان از درخت سبزفام اخگری نهاد، که از آن ناگهان (آتشی‌) می‌افروزید.
|-|صادقی تهرانی=کسی که برایتان از درخت سبزفام اخگری نهاد، که از آن ناگهان (آتشی‌) می‌افروزید.
|-|معزی=آنکه نهاد برای شما از درخت سبز آتشی که ناگهان شمائید از آن فروزندگان‌
|-|معزی=آنکه نهاد برای شما از درخت سبز آتشی که ناگهان شمائید از آن فروزندگان‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">He who produced fuel for you from the green trees, with which you kindle a fire.</div>
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::80|٨٠]] | قبلی = يس ٧٩ | بعدی = يس ٨١  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/036080.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/036080.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::80|٨٠]] | قبلی = يس ٧٩ | بعدی = يس ٨١  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«الشَّجَرِ الأخْضَرِ»: درخت سبز. این تعبیر بیانگر این واقعیّت است که تنها درختان سبز و زنده می‌توانند عمل کربن‌گیری و ذخیره‌کردن نور آفتاب را انجام دهند. «نَاراً»: مراد انرژی ذخیره شده آفتاب بر اثر فتوسنتز در چوبهای درختان است که بر اثر اصطکاک و مالش، به صورت جرقّه الکتریسیته ظاهر می‌شود و باعث روشن شدن آتش می‌گردد، یا با سوزاندن چوبها، انرژی نهان در آنها آزاد می‌شود، و نور و حرارت اندوخته و پنهان در ذرّات پیکره درختان، دیگر بار به صورت روشنائی و گرما جلوه‌گر می‌آید (نگا: تفسیر نمونه. تفسیر المنتخب). «تُوقِدُونَ»: آتش را برمی‌افروزید. از مصدر ایقاد، به معنی افروختن آتش.
«الشَّجَرِ الأخْضَرِ»: درخت سبز. این تعبیر بیانگر این واقعیّت است که تنها درختان سبز و زنده می‌توانند عمل کربن‌گیری و ذخیره‌کردن نور آفتاب را انجام دهند. «نَاراً»: مراد انرژی ذخیره شده آفتاب بر اثر فتوسنتز در چوبهای درختان است که بر اثر اصطکاک و مالش، به صورت جرقّه الکتریسیته ظاهر می‌شود و باعث روشن شدن آتش می‌گردد، یا با سوزاندن چوبها، انرژی نهان در آنها آزاد می‌شود، و نور و حرارت اندوخته و پنهان در ذرّات پیکره درختان، دیگر بار به صورت روشنائی و گرما جلوه‌گر می‌آید (نگا: تفسیر نمونه. تفسیر المنتخب). «تُوقِدُونَ»: آتش را برمی‌افروزید. از مصدر ایقاد، به معنی افروختن آتش.
خط ۲۶: خط ۳۴:
[[ابراهيم ١٩ | أَ لَمْ‌ تَرَ أَنَ‌ اللَّهَ‌ خَلَقَ‌...]] (۰) [[الحج ٧ | وَ أَنَ‌ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لاَ رَيْبَ‌...]] (۰)   
[[ابراهيم ١٩ | أَ لَمْ‌ تَرَ أَنَ‌ اللَّهَ‌ خَلَقَ‌...]] (۰) [[الحج ٧ | وَ أَنَ‌ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لاَ رَيْبَ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''شأن نزول آیات ۷۷ تا ۸۳:'''
ابن عباس و نیز مجاهد و عکرمة و عروة بن الزبیر و سدى گویند: که عاص ابن وائل استخوان پوسیده اى در دست گرفته، نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد آیا خداى تو این استخوان را بعد از آن که پوسیده است برمى انگیزاند؟
پیامبر فرمود: بلى، خداوند آن را برمى انگیزاند سپس تو را می‌میراند و بعد زنده مى گرداند سپس به دوزخ داخل می‌کند و بعد این آیات با آیه ۷۸ نازل گردید و مراد از انسان در آیه ۷۷ ابى بن خلف است.<ref>تفسیر ابن ابى حاتم و حاکم صاحب المستدرک.</ref>
و همچنین محمد بن محمد بعد از شش واسطه از سعید بن مینا و او از عده زیادى از اصحاب ما روایت کرده که طائفه قریش که از زمره آن‌ها عتبة بن ربیعة و ابى بن خلف و ولید بن مغیرة و عاص بن سعید بودند به حال اعتراض نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و ابى بن خلف از میان آن‌ها استخوان پوسیده اى در دست گرفت و آن را در حالتى که به باد می‌داد، گفت: یا محمد مى پندارى که خداى تو آن را زنده خواهد کرد؟ سپس آیات ۷۸ و ۷۹ نازل گردید.<ref>کتاب امالى از شیخ طوسى و کتاب امالى از شیخ مفید.</ref>
و نیز حلبى از امام صادق علیه‌السلام موضوع ابى بن خلف را با گفتار وى نزد پیامبر روایت نموده و گوید: سپس آیه ۷۸ نازل شده است.<ref>تفسیر عیاشى.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link101 | آيات ۶۶ - ۸۳ سوره يس]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link102 | تهديد كفار به گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقتشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link101 | آيات ۶۶ - ۸۳ سوره «يس»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link103 | توضيح اينكه فرمود: ما به پيامبر شعر نياموختيم و شاعرى شايسته او نيست و ما علمناهالشعر و ما ينبغى له]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link102 | قدرت خداوند، بر گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقت کافران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link104 | مقصود از اينكه فرمود: انسان مالك چهارپايان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link103 | توضيح اين كه فرمود: ما به پيامبر، شعر نياموختيم و شاعرى، شايسته او نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link105 | معناى جمله : وهم لهم جند محضرون كه درباره احضار مشركين و آلهه شان در قيامت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link104 | مقصود از اين كه فرمود: «انسان، مالك چهارپايان است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link106 | استبعاد معاد توسط مشركين و جواب خداى تعالى به اين استبعاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link105 | معناى جملۀ: «مشرکان»، در روز قیامت، احضار می شوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link107 | اقوال مختلف درباره خلقت مثل در آيه : اوليس الذى خلق السموات والارض بقادر على انيخلق مثلهم ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link106 | پاسخ خدای تعالی، به بعید