النحل ٥٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(QRobot edit)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::يَتَوَارَى|يَتَوَارَى‌]] [[کلمه غیر ربط::يَتَوَارَى| ]] [[شامل این ریشه::ورى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ورى‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الْقَوْم|الْقَوْمِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقَوْم| ]] [[شامل این ریشه::قوم‌| ]][[ریشه غیر ربط::قوم‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::سُوء|سُوءِ]] [[کلمه غیر ربط::سُوء| ]] [[شامل این ریشه::سوء| ]][[ریشه غیر ربط::سوء| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::بُشّر|بُشِّرَ]] [[کلمه غیر ربط::بُشّر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::بِه|بِهِ‌]] [[شامل این ریشه::ب‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::أَ|أَ]] [[شامل این ریشه::ا| ]][[شامل این کلمه::يُمْسِکُه|يُمْسِکُهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُمْسِکُه| ]] [[شامل این ریشه::مسک‌| ]][[ریشه غیر ربط::مسک‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::هُون|هُونٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::هُون| ]] [[شامل این ریشه::هون‌| ]][[ریشه غیر ربط::هون‌| ]][[شامل این کلمه::أَم|أَمْ‌]] [[شامل این ریشه::ام‌| ]][[شامل این کلمه::يَدُسّه|يَدُسُّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَدُسّه| ]] [[شامل این ریشه::دسس‌| ]][[ریشه غیر ربط::دسس‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::فِي|فِي‌]] [[شامل این ریشه::فى‌| ]][[شامل این کلمه::التّرَاب|التُّرَابِ‌]] [[کلمه غیر ربط::التّرَاب| ]] [[شامل این ریشه::ترب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ترب‌| ]][[شامل این کلمه::أَلا|أَلاَ]] [[کلمه غیر ربط::أَلا| ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[ریشه غیر ربط::الا| ]][[شامل این کلمه::سَاء|سَاءَ]] [[کلمه غیر ربط::سَاء| ]] [[شامل این ریشه::سوء| ]][[ریشه غیر ربط::سوء| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يَحْکُمُون|يَحْکُمُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَحْکُمُون| ]] [[شامل این ریشه::حکم‌| ]][[ریشه غیر ربط::حکم‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::يَتَوَارَى|يَتَوَارَى‌]] [[کلمه غیر ربط::يَتَوَارَى| ]] [[شامل این ریشه::ورى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ورى‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الْقَوْم|الْقَوْمِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقَوْم| ]] [[شامل این ریشه::قوم‌| ]][[ریشه غیر ربط::قوم‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::سُوء|سُوءِ]] [[کلمه غیر ربط::سُوء| ]] [[شامل این ریشه::سوء| ]][[ریشه غیر ربط::سوء| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::بُشّر|بُشِّرَ]] [[کلمه غیر ربط::بُشّر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::بِه|بِهِ‌]] [[شامل این ریشه::ب‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::أَ|أَ]] [[شامل این ریشه::ا| ]][[شامل این کلمه::يُمْسِکُه|يُمْسِکُهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُمْسِکُه| ]] [[شامل این ریشه::مسک‌| ]][[ریشه غیر ربط::مسک‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::هُون|هُونٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::هُون| ]] [[شامل این ریشه::هون‌| ]][[ریشه غیر ربط::هون‌| ]][[شامل این کلمه::أَم|أَمْ‌]] [[شامل این ریشه::ام‌| ]][[شامل این کلمه::يَدُسّه|يَدُسُّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَدُسّه| ]] [[شامل این ریشه::دسس‌| ]][[ریشه غیر ربط::دسس‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::فِي|فِي‌]] [[شامل این ریشه::فى‌| ]][[شامل این کلمه::التّرَاب|التُّرَابِ‌]] [[کلمه غیر ربط::التّرَاب| ]] [[شامل این ریشه::ترب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ترب‌| ]][[شامل این کلمه::أَلا|أَلاَ]] [[کلمه غیر ربط::أَلا| ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[ریشه غیر ربط::الا| ]][[شامل این کلمه::سَاء|سَاءَ]] [[کلمه غیر ربط::سَاء| ]] [[شامل این ریشه::سوء| ]][[ریشه غیر ربط::سوء| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يَحْکُمُون|يَحْکُمُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَحْکُمُون| ]] [[شامل این ریشه::حکم‌| ]][[ریشه غیر ربط::حکم‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|يَتَوَارَى‌ مِنَ‌ الْقَوْمِ‌ مِنْ‌ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ‌ أَ يُمْسِکُهُ‌ عَلَى‌ هُونٍ‌ أَمْ‌ يَدُسُّهُ‌ فِي‌ التُّرَابِ‌ أَلاَ سَاءَ مَا يَحْکُمُونَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله(ی خود) بسی پنهان می‌شود. آیا او را با خواری نگه دارد یا در خاک پنهانش کند؟ وه چه بد داوری می‌کنند.
|-|صادقی تهرانی=از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله(ی خود) بسی پنهان می‌شود. آیا او را با خواری نگه دارد یا در خاک پنهانش کند؟ وه چه بد داوری می‌کنند.
|-|معزی=نهان کند خویش را از قوم از زشتی آنچه مژده داده شده است بدان که آیا نگهداردش بر زبونی (خواری) یا فروکندش در خاک همانا زشت است آنچه حکم کنند
|-|معزی=نهان کند خویش را از قوم از زشتی آنچه مژده داده شده است بدان که آیا نگهداردش بر زبونی (خواری) یا فروکندش در خاک همانا زشت است آنچه حکم کنند
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">He hides from the people because of the bad news given to him. Shall he keep it in humiliation, or bury it in the dust? Evil is the decision they make.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/016059.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/016059.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::59|٥٩]] | قبلی = النحل ٥٨ | بعدی = النحل ٦٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::20|٢٠]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::59|٥٩]] | قبلی = النحل ٥٨ | بعدی = النحل ٦٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::20|٢٠]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۲: خط ۴۰:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link251 | مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link253 | مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link254 | معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link262 | توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link264 | رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]]


