الشعراء ٢٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::فَعَلْتُهَا|فَعَلْتُهَا]] [[کلمه غیر ربط::فَعَلْتُهَا| ]] [[شامل این ریشه::فعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::فعل‌| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::إِذا|إِذاً]] [[کلمه غیر ربط::إِذا| ]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[ریشه غیر ربط::اذا| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنَا|أَنَا]] [[کلمه غیر ربط::أَنَا| ]] [[شامل این ریشه::انا| ]][[ریشه غیر ربط::انا| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الضّالّين|الضَّالِّينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الضّالّين| ]] [[شامل این ریشه::ضلل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::فَعَلْتُهَا|فَعَلْتُهَا]] [[کلمه غیر ربط::فَعَلْتُهَا| ]] [[شامل این ریشه::فعل‌| ]][[ریشه غیر ربط::فعل‌| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::إِذا|إِذاً]] [[کلمه غیر ربط::إِذا| ]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[ریشه غیر ربط::اذا| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنَا|أَنَا]] [[کلمه غیر ربط::أَنَا| ]] [[شامل این ریشه::انا| ]][[ریشه غیر ربط::انا| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الضّالّين|الضَّالِّينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الضّالّين| ]] [[شامل این ریشه::ضلل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|قَالَ‌ فَعَلْتُهَا إِذاً وَ أَنَا مِنَ‌ الضَّالِّينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=گفت: «آن را هنگامی مرتکب شدم در حالی‌که من (در راه) از گمشدگانم.»
|-|صادقی تهرانی=گفت: «آن را هنگامی مرتکب شدم در حالی‌که من (در راه) از گمشدگانم.»
|-|معزی=گفت کردمش آن هنگام و بودم من از گمراهان‌
|-|معزی=گفت کردمش آن هنگام و بودم من از گمراهان‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">He said, “I did it then, when I was of those astray.</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::20|٢٠]] | قبلی = الشعراء ١٩ | بعدی = الشعراء ٢١  | کلمه = [[تعداد کلمات::7|٧]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/026020.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/026020.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::20|٢٠]] | قبلی = الشعراء ١٩ | بعدی = الشعراء ٢١  | کلمه = [[تعداد کلمات::7|٧]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«إِذاً»: آن زمان که. «الضَّآلِّینَ»: گمراهان. در اینجا مراد جاهلین، بیخبران و غافلان از عواقب موقعیّت است.
«إِذاً»: آن زمان که. «الضَّآلِّینَ»: گمراهان. در اینجا مراد جاهلین، بیخبران و غافلان از عواقب موقعیّت است.
خط ۲۶: خط ۳۴:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸  سوره شعراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link241 | اشاره به معناى ((خوف )) و فرق آن با ((خشيت ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | مقايسه قوم پیامبر اکرم«ص»، با اقوام پیامبران گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link242 | بيان اينكه جمله : ((فارسل الى هارون اخى )) حاكى ازتعلل و شانه خالى كردن از مسئوليت نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link241 | اشاره به معناى «خوف» و فرق آن با «خشيت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link243 | معناى ((ذنب )) و مراد از اينكه موسى عليه السّلام فرمود: ((و لهم على ذنب ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link243 | معناى «ذنب»، و مراد از اين كه موسى «ع» فرمود: «وَ لَهُم عَلَىَّ ذَنبٌ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link244 | دلگرمى مى دادند خداوند به موسى و هارون : ما با شمائيم !