شمردن معاد، توسط مشركان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link108 | توضيحى در مورد تغير و تبدل متوالى بدن و عدم تغير وتبدل نفس و روح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link107 | اقوال گوناگون، درباره مراد از «خلقت مثل کفار»، در قیامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link109 | توضيح مفاد آيه شريفه : انما امره اذا اراد شيئا انيقول له كن فيكون ... و بيان مراد از امر و قول در آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link108 | بحثی پیرامون دگرگونی پیوستۀ بدن، و عدم دگرگونی «روح» انسان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link110 | رد گفتار بعضى كه كن را از مقوله لفظ دانسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link109 | توضيح آيه شريفه: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link111 | معناى ملكوت و اينكه ملكوت هر چيزى به دست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link110 | رد گفتار بعضى كه «كُن» را از مقولۀ لفظ دانسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link112 | رواياتى درباره بيگانه بودن پيامبر صلى الله عليه و آله از شعر و شاعرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link111 | معناى اين كه: «ملكوت هر چيزى به دست خدا است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link113 | اعاده و احياء اموات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link112 | بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link114 | و اراده قول خداوند]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۷۰#link197 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۷۰#link197 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ «80»
(اوست) آن كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد پس هرگاه بخواهيد از آن آتش مى‌افروزيد.
===نکته ها===
يكى از مشركان، قطعه استخوان پوسيده‌اى را در برابر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كرد و بر زمين ريخت و گفت: چه كسى اين استخوان‌هاى پوسيده را زنده مى‌كند؟ اين آيات در پاسخ اين شبهه و سؤال نازل شد. «1»
مقصود از درخت در اين آيه، دو نوع چوب آتش زنه به نام مَرخ و عَفار است كه عرب‌ها با زدن يكى به ديگرى جرقه توليد مى‌كردند، درست مانند كبريت‌هاى امروزى. «2»
تهيه آتش از درخت سبز، مثالى است كه عوام مى‌فهمند ودانشمندان نيز به خاطر ذخيره شدن انرژى در درخت، راه علمى آن را به دست مى‌آورند. «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»
===پیام ها===
1- اگر انسان به ياد ضعف و حقارت خود باشد، هرگز گردنكشى نمى‌كند. «أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ»
2- توجّه به آفرينش انسان از نطفه، ايمان به معاد را در انسان تقويت مى‌كند. «مِنْ نُطْفَةٍ»
3- بدتر از اصل خصومت، آن است كه خصومت شديد و آشكارا باشد. «خَصِيمٌ مُبِينٌ»
----
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير راهنما.
جلد 7 - صفحه 563
4- ستيزه‌جوئى انسان با خدا، دور از انتظار و شگفت آور است. «فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ» (كلمه «اذا» براى كار غير منتظره به كار مى‌رود.)
5- نقل و بيان افكار باطل براى پاسخگوئى به آن مانعى ندارد. «ضَرَبَ لَنا مَثَلًا»
6- ريشه‌ى بسيارى از اشكالات در مورد قدرت خداوند، توجّه نكردن به نمونه‌هاى مشابه و فراموش كردن سوابق است. «وَ نَسِيَ خَلْقَهُ»
7- منكران معاد برهان ندارند، هر چه هست استبعاد است. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ؟»
8- آزادى در اسلام به قدرى است كه منكران خدا و معاد با كمال شهامت در برابر رهبر مسلمانان با صراحت حرف خود را مى‌زنند. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ»
9- سؤال مانعى ندارد، آن چه بد است انگيزه‌هاى لجوجانه و مغرورانه است. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ»
10- ريشه‌ى بعضى از اشكالات عقيدتى، مقايسه ميان قدرت انسان با خداوند است. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ»
11- شبهات عقيدتى بايد پاسخ داده شود، گرچه القاى شبهه از يك نفر باشد.
قالَ‌ ... قُلْ‌
12- معاد جسمانى است. «يُحْيِ الْعِظامَ»
13- معاد به دو چيز نياز دارد: يكى قدرتِ خدا در آفريدن دوباره انسان‌ها و ديگرى علم او به عملكرد مردم. اين آيه به هر دو اشاره مى‌كند؛ «أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» نشانه‌ى قدرت او و «هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ»* نشانه‌ى علم اوست.
14- خداوند جمع ميان اضداد مى‌كند، آب و آتش كه با يكديگر سازگارى ندارند. «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 564
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80)
جلد 11 - صفحه 100
بعد از آن از صنعت عجيبه خود اخبار فرمايد:
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ‌: آن خدائى كه به قدرت كامله بيافريد و پيدا كرد براى شما، مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً: از درخت سبز آتشى را، فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ‌: پس آنگاه شما از آن درخت مى‌افروزيد آتش را. در اكثر باديه عرب دو درخت است: يكى را (مرخ) و ديگرى را (غفار) گويند، هرگاه شاخه مرخ را به شاخه از غفار بزنند و بمالند آتش از آن بيرون آيد، با وجود بر آنكه تر و تازه باشند. كلبى گويد: تمام درختها آتش دارند الا درخت عناب. پس آن ذاتى كه قادر باشد بر بيرون آوردن آتش از درختى كه در غايت رطوبت و سبزى باشد با وجود مباينت و تضاد آب و آتش، پس قدرت او بيشتر خواهد بود بر اعاده چيزى كه با طراوت بوده و خشك شده.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (77) وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78) قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79) الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80) أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‌ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (81)
