الشعراء ٧٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(QRobot edit)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَالُوا|قَالُوا]] [[کلمه غیر ربط::قَالُوا| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::بَل|بَلْ‌]] [[شامل این ریشه::بل‌| ]][[شامل این کلمه::وَجَدْنَا|وَجَدْنَا]] [[کلمه غیر ربط::وَجَدْنَا| ]] [[شامل این ریشه::وجد| ]][[ریشه غیر ربط::وجد| ]][[شامل این کلمه::آبَاءَنَا|آبَاءَنَا]] [[کلمه غیر ربط::آبَاءَنَا| ]] [[شامل این ریشه::ابو| ]][[ریشه غیر ربط::ابو| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[ریشه غیر ربط::نا| ]][[شامل این کلمه::کَذٰلِک|کَذٰلِکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::کَذٰلِک| ]] [[شامل این ریشه::ذلک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ذلک‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::يَفْعَلُون|يَفْعَلُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَفْعَلُون| ]] [[شامل این ریشه::فعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::فعل‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَالُوا|قَالُوا]] [[کلمه غیر ربط::قَالُوا| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::بَل|بَلْ‌]] [[شامل این ریشه::بل‌| ]][[شامل این کلمه::وَجَدْنَا|وَجَدْنَا]] [[کلمه غیر ربط::وَجَدْنَا| ]] [[شامل این ریشه::وجد| ]][[ریشه غیر ربط::وجد| ]][[شامل این کلمه::آبَاءَنَا|آبَاءَنَا]] [[کلمه غیر ربط::آبَاءَنَا| ]] [[شامل این ریشه::ابو| ]][[ریشه غیر ربط::ابو| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[ریشه غیر ربط::نا| ]][[شامل این کلمه::کَذٰلِک|کَذٰلِکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::کَذٰلِک| ]] [[شامل این ریشه::ذلک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ذلک‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::يَفْعَلُون|يَفْعَلُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَفْعَلُون| ]] [[شامل این ریشه::فعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::فعل‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|قَالُوا بَلْ‌ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذٰلِکَ‌ يَفْعَلُونَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=گفتند: «(نه!) بلکه پدران خود را یافتیم که چنان می‌کردند.»
|-|صادقی تهرانی=گفتند: «(نه!) بلکه پدران خود را یافتیم که چنان می‌کردند.»
|-|معزی=گفتند بلکه یافتیم پدران خود را چنین می‌کردند
|-|معزی=گفتند بلکه یافتیم پدران خود را چنین می‌کردند
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">They said, “But we found our ancestors doing so.” </div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/026074.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/026074.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::74|٧٤]] | قبلی = الشعراء ٧٣ | بعدی = الشعراء ٧٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::74|٧٤]] | قبلی = الشعراء ٧٣ | بعدی = الشعراء ٧٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۲۷: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link267 | آيات ۶۹ - ۱۰۴، سوره شعرا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link267 | آيات ۶۹ - ۱۰۴ سوره شعراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link268 | سؤ ال و جواب و مهاجه ابراهيم عليه السّلام با پدر و قوم خود درباره پرستش بتها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link268 | احتجاج ابراهيم «ع»، با پدر و قوم خود درباره پرستش بت ها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link269 | توضيحى در باره حقيقت بت پرستى و اينكه بت بصورت قبله اى براى عبادت خداىسبحان نبوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link269 | توضيحى در باره حقيقت بت پرستى و اين كه بت، به صورت قبله اى براى عبادت خدای سبحان نبوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link270 | اعتراض ابراهيم عليه السّلام بر بت پرستى قوم خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link270 | اعتراض ابراهيم «ع»، بر بت پرستى قوم خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link271 | ابراهيم عليه السّلام رب العالمين را با وصف خلق و هدايت (تدبير) معرفى و توصيف مىكند (الذى خلقنى فهو يهدين ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link271 | ابراهيم «ع»، ربُّ العالَمين را با وصف «خلق» و «تدبير»، معرفى می كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link272 | اشاره ابراهيم عليه السّلام به نعمتهاى مادى خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link272 | اشاره ابراهيم «ع»، به نعمت هاى مادى خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link273 | وجه اينكه ابراهيم عليه السّلام فرمود به مغفرت خدا طمع دارم ، و مراد از خطيئه اى كهبه خود نسبت دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link274 | مقصود از «حكم» و الحاق به صالحان كه ابراهيم «ع» از پروردگار خود تقاضا كرد ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link274 | مقصود از ((حكم )) و الحاق به صالحين كه ابراهيم عليه السّلام (از پروردگار خودتقاضا كرد (رب هب لى حكما والحقتى بالصالحين )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link275 | مراد از «لسان صدق»، در دعاى ابراهيم «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link275 | مراد از ((لسان صدق در آخرين )) در دعاى ابراهيم عليه السّلام : ((واجعل لى لسان صدق فى الاخرين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link277 | وجوه مختلف در باره معنای آمدن با «قلب سلیم»، در قیامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link276 | بيان اينكه سود نداشتن مال و فرزندان در قيامت نتيجه انحلال اجتماع مدنى و بطلان اسباب اعتبارى در آن روز است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link278 | فرجام بد مشركان و جنود ابليس، در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link277 | وجوه مختلف در باره مفاد و نوع استثناء ((الا من اتى اللّه بقلب سليم )) در آيه : يوم لاينفع ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link279 | بحث روايتى ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link278 | فرجام بد مشركان و جنود ابليس در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link281 | بيزارى مجرمان در روز قيامت، از يكديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link279 | بحث روايتى (رواياتى درباره ((لسان صدوق فى الاخرين ))، استغفار ابراهيم عليهالسّلام براى پدر، قلب سليم ، شفاعت و...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link280 | دو روايت در ذيل ((و اغفر لابى )) و تصويرحال فرزند مؤ من و پدر مشرك در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link281 | بيزارى مجرمين در روز قيامت از يكديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link282 | دو روايت در ذيل ((فما لنا من شافئين ...)) و نااميدى كافران از شفاعت روز جزا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link267 | آيات ۶۹ - ۱۰۴، سوره شعرا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link268 | سؤ ال و جواب و مهاجه ابراهيم عليه السّلام با پدر و قوم خود درباره پرستش بتها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link269 | توضيحى در باره حقيقت بت پرستى و اينكه بت بصورت قبله اى براى عبادت خداىسبحان نبوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link270 | اعتراض ابراهيم عليه السّلام بر بت پرستى قوم خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link271 | ابراهيم عليه السّلام رب العالمين را با وصف خلق و هدايت (تدبير) معرفى و توصيف مىكند (الذى خلقنى فهو يهدين ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link272 | اشاره ابراهيم عليه السّلام به نعمتهاى مادى خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link273 | وجه اينكه ابراهيم عليه السّلام فرمود به مغفرت خدا طمع دارم ، و مراد از خطيئه اى كهبه خود نسبت دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link274 | مقصود از ((حكم )) و الحاق به صالحين كه ابراهيم عليه السّلام (از پروردگار خودتقاضا كرد (رب هب لى حكما والحقتى بالصالحين )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link275 | مراد از ((لسان صدق در آخرين )) در دعاى ابراهيم عليه السّلام : ((واجعل لى لسان صدق فى الاخرين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link276 | بيان اينكه سود نداشتن مال و فرزندان در قيامت نتيجه انحلال اجتماع مدنى و بطلان اسباب اعتبارى در آن روز است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۲#link277 | وجوه مختلف در باره مفاد و نوع استثناء ((الا من اتى اللّه بقلب سليم )) در آيه : يوم لاينفع ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link278 | فرجام بد مشركان و جنود ابليس در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link279 | بحث روايتى (رواياتى درباره ((لسان صدوق فى الاخرين ))، استغفار ابراهيم عليهالسّلام براى پدر، قلب سليم ، شفاعت و...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link280 | دو روايت در ذيل ((و اغفر لابى )) و تصويرحال فرزند مؤ من و پدر مشرك در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link281 | بيزارى مجرمين در روز قيامت از يكديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۳#link282 | دو روايت در ذيل ((فما لنا من شافئين ...)) و نااميدى كافران از شفاعت روز جزا]]


