الشعراء ١٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::نَادَى|نَادَى‌]] [[کلمه غیر ربط::نَادَى| ]] [[شامل این ریشه::ندو| ]][[ریشه غیر ربط::ندو| ]][[شامل این ریشه::ندى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ندى‌| ]][[شامل این کلمه::رَبّک|رَبُّکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَبّک| ]] [[شامل این ریشه::ربب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ربب‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::مُوسَى|مُوسَى‌]] [[کلمه غیر ربط::مُوسَى| ]] [[شامل این ریشه::موسى‌| ]][[ریشه غیر ربط::موسى‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنِ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::ائْت|ائْتِ‌]] [[کلمه غیر ربط::ائْت| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::الْقَوْم|الْقَوْمَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقَوْم| ]] [[شامل این ریشه::قوم‌| ]][[ریشه غیر ربط::قوم‌| ]][[شامل این کلمه::الظّالِمِين|الظَّالِمِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الظّالِمِين| ]] [[شامل این ریشه::ظلم‌| ]][[ریشه غیر ربط::ظلم‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::نَادَى|نَادَى‌]] [[کلمه غیر ربط::نَادَى| ]] [[شامل این ریشه::ندو| ]][[ریشه غیر ربط::ندو| ]][[شامل این ریشه::ندى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ندى‌| ]][[شامل این کلمه::رَبّک|رَبُّکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَبّک| ]] [[شامل این ریشه::ربب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ربب‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::مُوسَى|مُوسَى‌]] [[کلمه غیر ربط::مُوسَى| ]] [[شامل این ریشه::موسى‌| ]][[ریشه غیر ربط::موسى‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنِ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::ائْت|ائْتِ‌]] [[کلمه غیر ربط::ائْت| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::الْقَوْم|الْقَوْمَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقَوْم| ]] [[شامل این ریشه::قوم‌| ]][[ریشه غیر ربط::قوم‌| ]][[شامل این کلمه::الظّالِمِين|الظَّالِمِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الظّالِمِين| ]] [[شامل این ریشه::ظلم‌| ]][[ریشه غیر ربط::ظلم‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ إِذْ نَادَى‌ رَبُّکَ‌ مُوسَى‌ أَنِ‌ ائْتِ‌ الْقَوْمَ‌ الظَّالِمِينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و چون پروردگارت موسی را ندا در داد که : «نزد آن گروه ستمکار برو؛»
|-|صادقی تهرانی=و چون پروردگارت موسی را ندا در داد که : «نزد آن گروه ستمکار برو؛»
|-|معزی=هنگامی که خواند پروردگار تو موسی را که برو به نزد گروه ستمگران‌
|-|معزی=هنگامی که خواند پروردگار تو موسی را که برو به نزد گروه ستمگران‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Your Lord called to Moses, “Go to the tyrannical people.</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::10|١٠]] | قبلی = الشعراء ٩ | بعدی = الشعراء ١١  | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/026010.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/026010.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::10|١٠]] | قبلی = الشعراء ٩ | بعدی = الشعراء ١١  | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«إِئْتِ»: بیا. در اینجا مراد به سراغ رفتن است.
«إِئْتِ»: بیا. در اینجا مراد به سراغ رفتن است.
خط ۳۰: خط ۳۸:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | مقايسه قوم پیامبر اکرم«ص»، با اقوام پیامبران گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link241 | اشاره به معناى ((خوف )) و فرق آن با ((خشيت ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link241 | اشاره به معناى «خوف» و فرق آن با «خشيت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link242 | بيان اينكه جمله : ((فارسل الى هارون اخى )) حاكى ازتعلل و شانه خالى كردن از مسئوليت نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link243 | معناى «ذنب»، و مراد از اين كه موسى «ع» فرمود: «وَ لَهُم عَلَىَّ ذَنبٌ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link243 | معناى ((ذنب )) و مراد از اينكه موسى عليه السّلام فرمود: ((و لهم على ذنب ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link244 | دلگرمى خداوند به موسى و هارون: «ما با شمایيم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link244 | دلگرمى مى دادند خداوند به موسى و هارون : ما با شمائيم !