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82) فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)
ترجمه‌
آيا نديد آدمى كه ما آفريديم او را از نطفه‌ئى پس آنگاه او جدال كننده‌ايست آشكار
و زد براى ما مثلى و فراموش كرد آفرينش خود را گفت چه كس زنده ميگرداند استخوانها را با آنكه آنها پوسيده است‌
بگو زنده ميكند آنها را آنكه آفريدشان نخستين بار و او بهر آفريده‌ئى دانا است‌
آنكه پديد آورد براى شما از درخت سبز آتش را پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد
آيا او نيست آنكه آفريد آسمانها و زمين را توانا بر آنكه بيافريند مانند آنها را آرى و او است آفريدگار دانا
جز اين نيست كه كار او وقتى بخواهد چيزيرا آنستكه بگويد باو بوده باش پس ميباشد
پس منزّه است آنكه بدست او است پادشاهى همه چيز و بسوى او بازگردانده ميشويد.
تفسير
عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابىّ بن خلف آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با آنكه در دست او استخوان پوسيده‌ئى بود و نرم كرد آنرا و عرضه داشت آيا وقتى ما باشيم استخوانهاى خورد شده‌ئى هر آينه برانگيخته ميشويم با آنكه مخلوق باشيم پس اين آيه نازل شد و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام مانند آن نقل شده و بنابراين مفاد آيه آنست كه آيا ندانسته است و نديده است آن آدم كه ما خلق كرديم او و افراد نوع او را از نطفه‌اى كه منى باشد و بعد از طروّ احوال مختلفه بر او در رحم مادر و بعد از ولادت بتدريج قواء او را تكميل نموديم تا اينك‌
----
جلد 4 صفحه 420
كه كارش بجائى رسيده كه در برابر ما و پيغمبر ما قيام نموده و علنا با او مجادله و خصومت مينمايد و بعقيده خودش بيان شگفت‌آورى براى نفى قدرت ما بر زنده نمودن خلق در قيامت نموده و خلقت خود را فراموش كرده كه گفته چه كسى ميتواند زنده كند استخوانهاى پوسيده را بگو در جوابش اى پيغمبر همان كس كه روز اوّل خلق نمود آنها را با آنكه هيچ نبودند علم و قدرتش جائى نرفته بهر شكل و صورت كه بخواهد همان استخوانهاى پوسيده را بيرون مى‌آورد و ميداند آنها را چگونه جمع و تأليف نمايد كه بصورت اوّل برگردند آيا چيزيكه نبوده خلق نمودنش مشكل‌تر است يا چيزيكه بوده و خراب شده دو مرتبه بخواهند بسازند از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه روح در جاى خود اقامت دارد روح نيكوكار در روشنائى و وسعت است و روح بدكار در تنگى و تاريكى است و بدن خاك ميشود چنانچه در اوّل بوده و آنچه از آن درندگان و حشرات بخورند تماما در خاك محفوظ است نزد كسيكه غائب نيست از او مقدار ذرّه در تاريكيهاى زمين و ميداند عدد اشياء و وزن آنها را و خاك روحانيّون مانند طلا است در خاك چون وقت زنده نمودن مردگان شود باران روان‌بخش بر زمين ببارد پس زمين از جاى خود بلند گردد و خاك بشر مانند خاك طلا كه مخلوط بخاك شده باشد و در آب بشويند و كره كه در شير باشد و آنرا در ظرفى بزنند بحركت شديد زمين خارج شود و خاك هر قالبى بقالب خود جمع گردد و باذن خداوند بجانب روح منتقل شود و صورتها بدستور مصوّر بهيئت اوّل خود عود نمايد و روح داخل در آن گردد و چون از جاى خويش برخيزد خود و تمام اعضاء و جوارح خود را بحال اوّل خود بيند و گفته‌اند دو درخت در بوادى عربستان روئيده ميشود كه يكى را مرخ نامند و ديگرى را عفار و آندو با آنكه تر باشند اگر بيكديگر سائيده شوند آتش از ميان آن دو بيرون مى‌آيد در حاليكه آب هم از آن دو ميچكد و اعراب چون ميخواستند آتش بيفروزند بوسيله آن دو تهيّه ميكردند خداوند ميفرمايد آن قادر توانائى كه قدرت دارد آب و آتش را كه دو ضدّند در يكجا جمع كند براى آنكه شما از آن بهره‌بردارى كنيد چگونه نميتواند روح و جسد را كه سالها با هم‌
----
جلد 4 صفحه 421
الفت داشتند و چندى از يكديگر مفارقت نمودند باز با هم مؤتلف نمايد آيا كسيكه آسمانهاى با اين وسعت و عظمت و زمين و موجودات آن دو را خلق نموده كه از آن جمله بشر است قادر نيست دو مرتبه مانند بشر را خلق نمايد خيلى عجب است اگر كسى چنين تصوّرى را نمايد كه همه را بدوا خدا خلق نموده و دو مرتبه بعضى از آنها را نميتواند خلق نمايد با آنكه خلق دوباره نزد آنكس آسانتر است از خلق اوّل و آفرينش كلّ در نظر او اعظم و اشكل است از آفرينش جزء بايد تحقيقا و قطعا گفت بلى قادر است چنانچه خدا در جواب فرموده و او بسيار خلق كننده است بلكه هميشه به اين كار اشتغال دارد و بسيار دانا است كه ميداند تمام جزئيّات و كلّيات و بسائط و مركبات و اجزاء و كيفيّت تأليف و تركيب آنها را و بسيار آسان است خلق نمودن آنها براى او باين اندازه كه ابدا احتياج بمقدّمه و معونه و وسيله و آلات و اسباب كارى ندارد فقط كار او وقتى بخواهد چيزى موجود شود آنستكه اراده ميكند وجود آنرا پس موجود ميشود و اينكه فرموده ميگويد كن براى تصوير معنى در ذهن عامّه بتصوّر فرمان مطاع و اطاعت مطيع است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه كن از اوصنع است و چيزيكه موجود ميشود بآن مصنوع است و در نهج البلاغه است كه كلام خداوند كارى است از او ميگويد و تلفّظ نميكند و اراده ميفرمايد و در ضمير قرار نميدهد و اخبار ديگرى به اين معنى در سوره بقره و غيرها گذشته است و قمّى ره فرموده خزائن او در كاف و نون است پس منزّه است خداوند از مثلى كه ابى بن خلف يا غير او كه گفته‌اند براى احياء اموات زد و امثال آن از اقوال اهل شرك و عناد و كفر و الحاد آن قادر توانائى كه در دست قدرت او است مبادى حيات و بقاء هر موجودى و بسوى او و حكم او رجوع و بازگشت ميكنيد شما بندگان در روز كه حكم فرمائى در آنروز نيست جز او و همه را بپاداش اعمال و اقوال خوب و بدتان خواهد رسانيد و ملكوت مبالغه در ملك و سلطنت است و اطلاق نميشود مگر بر امر عظيم و اينجا ظاهرا مراد عالم ارواح و ملائكه عظام ميباشد و ثواب تلاوت اين سوره بقدرى زياد است كه نميشود احصاء نمود و آن بمنزله قلب قرآن است و موجب مغفرت و سعادت دنيا و آخرت و نجات از آفات‌