}}
}}
خط ۳۱۵: خط ۳۰۳:
[[رده:اقرار به عجز بتها]][[رده:تاریخ بت پرستى]][[رده:آثار تعصب قومى]][[رده:موانع تعقل]][[رده:آثار تقلید از نیاکان]][[رده:آثار تقلید کورکورانه]][[رده:تقلید از نیاکان]][[رده:تقلید کورکورانه]][[رده:آسیب شناسى اجتماعى]][[رده:آثار سنت گرایى]][[رده:بى منطقى شرک]][[رده:موانع شناخت]][[رده:اقرار قوم ابراهیم]][[رده:بت پرستى نیاکان قوم ابراهیم]][[رده:تاریخ قوم ابراهیم]][[رده:تقلید قوم ابراهیم]][[رده:سطحى نگرى قوم ابراهیم]][[رده:فلسفه بت پرستى قوم ابراهیم]]
[[رده:اقرار به عجز بتها]][[رده:تاریخ بت پرستى]][[رده:آثار تعصب قومى]][[رده:موانع تعقل]][[رده:آثار تقلید از نیاکان]][[رده:آثار تقلید کورکورانه]][[رده:تقلید از نیاکان]][[رده:تقلید کورکورانه]][[رده:آسیب شناسى اجتماعى]][[رده:آثار سنت گرایى]][[رده:بى منطقى شرک]][[رده:موانع شناخت]][[رده:اقرار قوم ابراهیم]][[رده:بت پرستى نیاکان قوم ابراهیم]][[رده:تاریخ قوم ابراهیم]][[رده:تقلید قوم ابراهیم]][[رده:سطحى نگرى قوم ابراهیم]][[رده:فلسفه بت پرستى قوم ابراهیم]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
{{#seo:
|title=آیه 74 سوره شعراء
|title_mode=replace
|keywords=آیه 74 سوره شعراء,شعراء 74,قَالُوا بَلْ‌ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذٰلِکَ‌ يَفْعَلُونَ‌,اقرار به عجز بتها,تاریخ بت پرستى,آثار تعصب قومى,موانع تعقل,آثار تقلید از نیاکان,آثار تقلید کورکورانه,تقلید از نیاکان,تقلید کورکورانه,آسیب شناسى اجتماعى,آثار سنت گرایى,بى منطقى شرک,موانع شناخت,اقرار قوم ابراهیم,بت پرستى نیاکان قوم ابراهیم,تاریخ قوم ابراهیم,تقلید قوم ابراهیم,سطحى نگرى قوم ابراهیم,فلسفه بت پرستى قوم ابراهیم,آیات قرآن سوره الشعراء
|description=قَالُوا بَلْ‌ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذٰلِکَ‌ يَفْعَلُونَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۲