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link245 | گفتگوى موسى «ع» با فرعون و پاسخ به اشکالات او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link245 | گفتگوى موسى عليه السّلام با فرعون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link248 | مقصود از «ضلالت»، در سخن موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link246 | مفاد جمله : ((و انت من الكافرين )) كه در خطاب فرعون به موسى عليه السّلام آمده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link250 | مراد از حكمى كه خداوند، به موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link247 | پاسخ موسى عليه السّلام به سه اشكال و اعتراض فرعون بر آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link252 | توضيح سخن موسی«ع« به فرعون: «وَ تِلكَ نِعمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَىَّ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link248 | مقصود از ضلالت در سخن موسى عليه السّلام :((قال فعلتها اذا و اءنا من الضالين ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link253 | بيان گفتار مفسران، درباره سخن فرعون:  «آیا ما، تو را در کودکی تربیت نکردیم»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link249 | رد گفتار مفسرين در معناى ضلالت در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link254 | اشاره به اعتقادات بت پرستان، درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link250 | مراد از حكمى كه بعد از گريختن موسى عليه السّلام از مصر به او داده شده (فوهب لىربى حكما)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link255 | بيان علت اين كه فرعون گفت: «ربُّ العالَمين چيست»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link251 | توضيح مفاد (وجعلنى من المرسلين ) كه جواب اعتراضاول فرعون در استبعاد رسالت موسى عليه السّلام است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link256 | توضيح جواب موسى «ع» به سؤال فرعون ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link252 | توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link258 | جواب دوم موسى «ع»، به سؤال فرعون، از حقيقت ربُّ العالمين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link253 | بيان گفتار مفسرين درباره جمله ((الم نربك )) و اشكالات و توجهات مترتب برگفتارشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link259 | فرعون، موسى «ع» را دیوانه معرفی می کند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link254 | اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link260 | واکنش فرعون و فرعونیان، در برابر معجزۀ موسی«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link255 | بيان علت اينكه فرعون گفت : ((رب العالمين چيست ؟))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link256 | تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link257 | دو نكته در ارتباط با پاسخ موس عليه السّلام به فرعون و بيان فساد گفتار بعضىمفسرين در اين زمينه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link258 | جواب دوم موسى عليه السّلام به فرعون به سؤال فرعون از حقيقت رب العالمين : ((قال ربكم و رب آبائكم الاولين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link259 | فرعون به موسى عليه السّلام بر چسپ ديوانگى مى زند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link260 | فرعون موسى عليه السّلام را به زندان تهديد مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link261 | موسى عليه السّلام با پيشنهاد اظهار معجزه مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link262 | معجزه عصى و يد بيضاء را نشان مى دهد و فرعون او را متهم به توطئه مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link263 | پيشنهاد بزرگان قوم به فرعون در برابر ارائه معجزات موسى عليه السّلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link264 | واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link264 | واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link265 | قسمت ديگر داستان موسى عليه السّلام : كوچ شبانه بنىاسرائيل از مصر و غرق و هلاك فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link265 | كوچ شبانه بنی اسرائيل از مصر و هلاكت فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى «ع» و فرعون]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۶#link95 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۶#link95 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12»
و (يادكن) زمانى كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سوى قوم ستمكار برو. قوم فرعون؛ آيا پروا نمى‌كنند؟! (موسى) گفت: پروردگارا! مى‌ترسم مرا تكذيب كنند.
===نکته ها===
در اين سوره، هفت بار اين جمله تكرار شده است: «أَ لا تَتَّقُونَ»*، «أَ لا يَتَّقُونَ» آرى، اگر تقوا نباشد، سخن پيامبران مؤثّر نيست.
===پیام ها===
1- تاريخ انبيا نبايد فراموش شود. ( «إِذْ» يعنى ياد كن آن زمان را)
2- هم هدف وسيره انبيا بهم شباهت دارد وهم برخوردهاى مخالفان انبيا يكسان است. بنابراين آشنايى با تاريخ آنان مى‌تواند راهگشاى پيامبر اسلام باشد.
«وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ»
3- فرستادن پيامبران به سوى مردم، از شئون ربوبيّت است. «نادى‌ رَبُّكَ»
