العاديات ٦: تفاوت میان نسخهها
(QRobot edit) |
(←تفسیر) |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِن|إِنَ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[شامل این کلمه::الْإِنْسَان|الْإِنْسَانَ]] [[کلمه غیر ربط::الْإِنْسَان| ]] [[شامل این ریشه::انس| ]][[ریشه غیر ربط::انس| ]][[شامل این کلمه::لِرَبّه|لِرَبِّهِ]] [[کلمه غیر ربط::لِرَبّه| ]] [[شامل این ریشه::ربب| ]][[ریشه غیر ربط::ربب| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::لَکَنُود|لَکَنُودٌ]] [[کلمه غیر ربط::لَکَنُود| ]] [[شامل این ریشه::کند| ]][[ریشه غیر ربط::کند| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِن|إِنَ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[شامل این کلمه::الْإِنْسَان|الْإِنْسَانَ]] [[کلمه غیر ربط::الْإِنْسَان| ]] [[شامل این ریشه::انس| ]][[ریشه غیر ربط::انس| ]][[شامل این کلمه::لِرَبّه|لِرَبِّهِ]] [[کلمه غیر ربط::لِرَبّه| ]] [[شامل این ریشه::ربب| ]][[ریشه غیر ربط::ربب| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::لَکَنُود|لَکَنُودٌ]] [[کلمه غیر ربط::لَکَنُود| ]] [[شامل این ریشه::کند| ]][[ریشه غیر ربط::کند| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|إِنَ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=(که) انسان بیامان برای پروردگارش سخت ناسپاس است. | |-|صادقی تهرانی=(که) انسان بیامان برای پروردگارش سخت ناسپاس است. | ||
|-|معزی=همانا انسان است به پروردگار خویش ناسپاس | |-|معزی=همانا انسان است به پروردگار خویش ناسپاس | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Indeed, the human being is ungrateful to his Lord.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/100006.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/100006.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره العاديات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::6|٦]] | قبلی = العاديات ٥ | بعدی = العاديات ٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره العاديات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::6|٦]] | قبلی = العاديات ٥ | بعدی = العاديات ٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۱: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link407 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link407 | آيات ۱ - ۱۱ سوره عاديات]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link408 | وجوهى كه درباره مراد از سوگندهاى | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link408 | وجوهى كه درباره مراد از سوگندهاى «والعاديات ضبحا...» گفته شده]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link409 | دو خصلت بنى آدم : | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link409 | دو خصلت بنى آدم: «كنود» بودن و «حبّ مال» داشتن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link410 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link410 | روايتى راجع به نزول سوره «عاديات» درباره نبرد اميرالمؤمنين «عليه السلام»]] | ||
}} | }} | ||
خط ۳۵۷: | خط ۳۶۵: | ||