کپی متن آیه
قَالُوا بَلْ‌ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذٰلِکَ‌ يَفْعَلُونَ‌

ترجمه

گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می‌کنند.»

|گفتند: [نه‌]، بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مى‌كردند
گفتند: «نه، بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مى‌كردند.»
گفتند: (نه) بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‌ایم (و هر چند جماد بی‌اثری باشند می‌پرستیم).
گفتند: نه، بلکه پدرانمان را یافتیم که به این صورت عبادت می کردند!
گفتند: نه، پدرانمان را ديده‌ايم كه چنين مى‌كرده‌اند.
گفتند نه ولی پدرانمان را یافتیم که چنین می‌کردند
گفتند: بلكه پدرانمان را يافته‌ايم كه چنين مى‌كردند.
می‌گویند: (چیزی از این کارها را نمی‌توانند بکنند) فقط ما پدران و نیاکان خود را دیده‌ایم که این چنین می‌کردند (و بتان را به گونه‌ی ما پرستش می‌نمودند و ما هم از کارشان تقلید می‌کنیم و بس. مگر می‌شود پدران و نیاکان ما در اشتباه بوده باشند؟).
گفتند: «(نه!) بلکه پدران خود را یافتیم که چنان می‌کردند.»
گفتند بلکه یافتیم پدران خود را چنین می‌کردند

They said, “But we found our ancestors doing so.”
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ٧٣ آیه ٧٤ الشعراء ٧٥
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَجَدْنَا»: یافته‌ایم. دیده‌ایم. «آبَاء»: پدران. مراد پدران و اجداد و نیاکان است (نگا: شعراء / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ «72» أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ «73» قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ «74»

ابراهيم گفت: آيا هر گاه آنها را مى‌خوانيد (يا دعا مى‌كنيد) سخن شما را مى‌شنوند؟ يا به شما سود و زيانى مى‌رسانند؟ بت‌پرستان گفتند: (نه) بلكه پدرانمان را يافتيم كه اين‌گونه (پرستش) مى‌كردند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (74)

خلاصه قوم حضرت ابراهيم نتوانستند او را جواب دهند، بهانه تقليد را پيش آوردند:

قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا: گفتند در جواب: نه چنان است آنچه گفتى از اجابت دعا و نفع و ضرر از آنها ديده باشيم، بلكه يافتيم پدران خود را كه ايشان، كَذلِكَ يَفْعَلُونَ‌: همچنين مى‌كردند، يعنى بتان را پرستش مى‌نمودند، ما نيز اقتدا به ايشان نموده آنها را ستايش كرديم. و اين مسلم است كه تقليد در اصول دين جايز نيست، و البته صاحب آن مذموم و معاقب مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ (69) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70) قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ (71) قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73)

قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (74) قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75) أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلاَّ رَبَّ الْعالَمِينَ (77) الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78)

وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (79) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81) وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82) رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83)

وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84) وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85) وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86) وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87) يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88)

إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90) وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ (91) وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ (93)

فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94) وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95) قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ (96) تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (97) إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (98)

وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99) فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ (100) وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (103)

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104)

ترجمه‌

و بر خوان برايشان خبر ابراهيم را

هنگاميكه گفت بپدرش و قومش چه ميپرستيد

گفتند ميپرستيم بتانى را پس روز را بسر ميآوريم براى آنها عبادت كنندگان‌

گفت آيا ميشنوند از شما هنگاميكه دعا ميكنيد

يا نفع ميدهند شما را


جلد 4 صفحه 110

يا ضرر ميرسانند

گفتند بلكه يافتيم پدرانمان را كه اين چنين ميكردند

گفت آيا پس دانستيد كه آنچه ميپرستيد

شما و پدران پيشينيانتان‌

همانا آنها دشمنند براى من جز پروردگار جهانيان‌

آنكه آفريد مرا پس او هدايت ميكند مرا

نكه او غذا ميدهد مرا و سيراب ميكند مرا

و چون بيمار شوم پس او شفا ميدهد مرا

و آنكه ميميراند مرا و زنده ميكند مرا

و آنكه اميد دارم كه ببخشد بر من گناه مرا روز جزا

پروردگارا ببخش مرا دانشى و ملحق كن مرا بشايستگان‌

و قرار ده برايم ذكر خير و نام نيكى در ميان آيندگان بعد از من‌

و قرار ده مرا از وارثان بهشت پر نعمت‌

و بيامرز پدر مرا همانا او بود از گمراهان‌

و خوار مگردان مرا روزى كه برانگيخته ميشوند

روز كه نفع نميدهد مالى و نه پسرانى‌

مگر كسى كه آمد خدا را با دلى پاك‌

و نزديك گردانيده شود بهشت براى پرهيزكاران‌

و ظاهر شود دوزخ براى گمراهان‌

و گفته شود مر ايشانرا كه كجا است آنچه ميپرستيديد

غير از خدا آيا يارى مينمايند شما را يا دادستانى ميكنند

پس بر وى افكنده شوند در آن، آنها و گمراهان‌

و لشگرهاى شيطان همگى،

گويند با آنكه آنها در آن با يكديگر دشمنى ميكنند

بخدا قسم كه همانا بوديم ما در گمراهى آشكار

هنگاميكه برابر ميكرديم شما را با پروردگار جهانيان‌

و گمراه نكردند ما را مگر گناهكاران‌

پس نيست ما را هيچ شفاعت كننده‌ئى‌

و نه دوستى با همّت‌

پس كاش بودى ما را بازگشتى پس مى‌بوديم از گروندگان‌

همانا در اين هر آينه آيتى است و نبودند بيشترشان مؤمنان‌

و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.

تفسير

خداوند متعال براى عظمت مقام حضرت ابراهيم در نزد مشركين عرب به پيغمبر خود دستور فرموده كه شمّه‌ئى از احوال آنحضرت را گوشزد آنها فرمايد شايد متنبّه بفساد عقائد و اعمال خود شوند باين تقريب كه چون آن حضرت بعمو كه پدر خوانده او بود و اطلاق پدر بر آن در كلام عرب شايع است يا جدّ مادرى او بود بشرحى كه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر گذشت و بساير اقوام خود كه بت پرست بودند فرمود چه چيز را ميپرستيد براى آنكه آنها جواب بدهند و حضرت ثابت كند براى آنها كه معبود شما قابل‌


