النحل ٥٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(QRobot edit)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::يَجْعَلُون|يَجْعَلُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَجْعَلُون| ]] [[شامل این ریشه::جعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::جعل‌| ]][[شامل این کلمه::لِمَا|لِمَا]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يَعْلَمُون|يَعْلَمُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَعْلَمُون| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]][[شامل این کلمه::نَصِيبا|نَصِيباً]] [[کلمه غیر ربط::نَصِيبا| ]] [[شامل این ریشه::نصب‌| ]][[ریشه غیر ربط::نصب‌| ]][[شامل این کلمه::مِمّا|مِمَّا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::رَزَقْنَاهُم|رَزَقْنَاهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَزَقْنَاهُم| ]] [[شامل این ریشه::رزق‌| ]][[ریشه غیر ربط::رزق‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::تَاللّه|تَاللَّهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَاللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::ت‌| ]][[ریشه غیر ربط::ت‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::لَتُسْأَلُن|لَتُسْأَلُنَ‌]] [[کلمه غیر ربط::لَتُسْأَلُن| ]] [[شامل این ریشه::سئل‌| ]][[ریشه غیر ربط::سئل‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::نن‌| ]][[ریشه غیر ربط::نن‌| ]][[شامل این کلمه::عَمّا|عَمَّا]] [[شامل این ریشه::عن‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::کُنْتُم|کُنْتُمْ‌]] [[شامل این ریشه::کون‌| ]][[شامل این کلمه::تَفْتَرُون|تَفْتَرُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَفْتَرُون| ]] [[شامل این ریشه::فرى‌| ]][[ریشه غیر ربط::فرى‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::يَجْعَلُون|يَجْعَلُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَجْعَلُون| ]] [[شامل این ریشه::جعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::جعل‌| ]][[شامل این کلمه::لِمَا|لِمَا]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يَعْلَمُون|يَعْلَمُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَعْلَمُون| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]][[شامل این کلمه::نَصِيبا|نَصِيباً]] [[کلمه غیر ربط::نَصِيبا| ]] [[شامل این ریشه::نصب‌| ]][[ریشه غیر ربط::نصب‌| ]][[شامل این کلمه::مِمّا|مِمَّا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::رَزَقْنَاهُم|رَزَقْنَاهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَزَقْنَاهُم| ]] [[شامل این ریشه::رزق‌| ]][[ریشه غیر ربط::رزق‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::تَاللّه|تَاللَّهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَاللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::ت‌| ]][[ریشه غیر ربط::ت‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::لَتُسْأَلُن|لَتُسْأَلُنَ‌]] [[کلمه غیر ربط::لَتُسْأَلُن| ]] [[شامل این ریشه::سئل‌| ]][[ریشه غیر ربط::سئل‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::نن‌| ]][[ریشه غیر ربط::نن‌| ]][[شامل این کلمه::عَمّا|عَمَّا]] [[شامل این ریشه::عن‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::کُنْتُم|کُنْتُمْ‌]] [[شامل این ریشه::کون‌| ]][[شامل این کلمه::تَفْتَرُون|تَفْتَرُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَفْتَرُون| ]] [[شامل این ریشه::فرى‌| ]][[ریشه غیر ربط::فرى‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ يَجْعَلُونَ‌ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ‌ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ‌ تَاللَّهِ‌ لَتُسْأَلُنَ‌ عَمَّا کُنْتُمْ‌ تَفْتَرُونَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و از آنچه روزیشان دادیم نصیبی برای آن چه (از بتان و طاغوتان) نمی‌دانند می‌نهند. به خدا سوگند بی‌چون از آنچه به دروغ بر می‌بافتید، بی‌امان بازخواست می‌شوید.
|-|صادقی تهرانی=و از آنچه روزیشان دادیم نصیبی برای آن چه (از بتان و طاغوتان) نمی‌دانند می‌نهند. به خدا سوگند بی‌چون از آنچه به دروغ بر می‌بافتید، بی‌امان بازخواست می‌شوید.
|-|معزی=و قرار دهند برای آنچه نمی‌دانند بهره‌ای از آنچه روزیشان دادیم به خدا پرسش شوید البته از آنچه بودید دروغ می‌بستید
|-|معزی=و قرار دهند برای آنچه نمی‌دانند بهره‌ای از آنچه روزیشان دادیم به خدا پرسش شوید البته از آنچه بودید دروغ می‌بستید
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">And they allocate, to something they do not know, a share of what We have provided for them. By Allah, you will be questioned about what you have been inventing.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/016056.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/016056.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::56|٥٦]] | قبلی = النحل ٥٥ | بعدی = النحل ٥٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::13|١٣]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::56|٥٦]] | قبلی = النحل ٥٥ | بعدی = النحل ٥٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::13|١٣]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۲: خط ۴۰:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link251 | مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link253 | مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link254 | معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link262 | توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link264 | رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]]