[[رده:کفران دشمنان اسلام]][[رده:صفات انسان]][[رده:کفران انسان]][[رده:ایمان به ربوبیت خدا]][[رده:فلسفه جهاد]][[رده:آثار ذکر تدبیر خدا]][[رده:آثار ذکر ربوبیت خدا]][[رده:سوگند به اسب مجاهدان]][[رده:شکر نعمت]][[رده:فلسفه سوگندهاى قرآن]][[رده:آثار کفران نعمت]][[رده:کفران نعمت]][[رده:موانع کفران نعمت]][[رده:ناپسندى کفران نعمت]][[رده:نشانه هاى کفران نعمت]][[رده:رذایل کفران کنندگان]][[رده:سرزنش کفران کنندگان]][[رده:ایمان مجاهدان]][[رده:شکرگزارى مجاهدان]][[رده:مقابله با مجاهدان]][[رده:نعمت اسلام]][[رده:نعمت ربوبیت خدا]] | [[رده:کفران دشمنان اسلام]][[رده:صفات انسان]][[رده:کفران انسان]][[رده:ایمان به ربوبیت خدا]][[رده:فلسفه جهاد]][[رده:آثار ذکر تدبیر خدا]][[رده:آثار ذکر ربوبیت خدا]][[رده:سوگند به اسب مجاهدان]][[رده:شکر نعمت]][[رده:فلسفه سوگندهاى قرآن]][[رده:آثار کفران نعمت]][[رده:کفران نعمت]][[رده:موانع کفران نعمت]][[رده:ناپسندى کفران نعمت]][[رده:نشانه هاى کفران نعمت]][[رده:رذایل کفران کنندگان]][[رده:سرزنش کفران کنندگان]][[رده:ایمان مجاهدان]][[رده:شکرگزارى مجاهدان]][[رده:مقابله با مجاهدان]][[رده:نعمت اسلام]][[رده:نعمت ربوبیت خدا]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره العاديات ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره العاديات ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 6 سوره عاديات | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 6 سوره عاديات,عاديات 6,إِنَ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ,کفران دشمنان اسلام,صفات انسان,کفران انسان,ایمان به ربوبیت خدا,فلسفه جهاد,آثار ذکر تدبیر خدا,آثار ذکر ربوبیت خدا,سوگند به اسب مجاهدان,شکر نعمت,فلسفه سوگندهاى قرآن,آثار کفران نعمت,کفران نعمت,موانع کفران نعمت,ناپسندى کفران نعمت,نشانه هاى کفران نعمت,رذایل کفران کنندگان,سرزنش کفران کنندگان,ایمان مجاهدان,شکرگزارى مجاهدان,مقابله با مجاهدان,نعمت اسلام,نعمت ربوبیت خدا,آیات قرآن سوره العاديات | |||
|description=إِنَ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۱۹
کپی متن آیه |
---|
إِنَ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ |
ترجمه
العاديات ٥ | آیه ٦ | العاديات ٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الإِنسَانَ»: مراد انسانی است که در پرتو معارف الهی تربیت نیافته است و تعلیمات انبیاء بر دلش نتافته است، و خویشتن را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است. «کَنُودٌ»: کفران نعمتکننده. ناسپاس. حقناشناس.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4» فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9» وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
تفسير نور(10جلدى) ج10 568 سوره العاديات، آيه 11 - 1 ..... ص : 568
1) سوگند به اسبان دونده كه (در ميدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد. «2» و (به هنگام تاختن، از برخورد نعل اسبان با سنگهاى بيابان) به شدّت برق افروزند.
«3» و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند. «4» و گرد و غبار برانگيزند. «5» و در ميان معركه و جمع دشمنان در آمدهاند. «6» همانا انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است. «7» و بىشك بر اين (ناسپاسى) گواه است. «8» و همانا او علاقه شديدى به مال دارد. «9» آيا انسان نمىداند كه وقتى آنچه در گورهاست برانگيخته شود. «10» و آنچه در سينههاست فاش شود. «11» همانا خداوند در آن روز به كارشان آگاه است.
نکته ها
«عدو» به معناى تجاوز است. چون دويدن، تجاوز از حدّ حركت عادى است، به آن «عدو»
جلد 10 - صفحه 569
گفته مىشود. «ضبح» به معناى صداى نفس اسب است. «قدح» به معناى خروج آتش از سنگ چخماق، «المغيرات» از «اغارة» به معناى تاختن سريع، «صُبْحاً» كنايه از غافلگير كردن دشمن و پنهان كردن زمان هجوم است.
«أثرن» از «اثارة» به معناى منتشر ساختن، «نقع» به معناى غبار و «كنود» به معناى كَفور است.
در كلمه «بُعْثِرَ» معناى بعث و اثاره نهفته است يعنى بيرون كشيدن و زيرو رو كردن.
«حُصِّلَ» به معناى استخراج مغز از پوسته و متمايز شدن خصلتهاى نيك و بد در آن روز از يكديگر است.