جلد 4 صفحه 111

پرستش و ستايش نيست گفتند ميپرستيم بتهائيرا پس روز را در عبادت آنها بشب ميرسانيم براى اظهار ابتهاج و افتخار باين عمل حضرت با كمال ملايمت و ملاطفت فرمود آيا وقتى شما دعا ميكنيد آنها ميشنوند و اجابت ميكنند دعاى شما را و آيا نفعى از ايشان بشما ميرسد وقتى عبادت كنيد آنانرا يا ضررى ميرسد وقتى نكنيد گفتند خير حضرت فرمود پس چرا خودتان را بزحمت مى‌اندازيد گفتند ما مقلّد پدرانمان هستيم آنها چنين كردند ما هم ميكنيم حضرت فرمود آيا دانستيد و اگر ندانستيد بدانيد كه من دشمن آنچيزهائى هستم كه ميپرستيد شما و پدرانتان هم كه مقدّم بر شما بودند ميپرستيدند و آنها نيز دشمن منند من آنها را ميشكنم و نابود ميكنم آنها هم بأقوام من زحمت بى‌ثمر ميرسانند و ضرر ميزنند در دنيا و آخرت و دشمنى آنها با كسان من دشمنى با من است من فقط خداى يكتاى پروردگار جهانيانرا ميپرستم و دوست دارم و او هم مرا و پيروان مرا دوست دارد حال ملاحظه كنيد بچه بيان لطيف ظريفى دعوت فرموده كه هم تهديد است و هم تحبيب و هم تصريح است و هم تلويح جمله كوتاهى است كه بمقام بلند آن دست كسى نميرسد جز بهدايت الهى و اينكه ضمير هم را كه مخصوص بذوى العقول است به بتها ارجاع فرموده بلحاظ آنستكه نسبت عداوت را كه مناسب با عقلاء است بآنها داده و اينكه خبر جمع را مفرد قرار داده براى آنستكه آنها بمنزله عدوّند براى پرستش كننده در اضرار نه اعداء واقعى علاوه بر آنكه عدوّ بر جمع و مفرد اطلاق ميشود و اينكه نسبت عداوت آنها را بخود داده با آنكه مقصود عداوت آنها با پرستش كنندگان است براى نكاتى است كه در بيان مفاد اين آيات شريفه ذكر شد كه عمده آن اظهار مودّت و اتّحاد در ضمن نصيحت و ارشاد است و استثناء الا رب العالمين ظاهرا منقطع است ولى ميشود متّصل قرار داد در صورتى كه در ميان پدران آنها كسانى باشند كه خدا پرست بودند يا بت را وسيله تقرّب بخداى بزرگ ميدانستند چنانچه دأب مشركين عرب بود و پس از اين شروع فرمود بذكر اوصاف پروردگار كه دلالت بر استحقاق پرستش و ستايش او ميكند كه اوّل آنها حسن خلقت و پس از آن هدايت است بأمور معاش و معاد از آغاز تا انجام كه فرموده الّذى‌


جلد 4 صفحه 112

أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌ ثمّ هدى و بعد اشاره فرمود بنعمت طعام و شراب و شفاء امراض كه غالبا بواسطه تقصير انسان در حفظ الصحّه و اطاعت اوامر الهى پيدا ميشود و فرموده‌ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ‌ و اخيرا اشاره فرمود بنعمت بزرگ مرگ براى دوستان خدا كه موجب نجات از آلام و اسقام و بلايا و محن دنيوى و نيل بمقدّمات نعم بى‌پايان اخروى است و بنعمت حيات ابدى آخرت كه حيات طيّبه و عيش مدام و لذّت فوق التّمام است و براى تعليم و تربيت خلق كه اجتناب از معاصى رب نمايند و در صورت ارتكاب طلب مغفرت كنند و توبه نمايند فرمود آنخداوندى كه اميدوارم كه ببخشد گناه مرا اگر گنه‌كار باشم در روز جزا و بنابراين لازم نميآيد كه آنحضرت اقرار بگناه كرده باشد تا محتاج بتوجيه شود كه از باب شكسته نفسى بوده يا مراد گناه پيروان او است يا گناه كسانيكه او را شفيع قرار دهند يا گناه صغيره قبل از بعثت يا ترك اولى كه فرموده‌اند و هيچ يك خالى از خللى نيست چون لازمه اميدوارى كامل بخدا اميد بعفو او است در صورت خطاء و لازمه اين صدور خطا نيست بلكه اين عين صواب است و مسلّم است در نزد اماميّه كه پيغمبر بايد معصوم باشد از گناه و خطاء و ظاهرا فرقى نيست بين صغيره و كبيره و قبل از بعثت و بعد از آن و تحقيق اين مقال خارج از وظيفه مقام است و پس از آن دعا فرمود كه خداوند باو علم و حكمت يا حكم و منصب نبوّت عطا فرمايد و او را در زمره شايستگان براى نبوّت و امامت قرار دهد تا در عداد كمّلين و مقرّبين محسوب گردد و در آخرت با آنها محشور شود و نيز دعا فرمود كه مرا در آتيه مقبوليّت عامّه عنايت فرما كه تمام خلق بمدح و ثناى من مشغول و بصدق و صفاى من معترف باشند و اين ذكر خير و نام نيك از من در ميان مردم تا قيامت باقى باشد و خداوند دعاى او را مستجاب فرمود لذا تا كنون تمام ارباب اديان حقّه بمقامات او معترفند و همه او را بعظمت و بزرگى ياد ميكنند و محبّتش در دل اهل هر ملّتى جايگير و شهرتش بخوبى عالم‌گير شده و در بعضى از روايات لسان صدق به پيغمبر خاتم و امير المؤمنين و ائمه اطهار كه از نسل آن بزرگوار و تابع ملّت اويند تفسير شده و منافات با معناى سابق ندارد و نيز دعا فرمود كه بهشت را مانند مال موروث‌