}}
}}
خط ۲۸۰: خط ۲۸۲:
[[رده:ولایت پدر]][[رده:بی ارزشى دختر در جاهلیت]][[رده:بی ارزشى زن در جاهلیت]][[رده:بینش مشرکان جاهلیت]][[رده:پسردوستى مشرکان جاهلیت]][[رده:تبعیض در جاهلیت]][[رده:تحیر مشرکان جاهلیت]][[رده:دختر در جاهلیت]][[رده:ذلت دختر در جاهلیت]][[رده:رسوم جاهلیت]][[رده:قضاوت ناپسند مشرکان جاهلیت]][[رده:مردسالارى در جاهلیت]][[رده:مشرکان جاهلیت]][[رده:نظام خانواده در جاهلیت]][[رده:اسناد دختر به خدا]][[رده:انذارهاى خدا]][[رده:زنده بگورى دختر]][[رده:ناپسندى زنده بگورى دختر]][[رده:عوامل ذلت]][[رده:حقوق زن]][[رده:شخصیت زن]][[رده:ولایت بر فرزند]][[رده:انذار مشرکان]][[رده:فرار مشرکان]][[رده:مشرکان و دختر]]
[[رده:ولایت پدر]][[رده:بی ارزشى دختر در جاهلیت]][[رده:بی ارزشى زن در جاهلیت]][[رده:بینش مشرکان جاهلیت]][[رده:پسردوستى مشرکان جاهلیت]][[رده:تبعیض در جاهلیت]][[رده:تحیر مشرکان جاهلیت]][[رده:دختر در جاهلیت]][[رده:ذلت دختر در جاهلیت]][[رده:رسوم جاهلیت]][[رده:قضاوت ناپسند مشرکان جاهلیت]][[رده:مردسالارى در جاهلیت]][[رده:مشرکان جاهلیت]][[رده:نظام خانواده در جاهلیت]][[رده:اسناد دختر به خدا]][[رده:انذارهاى خدا]][[رده:زنده بگورى دختر]][[رده:ناپسندى زنده بگورى دختر]][[رده:عوامل ذلت]][[رده:حقوق زن]][[رده:شخصیت زن]][[رده:ولایت بر فرزند]][[رده:انذار مشرکان]][[رده:فرار مشرکان]][[رده:مشرکان و دختر]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]]
{{#seo:
|title=آیه 59 سوره نحل
|title_mode=replace
|keywords=آیه 59 سوره نحل,نحل 59,يَتَوَارَى‌ مِنَ‌ الْقَوْمِ‌ مِنْ‌ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ‌ أَ يُمْسِکُهُ‌ عَلَى‌ هُونٍ‌ أَمْ‌ يَدُسُّهُ‌ فِي‌ التُّرَابِ‌ أَلاَ سَاءَ مَا يَحْکُمُونَ‌,ولایت پدر,بی ارزشى دختر در جاهلیت,بی ارزشى زن در جاهلیت,بینش مشرکان جاهلیت,پسردوستى مشرکان جاهلیت,تبعیض در جاهلیت,تحیر مشرکان جاهلیت,دختر در جاهلیت,ذلت دختر در جاهلیت,رسوم جاهلیت,قضاوت ناپسند مشرکان جاهلیت,مردسالارى در جاهلیت,مشرکان جاهلیت,نظام خانواده در جاهلیت,اسناد دختر به خدا,انذارهاى خدا,زنده بگورى دختر,ناپسندى زنده بگورى دختر,عوامل ذلت,حقوق زن,شخصیت زن,ولایت بر فرزند,انذار مشرکان,فرار مشرکان,مشرکان و دختر,آیات قرآن سوره النحل
|description=يَتَوَارَى‌ مِنَ‌ الْقَوْمِ‌ مِنْ‌ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ‌ أَ يُمْسِکُهُ‌ عَلَى‌ هُونٍ‌ أَمْ‌ يَدُسُّهُ‌ فِي‌ التُّرَابِ‌ أَلاَ سَاءَ مَا يَحْکُمُونَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۶