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link244 | دلگرمى خداوند به موسى و هارون: «ما با شمایيم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link245 | گفتگوى موسى عليه السّلام با فرعون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link245 | گفتگوى موسى «ع» با فرعون و پاسخ به اشکالات او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link246 | مفاد جمله : ((و انت من الكافرين )) كه در خطاب فرعون به موسى عليه السّلام آمده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link248 | مقصود از «ضلالت»، در سخن موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link247 | پاسخ موسى عليه السّلام به سه اشكال و اعتراض فرعون بر آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link250 | مراد از حكمى كه خداوند، به موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link248 | مقصود از ضلالت در سخن موسى عليه السّلام :((قال فعلتها اذا و اءنا من الضالين ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link252 | توضيح سخن موسی«ع« به فرعون: «وَ تِلكَ نِعمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَىَّ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link249 | رد گفتار مفسرين در معناى ضلالت در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link253 | بيان گفتار مفسران، درباره سخن فرعون:  «آیا ما، تو را در کودکی تربیت نکردیم»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link250 | مراد از حكمى كه بعد از گريختن موسى عليه السّلام از مصر به او داده شده (فوهب لىربى حكما)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link254 | اشاره به اعتقادات بت پرستان، درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link251 | توضيح مفاد (وجعلنى من المرسلين ) كه جواب اعتراضاول فرعون در استبعاد رسالت موسى عليه السّلام است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link255 | بيان علت اين كه فرعون گفت: «ربُّ العالَمين چيست»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link252 | توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link256 | توضيح جواب موسى «ع» به سؤال فرعون ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link253 | بيان گفتار مفسرين درباره جمله ((الم نربك )) و اشكالات و توجهات مترتب برگفتارشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link258 | جواب دوم موسى «ع»، به سؤال فرعون، از حقيقت ربُّ العالمين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link254 | اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link259 | فرعون، موسى «ع» را دیوانه معرفی می کند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link255 | بيان علت اينكه فرعون گفت : ((رب العالمين چيست ؟))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link260 | واکنش فرعون و فرعونیان، در برابر معجزۀ موسی«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link256 | تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link257 | دو نكته در ارتباط با پاسخ موس عليه السّلام به فرعون و بيان فساد گفتار بعضىمفسرين در اين زمينه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link258 | جواب دوم موسى عليه السّلام به فرعون به سؤال فرعون از حقيقت رب العالمين : ((قال ربكم و رب آبائكم الاولين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link259 | فرعون به موسى عليه السّلام بر چسپ ديوانگى مى زند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link260 | فرعون موسى عليه السّلام را به زندان تهديد مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link261 | موسى عليه السّلام با پيشنهاد اظهار معجزه مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link262 | معجزه عصى و يد بيضاء را نشان مى دهد و فرعون او را متهم به توطئه مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link263 | پيشنهاد بزرگان قوم به فرعون در برابر ارائه معجزات موسى عليه السّلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link264 | واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link264 | واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link265 | قسمت ديگر داستان موسى عليه السّلام : كوچ شبانه بنىاسرائيل از مصر و غرق و هلاك فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link265 | كوچ شبانه بنی اسرائيل از مصر و هلاكت فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى «ع» و فرعون]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۶#link98 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۶#link98 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21»
(موسى) گفت: آن (قتل) را زمانى انجام دادم كه از سرگشتگان بودم. و چون از شما ترسيدم از نزد شما گريختم، سپس پروردگارم به من حكمت (و دانش) بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.