جلد 4 صفحه 113

باستحقاق و بدون عوض قسمت من فرما و در باب معناى وراثت بهشت بعضى از روايات در اوائل سوره مؤمنون گذشت و طلب مغفرت فرمود براى پدر خوانده‌اش كه راه حق بر او مخفى مانده بود و وعده كرده بود بآنحضرت كه بعد از آشكار شدن ايمان بياورد و در سوره توبه ذيل آيه و ما كان استغفار ابراهيم لأبيه الا عن موعدة وعدها ايّاه گذشت كه اين در زمان حيات آزر بوده و بعدا از او تبرّى جست چون ايمان نياورد پس در واقع از خدا خواسته كه راه حق را بر او آشكار فرمايد تا در نتيجه مشمول مغفرت گردد ولى مقدّر نبوده و نشده و اين كاشف از نهايت رحمت و رأفت آنحضرت است نسبت بأقارب و ارحامش و نيز دعا فرمود كه خداوند حفظ فرمايد او را در دنيا از ارتكاب امرى كه موجب رسوائى و خوارى او در قيامت شود كه روز بعث مردم و ظهور سرائر آنها است و در آنروز هيچ مال و اولادى فائده ندارد چون آنجا كسى داراى مالى نيست و هر كسى بقدرى گرفتار است كه بديگرى نميرسد فقط دل پاك و سالم از ارجاس و امراض بدرد ميخورد در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قلب سليم دلى است كه سالم از محبّت دنيا باشد و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند از معناى اين آيه فرمود قلب سليم آن دلى است كه ملاقات كند خدا را با آنكه در آن احدى جاى نداشته باشد جز خدا و هر دلى كه در آن شرك يا شكّى باشد از درجه اعتبار ساقط است مردم مأمور بزهد در دنيا شدند براى آنكه فارغ باشد دلهاشان براى آخرت و ظاهرا هر معصيتى رجس و هر خلق فاسدى مرض است و منشأ تمام امراض و معاصى خواهش دل و منشأ آن محبّت دنيا است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده رأس هر خطا است و سلامت دل بپاكى از همه آنها است و در آنروز بهشت باهل تقوى و پرهيزكارى نزديك شود بطوريكه بوى آنرا بشنوند و مناظر آنرا در محشر مشاهده نمايند و مسرور شوند بمنازل خودشان و ظاهر و بارز و مكشوف گردد جهنّم براى اهل غوايت و ضلالت از راه حق تا در موقف آنرا به بينند و بحسرت و ندامت گرفتار گردند پيش از ورود در آن و نزديك شدن بهشت و دور ماندن جهنّم شايد بملاحظه سبقت رحمت بر غضب باشد و از طرف خداوند باهل شرك و ضلالت گفته ميشود كجايند معبودهاى شما كه گمان ميكرديد آنها شفعاء


جلد 4 صفحه 114

شمايند و پرستش مينموديد آنها را بجاى خدا آيا در چنين روزى يارى ميكنند با شما و ميتوانند دفع نمايند از شما عذاب خدا را يا از خودشان چون آنها هم زنده و معذّب خواهند شد يا ميتوانند دادستانى كنند از خدا براى شما هرگز چنين قدرتى ندارند و پس از اين سؤال كه براى توبيخ و ملامت آنها است خداوند تمام معبودهاى بت پرستان را كه اميدوار بشفاعت آنها بودند براى آنكه آتش افروز جهنم باشند و پرستش كنندگان آنها به‌بينند بى‌مقدارى و پستى آنها را با خودشان دسته جمع برو بجهنم مى‌اندازد تا معلّق زنان بقعر آن برسند چون كبكبه مكرّر بر و افكندن است كه بمعلق زدن تحقق پيدا ميكند و بعضى گفته‌اند مراد وارونه و بسر افكنده شدن است و تمام لشگريان شيطان را هم بآنها ضميمه ميفرمايد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جنود ابليس ذريه او از شياطين ميباشند و چون همه در جهنم جمع شدند شروع بمخاصمه و منازعه با يكديگر ميكنند و در آنحال عبادت و اطاعت كنندگان با معبودها و مطاعهاى خودشان ميگويند قسم بخدا همانا امر از اين قرار است كه ما در گمراهى آشكارى بوديم چون كلمه آن در ان كنّا مخفّفه از مثقّله است و اسم آن ضمير شأن محذوف است وقتى كه برابر ميكرديم شما را در دنيا با پروردگار جهانيان در عبادت و اطاعت و عدول مينموديم از او بشما ولى ما بخودى خود گمراه نشديم ما را پيشينيان و رؤساء گناهكارمان كه عبادت و اطاعت شما را مينمودند بضلالت و گمراهى انداختند چون ما تقليد و پيروى از آنها نموديم و مأمور بامر آنها بوديم و فعلا بيچاره شديم نه شفيعى داريم از اجانب و نه دوستى داريم از اقارب يا نه شفيعى داريم از شفعاء و مقرّبان درگاه خدا كه از ما شفاعت كند و نه دوستى كه اهتمام در خلاصى ما از عذاب داشته باشد و از ما حمايت كند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شافعين ائمه و صديق از اهل ايمان است و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه قسم بخدا هر آينه شفاعت ميكنيم ما در باره گناهكاران از شيعيانمان تا دشمنان ما ميگويند وقتى ديدند آنرا فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه يكنفر از اهل بهشت ميگويد فلان دوست من چه كرد و دوستش در جهنم است خدا ميفرمايد دوستش را ببريد ببهشت‌