}}
}}
خط ۲۳۷: خط ۲۳۹:
[[رده:آثار افترا به خدا]][[رده:مغضوبیت افترا]][[رده:موارد افترا]][[رده:انذارهاى خدا]][[رده:رازقیت خدا]][[رده:سرزنشهاى خدا]][[رده:مؤاخذه هاى خدا]][[رده:موجبات غضب خدا]][[رده:منشأ روزى]][[رده:سوگند به خدا]][[رده:پوچى شرک ربوبى]][[رده:سرزنش شرک در رازقیت]][[رده:شرک افعالى]][[رده:شرک در رازقیت]][[رده:مؤاخذه شرک افعالى]][[رده:سرزنش عقیده به رازقیت معبودان باطل]][[رده:عقیده به شرک ربوبى]][[رده:نقش عوامل طبیعى]][[رده:سوگندهاى قرآن]][[رده:افتراهاى مشرکان]][[رده:بدعتگذارى مشرکان]][[رده:بینش مشرکان]][[رده:تهدید مشرکان]][[رده:حتمیت مواخذه مشرکان]][[رده:دروغگویى مشرکان]][[رده:روزى مشرکان]][[رده:مؤاخذه مشرکان]][[رده:مبانى عقیدتى مشرکان]][[رده:مشرکان و معبودان باطل]][[رده:جهل معبودان باطل]][[رده:رازقیت معبودان باطل]][[رده:سرزنش سهم المال معبودان باطل]][[رده:سهم المال معبودان باطل]][[رده:معبودان باطل و رازقیت]][[رده:حتمیت مؤاخذه مفتریان به خدا]][[رده:کیفر اسناد نجات بخشى به غیرخدا]]
[[رده:آثار افترا به خدا]][[رده:مغضوبیت افترا]][[رده:موارد افترا]][[رده:انذارهاى خدا]][[رده:رازقیت خدا]][[رده:سرزنشهاى خدا]][[رده:مؤاخذه هاى خدا]][[رده:موجبات غضب خدا]][[رده:منشأ روزى]][[رده:سوگند به خدا]][[رده:پوچى شرک ربوبى]][[رده:سرزنش شرک در رازقیت]][[رده:شرک افعالى]][[رده:شرک در رازقیت]][[رده:مؤاخذه شرک افعالى]][[رده:سرزنش عقیده به رازقیت معبودان باطل]][[رده:عقیده به شرک ربوبى]][[رده:نقش عوامل طبیعى]][[رده:سوگندهاى قرآن]][[رده:افتراهاى مشرکان]][[رده:بدعتگذارى مشرکان]][[رده:بینش مشرکان]][[رده:تهدید مشرکان]][[رده:حتمیت مواخذه مشرکان]][[رده:دروغگویى مشرکان]][[رده:روزى مشرکان]][[رده:مؤاخذه مشرکان]][[رده:مبانى عقیدتى مشرکان]][[رده:مشرکان و معبودان باطل]][[رده:جهل معبودان باطل]][[رده:رازقیت معبودان باطل]][[رده:سرزنش سهم المال معبودان باطل]][[رده:سهم المال معبودان باطل]][[رده:معبودان باطل و رازقیت]][[رده:حتمیت مؤاخذه مفتریان به خدا]][[رده:کیفر اسناد نجات بخشى به غیرخدا]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]]
{{#seo:
|title=آیه 56 سوره نحل
|title_mode=replace
|keywords=آیه 56 سوره نحل,نحل 56,وَ يَجْعَلُونَ‌ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ‌ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ‌ تَاللَّهِ‌ لَتُسْأَلُنَ‌ عَمَّا کُنْتُمْ‌ تَفْتَرُونَ‌,آثار افترا به خدا,مغضوبیت افترا,موارد افترا,انذارهاى خدا,رازقیت خدا,سرزنشهاى خدا,مؤاخذه هاى خدا,موجبات غضب خدا,منشأ روزى,سوگند به خدا,پوچى شرک ربوبى,سرزنش شرک در رازقیت,شرک افعالى,شرک در رازقیت,مؤاخذه شرک افعالى,سرزنش عقیده به رازقیت معبودان باطل,عقیده به شرک ربوبى,نقش عوامل طبیعى,سوگندهاى قرآن,افتراهاى مشرکان,بدعتگذارى مشرکان,بینش مشرکان,تهدید مشرکان,حتمیت مواخذه مشرکان,دروغگویى مشرکان,روزى مشرکان,مؤاخذه مشرکان,مبانى عقیدتى مشرکان,مشرکان و معبودان باطل,جهل معبودان باطل,رازقیت معبودان باطل,سرزنش سهم المال معبودان باطل,سهم المال معبودان باطل,معبودان باطل و رازقیت,حتمیت مؤاخذه مفتریان به خدا,کیفر اسناد نجات بخشى به غیرخدا,آیات قرآن سوره النحل
|description=وَ يَجْعَلُونَ‌ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ‌ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ‌ تَاللَّهِ‌ لَتُسْأَلُنَ‌ عَمَّا کُنْتُمْ‌ تَفْتَرُونَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۴