قرآن در برخى آيات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولًا» «1» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» «2» (حريص)، «يَؤُساً» «3» (نااميد)، «كَفُوراً» «4»* (ناسپاس)، «جَزُوعاً» «5» (بى صبر)، «مَنُوعاً» «6» (بخيل) خوانده است. ولى از سوى ديگر درباره انسان مىفرمايد: «كَرَّمْنا» «7» (گرامى داشتيم)، «فَضَّلْنا» «8»* (برترى داديم)، «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «9» (بهترين قوام را به او داديم)، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «10»* (روح الهى در او دميديم) و اين دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: يكى عقل و يكى غريزه. اگر در مسير بندگى خدا و تربيت اولياى خدا قرار گيرد، به گونهاى است و اگر در مسير هوسها و طاغوتها و وسوسهها قرار گيرد، به گونه ديگر.
در قرآن از علاقه شديد و حريصانه به مال دنيا كه سبب فراموش كردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
قرآن از مال دنيا به «خير» تعبير كرده است: «لِحُبِّ الْخَيْرِ» تا بفهماند مال بايد از راه خير بدست آيد و در راه خير با نيت خير و با شيوه خير مصرف گردد.
«1». احزاب، 72.
«2». معارج، 19.
«3». اسراء، 83.
«4». اسراء، 67.
«5». معارج، 20.
«6». معارج، 21.
«7». اسراء، 70.
«8». اسراء، 70.
«9». تين، 4.
«10». حجر، 29.
جلد 10 - صفحه 570
پیام ها
1- جهاد و دفاع به قدرى ارزش دارد كه خداوند به نفس اسبهاى زير پاى جهادگران سوگند ياد مىكند. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
2- مسلمانان بايد اسب سوار و چابك باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعى تشويق به اسب سوارى هدفدار است.) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
3- اسبان در راه خدا مىدوند، ولى انسان در برابر خدا سرسختى مىكند.
وَ الْعادِياتِ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ
4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل يك ارزش است. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
5- هنگام غفلت دشمن براى حمله استفاده كنيد. «فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»
6- دشمن را چنان غافلگير كنيد كه ناگاه در وسط آنان باشيد تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»
7- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مىدهد. وَ الْعادِياتِ ...
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ... لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ
8- شهداى جبههها و امدادهاى الهى را فراموش نكنيد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
9- پيروزى و امنيّت انسان را مغرور مىكند، هشدار لازم است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
10- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى كه عذر و بهانه مىآورد خود مىداند كه چه كاره است. «وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ»
11- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خير است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
12- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است كه انسان از يك سو دست به هر نوع درآمدى مىزند و از سوى ديگر حقوق واجب الهى را نمىپردازد. «لَشَدِيدٌ»
13- معاد جسمانى است زيرا سخن از قبر است. «بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (در آيهاى
جلد 10 - صفحه 571
ديگر مىفرمايد: «يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» «1»)
14- ياد قيامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ»
15- روز قيامت اسرار درونى كشف وحسابرسى خواهد شد. «حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ»
16- خداوند بر افكار و اعمال ما آگاهى كامل دارد. ( «خبير» به معناى آگاهى از ظاهر و باطن است) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ ... لَخَبِيرٌ
17- خداوند در دنيا نيز به امور مردم آگاه است، امّا در قيامت، اين خبير بودن براى همه ظاهر مىشود. «يَوْمَئِذٍ»
18- چون خداوند خبير است، حسابرسى او نيز دقيق است. «يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ»
19- انسان در برابر ديگران اين همه سركشى ندارد، كفر و ناسپاسى شديد انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». حج، 7.
جلد 10 - صفحه 574
سوره قارعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6»
إِنَّ الْإِنْسانَ: به درستى كه آدمى يعنى منافقان و معاندان، لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ:
مر پروردگار خود را ناسپاس و حق ناشناس و جاحد نعمت است.
«1» مجمع البيان (چ 1403)، ج 5، ص 529.
جلد 14 - صفحه 315
اقوال ديگر در كنود:
1- گناهكار.
2- بخيل.
3- كفور.
4- مصايب بسيار دارد و نعمت را فراموش كند.
5- كم را كفران كند و بسيار را شكر نگويد.
6- سر او به بالين نعمت و دل او در ميدان غفلت.
7- كسى كه به يك مصيبت همه نعمتها را فراموش كند.