4- مبارزه با طاغوت، در رأس برنامه‌هاى انبيا قرار دارد. «ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
5- در نهى از منكر، گاهى بايد به استقبال خطر رفت. «أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
6- قيام انبيا، بر اساس معيار است، نه كينه و انتقام. «الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
جلد 6 - صفحه 299
7- فراموش كردن خدا وپيروى از طاغوت، بزرگ‌ترين ظلم است. «الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
8- براى نهى از منكر به سراغ سرچشمه‌هاى فساد برويد. «قَوْمَ فِرْعَوْنَ»
9- طاغوت‌ها، بدون يارى مردم قدرتى ندارند. «قَوْمَ فِرْعَوْنَ»
10- بى‌تقوايى مردم، زمينه‌ى رشد طاغوت‌هاست. «أَ لا يَتَّقُونَ»
11- هدايت مردم، بار سنگينى است كه به امداد الهى نياز دارد. رَبِّ إِنِّي أَخافُ‌ ...
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»
بعد از ذكر احوال كفار و تعداد نعم خود، بيان قصص پيغمبران خود فرمايد براى تسليه خاطر مبارك حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله و تحريص آن حضرت بر صبر و اميدوارى آن سرور به نزول نصرت؛ پس ابتدا به قصه موسى و فرعون كه اعظم و اكبر قصص است نموده‌ «2» و مى‌فرمايد:
قصه اول: حضرت موسى عليه السّلام‌ وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌: و ياد كن زمانى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى را، يعنى در وقتى كه نزديك درخت رسيد و نورى از آن ظاهر گشت و از آنجا به‌
----
«1». توحيد المفضل، ص 176، چاپ سوّم. من منشورات مكتبة الدّاورى.
«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 432 و 433، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 399
او ندا فرمود به ايجاد صوت كه: إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ، بعد او را ندا فرمود: أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‌: به اينكه بيا به گروه ستمكاران به سبب كفر و بندگى گرفتن بنى اسرائيل و كشتن پسران آنان.
نكته: ذكر «ائت» در مقام «اذهب» اشعار است بر آنكه حق سبحانه مستمع مجادله ايشان خواهد بود. «1»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)
ترجمه‌
و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌
كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند
گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا
و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌
و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا
گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌
پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌
كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را
گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها
و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌
گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌
پس گريختم از
----
جلد 4 صفحه 99
شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌
و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را
گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌
گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد
گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند
گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌
گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌
گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌
گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.
تفسير
خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌
----
جلد 4 صفحه 100
ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌
----
جلد 4 صفحه 101
اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌
----
جلد 4 صفحه 102
نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذ نادي‌ رَبُّك‌َ مُوسي‌ أَن‌ِ ائت‌ِ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ «10»
و زماني‌ ‌که‌ ندا فرمود پروردگار تو موسي‌ ‌را‌ اينكه‌ بيايد قوم‌ ظالمين‌ ‌را‌ ‌براي‌ هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌.
كارهاي‌ حضرت‌ موسي‌ ‌را‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور قرآن‌ خداوند بيان‌ فرموده‌: مفصلا و مجملا
جلد 14 - صفحه 10
‌من‌ جمله‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌ ‌در‌ شصت‌ ‌آيه‌ بيان‌ فرموده‌.
وَ إِذ نادي‌ رَبُّك‌َ مُوسي‌ ‌اينکه‌ نداي‌ الهي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ حالات‌ موسي‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ ساير سور بيان‌ ‌شده‌ ‌از‌ زماني‌ ‌که‌ ‌در‌ رحم‌ مادرش‌ بوده‌ و حملش‌ مخفي‌ ‌بود‌ و ‌پس‌ ‌از‌ ولادتش‌ ‌در‌ صندوق‌ گذاردند و، ‌در‌ رود نيل‌ انداختند. و فرعون‌ التفات‌ كرد و خداوند ‌او‌ ‌را‌ بمادرش‌ عودت‌ داد ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ ‌آن‌ قبطي‌ ‌را‌ كشت‌ و خواستند ‌او‌ ‌را‌ بكشند فرار كرد و بطرف‌ مدين‌ رفت‌ و ‌براي‌ دختران‌ شعيب‌ سقايت‌ كرد و نزد شعيب‌ رفت‌ و مدتي‌ نزد شعيب‌ ‌بود‌ و دختر شعيب‌ ‌را‌ ازدواج‌ كرد و ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء مدت‌ قرار داد ‌با‌ اهلش‌ حركت‌ كرد و ‌در‌ شب‌ تاريك‌ ‌در‌ پاي‌ كوه‌ آتشي‌ مشاهده‌ كرد ‌به‌ طرف‌ كوه‌ رفت‌ و ‌از‌ درخت‌ نوري‌ ظاهر ‌بود‌ خطاب‌ رسيد: فَاخلَع‌ نَعلَيك‌َ إِنَّك‌َ بِالوادِ المُقَدَّس‌ِ طُوي‌ً وَ أَنَا اختَرتُك‌َ فَاستَمِع‌ لِما يُوحي‌‌-‌ الآيات‌ (طه‌ ‌آيه‌ 12) وَ إِذ نادي‌ رَبُّك‌َ امريه‌ الهيه‌ رسيد و خداوند مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ باو عنايت‌ فرمود و نداي‌ الهي‌ رسيد (موسي‌) بحضرتش‌:
أَن‌ِ ائت‌ِ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ ظالمين‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ و قبطيان‌ و اهل‌ مصر بودند و ظلم‌ ‌آنها‌ ‌از‌ حد گذشت‌ ‌تا‌ درجه‌اي‌ ‌که‌ فرعون‌ دعوي‌ الوهيت‌ و ربوبيت‌ كرد و نداي‌ «أَنَا رَبُّكُم‌ُ الأَعلي‌» ‌از‌ ‌او‌ ظاهر شد و نسبت‌ ‌به‌ بني‌ اسرائيل‌ بسيار اذيت‌ و آزار نمود، مردان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ اعمال‌ شاقه‌ وادار كرد، پسران‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سر ميبريد ‌که‌ مبادا موسي‌ بوجود آيد، زنهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بكنيزي‌ و كلفتي‌ اتخاذ كرد، بقول‌ مثنوي‌:
صد هزاران‌ طفل‌ سر ببريده‌ شد ||  ‌تا‌ كليم‌ اللّه‌ موسي‌ ديده‌ شد
‌هم‌ ظالم‌ بدين‌ بودند و ‌هم‌ ظالم‌ بنفس‌ و ‌هم‌ ظالم‌ بغير.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 10)- آغاز رسالت موسی علیه السّلام: گفتیم در این سوره سر گذشت هفت تن از پیامبران بزرگ به عنوان درس آموزنده‌ای برای عموم مسلمانان مخصوصا مسلمانان نخستین بیان شده است.
نخست از موسی (ع) شروع می‌کند و بخشهای مختلفی از زندگی او و درگیریش را با فرعونیان تا هنگام غرق این قوم ظالم و ستمگر شرح می‌دهد.
این بحثها گر چه به ظاهر مکرر است، اما دقت در آنها نشان می‌دهد که در هر مورد روی بخش خاصی از این سر گذشت پر ماجرا تکیه شده است.
فی المثل آیات مورد بحث هنگامی نازل شد که مسلمانان سخت در اقلیت قرار داشتند و دشمنان آنها بسیار قوی و نیرومند، در اینجا لازم است خداوند سرگذشتهای مشابهی را از اقوام پیشین بیان کنند تا بدانند این قدرت عظیم دشمن و ضعف ظاهری آنها هرگز سبب شکست نخواهد شد، تا روحیه آنها قوی گردد و بر استقامت و پا فشاری خود بیفزایند، و جالب این که: بعد از سرگذشت هر یک از این پیامبران هفتگانه جمله «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو توانا و رحیم است» تکرار شده، درست همان عبارتی که در آغاز همین سوره در مورد پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله خواندیم.
ج3، ص360
این هماهنگی شاهد زنده‌ای بر این حقیقت است که ذکر این بخش از داستانهای انبیا، به خاطر شرایط خاص روانی و اجتماعی مسلمانان در آن مقطع خاص زمانی و مشابه آن بوده است.
نخست می‌گوید: «و (به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارت موسی را ندا کرد که به سراغ آن قوم ستمگر برو» (وَ إِذْ نادی رَبُّکَ مُوسی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۰۸: خط ۳۱۲:
[[رده:آثار مبارزه انبیا]][[رده:دشمنان انبیا]][[رده:هماهنگى انبیا]][[رده:فواید تاریخ]][[رده:هشدار به حق ستیزان]][[رده:ذکر قصه موسى]][[رده:دلدارى به رهبران دینى]][[رده:مسؤولیت رهبران دینى]][[رده:اهمیت مبارزه با ظلم]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:اهمیت عدالت]][[رده:اهمیت عدالت اجتماعى]][[رده:ظلم فرعونیان]][[رده:هدایت فرعونیان]][[رده:هماهنگى کافران]][[رده:اولویت در مبارزه]][[رده:رسالت موسى]][[رده:ظلم ستیزى موسى]][[رده:عبرت از قصه موسى]][[رده:مهمترین رسالت موسى]][[رده:ندا به موسى]]
[[رده:آثار مبارزه انبیا]][[رده:دشمنان انبیا]][[رده:هماهنگى انبیا]][[رده:فواید تاریخ]][[رده:هشدار به حق ستیزان]][[رده:ذکر قصه موسى]][[رده:دلدارى به رهبران دینى]][[رده:مسؤولیت رهبران دینى]][[رده:اهمیت مبارزه با ظلم]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:اهمیت عدالت]][[رده:اهمیت عدالت اجتماعى]][[رده:ظلم فرعونیان]][[رده:هدایت فرعونیان]][[رده:هماهنگى کافران]][[رده:اولویت در مبارزه]][[رده:رسالت موسى]][[رده:ظلم ستیزى موسى]][[رده:عبرت از قصه موسى]][[رده:مهمترین رسالت موسى]][[رده:ندا به موسى]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
{{#seo:
|title=آیه 10 سوره شعراء
|title_mode=replace
|keywords=آیه 10 سوره شعراء,شعراء 10,وَ إِذْ نَادَى‌ رَبُّکَ‌ مُوسَى‌ أَنِ‌ ائْتِ‌ الْقَوْمَ‌ الظَّالِمِينَ‌,آثار مبارزه انبیا,دشمنان انبیا,هماهنگى انبیا,فواید تاریخ,هشدار به حق ستیزان,ذکر قصه موسى,دلدارى به رهبران دینى,مسؤولیت رهبران دینى,اهمیت مبارزه با ظلم,عوامل عبرت,اهمیت عدالت,اهمیت عدالت اجتماعى,ظلم فرعونیان,هدایت فرعونیان,هماهنگى کافران,اولویت در مبارزه,رسالت موسى,ظلم ستیزى موسى,عبرت از قصه موسى,مهمترین رسالت موسى,ندا به موسى,آیات قرآن سوره الشعراء
|description=وَ إِذْ نَادَى‌ رَبُّکَ‌ مُوسَى‌ أَنِ‌ ائْتِ‌ الْقَوْمَ‌ الظَّالِمِينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۱