----
جلد 4 صفحه 422
و بليّات ارضى و سماوى خواهد بود و بالاتر از همه فوز بمقام رضا و خشنودى خدا است كه از براى كسيكه در مدّت عمر يكمرتبه آنرا تلاوت نمايد از امام باقر عليه السّلام مسجّل شده است و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ثواب دوازده ختم قرآن براى او نقل نموده‌اند و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
----
جلد 4 صفحه 423
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِي‌ جَعَل‌َ لَكُم‌ مِن‌َ الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فَإِذا أَنتُم‌ مِنه‌ُ تُوقِدُون‌َ (80)
‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ قرار داد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ درخت‌ سبز خرم‌ آتش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌آن‌ برافروخته‌ ميشويد ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ درياي‌ آتش‌ ‌را‌ ‌بر‌ ابراهيم‌ گلستان‌ ميكند درياي‌ نيل‌ ‌را‌ ‌براي‌ بني‌‌-‌ اسرائيل‌ ميشكافد و دوازده‌ جاده‌ ميكند ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ تخت‌ بلقيس‌ ‌را‌ ‌از‌ شهر سبا طرفة العين‌ نزد سليمان‌ حاضر ميكند ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عالم‌ بالا ‌را‌ و ‌اينکه‌ كرات‌ جويه‌ ‌را‌ مسخر ‌شما‌ كرده‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌از‌ خاك‌ انسان‌ خلق‌ كرده‌ ‌از‌ آتش‌ جن‌ خلق‌ كرده‌ و ميلياردها كارهاي‌ ديگر حيات‌ ميدهد موت‌ ميدهد صحت‌، مرض‌، غني‌، فقر عزت‌، ذلت‌، ‌بر‌ ‌او‌ چه‌ مشكلي‌ دارد ‌که‌ ‌از‌ عظام‌ پوسيده‌ انسان‌ خلق‌ كند ‌با‌ اينكه‌ نمونه ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ دنيا نشان‌ داده‌ قضيه ابراهيم‌ و چهار مرغ‌ قضيه عزير و يك‌ شهر مرده‌ پوسيده‌ قضيه عيسي‌ و احياي‌ موتي‌ قضيه موسي‌ و هفتاد نفر ‌از‌ بني‌‌-‌ اسرائيل‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 80)- رستاخیز انرژیها! در ادامه بحث پیرامون مسأله امکان معاد می‌فرماید: «همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش می‌افروزید» قادر است که بر این استخوانهای پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند (الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ).
در این جا تفسیر دقیقی وجود دارد که به کمک دانشهای امروز بر آن دست یافته‌ایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذارده‌ایم.- البته تفسیرهای دیگر را نیز ردّ نمی‌کنیم.
توضیح این که: یکی از کارهای مهم گیاهان مسأله «کربن گیری» از هوا، و ساختن «سلولز نباتی» است. این سلولز یاخته‌های درختان و گیاهان- گاز کربن- را از هوا گرفته و آن را تجزیه می‌کنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته، و کربن را در وجود خود نگاه می‌دارد، و سپس آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن می‌سازد.
ولی مسأله مهم این است که طبق گواهی علوم طبیعی هر ترکیب شیمیایی که انجام می‌یابد یا باید توأم با جذب انرژی اصلی باشد و یا آزاد کردن آن- دقت کنید.
بنابر این هنگامی که درختان به عمل کربن‌گیری مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژی دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژی فعال استفاده می‌کنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهای درختان مقداری از انرژی آفتاب نیز در دل آنها ذخیره می‌شود و به هنگامی که چوبها را به اصطلاح می‌سوزانیم همان انرژی ذخیره شده آفتاب آزاد می‌گردد، زیرا بار دیگر «کربن» با «اکسیژن» هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل می‌دهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقداری آب)
ج4، ص113
آزاد می‌گردد.
و این که می‌گویند همه انرژیها در کره زمین به انرژی آفتاب باز می‌گردد یکی از چهره‌هایش همین است.
اینجاست که به «رستاخیز انرژیها» می‌رسیم، و می‌بینیم نور و حرارتی که در این فضا پراکنده می‌شود و برگ درختان و چوبهای آنها را نوازش و پرورش می‌دهد هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامی که یک شعله آتش به چوب خشکیده می‌رسد، رستاخیز آنها شروع می‌شود، و تمام آنچه از انرژی آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه «حشر و نشورش» ظاهر می‌گردد، بی‌آنکه حتی به اندازه روشنایی یک شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد!- باز هم دقت کنید.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۳: خط ۲۷۰:
[[رده:فواید آتش]][[رده:منابع انرژى]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:آتش زایى درختان سبز]][[رده:آتش زایى درختان مرطوب]][[رده:احیاى اخروى مردگان]][[رده:دلایل معاد]][[رده:مواد آتش زا در صدراسلام]][[رده:نعمت آتش]]
[[رده:فواید آتش]][[رده:منابع انرژى]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:آتش زایى درختان سبز]][[رده:آتش زایى درختان مرطوب]][[رده:احیاى اخروى مردگان]][[رده:دلایل معاد]][[رده:مواد آتش زا در صدراسلام]][[رده:نعمت آتش]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]]
{{#seo:
|title=آیه 80 سوره يس
|title_mode=replace
|keywords=آیه 80 سوره يس,يس 80,الَّذِي‌ جَعَلَ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنْتُمْ‌ مِنْهُ‌ تُوقِدُونَ‌,فواید آتش,منابع انرژى,نشانه هاى قدرت خدا,نعمتهاى خدا,آتش زایى درختان سبز,آتش زایى درختان مرطوب,احیاى اخروى مردگان,دلایل معاد,مواد آتش زا در صدراسلام,نعمت آتش,آیات قرآن سوره يس
|description=الَّذِي‌ جَعَلَ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنْتُمْ‌ مِنْهُ‌ تُوقِدُونَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۳۲