8- ابو امامه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده، فرمود مىدانيد كنود كيست؟ گفتند: خدا و رسول مىداند. فرمود:
«الكنود هو الّذى يأكل وحده يمنع رفده و يضرب عبده» يعنى كنود كسى است كه تنها خورد و عطا ندهد و بنده را بزند «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4»
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
ترجمه
سوگند به اسبان دونده كه صداى نفس آنها شنيده شود
پس بيرون آورندگان آتش باشند بزدن نعل بر سنگ
پس غارت كنندگان باشند در وقت صبح
پس برانگيختند در آنجا غبار را
پس بميان در آمدند بوسيله آن جماعت دشمن را
همانا آدمى براى پروردگار خود هر آينه ناسپاس است
و همانا او بر اين آگاه و گواه است
و همانا او براى محبت مال دنيا هر آينه سختى دارد
آيا نميداند وقتى كه برانگيخته شوند آنچه در قبرها هستند
و فراهم كرده شود آنچه در سينهها باشد
همانا پروردگار آنان بآنان در چنين روزى مطّلع و آگاه است.
تفسير
قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول اين سوره شريفه حديث مفصلى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه اهل وادى يا بس دوازده هزار سوار جمع و متّحد و هم قسم شدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بكشند و معاهده نمودند كه از جنگ فرار نكنند تا فتح نمايند يا تمامى كشته شوند و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آنحضرت ابو بكر را با چهار هزار سوار مأمور سر كوبى آنها فرمود و دستور فرمود كه اسلام را بر آنها عرضه دارد و اگر قبول ننمودند مردان آنها را بكشد و زنان و فرزندان آنان را اسير و اموالشان را غارت و ديارشان را ويران نمايد و ابو بكر بسوى آنها روانه شد و چون نزديك گرديد دويست سوار از آن گروه مسلّح بيرون آمدند و مسلمانان را تهديد نمودند و ابو بكر جرئت بر جنگ
جلد 5 صفحه 423
با آنها ننمود و بنهى مجاهدين از مخالفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منتهى نشد و مراجعت نمود و حضرت ملول گشت و عمر را رئيس قشون فرمود و دستور سابق را باو داد و بجانب آن قوم روانه فرمود و آنها معامله سابق را با او تكرار كردند و او هم مانند برادرش ترسيد و نزديك بود زهرهاش آب شود و بجانب مدينه فرار نمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و مقرر شد كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بجنگ با آنها فرمايد تا موفق بفتح و فيروزى گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واقعه را بمسلمانان اعلام و آن دو را ملامت بسيار فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام را با همان عدّه روانه كرد و او چون بآنها رسيد باسلام دعوتشان فرمود و چون قبول ننمودند بنابر جنگ شد پس شب را توقف فرمود و لشگر را آماده براى جنگ نمود و اول صبح بعد از نماز بآنها حمله كرد و مردانشان را كشت و زنان و كودكانشان را اسير و ديارشان را ويران و اموالشان را غارت فرمود و با غنائم بسيارى كه جز در فتح خيبر بدست مسلمانان نيامده بود بمدينه مراجعت فرمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آن حضرت با تمام اهل مدينه تا يك فرسخى استقبال نمودند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميان دو چشم امير المؤمنين را بوسيد و همه خوشحال شدند و اين سوره نازل گرديد و بنابر اين روايت و آنچه بنظر اظهر است از معانى منقوله در تفسير اين آيات آنست كه خداوند متعال قسم ياد فرموده به اسبان دونده مجاهدين اسلام كه در حال دويدن از تندى صداى نفس آنها شنيده شود و بيرون آورندگان باشند آتش را از سنگها بنعلهاى خودشان در وقت سير در سنگلاخها و غارت كنندگان باشند سوارانشان در وقت صبح كه مرسوم