کپی متن آیه
وَ يَجْعَلُونَ‌ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ‌ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ‌ تَاللَّهِ‌ لَتُسْأَلُنَ‌ عَمَّا کُنْتُمْ‌ تَفْتَرُونَ‌

ترجمه

آنان برای بتهایی که هیچ گونه سود و زیانی از آنها سراغ ندارند، سهمی از آنچه به آنان روزی داده‌ایم قرارمی‌دهند؛ به خدا سوگند، (در دادگاه قیامت،) از این افتراها که می‌بندید، بازپرسی خواهید شد!

|و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم نصيبى براى معبودانى كه نمى‌شناسند معين مى‌كنند. به خدا سوگند حتما از آن دروغ‌ها كه مى‌سازيد بازخواست مى‌شويد
و از آنچه به ايشان روزى داديم، نصيبى براى آن [خدايانى‌] كه نمى‌دانند [چيست‌] مى‌نهند. به خدا سوگند كه از آنچه به دروغ برمى‌بافتيد، حتماً سؤال خواهيد شد.
و این مشرکان برای بتان از روی جهل نصیبی از رزقی که ما به آنها دادیم قرار می‌دهند [مثل آنچه در سوره انعام آیه آمده‌]، سوگند به خدای یکتا که البته از این دروغ (و عقاید باطل) بازخواست خواهید شد.
و سهمی از آنچه را که به آنان روزی داده ایم، برای معبودانی قرار می دهند که جاهل به حقیقت آنهایند [که به طور مستقل هیچ سود و زیانی برای کسی ندارند]؛ به خدا سوگند از آنچه همواره افترا می بستید [که خدا دارای شریکانی است] قطعاً بازخواست خواهید شد.
آنگاه از آنچه روزيشان داده‌ايم نصيبى براى بتانى كه هيچ نمى‌دانند معين مى‌كنند. به خدا سوگند به سبب دروغى كه مى‌بنديد بازخواست مى‌شويد.
و برای بی‌شعوران [بتان‌]، بهره‌ای از آنچه روزیشان داده‌ایم، [نذر و] تعیین می‌کنند، به خدا که درباره آنچه افتراء می‌زنید، از شما پرسش خواهد شد
و براى آنچه نمى‌دانند- بتها- بهره‌اى از آنچه روزيشان كرده‌ايم قرار مى‌دهند. به خدا سوگند كه از آن دروغى كه مى‌بافيد پرسيده خواهيد شد.
(کافران) برای بتهائی که چیزی نمی‌دانند (زیرا که جمادند)، بهره‌ای (از حیوانات و ارزاق خود) که ما بدیشان داده‌ایم قرار می‌دهند (و بدین وسیله بدانها تقرّب می‌جویند). به خدا سوگند! (در دادگاه قیامت) از این دروغ و بهتانها بازپرسی خواهید شد (و سزای کردارتان داده می‌شود).
و از آنچه روزیشان دادیم نصیبی برای آن چه (از بتان و طاغوتان) نمی‌دانند می‌نهند. به خدا سوگند بی‌چون از آنچه به دروغ بر می‌بافتید، بی‌امان بازخواست می‌شوید.
و قرار دهند برای آنچه نمی‌دانند بهره‌ای از آنچه روزیشان دادیم به خدا پرسش شوید البته از آنچه بودید دروغ می‌بستید