کپی متن آیه
الَّذِي‌ جَعَلَ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنْتُمْ‌ مِنْهُ‌ تُوقِدُونَ‌

ترجمه

همان کسی که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید و شما بوسیله آن، آتش می‌افروزید!»

|همان [خدايى‌] كه برايتان از درخت سبز آتش آفريد و به ناگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد
همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‌افروزيد.
آن خدایی که از درخت سبز و تر برای انتفاع شما آتش قرار داده که (برای حاجتی که خواهید) بر می‌افروزید.
همان کسی که برای شما از درخت سبز، «آتش زنه» آفرید، که اکنون شما از آن آتش می افروزید.
آن خدايى كه از درخت سبز برايتان آتش پديد آورد و شما از آن آتش مى‌افروزيد.
همان کسی که برای شما از درخت سبز[تر و تازه‌] آتشی پدید آورد، که آنگاه از آن آتش می‌افروزید
همان [خداى‌] كه براى شما از درخت سبز آتشى پديد كرد پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد.
آن کسی که از درخت سبز، برای شما آتش بیافریده است، و شما با آن، آتش روشن می‌کنید. (او که قادر بر رستاخیز انرژیها است، قادر بر برانگیختن مردگان و بازگرداندن به زندگی دوباره‌ی ایشان است).
کسی که برایتان از درخت سبزفام اخگری نهاد، که از آن ناگهان (آتشی‌) می‌افروزید.
آنکه نهاد برای شما از درخت سبز آتشی که ناگهان شمائید از آن فروزندگان‌

He who produced fuel for you from the green trees, with which you kindle a fire.
ترتیل:
ترجمه:
يس ٧٩ آیه ٨٠ يس ٨١
سوره : سوره يس
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الشَّجَرِ الأخْضَرِ»: درخت سبز. این تعبیر بیانگر این واقعیّت است که تنها درختان سبز و زنده می‌توانند عمل کربن‌گیری و ذخیره‌کردن نور آفتاب را انجام دهند. «نَاراً»: مراد انرژی ذخیره شده آفتاب بر اثر فتوسنتز در چوبهای درختان است که بر اثر اصطکاک و مالش، به صورت جرقّه الکتریسیته ظاهر می‌شود و باعث روشن شدن آتش می‌گردد، یا با سوزاندن چوبها، انرژی نهان در آنها آزاد می‌شود، و نور و حرارت اندوخته و پنهان در ذرّات پیکره درختان، دیگر بار به صورت روشنائی و گرما جلوه‌گر می‌آید (نگا: تفسیر نمونه. تفسیر المنتخب). «تُوقِدُونَ»: آتش را برمی‌افروزید. از مصدر ایقاد، به معنی افروختن آتش.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۷۷ تا ۸۳:

ابن عباس و نیز مجاهد و عکرمة و عروة بن الزبیر و سدى گویند: که عاص ابن وائل استخوان پوسیده اى در دست گرفته، نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد آیا خداى تو این استخوان را بعد از آن که پوسیده است برمى انگیزاند؟

پیامبر فرمود: بلى، خداوند آن را برمى انگیزاند سپس تو را می‌میراند و بعد زنده مى گرداند سپس به دوزخ داخل می‌کند و بعد این آیات با آیه ۷۸ نازل گردید و مراد از انسان در آیه ۷۷ ابى بن خلف است.[۱]

و همچنین محمد بن محمد بعد از شش واسطه از سعید بن مینا و او از عده زیادى از اصحاب ما روایت کرده که طائفه قریش که از زمره آن‌ها عتبة بن ربیعة و ابى بن خلف و ولید بن مغیرة و عاص بن سعید بودند به حال اعتراض نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و ابى بن خلف از میان آن‌ها استخوان پوسیده اى در دست گرفت و آن را در حالتى که به باد می‌داد، گفت: یا محمد مى پندارى که خداى تو آن را زنده خواهد کرد؟ سپس آیات ۷۸ و ۷۹ نازل گردید.[۲]

و نیز حلبى از امام صادق علیه‌السلام موضوع ابى بن خلف را با گفتار وى نزد پیامبر روایت نموده و گوید: سپس آیه ۷۸ نازل شده است.[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ «80»

(اوست) آن كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد پس هرگاه بخواهيد از آن آتش مى‌افروزيد.

نکته ها

يكى از مشركان، قطعه استخوان پوسيده‌اى را در برابر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كرد و بر زمين ريخت و گفت: چه كسى اين استخوان‌هاى پوسيده را زنده مى‌كند؟ اين آيات در پاسخ اين شبهه و سؤال نازل شد. «1»

مقصود از درخت در اين آيه، دو نوع چوب آتش زنه به نام مَرخ و عَفار است كه عرب‌ها با زدن يكى به ديگرى جرقه توليد مى‌كردند، درست مانند كبريت‌هاى امروزى. «2»

تهيه آتش از درخت سبز، مثالى است كه عوام مى‌فهمند ودانشمندان نيز به خاطر ذخيره شدن انرژى در درخت، راه علمى آن را به دست مى‌آورند. «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»

پیام ها

1- اگر انسان به ياد ضعف و حقارت خود باشد، هرگز گردنكشى نمى‌كند. «أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ»

2- توجّه به آفرينش انسان از نطفه، ايمان به معاد را در انسان تقويت مى‌كند. «مِنْ نُطْفَةٍ»

3- بدتر از اصل خصومت، آن است كه خصومت شديد و آشكارا باشد. «خَصِيمٌ مُبِينٌ»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير راهنما.