کپی متن آیه
يَتَوَارَى‌ مِنَ‌ الْقَوْمِ‌ مِنْ‌ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ‌ أَ يُمْسِکُهُ‌ عَلَى‌ هُونٍ‌ أَمْ‌ يَدُسُّهُ‌ فِي‌ التُّرَابِ‌ أَلاَ سَاءَ مَا يَحْکُمُونَ‌

ترجمه

بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می‌گردد؛ (و نمی‌داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می‌کنند!

|از ناگوارى خبرى كه بشارتش داده‌اند از قوم خود متوارى مى‌شود كه آيا او را به خوارى نگاه دارد يا در خاك پنهانش كند؟ وه، چه بد داورى مى‌كنند
از بدى آنچه بدو بشارت داده شده، از قبيله [خود] روى مى‌پوشاند. آيا او را با خوارى نگاه دارد، يا در خاك پنهانش كند؟ وه چه بد داورى مى‌كنند.
و از عار این مژده روی از قوم خود پنهان می‌دارد (و به فکر می‌افتد) که آیا آن دختر را با ذلت و خواری نگه دارد و یا زنده به خاک گور کند؟ آگاه باشید که آنها بسیار بد حکم می‌کنند.
به سبب مژده بدی که به او داده اند، از قوم و قبیله اش [در جایی که او را نبینند] پنهان می شود [و نسبت به این پیش آمد در اندیشه ای سخت فرو می رود که] آیا آن دختر را با خواری نگه دارد یا به زور، زنده به گورش کند؟! آگاه باشید! [نسبت به دختران] بد داوری می کنند.
از شرم اين مژده، از مردم پنهان مى‌شود. آيا با خوارى نگاهش دارد يا در خاك نهانش‌كند؟ آگاه باشيد كه بد داورى مى‌كنند.
از ناگواری خبری که به او داده‌اند، از قوم خود پنهان شود [و با خود بیندیشد] آیا او را به خواری و زاری نگه دارد، یا [زنده‌] به خاک بسپارد، هان چه بد است برداشت و برخورد آنان‌
از بدى [و اندوه‌] آنچه به او مژده داده‌اند از مردم پنهان مى‌شود [و با خود مى‌انديشد كه‌] آيا با خوارى و سرافكندگى نگاهش دارد يا در خاك پنهانش كند؟ آگاه باشيد كه بد است آن داورى كه مى‌كنند.
از قوم و قبیله (ی خود) به خاطر این مژده‌ی بدی که به او داده می‌شد خویشتن را پنهان می‌کرد (و سرگشته و حیران به خود می‌گفت:) آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده بگور سازد؟ هان! چه قضاوت بدی که می‌کردند!
از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله(ی خود) بسی پنهان می‌شود. آیا او را با خواری نگه دارد یا در خاک پنهانش کند؟ وه چه بد داوری می‌کنند.
نهان کند خویش را از قوم از زشتی آنچه مژده داده شده است بدان که آیا نگهداردش بر زبونی (خواری) یا فروکندش در خاک همانا زشت است آنچه حکم کنند