جلد 4 صفحه 115

پس بقيه كسانيكه در جهنمند ميگويند فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و از بعضى روايات استفاده ميشود كه تمام اهل ايمان حق شفاعت دارند و قبول ميشود از آنها در باره همسايه و غيره مگر دشمن اهل بيت اطهار و پست‌ترين اهل ايمان از سى نفر شفاعت ميكند آنوقت اهل جهنم ميگويند فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و از اينجا معلوم ميشود نكته تعبير بلفظ جمع در شافعين و بمفرد در صديق حميم چون شفعاء زيادند ولى دوست صميمى كه چنانچه در حديث نبوى ذكر شد بصرف احوالپرسى سبب نجات كسى شود كم است لذا از آنها تعبير بجمع و از اين بمفرد شده و در خاتمه امر آرزو كردند كه دو مرتبه بدنيا برگردند و از اهل ايمان باشند و قمى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه از هدايت شدگان باشند چون ايمان باقرار براى آنها لازم شده و در هر حال آرزوى محالى نمودند كه بآن نخواهند رسيد و در ذكر اين قصه و ساير قصص قرآنيه دلالت و نصيحت و هدايت و عبرت است براى اهل موعظه و پند و اهتداء و اعتبار ولى بيشتر مردم از قديم اهل اين معانى نبوده و نيستند و ايمان نميآوردند و نميآورند پس نبايد پيغمبر خاتم از اعراض قومش ملول و متأثر باشد و خداوند قادر بر انتقام از آنها هست در دنيا و آخرت ولى مهربان است بآنها مهلت ميدهد شايد متنبّه شوند و اسلام بياورند يا از نسل آنها اهل ايمان و عمل صالح بوجود آيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا بَل‌ وَجَدنا آباءَنا كَذلِك‌َ يَفعَلُون‌َ (74)

گفتند ‌ما يافتيم‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ چنين‌ ميكردند.

مسئله‌: تقليد آباء ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ مدرك‌ كفار و مشركين‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ مقابل‌ انبياء چون‌ دليلي‌ نداشتند مي‌گفتند ‌که‌ ‌اينکه‌ دين‌ آبائي‌ و اجدادي‌ ماست‌ دست‌ ‌از‌ ‌او‌ برنميداريم‌.

اشكال‌: ‌اگر‌ تقليد مذموم‌ ‌است‌ چرا مي‌گوييد ‌که‌ عوام‌ تقليد ‌از‌ مجتهدين‌ كنند.

جواب‌: اولا تقليد ‌در‌ اصول‌ دين‌ جايز نيست‌ و ‌در‌ ضروريات‌ دين‌ و ضروريات‌ مذهب‌ و اجماعيات‌ و مطالب‌ قطعية الصدور ‌از‌ مصادر عصمت‌ و طهارت‌ فقط ‌در‌ فروع‌ ‌است‌ مسائلي‌ ‌که‌ علم‌ بآنها ندارند ‌از‌ باب‌ رجوع‌ جاهل‌ بعالم‌ و آنهم‌ نه‌ تقليد ‌هر‌ كس‌.

‌در‌ خبر ‌است‌:

«و اما ‌من‌ ‌کان‌ ‌من‌ الفقهاء صائنا لنفسه‌ حافظا لدينه‌ مخالفا لهواه‌ مطيعا

جلد 14 - صفحه 41

لامر مولاه‌ فللعوام‌ ‌ان‌ يقلدوه‌»

و ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌:

«اللهم‌ ارحم‌ خلفائي‌ ‌قيل‌ ‌من‌ خلفاؤك‌ ‌قال‌ ‌الّذين‌ يأتون‌ ‌من‌ بعدي‌ و يروون‌ حديثي‌ و سنتي‌»

و نيز فرمود

«علماء امتي‌ كأنبياء بني‌ اسرائيل‌.»