===نکته ها===
مراد از «حكم» در آيه؛ يا حكومت و سرپرستى بنى‌اسرائيل است و يا حكمت و دانش.
در اين دو آيه، حضرت موسى عليه السلام ايرادهاى فرعون را كه در آيه قبل گفتيم، پاسخ مى‌دهد.
چنانكه گذشت حضرت موسى به خاطر طرفدارى از يكى از ياران خود، مشتى به مخالف او زد و شخص مخالف با همان ضربه مُرد. اين قتل نه از روى عمد بود و نه با آلت قتل انجام گرفت، بلكه يك حادثه‌ى ناخواسته و يك لغزش عملى بدون سوء نيّت بود كه قبل از نبوّت موسى آن هم به خاطر طرفدارى از يك مظلوم اتّفاق افتاده بود. بنابراين، «ضال» در آيه‌ى مذكور، يك انحراف عملى بدون قصد است كه ضربه‌اى به عصمت نمى‌زند و يا به معناى تحيّر است، نظير آيه‌ى 7 سوره‌ى ضُحى: «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌».
از اميرالمؤمنين على عليه السلام پرسيدند: چرا بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حقّ خود را با شمشير نگرفتيد، و چرا همان گونه كه با طلحه و زبير و معاويه جنگ كرديد با خلفاى پيش از خود جنگ نكرديد؟ حضرت فرمود: گاهى سكوت لازم است. مگر ابراهيم به مردم نفرمود: من از
جلد 6 - صفحه 304
شما كناره مى‌گيرم: «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» «1» مگر هارون نفرمود: «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي» «2» مردم مرا به ضعف كشاندند و نزديك بود مرا بكشند؟
مگر يوسف نفرمود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ» «3» پروردگارا! زندان براى من بهتر از استجابت تقاضاى آنهاست؟ مگر پيامبر اكرم در غار نرفت و من جاى او نخوابيدم؟ مگر موسى نفرمود: «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ» همين كه ترسيدم فرار كردم، و مگر حضرت لوط عليه السلام در برابر تقاضاى گنهكاران نفرمود: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ» «4» اى كاش قدرتى داشتم (تا شما را از اين عمل ننگين باز مى‌داشتم) و يا به جايگاه محكم و أمن پناه مى‌بردم (و از شرّ شما درامان بودم). «5» بنابراين ساير اولياى خدا نيز گاهى در شرايطى مجبور به سكوت و انزوا مى‌شدند.
===پیام ها===
1- گاهى اقرار، يك ارزش است. «قالَ فَعَلْتُها»
2- فرار از طاغوت، مقدّمه‌ى دريافت الطاف الهى است. فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ‌ ... فَوَهَبَ‌
3- انبيا از الطاف خاصّ خداوند برخوردارند. «فَوَهَبَ لِي‌- وَ جَعَلَنِي» 4- نبوّت، يك جريان در طول تاريخ است، انبياى بسيارى قبل از موسى بوده‌اند پس تعجّب فرعون نابجاست. «مِنَ الْمُرْسَلِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20»
جواب موسى در مقابل فرعون:
----
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 435. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 435 و 436. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 405
قالَ فَعَلْتُها إِذاً: گفت بجا آوردم آن كار را كه كشتن قبطى بود آن هنگام بر سبيل خطا نه قصد، وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ‌: 1- و من بودم از غافلان، يعنى به قصد تأديب مشت بر او زدم و ندانستم كه به مشت من كشته شود. مراد آنست كه من قصد كشتن او را نكردم و عمدا اين فعل از من صادر نگشت، بلكه اين قتل به خطا واقع شد، چه غرض من از آن مشت‌زدن خلاصى سبطى بود نه كشتن قبطى، و چون اين قتل به خطا بود پس مستوجب ملامت و عقاب نباشم. 2- گمراه بودم از دانستن اينكه آن فعل مؤدى به قتل شود. 3- فعل من به زعم شما همچو فعل اهل ضلال بود در نظر شما، مانند عمل سفهاء و جهال، اگرچه در واقع نسبت به آن صواب كار بودم. «1»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)
ترجمه‌
و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌
كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند
گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا
و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌
و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا
گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌
پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌
كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را
گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها
و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌
گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌
پس گريختم از
----
جلد 4 صفحه 99
شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌
و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را
گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌
گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد
گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند
گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌
گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌
گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌
گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.
تفسير
خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌
----
جلد 4 صفحه 100
ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌
----
جلد 4 صفحه 101
اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌
----
جلد 4 صفحه 102
نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ فَعَلتُها إِذاً وَ أَنَا مِن‌َ الضّالِّين‌َ «20»
حضرت‌ موسي‌ (ع‌) ‌در‌ جواب‌ فرعون‌ فرمود فعل‌ ‌من‌ ‌که‌ بجا آوردم‌ ‌که‌ قتل‌ قبطي‌ ‌باشد‌ موقعي‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌از‌ ضالين‌ بودم‌.
‌در‌ كلمه ‌من‌ الضالين‌ تفسيراتي‌ ‌شده‌ بعضي‌ گفتند قصد قتل‌ نداشتم‌ و تعمد نبوده‌ و نميدانسته‌ ‌که‌ منجر ‌به‌ قتل‌ ميشود، بعضي‌ گفتند فراموش‌ كرده‌ بودم‌، بعضي‌ گفتند قتل‌ خطاء بوده‌، بعضي‌ گفتند ضلالت‌ ‌در‌ رسالت‌ بوده‌ ‌که‌ ‌رسول‌ نبودم‌ و مقام‌ رسالت‌ و نبوت‌ بمن‌ عنايت‌ نشده‌ ‌بود‌ ولي‌، تمام‌ اينها باطل‌ ‌است‌ زيرا ‌ما ‌در‌ حق‌ انبياء و رسل‌ و اوصياء عصمت‌ ‌را‌ شرط ميدانيم‌ ‌از‌ اول‌ عمر ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ ‌هم‌ ‌از‌ معاصي‌ و ‌هم‌ ‌از‌ خطاء و سهو و نسيان‌ و فراموشي‌ و اشتباه‌ و جهل‌ بعلاوه‌ قبل‌ ‌از‌ قتل‌ قبطي‌ ‌خدا‌ ميفرمايد: وَ لَمّا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ استَوي‌ آتَيناه‌ُ حُكماً وَ عِلماً (قصص‌ ‌آيه‌ 14) و ‌با‌ ‌اينکه‌ وصف‌ نسبت‌ جهل‌ و نسيان‌ و سهو و خطا دادن‌ غلط ‌است‌ بعلاوه‌ موسي‌ ميدانست‌ ‌که‌ مقام‌ رسالت‌ پيدا ميكند بواسطه‌ وحي‌ ‌که‌ بمادرش‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ فرمود: وَ جاعِلُوه‌ُ مِن‌َ المُرسَلِين‌َ بلكه‌ مراد ‌از‌ ضالين‌ ‌اينکه‌ ‌به‌ نظر ميرسد ‌که‌ چون‌ قبطي‌ قصد قتل‌ ديگري‌ ‌را‌ داشت‌ و ‌او‌ ‌از‌ ‌من‌ طلب‌ نصرت‌ كرد و دفع‌ ظلم‌ ظالم‌ ‌از‌ مظلوم‌ بحكم‌ عقل‌ لازم‌ ‌است‌ و تصور ميكردم‌ ‌که‌ موجب‌ خشنودي‌ تو ميشود ‌که‌ ‌من‌ مظلوم‌ ‌را‌ نصرت‌ كردم‌ ‌يعني‌ تو بايد خشنود شوي‌ و عمل‌ ‌من‌ پسنديده‌ تو ‌باشد‌ ولي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ مورث‌ خشم‌ تو شد و ‌در‌ صدد قتل‌ ‌من‌ ‌بر‌ آمدي‌:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 20)- موسی بعد از شنیدن سخنان شیطنت‌آمیز فرعون به پاسخ از هر سه ایراد پرداخت، ولی از نظر اهمیت پاسخ ایراد دوم فرعون را مقدم شمرد و یا اصولا ایراد اول را در خور پاسخ نمی‌دانست، چرا که پرورش دادن کسی هرگز دلیل آن نمی‌شود که اگر شخص پرورش دهنده گمراه بود او را به راه راست هدایت نکنند.
به هر حال چنین «گفت: من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی‌خبران بودم» (قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ).
موسی (ع) در اینجا یک نوع «توریه» به کار برده و سخنی گفت که ظاهرش این بوده که من در آن زمان راه حق را پیدا نکرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولی در باطن مقصود دیگری داشت و آن این که من نمی‌دانستم که این کار مایه این همه درد سر می‌شود و گر نه اصل کار حق بود و مطابق قانون عدالت!
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۸: خط ۲۶۰:
[[رده:انبیا و سهو]][[رده:اقرار موسى]][[رده:توریه موسى]][[رده:قتلهاى]][[رده:قصه موسى]][[رده:گم شدگى موسى]][[رده:نبوت موسى]]
[[رده:انبیا و سهو]][[رده:اقرار موسى]][[رده:توریه موسى]][[رده:قتلهاى]][[رده:قصه موسى]][[رده:گم شدگى موسى]][[رده:نبوت موسى]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
{{#seo:
|title=آیه 20 سوره شعراء
|title_mode=replace
|keywords=آیه 20 سوره شعراء,شعراء 20,قَالَ‌ فَعَلْتُهَا إِذاً وَ أَنَا مِنَ‌ الضَّالِّينَ‌,انبیا و سهو,اقرار موسى,توریه موسى,قتلهاى,قصه موسى,گم شدگى موسى,نبوت موسى,آیات قرآن سوره الشعراء
|description=قَالَ‌ فَعَلْتُهَا إِذاً وَ أَنَا مِنَ‌ الضَّالِّينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۹