He hides from the people because of the bad news given to him. Shall he keep it in humiliation, or bury it in the dust? Evil is the decision they make.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٥٨ آیه ٥٩ النحل ٦٠
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَتَوَارَی»: خود را نهان و از دید مردمان پنهان می‌سازد. «هُونٍ»: خواری و رسوائی (نگا: انعام / ). «یَدُسُّهُ»: زنده بگورش کند. دفن و پنهانش سازد. استعمال ضمیر مذکّر (ه) در واژه‌های (یُمْسِکُهُ) و (یَدُسُّهُ) با توجّه به ظاهر مرجع آن، یعنی کلمه (ما) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ «59»

بخاطر بشارت تلخى كه به او داده شده، از ميان مردم متوارى مى‌شود (درمانده است كه) آيا اين دختر را همراه با ننگ و خفت نگاه دارد يا او را در خاك پنهان كند. بدانيد كه چه بد قضاوت مى‌كنند.

نکته ها

دليل تنفر اعراب جاهل از دختر، امور زير بوده است:

الف: دختر نقش اقتصادى و توليدى نداشته و بار زندگى بوده است.

ب: در جنگ كه سرنوشت قبيله به آن بوده، دختر قدرت جنگيدن و دفاع نداشته است.

ج: در جنگ‌ها، دختران به اسارت رفته و مورد تجاوز دشمن قرار مى‌گرفتند.

بر خلاف تفكّر جاهلى، اسلام براى دختر، ارزش زيادى قائل شده است كه به گوشه‌اى از آن اشاره مى‌كنيم:

پيامبر اسلام مى‌فرمايد: «نعم الولد البنات» «1» دختران چه فرزندان خوبى هستند. خداوند نيز نسل پيامبر را از دخترش فاطمه زهرا قرار داده است.

امام صادق عليه السلام به مردى كه از تولد دخترش ناراحت بود فرمود: آيا تو بهتر مى‌دانى يا خدا؟

گفت: خدا، امام فرمود: خداوند نيز آنچه را براى تو بهتر بوده، انتخاب كرده و به تو دختر داده است. «2»


«1». بحار، ج 104، ص 94.

«2». وسائل، ج 15، ص 103.

جلد 4 - صفحه 537

پیام ها

1- تحقير وپست شمردنِ دختر، فكر جاهلى و خرافى است. إِذا بُشِّرَ ... بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ‌

2- با آنكه اصلِ تولد فرزند، بشارت است، امّا خرافات، بشارت را مايه ذلّت مى‌شمرد. بُشِّرَ ... ظَلَّ وَجْهُهُ‌

3- خرافات وعقايد باطل، مايه‌ى تهديد خانواده‌هاست. ظَلَّ وَجْهُهُ‌ ... يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ‌

4- گاهى بزرگ‌ترين جنايت‌ها، زير پوشش مقدّس‌ترين شعارها صورت مى‌گيرد.

«أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» (به‌نام حفظ آبرو، فرزندش را زنده‌بگور مى‌كند)

5- اديان آسمانى، عقايد خرافى را در مورد دختر و زن، محكوم مى‌كنند. «ساءَ ما يَحْكُمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (59)

يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ‌: پنهان مى‌شود از قوم به سبب شرمندگى و استنكاف. مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ‌: از بدى و قباحت آنچه بشارت داده‌اند او را به مولود دختر، متخيل و متردد در تدبير دختر مولود كه: أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ‌: آيا نگهدارى كند او را بر ذلت و خوارى. أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ‌: يا مخفى كند او را در خاك به اين كه زنده او را دفن نمايد. و عادت عرب بر اين بود كه گودال كوچكى در وادى مهيا نموده، هرگاه مولود دختر مى‌شد او را در آن گودال و به روى آن خاك ريخته تا كه مى‌مرد. و اين را به دو جهت مى‌كردند: يكى ترس روزى او چنانچه خداى تعالى فرمايد (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ) «1» و ديگر آن كه غير


«1» اسراء آيه 31.