عرب بوده و بر انگيختند در آن سرزمين گرد و غبار را پس بآن تاخت و تاز در وسط جماعت دشمنان واقع شدند و جواب قسم آنست كه آدمى بالطّبع نسبت بپروردگار خود ناسپاس و حق ناشناس است و بعضى كنود را به بخيل و گنهكار تفسير نمودهاند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه كنود آن كسى است كه تنها ميخورد و عطا نميكند و غلام خود را ميزند و خداوند فرموده و همانا او بر حال خود اطلاع دارد و بآثار آن در وجودش بر صفت خود شهادت ميدهد و بعضى گفتهاند مراد آنست كه خداوند بر آن صفت گواه است و همانا او
جلد 5 صفحه 424
بزندگى و مال دنيا محبت شديد و فراوانى دارد يا براى محبت زندگى و مال دنيا بخيل ميباشد چون بعضى گفتهاند شديد بمعناى بخيل است آيا نميداند وقتى مبعوث شوند امواتى كه در قبورند و جمع كرده و آشكار گردد آنچه در سينهها و ضمائر خلق مستور است از عقائد و اخلاق فاسده همانا پروردگار آنها بظاهر و باطنشان خبير و بصير است و بحسب آن مجازات مينمايد آنان را و اين آيات كه در جواب قسم واقع شده در ذيل حديث سابق بكفران نعمت آن دو و مشاهده وادى يا بس و حرص بزندگى دنيا و نيت سوئشان و عمل بآن و اخبار خداوند از آن به پيغمبر خود تفسير شده و در مجمع و امالى صدر آن خبر كه بنحو اختصار ذكر شد اجمالا نقل شده و علاوه در مجمع فرموده كه اين غزوه را ذات السّلاسل خواندهاند براى آنكه بازوى اسيران بريسمان مانند زنجير بسته بهم شده بود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فوسّطن بتشديد قرائت فرموده و شايد مقصود بيان احاطه مسلمانان بر كفّار باشد يا به دو نيم نمودن ايشان آنها را در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره و العاديات خداوند او را با امير المؤمنين عليه السّلام مبعوث ميفرمايد در روز قيامت مخصوصا و در كنار او و از رفقاء او خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 425
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الإِنسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6»
كنود كفور است يعني كفران نعمت ميكند بسيار. و اينکه آيه جواب قسم است که خداوند باين قسمها قسم ياد ميكند که طبيعت انسان اينکه است که اگر مصائبي باو متوجه شد داد و فريادش بلند ميشود و اما نعمتهاي الهي را فراموش ميكند و مستور ميدارد که ميفرمايد: الإِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الخَيرُ مَنُوعاً معارج آيه 19 الي 21. كنود انكار نعمت ميكند و زمين كنده زميني است که كشت در او نميشود و چيزي در او روئيده نميشود، و يكي از درهاي مسجد كوفه باب كنده است که رو بقبله است، و گفتند: جماعتي از كنده آمده بودند كوفه و منازل آنها در مقابل اينکه باب بود لذا بنام آنها ناميده شد، و بعضي گفتند: كنود عاصي است معصيت كار و حديثي از پيغمبر (ص) نقل ميكنند که فرمود باصحاب:
(أ تدرون من الكنود!
قالوا: اللّه و رسوله اعلم. قال: الكنود الذي يأكل وحده و يمنع رفده و يضرب عبده)
و بعضي گفتند: كنود كسي را گويند که: لا يعطي في النائبة مع قومه، و بعضي گفتند:
قليل الخير است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- بعد از این سوگندهای عظیم به پاسخ قسم، یعنی چیزی که سوگندها به خاطر آن یاد شده است پرداخته، میفرماید: «مسلما انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است» (ان الانسان لربه لکنود).
همان انسان تربیت نایافته، همان انسانی که انوار معارف الهی و تعلیمات انبیا
ج5، ص564
بر قلبش نتافته، و بالاخره همان انسانی که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما «ناسپاس» و «بخیل» است.
تعبیر «انسان» در این گونه موارد به معنی انسانهای شرور هوی پرست سرکش و طغیانگر است.