کپی متن آیه
قَالَ‌ فَعَلْتُهَا إِذاً وَ أَنَا مِنَ‌ الضَّالِّينَ‌

ترجمه

(موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی‌خبران بودم!

|گفت: آن را هنگامى مرتكب شدم كه از ناآگاهان بودم [نمى‌دانستم مشتى سبب قتل است‌]
گفت: «آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم،
موسی گفت: آری من چنین فعلی را مرتکب شدم (ولی نه بر عمد بلکه) در آن هنگام من (برای نجات سبطیان از ظلم قبطیان) به وادی حیرت سرگردان و از گمشدگان (دیار شما) بودم (و کاری به قصد نجات مظلومی کردم به قتل خطایی منتهی شد).
گفت: آن را در آن زمان در حالی انجام دادم که بی خبر از این واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطی کشته می شود.]
گفت: آن وقت كه چنان كردم از خطاكاران بودم.
گفت آن کار را در هنگامی می‌کردم که از سرگشتگان بودم‌
گفت: آن [كار] را آنگاه كردم كه از ناآگاهان بودم- آگاه نبودم كه به مشت‌زدن من آن كس كشته مى‌شود-.
(موسی) گفت: من در حین انجام این کار (نمی‌دانستم مشتی که برای تأدیب و تنبیه به قبطی می‌زنم، منتهی به قتل می‌گردد، و) از سرگشتگان (و بیخبرانی) بودم (که اطّلاع ندارند ضربه‌ی مشت هم گاهی منجر به قتل می‌شود).
گفت: «آن را هنگامی مرتکب شدم در حالی‌که من (در راه) از گمشدگانم.»
گفت کردمش آن هنگام و بودم من از گمراهان‌

He said, “I did it then, when I was of those astray.
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ١٩ آیه ٢٠ الشعراء ٢١
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِذاً»: آن زمان که. «الضَّآلِّینَ»: گمراهان. در اینجا مراد جاهلین، بیخبران و غافلان از عواقب موقعیّت است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21»

(موسى) گفت: آن (قتل) را زمانى انجام دادم كه از سرگشتگان بودم. و چون از شما ترسيدم از نزد شما گريختم، سپس پروردگارم به من حكمت (و دانش) بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.

نکته ها

مراد از «حكم» در آيه؛ يا حكومت و سرپرستى بنى‌اسرائيل است و يا حكمت و دانش.

در اين دو آيه، حضرت موسى عليه السلام ايرادهاى فرعون را كه در آيه قبل گفتيم، پاسخ مى‌دهد.

چنانكه گذشت حضرت موسى به خاطر طرفدارى از يكى از ياران خود، مشتى به مخالف او زد و شخص مخالف با همان ضربه مُرد. اين قتل نه از روى عمد بود و نه با آلت قتل انجام گرفت، بلكه يك حادثه‌ى ناخواسته و يك لغزش عملى بدون سوء نيّت بود كه قبل از نبوّت موسى آن هم به خاطر طرفدارى از يك مظلوم اتّفاق افتاده بود. بنابراين، «ضال» در آيه‌ى مذكور، يك انحراف عملى بدون قصد است كه ضربه‌اى به عصمت نمى‌زند و يا به معناى تحيّر است، نظير آيه‌ى 7 سوره‌ى ضُحى: «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌».

از اميرالمؤمنين على عليه السلام پرسيدند: چرا بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حقّ خود را با شمشير نگرفتيد، و چرا همان گونه كه با طلحه و زبير و معاويه جنگ كرديد با خلفاى پيش از خود جنگ نكرديد؟ حضرت فرمود: گاهى سكوت لازم است. مگر ابراهيم به مردم نفرمود: من از

جلد 6 - صفحه 304

شما كناره مى‌گيرم: «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» «1» مگر هارون نفرمود: «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي» «2» مردم مرا به ضعف كشاندند و نزديك بود مرا بكشند؟

مگر يوسف نفرمود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ» «3» پروردگارا! زندان براى من بهتر از استجابت تقاضاى آنهاست؟ مگر پيامبر اكرم در غار نرفت و من جاى او نخوابيدم؟ مگر موسى نفرمود: «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ» همين كه ترسيدم فرار كردم، و مگر حضرت لوط عليه السلام در برابر تقاضاى گنهكاران نفرمود: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ» «4» اى كاش قدرتى داشتم (تا شما را از اين عمل ننگين باز مى‌داشتم) و يا به جايگاه محكم و أمن پناه مى‌بردم (و از شرّ شما درامان بودم). «5» بنابراين ساير اولياى خدا نيز گاهى در شرايطى مجبور به سكوت و انزوا مى‌شدند.