جلد 7 - صفحه 225

همسران او را خطبه نكنند. أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ‌: آگاه شويد كه بدحكمى است آنچه را كه حكم مى‌نمايند در قرار دادن مشتهيات را براى خود و مكروهات را براى خالق خود، يا بدحكمى است كشتن دختران با تساوى آنان با پسران در حرمت ولادت و يمكن دختر بسيارى از اوقات بهتر از پسر باشد.

ابن عباس گويد «1»: اگر خداى تعالى به خواهش مردم رفتار فرمايد، هرآينه جامعه بشر مضمحل شود، زيرا هيچكس نباشد مگر آنكه دوست دارد پسر را، و اگر مولودها پسر شوند هرآينه اولاد نخواهند داشت، پس مردم فانى گردند به سبب نداشتن نسل.

خلاصه به بركت اسلام خداى تعالى اين عمل قبيح را نهى، و حضرت پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم تهديد فرمود تا اين رويه برداشته شد.

فرزدق را عموئى بود صعصعه، چون خبر يافتى كه كسى را دختر آمد چند شتر به هديه فرستادى تا آنها را جهاز دختر قرار دهند و زنده دفن نكنند، و فرزدق آن را از جمله مفاخر خود شمرده‌

و عمّى الّذى منع الوائدات‌

فاحيا الوئيد و لم يوئد


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ (57) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (59) لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‌ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (60)

ترجمه‌

و قرار ميدهند براى چيزيكه نميدانند بهره‌اى از آنچه روزى داديمشان سوگند بخدا هر آينه پرسيده ميشويد از آنچه بوديد كه افتراء ميزديد

و قرار ميدهند براى خدا دختران را منزّه است او و براى خودشان چيزيرا كه مايل بآنند

و چون مژده داده شود يكى از آنها بدختر ميگردد رويش سياه با آنكه او باشد خشمناك‌

پنهان شود از خويشان از بدى آنچه مژده داده شد بآن كه آيا نگهدارد او را بخوارى يا پنهان كند او را در خاك آگاه باشيد بد است آنچه حكم ميكنند

از براى آنانكه نميگروند بآخرت صفت بد است و از براى خدا است صفت برتر و او است قادر درست كردار.

تفسير

قمّى ره فرموده كه مشركين عرب قرار ميدادند از براى بتهاى خودشان سهمى در زرع و شتر و گوسفند خودشان و قريش ميگفتند ملائكه دختران خدايند چنانچه در سوره انعام و غيره ذكر شد و بنابراين خداوند ملامت فرموده است آنها را باين بيان كه قرار ميدهند براى بتهائى كه علم و شعور ندارند در صورتى كه ضمير جمع در لا يعلمون راجع بمعناى ما باشد بملاحظه آنكه مراد ذوى العقولند در اعتقاد اهل شرك با آنكه غير ذوى العقولند در واقع يا براى بتهائى كه علم ندارند اهل شرك بحال و اوصاف آنها در صورتى كه ضمير در لا يعلمون راجع بخود اهل شرك باشد كه اظهر است و احتياج بتوجيه ندارد مگر حذف مفعول كه فضله است يعنى قرار ميدهند براى بتهائى كه نميدانند شافع و نافع و مضر بودن آنها را نصيب و بهره‌اى از ارزاق ما پس روى خطاب را متوجّه بآنها نمود براى مزيد تهديد و و عيد و ميفرمايد قسم بذات خدا مسئول خواهيد شد در مقابل افترائات خودتان كه ميگوئيد آنها خدا و مستحق عبادت و پرستش و ستايشند و آنها شفعاء و خصماء مايند و ما بايد در اموال خودمان سهمى براى آنها قرار دهيم و قرار ميدهند براى خدا دختران را با آنكه خدا منزه است از والد و ولد و همسر و همتا و تمام لوازم‌