And they allocate, to something they do not know, a share of what We have provided for them. By Allah, you will be questioned about what you have been inventing.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٥٥ آیه ٥٦ النحل ٥٧
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَعْلَمُونَ»: بتها نمی‌دانند. کافران دلیل و حجّتی بر الوهیّت بتها ندارند. کافران هیچ گونه سود و زیانی از بتها سراغ ندارند. «کُنتُمْ تَفْتَرُونَ»: شما به هم می‌بافتید و سرهم می‌کردید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ «56»

و (مشركان) سهمى از آنچه را ما روزى آنان كرده‌ايم براى بت‌هايى قرار مى‌دهند كه هيچ نمى‌دانند. به خدا سوگند حتماً از آنچه افتراء مى‌بنديد بازخواست خواهيد شد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56)

بعد از بيان دلائل قاهره بر فساد اقوال مشركين، شرح تفصيلى اقوال آنان و سخافت و ركاكت آنان را بيان مى‌فرمايد:

نوع اول از معتقدات باطله آنها آنكه:

وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ‌: و قرار مى‌دادند مشركين براى بتانى كه نمى‌دانند ضرر و نفع خود را. نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ‌: بهره‌اى از آنچه روزى داديم ايشان را.

در تفسير «نصيب» وجوهى است‌ «1»: 1- مراد نصيبى از زراعت و احشام و اغنام. 2- مراد بحيره و سائبه و وصيله و حام 3- مراد نصيب از معتقدات چنانچه اعتقاد داشتند حصول بعض اشياء به اعانت بتان باشد، نظير جمعى از منجمين كه تأثيرات را نسبت به كواكب دهند. بعد تهديد شديد فرمايد: تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ‌: قسم به خدا هرآينه البته البته بپرسند ايشان را از آنچه بوديد كه دروغ مى‌بستيد و افترا مى‌نموديد تا حجت بر شما لازم، و عقاب بر شما ثابت آيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ (57) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (59) لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‌ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (60)

ترجمه‌

و قرار ميدهند براى چيزيكه نميدانند بهره‌اى از آنچه روزى داديمشان سوگند بخدا هر آينه پرسيده ميشويد از آنچه بوديد كه افتراء ميزديد

و قرار ميدهند براى خدا دختران را منزّه است او و براى خودشان چيزيرا كه مايل بآنند

و چون مژده داده شود يكى از آنها بدختر ميگردد رويش سياه با آنكه او باشد خشمناك‌

پنهان شود از خويشان از بدى آنچه مژده داده شد بآن كه آيا نگهدارد او را بخوارى يا پنهان كند او را در خاك آگاه باشيد بد است آنچه حكم ميكنند

از براى آنانكه نميگروند بآخرت صفت بد است و از براى خدا است صفت برتر و او است قادر درست كردار.

تفسير

قمّى ره فرموده كه مشركين عرب قرار ميدادند از براى بتهاى خودشان سهمى در زرع و شتر و گوسفند خودشان و قريش ميگفتند ملائكه دختران خدايند چنانچه در سوره انعام و غيره ذكر شد و بنابراين خداوند ملامت فرموده است آنها را باين بيان كه قرار ميدهند براى بتهائى كه علم و شعور ندارند در صورتى كه ضمير جمع در لا يعلمون راجع بمعناى ما باشد بملاحظه آنكه مراد ذوى العقولند در اعتقاد اهل شرك با آنكه غير ذوى العقولند در واقع يا براى بتهائى كه علم ندارند اهل شرك بحال و اوصاف آنها در صورتى كه ضمير در لا يعلمون راجع بخود اهل شرك باشد كه اظهر است و احتياج بتوجيه ندارد مگر حذف مفعول كه فضله است يعنى قرار ميدهند براى بتهائى كه نميدانند شافع و نافع و مضر بودن آنها را نصيب و بهره‌اى از ارزاق ما پس روى خطاب را متوجّه بآنها نمود براى مزيد تهديد و و عيد و ميفرمايد قسم بذات خدا مسئول خواهيد شد در مقابل افترائات خودتان كه ميگوئيد آنها خدا و مستحق عبادت و پرستش و ستايشند و آنها شفعاء و خصماء مايند و ما بايد در اموال خودمان سهمى براى آنها قرار دهيم و قرار ميدهند براى خدا دختران را با آنكه خدا منزه است از والد و ولد و همسر و همتا و تمام لوازم‌