پیام ها

1- گاهى اقرار، يك ارزش است. «قالَ فَعَلْتُها»

2- فرار از طاغوت، مقدّمه‌ى دريافت الطاف الهى است. فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ‌ ... فَوَهَبَ‌

3- انبيا از الطاف خاصّ خداوند برخوردارند. «فَوَهَبَ لِي‌- وَ جَعَلَنِي» 4- نبوّت، يك جريان در طول تاريخ است، انبياى بسيارى قبل از موسى بوده‌اند پس تعجّب فرعون نابجاست. «مِنَ الْمُرْسَلِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20»

جواب موسى در مقابل فرعون:


«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 435. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 435 و 436. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 405

قالَ فَعَلْتُها إِذاً: گفت بجا آوردم آن كار را كه كشتن قبطى بود آن هنگام بر سبيل خطا نه قصد، وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ‌: 1- و من بودم از غافلان، يعنى به قصد تأديب مشت بر او زدم و ندانستم كه به مشت من كشته شود. مراد آنست كه من قصد كشتن او را نكردم و عمدا اين فعل از من صادر نگشت، بلكه اين قتل به خطا واقع شد، چه غرض من از آن مشت‌زدن خلاصى سبطى بود نه كشتن قبطى، و چون اين قتل به خطا بود پس مستوجب ملامت و عقاب نباشم. 2- گمراه بودم از دانستن اينكه آن فعل مؤدى به قتل شود. 3- فعل من به زعم شما همچو فعل اهل ضلال بود در نظر شما، مانند عمل سفهاء و جهال، اگرچه در واقع نسبت به آن صواب كار بودم. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌

كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند

گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌

و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا

گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌

پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌

كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را

گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها

و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌

گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌

پس گريختم از


جلد 4 صفحه 99

شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌

و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را

گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌

گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد

گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند

گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌

گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌

گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌

گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.

تفسير

خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌


جلد 4 صفحه 100

ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌


جلد 4 صفحه 101

اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌


جلد 4 صفحه 102

نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ فَعَلتُها إِذاً وَ أَنَا مِن‌َ الضّالِّين‌َ «20»

حضرت‌ موسي‌ (ع‌) ‌در‌ جواب‌ فرعون‌ فرمود فعل‌ ‌من‌ ‌که‌ بجا آوردم‌ ‌که‌ قتل‌ قبطي‌ ‌باشد‌ موقعي‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌از‌ ضالين‌ بودم‌.

‌در‌ كلمه ‌من‌ الضالين‌ تفسيراتي‌ ‌شده‌ بعضي‌ گفتند قصد قتل‌ نداشتم‌ و تعمد نبوده‌ و نميدانسته‌ ‌که‌ منجر ‌به‌ قتل‌ ميشود، بعضي‌ گفتند فراموش‌ كرده‌ بودم‌، بعضي‌ گفتند قتل‌ خطاء بوده‌، بعضي‌ گفتند ضلالت‌ ‌در‌ رسالت‌ بوده‌ ‌که‌ ‌رسول‌ نبودم‌ و مقام‌ رسالت‌ و نبوت‌ بمن‌ عنايت‌ نشده‌ ‌بود‌ ولي‌، تمام‌ اينها باطل‌ ‌است‌ زيرا ‌ما ‌در‌ حق‌ انبياء و رسل‌ و اوصياء عصمت‌ ‌را‌ شرط ميدانيم‌ ‌از‌ اول‌ عمر ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ ‌هم‌ ‌از‌ معاصي‌ و ‌هم‌ ‌از‌ خطاء و سهو و نسيان‌ و فراموشي‌ و اشتباه‌ و جهل‌ بعلاوه‌ قبل‌ ‌از‌ قتل‌ قبطي‌ ‌خدا‌ ميفرمايد: وَ لَمّا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ استَوي‌ آتَيناه‌ُ حُكماً وَ عِلماً (قصص‌ ‌آيه‌ 14) و ‌با‌ ‌اينکه‌ وصف‌ نسبت‌ جهل‌ و نسيان‌ و سهو و خطا دادن‌ غلط ‌است‌ بعلاوه‌ موسي‌ ميدانست‌ ‌که‌ مقام‌ رسالت‌ پيدا ميكند بواسطه‌ وحي‌ ‌که‌ بمادرش‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ فرمود: وَ جاعِلُوه‌ُ مِن‌َ المُرسَلِين‌َ بلكه‌ مراد ‌از‌ ضالين‌ ‌اينکه‌ ‌به‌ نظر ميرسد ‌که‌ چون‌ قبطي‌ قصد قتل‌ ديگري‌ ‌را‌ داشت‌ و ‌او‌ ‌از‌ ‌من‌ طلب‌ نصرت‌ كرد و دفع‌ ظلم‌ ظالم‌ ‌از‌ مظلوم‌ بحكم‌ عقل‌ لازم‌ ‌است‌ و تصور ميكردم‌ ‌که‌ موجب‌ خشنودي‌ تو ميشود ‌که‌ ‌من‌ مظلوم‌ ‌را‌ نصرت‌ كردم‌ ‌يعني‌ تو بايد خشنود شوي‌ و عمل‌ ‌من‌ پسنديده‌ تو ‌باشد‌ ولي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ مورث‌ خشم‌ تو شد و ‌در‌ صدد قتل‌ ‌من‌ ‌بر‌ آمدي‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- موسی بعد از شنیدن سخنان شیطنت‌آمیز فرعون به پاسخ از هر سه ایراد پرداخت، ولی از نظر اهمیت پاسخ ایراد دوم فرعون را مقدم شمرد و یا اصولا ایراد اول را در خور پاسخ نمی‌دانست، چرا که پرورش دادن کسی هرگز دلیل آن نمی‌شود که اگر شخص پرورش دهنده گمراه بود او را به راه راست هدایت نکنند.