و ثانيا بفتواي‌ اكثر وجوب‌ تقليد تعييني‌ نيست‌ بخواهند احتياط كنند مانعي‌ ندارد.

و ثالثا شرايطي‌ دارد مجتهد ‌باشد‌ ‌غير‌ مجتهد تقليدش‌ جايز نيست‌ و ‌لو‌ بلغ‌ ‌ما بلغ‌ ‌من‌ العلم‌ مطلق‌ ‌باشد‌ تقليد مجتهد متجزي‌ جايز نيست‌ عادل‌ ‌باشد‌ تقليد مجتهد مطلق‌ فاسق‌ جايز نيست‌ فتوايش‌ ‌بر‌ خلاف‌ متعارف‌ ‌بين‌ علماء نباشد باصطلاح‌ كج‌ سليقه‌ نباشد بلكه‌ بعضي‌ اعلميت‌ ‌را‌ ‌هم‌ شرط ميدانند و ‌اينکه‌ تقليد چه‌ مناسبت‌ دارد ‌با‌ تقليد آباء و اجداد آنهم‌ ‌در‌ امر توحيد آنهم‌ ‌با‌ هزار گونه‌ فسادهايي‌ ‌که‌ ‌از‌ آباء و اجداد ‌خود‌ ديده‌اند.

(قالوا) مشركين‌ ‌در‌ جواب‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ‌که‌ عبادت‌ ‌اينکه‌ اصنام‌ ‌را‌ ‌ما ‌از‌ آباء و اجداد ‌خود‌ اخذ كرده‌ايم‌.

(بَل‌ وَجَدنا آباءَنا كَذلِك‌َ يَفعَلُون‌َ).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 74)- ولی بت پرستان متعصب در برابر این سؤال منطقی به همان پاسخ قدیمی و تکراری خود پرداختند و «گفتند: (این مسائل مطرح نیست) مهم آن است که ما نیاکان خود را یافتیم که چنین می‌کنند»! (قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ).

این پاسخ که بیانگر تقلید کور کورانه آنها از نیاکان جاهل و نادانشان بود تنها پاسخی بود که می‌توانستند به گفته ابراهیم (ع) بدهند، پاسخی که دلیل بطلانش در آن نهفته است.

نکات آیه

۱ - تقلید از نیاکان، تنها پاسخ قوم ابراهیم در توجیه بت پرستى خود (قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون)

۲ - قوم ابراهیم، مردمى سطحى نگر و تنها مقلِّد پدران خویش (قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون) قوم ابراهیم، در برابر پرسش منطقى آن حضرت، تنها به تقلید کورکورانه خود از نیاکانشان اشاره کردند و این بیانگر شدت عقب ماندگى فکرى و اوج سطحى نگرى آنان است.

۳ - اقرار ضمنى قوم ابراهیم به ناتوانى بت ها (قال هل یسمعونکم ... قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون)

۴ - بت پرستى، امرى سابقه دار در میان نیاکان قوم ابراهیم (قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون)

۵ - پایبندى مطلق و بى دلیل به سنت هاى ملّى و قومى، مایه تخدیر جامعه و سدّ راه خردورزى و مانع شناخت (قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون)

۶ - شرک، فاقد مبانى علمى و برهان و متکى به تقلید از نیاکان و پیروى از سنت هاى گذشتگان (قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون)

موضوعات مرتبط

  • اقرار: اقرار به عجز بتها ۳
  • بت پرستى: تاریخ بت پرستى ۴
  • تعصب: آثار تعصب قومى ۵
  • تعقل: موانع تعقل ۵
  • تقلید: آثار تقلید از نیاکان ۵; آثار تقلید کورکورانه ۵; تقلید از نیاکان ۱، ۶; تقلید کورکورانه ۶
  • جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۵
  • سنت گرایى: آثار سنت گرایى ۵
  • شرک: بى منطقى شرک ۶
  • شناخت: موانع شناخت ۵
  • قوم ابراهیم: اقرار قوم ابراهیم ۳; بت پرستى نیاکان قوم ابراهیم ۴; تاریخ قوم ابراهیم ۲، ۴; تقلید قوم ابراهیم ۱، ۲; سطحى نگرى قوم ابراهیم ۲; فلسفه بت پرستى قوم ابراهیم ۱

منابع