جلد 3 صفحه 294

جسمانى و براى خودشان پسران را كه مطلوب و مرغوب است نزد آنها و بآن اشتها و ميل دارند و بقدرى از دختر متنفّرند كه چون بيكى از آنها بشارت داده شود كه خدا دخترى بتو داده از اندوه و خجلت رويش سياه ميشود با آنكه پر است از خشم بطوريكه نتواند با كسى سخن بگويد و خود را پنهان كند از كسانش از براى پيش آمد بدى كه باو روى آورده و متحيّر و متفكّر ميشود در امر خود كه آيا او را نگهدارد و تن بذلّت و خوارى خود در دهد يا آنكه او را زنده بگور كند و بپوشاند از انظار تا از اهانت بيرون آيد حال ملاحظه كنيد چه توهمات و احكام بدى كردند كه دخترى را كه اين اندازه از آن برى بودند و بد ميدانستند براى خدا اثبات نمودند و پسرى را كه مايل بآن بودند و خوب ميدانستند براى خودشان با آنكه دختر مانند پسر نعمت خدا است رزقش با او است و موجب سر گرمى و دلخوشى و استيناس است نبايد او را بدو موجب وهن و خوارى دانست و نبايد از بشارت ولادتش غمناك و خشمگين شد و نبايد در امرش متحير و متفكر گشت اينها همه كفران نعمت خدا و احكام مذمومه ركيكه و توهمات باطله فاسده است از براى كسانيكه ايمان بآخرت ندارند اين عقائد و صفات ناپسنديده است كه بصراحت و اشارت ذكر شد از قبيل احتياج و خوف فقر و دلخوشى و غرور به پسر و ناخوشى و كراهت از دختر و غير اينها و از براى خدا است امثال و اوصاف الهيه كه برتر و بالاتر از تمام صفات حسنه است و از آن جمله است غنى و بى‌نيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم‌ بِالأُنثي‌ ظَل‌َّ وَجهُه‌ُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيم‌ٌ (58) يَتَواري‌ مِن‌َ القَوم‌ِ مِن‌ سُوءِ ما بُشِّرَ بِه‌ِ أَ يُمسِكُه‌ُ عَلي‌ هُون‌ٍ أَم‌ يَدُسُّه‌ُ فِي‌ التُّراب‌ِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُون‌َ (59)

و زماني‌ ‌که‌ بشارت‌ داده‌ شد احدي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ ‌را‌ بزن‌ ‌يعني‌ دختر پيدا كرده‌اي‌ تاريك‌ ميشود صورت‌ ‌او‌ بطرف‌ سياهي‌ و ‌او‌ ‌در‌ شدت‌ غيظ و غضب‌ ميشود و ‌از‌ قوم‌ ‌خود‌ پنهان‌ ميشود بواسطه‌ ‌اينکه‌ بشارت‌ سويي‌ ‌که‌ باو داده‌ شد ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ مخفي‌ ميكند ‌ يا ‌ ‌آن‌ ‌را‌ نگاه‌ ميدارد بخفت‌ و خواري‌ ‌ يا ‌ زير خاك‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ بواسطه‌ ‌اينکه‌ بشارت‌ بدي‌ ‌که‌ باو داده‌ ‌شده‌ آگاه‌ باشند بسيار بد ‌است‌ آنچه‌ اينها حكم‌ ميكنند (اشكال‌) انثي‌ مؤنث‌ ‌است‌ و تمام‌ ضمائر ‌در‌ ‌به‌ و يمسكه‌ و يدسه‌ مذكر (جواب‌) مرجع‌ ضمائر ‌ما ‌است‌ ‌در‌ ‌ما بشر و ‌او‌ مذكر ‌است‌ و ‌لو‌ مقصود ‌از‌ ‌ما انثي‌ ‌است‌ (تنبيه‌) سرّ اينكه‌ مشركين‌ ‌از‌ دختر بسيار مشمئز ميشدند چند چيز ‌است‌.

1‌-‌ آنكه‌ بايد متكفّل‌ روزي‌ ‌آنها‌ باشند و ‌اينکه‌ بسيار ‌براي‌ ‌آنها‌ مشكل‌ ‌بود‌ لذا ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد:

وَ لا تَقتُلُوا أَولادَكُم‌ مِن‌ إِملاق‌ٍ نَحن‌ُ نَرزُقُكُم‌ وَ إِيّاهُم‌ انعام‌ ‌آيه‌ 151.