جلد 7 - صفحه 563

4- ستيزه‌جوئى انسان با خدا، دور از انتظار و شگفت آور است. «فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ» (كلمه «اذا» براى كار غير منتظره به كار مى‌رود.)

5- نقل و بيان افكار باطل براى پاسخگوئى به آن مانعى ندارد. «ضَرَبَ لَنا مَثَلًا»

6- ريشه‌ى بسيارى از اشكالات در مورد قدرت خداوند، توجّه نكردن به نمونه‌هاى مشابه و فراموش كردن سوابق است. «وَ نَسِيَ خَلْقَهُ»

7- منكران معاد برهان ندارند، هر چه هست استبعاد است. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ؟»

8- آزادى در اسلام به قدرى است كه منكران خدا و معاد با كمال شهامت در برابر رهبر مسلمانان با صراحت حرف خود را مى‌زنند. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ»

9- سؤال مانعى ندارد، آن چه بد است انگيزه‌هاى لجوجانه و مغرورانه است. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ»

10- ريشه‌ى بعضى از اشكالات عقيدتى، مقايسه ميان قدرت انسان با خداوند است. «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ»

11- شبهات عقيدتى بايد پاسخ داده شود، گرچه القاى شبهه از يك نفر باشد.

قالَ‌ ... قُلْ‌

12- معاد جسمانى است. «يُحْيِ الْعِظامَ»

13- معاد به دو چيز نياز دارد: يكى قدرتِ خدا در آفريدن دوباره انسان‌ها و ديگرى علم او به عملكرد مردم. اين آيه به هر دو اشاره مى‌كند؛ «أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» نشانه‌ى قدرت او و «هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ»* نشانه‌ى علم اوست.

14- خداوند جمع ميان اضداد مى‌كند، آب و آتش كه با يكديگر سازگارى ندارند. «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 564

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80)

جلد 11 - صفحه 100

بعد از آن از صنعت عجيبه خود اخبار فرمايد:

الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ‌: آن خدائى كه به قدرت كامله بيافريد و پيدا كرد براى شما، مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً: از درخت سبز آتشى را، فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ‌: پس آنگاه شما از آن درخت مى‌افروزيد آتش را. در اكثر باديه عرب دو درخت است: يكى را (مرخ) و ديگرى را (غفار) گويند، هرگاه شاخه مرخ را به شاخه از غفار بزنند و بمالند آتش از آن بيرون آيد، با وجود بر آنكه تر و تازه باشند. كلبى گويد: تمام درختها آتش دارند الا درخت عناب. پس آن ذاتى كه قادر باشد بر بيرون آوردن آتش از درختى كه در غايت رطوبت و سبزى باشد با وجود مباينت و تضاد آب و آتش، پس قدرت او بيشتر خواهد بود بر اعاده چيزى كه با طراوت بوده و خشك شده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (77) وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78) قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79) الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80) أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‌ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (81)

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82) فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)

ترجمه‌

آيا نديد آدمى كه ما آفريديم او را از نطفه‌ئى پس آنگاه او جدال كننده‌ايست آشكار

و زد براى ما مثلى و فراموش كرد آفرينش خود را گفت چه كس زنده ميگرداند استخوانها را با آنكه آنها پوسيده است‌

بگو زنده ميكند آنها را آنكه آفريدشان نخستين بار و او بهر آفريده‌ئى دانا است‌

آنكه پديد آورد براى شما از درخت سبز آتش را پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد

آيا او نيست آنكه آفريد آسمانها و زمين را توانا بر آنكه بيافريند مانند آنها را آرى و او است آفريدگار دانا

جز اين نيست كه كار او وقتى بخواهد چيزيرا آنستكه بگويد باو بوده باش پس ميباشد

پس منزّه است آنكه بدست او است پادشاهى همه چيز و بسوى او بازگردانده ميشويد.

تفسير

عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابىّ بن خلف آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با آنكه در دست او استخوان پوسيده‌ئى بود و نرم كرد آنرا و عرضه داشت آيا وقتى ما باشيم استخوانهاى خورد شده‌ئى هر آينه برانگيخته ميشويم با آنكه مخلوق باشيم پس اين آيه نازل شد و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام مانند آن نقل شده و بنابراين مفاد آيه آنست كه آيا ندانسته است و نديده است آن آدم كه ما خلق كرديم او و افراد نوع او را از نطفه‌اى كه منى باشد و بعد از طروّ احوال مختلفه بر او در رحم مادر و بعد از ولادت بتدريج قواء او را تكميل نموديم تا اينك‌