جلد 3 صفحه 294

جسمانى و براى خودشان پسران را كه مطلوب و مرغوب است نزد آنها و بآن اشتها و ميل دارند و بقدرى از دختر متنفّرند كه چون بيكى از آنها بشارت داده شود كه خدا دخترى بتو داده از اندوه و خجلت رويش سياه ميشود با آنكه پر است از خشم بطوريكه نتواند با كسى سخن بگويد و خود را پنهان كند از كسانش از براى پيش آمد بدى كه باو روى آورده و متحيّر و متفكّر ميشود در امر خود كه آيا او را نگهدارد و تن بذلّت و خوارى خود در دهد يا آنكه او را زنده بگور كند و بپوشاند از انظار تا از اهانت بيرون آيد حال ملاحظه كنيد چه توهمات و احكام بدى كردند كه دخترى را كه اين اندازه از آن برى بودند و بد ميدانستند براى خدا اثبات نمودند و پسرى را كه مايل بآن بودند و خوب ميدانستند براى خودشان با آنكه دختر مانند پسر نعمت خدا است رزقش با او است و موجب سر گرمى و دلخوشى و استيناس است نبايد او را بدو موجب وهن و خوارى دانست و نبايد از بشارت ولادتش غمناك و خشمگين شد و نبايد در امرش متحير و متفكر گشت اينها همه كفران نعمت خدا و احكام مذمومه ركيكه و توهمات باطله فاسده است از براى كسانيكه ايمان بآخرت ندارند اين عقائد و صفات ناپسنديده است كه بصراحت و اشارت ذكر شد از قبيل احتياج و خوف فقر و دلخوشى و غرور به پسر و ناخوشى و كراهت از دختر و غير اينها و از براى خدا است امثال و اوصاف الهيه كه برتر و بالاتر از تمام صفات حسنه است و از آن جمله است غنى و بى‌نيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يَجعَلُون‌َ لِما لا يَعلَمُون‌َ نَصِيباً مِمّا رَزَقناهُم‌ تَاللّه‌ِ لَتُسئَلُن‌َّ عَمّا كُنتُم‌ تَفتَرُون‌َ (56)

و قرار ميدهند ‌از‌ ‌براي‌ بتهاي‌ ‌خود‌ نصيبي‌ و سهمي‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌که‌ بودند افتراء ميزدند و دروغ‌ مي‌بستند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ يك‌ كفر ديگري‌ ‌از‌ مشركين‌ و عمل‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بيان‌ ميفرمايد ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ انعام‌ ميفرمايد: وَ جَعَلُوا لِلّه‌ِ مِمّا ذَرَأَ مِن‌َ الحَرث‌ِ وَ الأَنعام‌ِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلّه‌ِ بِزَعمِهِم‌ وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كان‌َ لِشُرَكائِهِم‌ فَلا يَصِل‌ُ إِلَي‌ اللّه‌ِ وَ ما كان‌َ لِلّه‌ِ فَهُوَ يَصِل‌ُ إِلي‌ شُرَكائِهِم‌ ساءَ ما يَحكُمُون‌َ شرحش‌ ‌در‌ مجلد خامس‌ گذشت‌.