2‌-‌ عصبيّت‌ و كبر و نخوت‌ زير بار ‌اينکه‌ نميرفتند كسي‌ دختر ‌آنها‌ بگيرد و ‌با‌ ‌او‌ جماع‌ كند ‌ يا ‌ خواهر ‌آنها‌ و ‌اينکه‌ نخوت‌ هنوز ‌در‌ عرب‌ باقيست‌.

3‌-‌ اينكه‌ چون‌ ‌در‌ جاهليت‌ دائما ‌بين‌ قبائل‌ عرب‌ جنگ‌ و خونريزي‌ ‌بود‌ اولاد ذكور ميخواستند شجاع‌ و دلير ‌باشد‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ عهده‌ نساء خارج‌ ‌بود‌.

جلد 12 - صفحه 143

4‌-‌ اينكه‌ زنها ‌در‌ تحت‌ فشار مردان‌ بودند و ‌آنها‌ ‌بر‌ زنها كمال‌ سلطنت‌ و قهرماني‌ داشتند و زير بار نميرفتند كسي‌ ‌بر‌ دختر ‌آنها‌ ‌ يا ‌ خواهر ‌آنها‌ ‌اينکه‌ نحو سلطنت‌ داشته‌ ‌باشد‌.

5‌-‌ ‌اگر‌ كسي‌ دختر ‌آنها‌ ‌را‌ ميگرفت‌ توقعات‌ زيادي‌ داشت‌ و منّتهاي‌ زيادي‌ ‌بر‌ سر ‌آنها‌ ميگذاشت‌ و ‌اينکه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ناگوار ‌بود‌ و تمام‌ ‌اينکه‌ موهومات‌ ‌را‌ دين‌ اسلام‌ برداشت‌ ‌حتي‌ اينها ارث‌ ‌براي‌ دختر قائل‌ نبودند ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ميفرمايد:

وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم‌ بِالأُنثي‌ ظَل‌َّ وَجهُه‌ُ مُسوَدًّا صورت‌ ‌آنها‌ سياه‌ ميشود ‌از‌ شدت‌ خجلت‌ و غيظ و غضب‌ وَ هُوَ كَظِيم‌ٌ ‌خود‌ ‌را‌ ميخورد و تاب‌ تحمل‌ نداشت‌ يَتَواري‌ مِن‌َ القَوم‌ِ مخفي‌ ميشد ‌از‌ قوم‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ توبيخ‌ و سرزنش‌ ميكردند ‌که‌ دختر پيدا كرده‌ مِن‌ سُوءِ ما بُشِّرَ بِه‌ِ و ‌اينکه‌ بشارت‌ بسيار ‌در‌ نظر ‌آنها‌ بد ‌بود‌ أَ يُمسِكُه‌ُ عَلي‌ هُون‌ٍ ‌ يا ‌ اينكه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نگاه‌ ميداشتند ‌با‌ كمال‌ بي‌ميلي‌ و بي‌رغبتي‌ و خفت‌ و ذلت‌ و سستي‌ أَم‌ يَدُسُّه‌ُ فِي‌ التُّراب‌ِ زنده‌ زير خاك‌ ميكردند قساوت‌ قلب‌ ‌آنها‌ چنان‌ ‌بود‌ ‌که‌ ابدا متأثر نميشدند ‌هر‌ چه‌ ‌آن‌ دختر گريه‌ و ناله‌ و التماس‌ كند آيا ظلمي‌ بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ شخص‌ ‌با‌ اولاد ‌خود‌ چنين‌ كند أَلا ساءَ ما يَحكُمُون‌َ.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 59)- کار به همین جا پایان نمی‌گیرد او برای نجات از این ننگ و عار که به پندار نادرستش، دامنش را گرفته «از قوم و قبیله خود به خاطر این بشارت بدی که به او داده شده است متواری می‌گردد» (یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ).

باز هم دائما در این فکر غوطه‌ور است که «آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگهدارد و یا آن را زنده در زیر خاک پنهان سازد»! (أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ).

در پایان آیه این حکم ظالمانه و شقاوت آمیز غیر انسانی را با صراحت هر چه بیشتر محکوم کرده، می‌گوید: «چه بد حکم می‌کنند»! (أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ).