جلد 4 صفحه 420

كه كارش بجائى رسيده كه در برابر ما و پيغمبر ما قيام نموده و علنا با او مجادله و خصومت مينمايد و بعقيده خودش بيان شگفت‌آورى براى نفى قدرت ما بر زنده نمودن خلق در قيامت نموده و خلقت خود را فراموش كرده كه گفته چه كسى ميتواند زنده كند استخوانهاى پوسيده را بگو در جوابش اى پيغمبر همان كس كه روز اوّل خلق نمود آنها را با آنكه هيچ نبودند علم و قدرتش جائى نرفته بهر شكل و صورت كه بخواهد همان استخوانهاى پوسيده را بيرون مى‌آورد و ميداند آنها را چگونه جمع و تأليف نمايد كه بصورت اوّل برگردند آيا چيزيكه نبوده خلق نمودنش مشكل‌تر است يا چيزيكه بوده و خراب شده دو مرتبه بخواهند بسازند از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه روح در جاى خود اقامت دارد روح نيكوكار در روشنائى و وسعت است و روح بدكار در تنگى و تاريكى است و بدن خاك ميشود چنانچه در اوّل بوده و آنچه از آن درندگان و حشرات بخورند تماما در خاك محفوظ است نزد كسيكه غائب نيست از او مقدار ذرّه در تاريكيهاى زمين و ميداند عدد اشياء و وزن آنها را و خاك روحانيّون مانند طلا است در خاك چون وقت زنده نمودن مردگان شود باران روان‌بخش بر زمين ببارد پس زمين از جاى خود بلند گردد و خاك بشر مانند خاك طلا كه مخلوط بخاك شده باشد و در آب بشويند و كره كه در شير باشد و آنرا در ظرفى بزنند بحركت شديد زمين خارج شود و خاك هر قالبى بقالب خود جمع گردد و باذن خداوند بجانب روح منتقل شود و صورتها بدستور مصوّر بهيئت اوّل خود عود نمايد و روح داخل در آن گردد و چون از جاى خويش برخيزد خود و تمام اعضاء و جوارح خود را بحال اوّل خود بيند و گفته‌اند دو درخت در بوادى عربستان روئيده ميشود كه يكى را مرخ نامند و ديگرى را عفار و آندو با آنكه تر باشند اگر بيكديگر سائيده شوند آتش از ميان آن دو بيرون مى‌آيد در حاليكه آب هم از آن دو ميچكد و اعراب چون ميخواستند آتش بيفروزند بوسيله آن دو تهيّه ميكردند خداوند ميفرمايد آن قادر توانائى كه قدرت دارد آب و آتش را كه دو ضدّند در يكجا جمع كند براى آنكه شما از آن بهره‌بردارى كنيد چگونه نميتواند روح و جسد را كه سالها با هم‌


جلد 4 صفحه 421

الفت داشتند و چندى از يكديگر مفارقت نمودند باز با هم مؤتلف نمايد آيا كسيكه آسمانهاى با اين وسعت و عظمت و زمين و موجودات آن دو را خلق نموده كه از آن جمله بشر است قادر نيست دو مرتبه مانند بشر را خلق نمايد خيلى عجب است اگر كسى چنين تصوّرى را نمايد كه همه را بدوا خدا خلق نموده و دو مرتبه بعضى از آنها را نميتواند خلق نمايد با آنكه خلق دوباره نزد آنكس آسانتر است از خلق اوّل و آفرينش كلّ در نظر او اعظم و اشكل است از آفرينش جزء بايد تحقيقا و قطعا گفت بلى قادر است چنانچه خدا در جواب فرموده و او بسيار خلق كننده است بلكه هميشه به اين كار اشتغال دارد و بسيار دانا است كه ميداند تمام جزئيّات و كلّيات و بسائط و مركبات و اجزاء و كيفيّت تأليف و تركيب آنها را و بسيار آسان است خلق نمودن آنها براى او باين اندازه كه ابدا احتياج بمقدّمه و معونه و وسيله و آلات و اسباب كارى ندارد فقط كار او وقتى بخواهد چيزى موجود شود آنستكه اراده ميكند وجود آنرا پس موجود ميشود و اينكه فرموده ميگويد كن براى تصوير معنى در ذهن عامّه بتصوّر فرمان مطاع و اطاعت مطيع است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه كن از اوصنع است و چيزيكه موجود ميشود بآن مصنوع است و در نهج البلاغه است كه كلام خداوند كارى است از او ميگويد و تلفّظ نميكند و اراده ميفرمايد و در ضمير قرار نميدهد و اخبار ديگرى به اين معنى در سوره بقره و غيرها گذشته است و قمّى ره فرموده خزائن او در كاف و نون است پس منزّه است خداوند از مثلى كه ابى بن خلف يا غير او كه گفته‌اند براى احياء اموات زد و امثال آن از اقوال اهل شرك و عناد و كفر و الحاد آن قادر توانائى كه در دست قدرت او است مبادى حيات و بقاء هر موجودى و بسوى او و حكم او رجوع و بازگشت ميكنيد شما بندگان در روز كه حكم فرمائى در آنروز نيست جز او و همه را بپاداش اعمال و اقوال خوب و بدتان خواهد رسانيد و ملكوت مبالغه در ملك و سلطنت است و اطلاق نميشود مگر بر امر عظيم و اينجا ظاهرا مراد عالم ارواح و ملائكه عظام ميباشد و ثواب تلاوت اين سوره بقدرى زياد است كه نميشود احصاء نمود و آن بمنزله قلب قرآن است و موجب مغفرت و سعادت دنيا و آخرت و نجات از آفات‌


جلد 4 صفحه 422

و بليّات ارضى و سماوى خواهد بود و بالاتر از همه فوز بمقام رضا و خشنودى خدا است كه از براى كسيكه در مدّت عمر يكمرتبه آنرا تلاوت نمايد از امام باقر عليه السّلام مسجّل شده است و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ثواب دوازده ختم قرآن براى او نقل نموده‌اند و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 4 صفحه 423

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِي‌ جَعَل‌َ لَكُم‌ مِن‌َ الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فَإِذا أَنتُم‌ مِنه‌ُ تُوقِدُون‌َ (80)

‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ قرار داد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ درخت‌ سبز خرم‌ آتش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌آن‌ برافروخته‌ ميشويد ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ درياي‌ آتش‌ ‌را‌ ‌بر‌ ابراهيم‌ گلستان‌ ميكند درياي‌ نيل‌ ‌را‌ ‌براي‌ بني‌‌-‌ اسرائيل‌ ميشكافد و دوازده‌ جاده‌ ميكند ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ تخت‌ بلقيس‌ ‌را‌ ‌از‌ شهر سبا طرفة العين‌ نزد سليمان‌ حاضر ميكند ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عالم‌ بالا ‌را‌ و ‌اينکه‌ كرات‌ جويه‌ ‌را‌ مسخر ‌شما‌ كرده‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌از‌ خاك‌ انسان‌ خلق‌ كرده‌ ‌از‌ آتش‌ جن‌ خلق‌ كرده‌ و ميلياردها كارهاي‌ ديگر حيات‌ ميدهد موت‌ ميدهد صحت‌، مرض‌، غني‌، فقر عزت‌، ذلت‌، ‌بر‌ ‌او‌ چه‌ مشكلي‌ دارد ‌که‌ ‌از‌ عظام‌ پوسيده‌ انسان‌ خلق‌ كند ‌با‌ اينكه‌ نمونه ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ دنيا نشان‌ داده‌ قضيه ابراهيم‌ و چهار مرغ‌ قضيه عزير و يك‌ شهر مرده‌ پوسيده‌ قضيه عيسي‌ و احياي‌ موتي‌ قضيه موسي‌ و هفتاد نفر ‌از‌ بني‌‌-‌ اسرائيل‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 80)- رستاخیز انرژیها! در ادامه بحث پیرامون مسأله امکان معاد می‌فرماید: «همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش می‌افروزید» قادر است که بر این استخوانهای پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند (الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ).

در این جا تفسیر دقیقی وجود دارد که به کمک دانشهای امروز بر آن دست یافته‌ایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذارده‌ایم.- البته تفسیرهای دیگر را نیز ردّ نمی‌کنیم.

توضیح این که: یکی از کارهای مهم گیاهان مسأله «کربن گیری» از هوا، و ساختن «سلولز نباتی» است. این سلولز یاخته‌های درختان و گیاهان- گاز کربن- را از هوا گرفته و آن را تجزیه می‌کنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته، و کربن را در وجود خود نگاه می‌دارد، و سپس آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن می‌سازد.

ولی مسأله مهم این است که طبق گواهی علوم طبیعی هر ترکیب شیمیایی که انجام می‌یابد یا باید توأم با جذب انرژی اصلی باشد و یا آزاد کردن آن- دقت کنید.

بنابر این هنگامی که درختان به عمل کربن‌گیری مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژی دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژی فعال استفاده می‌کنند.

به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهای درختان مقداری از انرژی آفتاب نیز در دل آنها ذخیره می‌شود و به هنگامی که چوبها را به اصطلاح می‌سوزانیم همان انرژی ذخیره شده آفتاب آزاد می‌گردد، زیرا بار دیگر «کربن» با «اکسیژن» هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل می‌دهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقداری آب)

ج4، ص113

آزاد می‌گردد.

و این که می‌گویند همه انرژیها در کره زمین به انرژی آفتاب باز می‌گردد یکی از چهره‌هایش همین است.

اینجاست که به «رستاخیز انرژیها» می‌رسیم، و می‌بینیم نور و حرارتی که در این فضا پراکنده می‌شود و برگ درختان و چوبهای آنها را نوازش و پرورش می‌دهد هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامی که یک شعله آتش به چوب خشکیده می‌رسد، رستاخیز آنها شروع می‌شود، و تمام آنچه از انرژی آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه «حشر و نشورش» ظاهر می‌گردد، بی‌آنکه حتی به اندازه روشنایی یک شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد!- باز هم دقت کنید.

نکات آیه

۱ - استفاده انسان هاى عصر پیامبراسلام(ص) از درخت سبز (مَرُخ، عَفار) براى افروختن آتش (الذى جعل لکم من الشجر الأخضر نارًا فإذا أنتم منه توقدون) مقصود از «شجر الأخضر» - برابر نظر مشهور میان مفسران - دو نوع چوب آتش زنه به نام «مَرُخ» و «عَفار» است. که عرب ها با زدن اولى بر دومى - مانند سنگ آتش زنه - از آن جرقه تولید مى کردند.

۲ - آتشزا بودن درخت سبز و مرطوب، جلوه اى روشن از قدرت خدا (الذى جعل لکم من الشجر الأخضر نارًا) «أخضر» (سبز) صفت براى درخت است و توصیف درخت به سبز بودن در آیه شریفه - برابر نظر بیشتر مفسران - کنایه از مرطوب بودن آن است; زیرا آیه شریفه در مقام بیان قدرت خدا است و پدید آوردن آتش از درخت مرطوب بیش از درخت خشک، بیانگر قدرت خدا است; چرا که آب و آتش ضد هم هستند.

۳ - آتشزا بودن درخت سبز و مرطوب، دلیل و نشانه توانایى خداوند بر احیاى مجدد انسان ها در روز قیامت (الذى جعل لکم من الشجر الأخضر نارًا) برداشت یاد شده با توجه به آیات پیشین است که درصدد بیان جلوه هاى قدرت خداوند براى اثبات معاد و رستاخیز انسان ها است; یعنى، خداوندى که قادر است از درخت سبز آتش را پدید آورد و از آب، آتش را بیافریند; همو قادر است مرده را نیز زنده کند.

۴ - آتش، نعمت بزرگ الهى و داراى نقش حیاتى در زندگى بشر (الذى جعل لکم من الشجر الأخضر نارًا فإذا أنتم منه توقدون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که آیه شریفه - ضمن آن که بیانگر جلوه هاى قدرت خدا است - درصدد بیان نعمت هاى الهى و امتنان بر انسان نیز مى باشد. گفتنى است که آمدن لام انتفاع (لکم) مؤید این مطلب است.

موضوعات مرتبط

  • آتش: فواید آتش ۴
  • انرژى: منابع انرژى ۱
  • خدا: نشانه هاى قدرت خدا ۲، ۳; نعمتهاى خدا ۴
  • درختان: آتش زایى درختان سبز ۲، ۳; آتش زایى درختان مرطوب ۲، ۳
  • مردگان: احیاى اخروى مردگان ۳
  • معاد: دلایل معاد ۳
  • مواد آتش زا :۲ مواد آتش زا ۲ در صدراسلام ۱
  • نعمت: نعمت آتش ۴

منابع

  1. تفسیر ابن ابى حاتم و حاکم صاحب المستدرک.
  2. کتاب امالى از شیخ طوسى و کتاب امالى از شیخ مفید.
  3. تفسیر عیاشى.