به هر حال چنین «گفت: من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی‌خبران بودم» (قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ).

موسی (ع) در اینجا یک نوع «توریه» به کار برده و سخنی گفت که ظاهرش این بوده که من در آن زمان راه حق را پیدا نکرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولی در باطن مقصود دیگری داشت و آن این که من نمی‌دانستم که این کار مایه این همه درد سر می‌شود و گر نه اصل کار حق بود و مطابق قانون عدالت!

نکات آیه

۱ - اعتراف موسى(ع) در برابر فرعون به قتل غیرعمدى و ناخواسته مرد قبطى (قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّین) تعبیر «أنا من الضالّین» مى تواند اشاره به این باشد که موسى(ع) پیش از آن عمل نمى دانسته که درگیرى او با مرد قبطى (براى دادخواهى مرد سبطى) منجر به قتل او خواهد شد.

۲ - قتل مرد قبطى، قبل از رسیدن موسى(ع) به مقام رسالت بود. (قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّین) برداشت یاد شده بدان احتمال است که مراد موسى از «و أنا من الضالّین» این باشد که او در آن زمان رسول نبوده است. این احتمال با توجه به این که فرعون براى ردّ رسالت او آن را یادآورى کرده است، تقویت مى شود.

۳ - امکان صدور عمل سهوى از پیامبران پیش از رسیدن به مقام رسالت (قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّین) برداشت یاد شده بر این اساس است که مراد از «أنا من الضالّین» این باشد که آن عمل، عمدى نبوده است; بلکه ناخواسته و از روى سهو صادر شده بود.

روایات و احادیث

۴ - «فى خبر ابن الجهم قال: سأل المأمون الرضا(ع)... ما معنا قول موسى لفرعون «فعلتها إذاً و أنا من الضالّین» قال الرضا(ع):... قال موسى: «فعلتها إذاً و أنا من الضالّین» عن الطریق بوقوعى إلى مدینة من مدائنک...;[۱] ابن جهم گوید: مأمون از حضرت رضا(ع) پرسید:... معناى سخن موسى(ع) به فرعون «... أنا من الضالّین» چیست؟ فرمود: موسى گفت: «... أنا من الضالّین» عن الطریق بوقوعى إلى مدینة من مدائنک; یعنى، من از راه گم کردگان بودم به شهرى از شهرهاى تو برخوردم». از روایت استفاده مى شود که حضرت موسى(ع) توریه کرده و از گفتن جمله «أنا من الضالّین» گم کردن جاده را اراده کرده بود...».

موضوعات مرتبط

  • انبیا: انبیا و سهو ۳
  • موسى(ع): اقرار موسى(ع) ۱; توریه موسى(ع) ۴; قتلهاى ۱، ۲; قصه موسى(ع) ۱; گم شدگى موسى(ع) ۴; نبوت موسى(ع) ۲

منابع

  1. عیون اخبار الرضا، ج، ۱ ص ۱۹۹، باب ۱۵، ح ۱; نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۸، ح ۱۶.