وَ يَجعَلُون‌َ مشركين‌ ‌که‌ اينهم‌ يكي‌ ‌از‌ اقسام‌ شرك‌ و كفر ‌آنها‌ ‌است‌ لِما لا يَعلَمُون‌َ بتها و آلهه‌ ‌آنها‌ ‌که‌ مدركي‌ ندارند و ‌از‌ روي‌ جهالت‌ و حماقت‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ سهم‌ قرار ميدهند نصيبا ‌که‌ يك‌ نوع‌ عبادت‌ ‌آنها‌ ‌است‌ چنانچه‌ صرف‌ مال‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ عبادت‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ صرف‌ ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌ ‌است‌ و ‌در‌ باب‌ زكاة گفته‌ايم‌ ‌که‌ مصارفي‌ ‌که‌ مرضي‌ الهيست‌ مثل‌ بناء مسجد و مدارس‌ و پل‌ و صرف‌ اعلاء كلمه‌ اسلام‌ و ترويج‌ دين‌ بداعي‌ قربت‌ ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌ ‌است‌ و اينها بداعي‌ تقرب‌ باصنام‌ ‌خود‌ يك‌ قسمت‌ ‌از‌ اموال‌ ‌خود‌ ‌را‌ بمصارف‌ بت‌ كده‌ها و بت‌تراشها و خدّام‌ بتكده‌ و چراغ‌ و فرش‌ بتكده‌ و بت‌ پرستان‌ رسانيدند مِمّا رَزَقناهُم‌ ‌که‌ خداوند بآنها عنايت‌ فرموده‌ و روزي‌ ‌آنها‌ قرار داده‌ و ‌آنها‌ صرف‌ بتها ميكنند تاللّه‌ خداوند بذات‌ مقدس‌ ‌خود‌ قسم‌ ياد فرموده‌ چنانچه‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ احاديث‌ قدسيه‌ و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ شريفه‌ ‌براي‌ تاكيد ‌در‌ امر قسم‌ بذات‌ مقدسش‌ ياد فرموده‌ مثل‌ فَوَ رَبِّك‌َ لَنَسئَلَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ حجر ‌آيه‌ 92 و مثل‌ حديث‌

و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌

و بسيار موارد ديگر عَمّا كُنتُم‌ تَفتَرُون‌َ افترا دروغ‌ بستن‌ بغير ‌است‌ باصنام‌ و نحوه‌.

141

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 56)- در تعقیب بحثهای مستدل پیرامون نفی شرک و بت پرستی، در اینجا به سه قسمت از بدعتها و عادات شوم مشرکان اشاره کرده، می‌گوید: آنها برای بتهایی که هیچ گونه سود و زیانی از آنها سراغ ندارند، سهمی از آنچه به آنان روزی داده‌ایم قرار می‌دهند» (وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ).

این سهم، قسمتی از شتران و چهارپایان و بخشی از زراعت بوده که در سوره انعام آیه 136 به آن اشاره شده که مشرکان در جاهلیت آنها را مخصوص بتان می‌دانستند و در راه آنها خرج می‌کردند.

سپس اضافه می‌کند: «به خدا سوگند (در دادگاه عدل قیامت) از این دروغها و تهمتها بازپرسی خواهید شد»! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ).

بنابراین عمل زشت و شوم شما هم زیان دنیا دارد زیرا قسمتی از سرمایه‌های شما را می‌بلعد و هم زیان مجازات در جهان دیگر.

نکات آیه

۱- مشرکان، براى معبودهاى خویش سهمى در روزى دهى قائل بودند. (یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم) آیه، ادامه بیان کارهاى خلاف مشرکان است و برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که مراد از «ما»ى موصول، معبودهاست و مفعولٌ به فعل «لایعلمون» محذوف است.

۲- مشرکان، براى اسباب و علل ظاهرى در انجام امور، نقش مستقل قائل بودند. (بربّهم یشرکون . لیکفروا بما ءاتینهم ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم) برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که «ما»ى موصول اسباب و عواملى باشد که مشرکان آنها را در نجات خود از ناگواریها دخیل مى دانستند، در حالى که خبر از وضعیت آنها هم نداشتند و از اینکه خداوند مشرکان را به خاطر چنین تفکرى مورد سرزنش قرار داده است، استفاده مى شود که آنان براى چنین اسبابى نقش مستقل قائل بوده اند و گرنه جاى سرزنش و توبیخ نداشت.

۳- مشرکان، بخشى از درآمد خود را براى معبودهاى خود اختصاص مى دادند. (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم) برداشت فوق، مبتنى بر این اساس است که فاعل «لایعلمون» «ما» بوده و مراد از آن بتها باشد که مفعول آن حذف شده است. بنابراین معناى عبارت چنین مى شود: مشرکان قرار مى دهند سهمى را بر موجوداتى که چیزى نمى دانند.

۴- معبودهاى مشرکان، موجوداتى ناآگاه و بى خبر (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا) احتمال دارد مرجع ضمیر، «یعلمون»، «إلهه» باشد که از «ما» به دست مى آید. بنابراین، جمله «لایعلمون» در بیان توصیف «ما» است.