نکات آیه

۱- متوارى و مخفى شدن مشرکان دختردار شده در دوران جاهلیت، به خاطر شدت ناراحتى ناشى از خبر دختردار شدن (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ... یتورى من القوم من سوء ما بشّر به)

۲- خبر دختردار شدن براى مشرکان، خبرى ناگوار و بد بود. (یتورى من القوم من سوء ما بشّر به)

۳- مردسالارى، در دوران جاهلى بر خانواده ها سایه افکنده بود. (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه ... یتورى من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب)

۴- دودلى و تحیر مشرکان در نگهدارى از نوزادان دختر به حالت ذلت و یا در گور کردن آنان (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب) مرجع ضمیر در «یمسکه»، مبشّربه است و منظور از آن نوزاد دختر مى باشد و «على هون» حال براى ضمیر مفعولى «یمسکه» است. «هون» به معناى خوارى و ذلت است و «یدسّ» (از مصدر دسّ) به معناى پنهان کردن آمده است.

۵- زنان و دختران در دوران جاهلیت، بى ارزش بوده و مایه ننگ و عار به شمار مى آمدند. (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب)

۶- مشرکان صاحب دختر در دوران جاهلیت، نگهدارى دختران را براى خود عار و ذلت مى دانستند. (أیمسکه على هون) برداشت فوق بر این اساس است که «على هون» حال براى ضمیر فاعلى «یمسک» باشد.

۷- مردان، در دوران جاهلیت بر فرزندان خود ولایت و اختیار تام داشتند. (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب) اینکه خداوند از تصمیم مشرکان درباره زنده نگه داشتن نوزادان دختر خود و یا در گور کردنشان سخن مى گوید و کس دیگرى را دخیل و معترض نمى داند، مى تواند حاکى از نکته یاد شده باشد.

۸- مشرکان صاحب دختر، حیثیت اجتماعى خود را با داشتن دختر در مخاطره مى دیدند. (یتورى من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب)

۹- قرار دادن دختر براى خدا و پسر براى خود از سوى مشرکان، قضاوتى بس زشت و ناروا بود. (و یجعلون لله البنت سبحنه و لهم ما یشتهون ... ألا ساء ما یحکمون)

۱۰- تفاوت قائل شدن بین دختران و پسران از سوى مشرکان عصر جاهلى، قضاوتى زشت و ناروا بود. (و یجعلون لله البنت سبحنه و لهم ما یشتهون ... ألا ساء ما یحکمون)

۱۱- تصمیم مشرکان به نگهدارى ذلیلانه نوزادان دختر و یا در گور کردن آنان، تصمیمى بس ناروا و زشت (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب ألا ساء ما یحکمون)

۱۲- هشدار خداوند به مشرکان، در مورد تصمیم آنان درباره نوزادان دختر (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب ألا ساء ما یحکمون)

۱۳- دفاع اسلام از شخصیت و حقوق زنان و دختران (ألا ساء ما یحکمون)

موضوعات مرتبط

  • پدر: ولایت پدر ۷
  • جاهلیت: بی ارزشى دختر در جاهلیت ۵; بی ارزشى زن در جاهلیت ۵; بینش مشرکان جاهلیت ۶، ۸; پسردوستى مشرکان جاهلیت ۹; تبعیض در جاهلیت ۱۰; تحیر مشرکان جاهلیت ۴; دختر در جاهلیت ۲، ۴، ۸، ۱۱، ۱۲; ذلت دختر در جاهلیت ۶; رسوم جاهلیت ۱، ۳، ۱۱; قضاوت ناپسند مشرکان جاهلیت ۹، ۱۰; مردسالارى در جاهلیت ۳، ۷; مشرکان جاهلیت ۱، ۲، ۱۲; نظام خانواده در جاهلیت ۳
  • خدا: اسناد دختر به خدا ۹; انذارهاى خدا ۱۲
  • دختر: زنده بگورى دختر ۴; ناپسندى زنده بگورى دختر ۱۱
  • ذلت: عوامل ذلت ۵، ۶
  • زن: حقوق زن ۱۳; شخصیت زن ۱۳
  • فرزند: ولایت بر فرزند ۷
  • مشرکان: انذار مشرکان ۱۲; فرار مشرکان ۱; مشرکان و دختر ۱، ۲

منابع