نکات آیه
۱ - انسان، داراى طبیعتى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند (إنّ الإنسن لربّه لکنود) «ال» در «الإنسان» براى جنس است و بر استغراق افراد دلالت دارد. «کنود»، به معناى کفور است. برخى از قبایل عرب، آن را در معناى «عاصى» به کار مى برند. اسناد این خصلت به عموم مردم، به معناى گرفتار بودن نوع انسان ها به آن است.
۲ - رویارویى با سپاه اسلام، نشانه ناسپاسى انسان در برابر نعمت هاى خداوند است. (إنّ الإنسن لربّه لکنود) بیان خصلت هاى ناروایى که در نوع انسان ها وجود دارد - پس از تمجید از سپاهیان اسلام در آغاز سوره - تعریض به دشمنان دین است و رسوخ آن خصلت ها را در آنان بیان مى کند.
۳ - دشمنان اسلام، ناسپاس در برابر نعمت اسلام و مظاهر ربوبیت خداوند (إنّ الإنسن لربّه لکنود)
۴ - ناسپاسى دشمنان اسلام در برابر ربوبیت خداوند، دلیل هجوم مجاهدان به صفوف آنان است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود)
۵ - توجّه به ربوبیت و مدبّر بودن خداوند، بازدارنده انسان از کفران نعمت ها است. (لربّه لکنود) تقدیم «لربّه»، بیانگر اهتمام به آن است; یعنى، شگفتا که انسان با آن که خداوند «ربّ» و «مدبّر» او است، به کفران نعمت او رو آورده است!
۶ - کفران نعمت، خصلتى نکوهیده و انسان ناسپاس، فردى مذموم است. (إنّ الإنسن لربّه لکنود)
۷ - خداوند، در تأکید بر ناسپاس بودن نوع انسان ها، به اسبان تیزپاى مجاهدان سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) این آیه و دو آیه بعد که عطف بر آن است، جواب سوگندهایى است که در آغاز سوره آمده بود.
۸ - رزمندگانِ مجاهد، سپاسگزار خداوند و پذیراى ربوبیت او هستند. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) تمجید مجاهدان از یک سو و نکوهش ناسپاسان از سویى دیگر، بیانگر آن است که مجاهدان ناسپاس نیستند.
۹ - جهاد در راه خدا، شکر نعمت هاى او است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود)
روایات و احادیث
۱۰ - «قال رسول اللّه(ص): «إنّ الإنسان لربّه لکنود» قال: لکفور الذى یأکل وحده، و یضرب عبده و یمنع رِفْدَه;[۱] رسول خدا(ص) [آیه] «إنّ الإنسان لربّه لکنود» را تلاوت کرده فرمود: [«لکنود» یعنى ]ناسپاس، همان که به تنهایى غذا مى خورد و غلام خود را مى زند و از بخشش امتناع مىورزد».
موضوعات مرتبط
- اسلام: کفران دشمنان اسلام ۳، ۴
- انسان: صفات انسان ۱، ۱۰; کفران انسان ۱، ۷، ۱۰
- ایمان: ایمان به ربوبیت خدا ۸
- جهاد: فلسفه جهاد ۴، ۹
- ذکر: آثار ذکر تدبیر خدا ۵; آثار ذکر ربوبیت خدا ۵
- سوگند: سوگند به اسب مجاهدان ۷
- شاکران :۸
- شکر: شکر نعمت ۸، ۹
- قرآن: فلسفه سوگندهاى قرآن ۷
- کفران: آثار کفران نعمت ۴; کفران نعمت ۱، ۷; موانع کفران نعمت ۵; ناپسندى کفران نعمت ۶; نشانه هاى کفران نعمت ۲
- کفران کنندگان: رذایل کفران کنندگان ۶; سرزنش کفران کنندگان ۶
- مجاهدان: ایمان مجاهدان ۸; شکرگزارى مجاهدان ۸; مقابله با مجاهدان ۲
- نعمت: نعمت اسلام ۳; نعمت ربوبیت خدا ۳، ۴
منابع
- ↑ تفسیر طبرى، ج ۱۵، ص ۲۷۸، سطر ۱۴; نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۵۷، ح ۱۳.