۵- روزى مشرکان همانند سایر انسانها، به دست خداوند است. (ممّا رزقنهم)

۶- اختصاص دادن مقدارى از اموال خویش براى معبودهاى باطل، از بدعتهاى مشرکان (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ)

۷- سهیم دانستن معبودهاى باطل در روزى دهى، مورد سرزنش خداوند (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ)

۸- اختصاص دادن بخشى از روزى خدادادى به معبودهاى باطل، مورد نکوهش خداوند (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ)

۹- سوگند خداوند به ذات خود، براى تهدید و مورد مؤاخذه قرار دادن مشرکان (تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)

۱۰- مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشرکان به خاطر افترا بستن به خداوند، امرى قطعى است. (تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)

۱۱- نسبت دادن نجات از گرفتارى - که کار خداست - به غیر او، مورد مؤاخذه شدید قرار خواهد گرفت. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ... تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)

۱۲- دخیل دانستن معبودهاى باطل در امر روزى رسانى به بندگان، افترایى بیش نیست. (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون) ممکن است متعلق «تفترون»، «جعل نصیب» براى معبودهاى باطل از سوى مشرکان باشد و مراد از سهم قرار دادن براى معبودها، دخیل دانستن آنها در امر روزى رسانى است.

۱۳- افترا بستن به خدا (مبنى بر شریک داشتن خداوند در امر روزى) کار دائمى معتقدان به شرک ربوبى (بربّهم یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم ... کنتم تفترون) احتمال دارد مراد از «تفترون» همان نکته اى باشد که در آیه آمده است و آن دخالت دادن و سهیم دانستن معبودها و یا اسباب و عوامل در امر روزى دهى و یا نجات است.

۱۴- افترا بستن به خداوند، مورد غضب و سخط شدید خداوند (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون) التفات از غیبت به خطاب، مى تواند حاکى از نکته فوق باشد. قسم به لفظ جلاله و لام و نون تأکید در فعل مجهول «تُسئلنّ» نیز مى تواند مؤید برداشت فوق باشد.

۱۵- معتقدان به شرک ربوبى (شریک داشتن خدا در روزى رسانى)، اعتقاد خود را بر دروغى ساختگى بنا کرده اند. (بربّهم یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ... عمّا کنتم تفترون) «یفترون» (از مصدر ثلاثى فرى) به معناى دروغ است و تفاوتش با کذب (عدم مطابقت خبر با واقع) در این است که افترا، ساختگى و جعلى است (فرى فلان الکذب إذا اختلقه).

۱۶- نقش استقلالى قائل شدن به ابزار و عوامل، افترایى است که مؤاخذه در پى دارد. (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ... تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)

موضوعات مرتبط

  • افترا: آثار افترا به خدا ۱۴; مغضوبیت افترا ۱۴; موارد افترا ۱۲، ۱۶
  • خدا: انذارهاى خدا ۹; رازقیت خدا ۵; سرزنشهاى خدا ۷، ۸; مؤاخذه هاى خدا ۱۱، ۱۶; موجبات غضب خدا ۱۴
  • روزى: منشأ روزى ۵
  • سوگند: سوگند به خدا ۹
  • شرک: پوچى شرک ربوبى ۱۵; سرزنش شرک در رازقیت ۷; شرک افعالى ۲; شرک در رازقیت ۱، ۱۲، ۱۳; مؤاخذه شرک افعالى ۱۶
  • عقیده: سرزنش عقیده به رازقیت معبودان باطل ۷; عقیده به شرک ربوبى ۱۳
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۲، ۱۶
  • قرآن: سوگندهاى قرآن ۹
  • مشرکان: افتراهاى مشرکان ۱۳; بدعتگذارى مشرکان ۶; بینش مشرکان ۱، ۲; تهدید مشرکان ۹; حتمیت مواخذه مشرکان ۱۰; دروغگویى مشرکان ۱۵; روزى مشرکان ۵; مؤاخذه مشرکان ۹; مبانى عقیدتى مشرکان ۱۵; مشرکان و معبودان باطل ۳
  • معبودان باطل: جهل معبودان باطل ۴; رازقیت معبودان باطل ۱۲، ۱۳; سرزنش سهم المال معبودان باطل ۸; سهم المال معبودان باطل ۳، ۶; معبودان باطل و رازقیت ۱
  • مفتریان به خدا: حتمیت مؤاخذه مفتریان به خدا ۱۰
  • نجات: کیفر اسناد نجات بخشى به غیرخدا ۱۱

منابع