کپی متن آیه
وَ إِذْ نَادَى‌ رَبُّکَ‌ مُوسَى‌ أَنِ‌ ائْتِ‌ الْقَوْمَ‌ الظَّالِمِينَ‌

ترجمه

(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو...

|و [ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سوى قوم ستمكار بيا
و [ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو:
و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.
[یاد کن] هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که خود را به قوم ستمکار برسان.
و پروردگارت موسى را ندا داد كه: اى موسى، به سوى آن مردم ستمكار برو:
و چنین بود که پروردگارت به موسی ندا در داد که به سوی قوم ستم‌پیشه برو
و [ياد كن‌] آنگاه كه پروردگار تو موسى را بخواند كه به سوى آن گروه ستمكار برو،
(برای قوم خود بیان دار) هنگامی را که پروردگارت موسی را نزدیک کوه طور ندا داد که به سوی قوم ستمکار (فرعون و فرعونیان برو). (قومی که با کفر و معاصی بر خود ستم کرده‌اند، و با به بندگی کشاندن بنی‌اسرائیل، بدانان ظلم نموده‌اند).
و چون پروردگارت موسی را ندا در داد که : «نزد آن گروه ستمکار برو؛»
هنگامی که خواند پروردگار تو موسی را که برو به نزد گروه ستمگران‌

Your Lord called to Moses, “Go to the tyrannical people.
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ٩ آیه ١٠ الشعراء ١١
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِئْتِ»: بیا. در اینجا مراد به سراغ رفتن است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12»

و (يادكن) زمانى كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سوى قوم ستمكار برو. قوم فرعون؛ آيا پروا نمى‌كنند؟! (موسى) گفت: پروردگارا! مى‌ترسم مرا تكذيب كنند.

نکته ها

در اين سوره، هفت بار اين جمله تكرار شده است: «أَ لا تَتَّقُونَ»*، «أَ لا يَتَّقُونَ» آرى، اگر تقوا نباشد، سخن پيامبران مؤثّر نيست.

پیام ها

1- تاريخ انبيا نبايد فراموش شود. ( «إِذْ» يعنى ياد كن آن زمان را)

2- هم هدف وسيره انبيا بهم شباهت دارد وهم برخوردهاى مخالفان انبيا يكسان است. بنابراين آشنايى با تاريخ آنان مى‌تواند راهگشاى پيامبر اسلام باشد.

«وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ»

3- فرستادن پيامبران به سوى مردم، از شئون ربوبيّت است. «نادى‌ رَبُّكَ»

4- مبارزه با طاغوت، در رأس برنامه‌هاى انبيا قرار دارد. «ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»

5- در نهى از منكر، گاهى بايد به استقبال خطر رفت. «أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»

6- قيام انبيا، بر اساس معيار است، نه كينه و انتقام. «الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»

جلد 6 - صفحه 299

7- فراموش كردن خدا وپيروى از طاغوت، بزرگ‌ترين ظلم است. «الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»

8- براى نهى از منكر به سراغ سرچشمه‌هاى فساد برويد. «قَوْمَ فِرْعَوْنَ»

9- طاغوت‌ها، بدون يارى مردم قدرتى ندارند. «قَوْمَ فِرْعَوْنَ»

10- بى‌تقوايى مردم، زمينه‌ى رشد طاغوت‌هاست. «أَ لا يَتَّقُونَ»

11- هدايت مردم، بار سنگينى است كه به امداد الهى نياز دارد. رَبِّ إِنِّي أَخافُ‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»

بعد از ذكر احوال كفار و تعداد نعم خود، بيان قصص پيغمبران خود فرمايد براى تسليه خاطر مبارك حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله و تحريص آن حضرت بر صبر و اميدوارى آن سرور به نزول نصرت؛ پس ابتدا به قصه موسى و فرعون كه اعظم و اكبر قصص است نموده‌ «2» و مى‌فرمايد:

قصه اول: حضرت موسى عليه السّلام‌ وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌: و ياد كن زمانى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى را، يعنى در وقتى كه نزديك درخت رسيد و نورى از آن ظاهر گشت و از آنجا به‌


«1». توحيد المفضل، ص 176، چاپ سوّم. من منشورات مكتبة الدّاورى.

«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 432 و 433، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 399

او ندا فرمود به ايجاد صوت كه: إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ، بعد او را ندا فرمود: أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‌: به اينكه بيا به گروه ستمكاران به سبب كفر و بندگى گرفتن بنى اسرائيل و كشتن پسران آنان.

نكته: ذكر «ائت» در مقام «اذهب» اشعار است بر آنكه حق سبحانه مستمع مجادله ايشان خواهد بود. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌

كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند

گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌

و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا

گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌

پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌

كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را

گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها

و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌

گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌

پس گريختم از


جلد 4 صفحه 99

شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌

و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را

گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌

گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد

گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند

گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌

گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌

گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌

گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.

تفسير

خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌


جلد 4 صفحه 100

ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌


جلد 4 صفحه 101

اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌


جلد 4 صفحه 102

نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ نادي‌ رَبُّك‌َ مُوسي‌ أَن‌ِ ائت‌ِ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ «10»

و زماني‌ ‌که‌ ندا فرمود پروردگار تو موسي‌ ‌را‌ اينكه‌ بيايد قوم‌ ظالمين‌ ‌را‌ ‌براي‌ هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌.

كارهاي‌ حضرت‌ موسي‌ ‌را‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور قرآن‌ خداوند بيان‌ فرموده‌: مفصلا و مجملا

جلد 14 - صفحه 10

‌من‌ جمله‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌ ‌در‌ شصت‌ ‌آيه‌ بيان‌ فرموده‌.

وَ إِذ نادي‌ رَبُّك‌َ مُوسي‌ ‌اينکه‌ نداي‌ الهي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ حالات‌ موسي‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ ساير سور بيان‌ ‌شده‌ ‌از‌ زماني‌ ‌که‌ ‌در‌ رحم‌ مادرش‌ بوده‌ و حملش‌ مخفي‌ ‌بود‌ و ‌پس‌ ‌از‌ ولادتش‌ ‌در‌ صندوق‌ گذاردند و، ‌در‌ رود نيل‌ انداختند. و فرعون‌ التفات‌ كرد و خداوند ‌او‌ ‌را‌ بمادرش‌ عودت‌ داد ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ ‌آن‌ قبطي‌ ‌را‌ كشت‌ و خواستند ‌او‌ ‌را‌ بكشند فرار كرد و بطرف‌ مدين‌ رفت‌ و ‌براي‌ دختران‌ شعيب‌ سقايت‌ كرد و نزد شعيب‌ رفت‌ و مدتي‌ نزد شعيب‌ ‌بود‌ و دختر شعيب‌ ‌را‌ ازدواج‌ كرد و ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء مدت‌ قرار داد ‌با‌ اهلش‌ حركت‌ كرد و ‌در‌ شب‌ تاريك‌ ‌در‌ پاي‌ كوه‌ آتشي‌ مشاهده‌ كرد ‌به‌ طرف‌ كوه‌ رفت‌ و ‌از‌ درخت‌ نوري‌ ظاهر ‌بود‌ خطاب‌ رسيد: فَاخلَع‌ نَعلَيك‌َ إِنَّك‌َ بِالوادِ المُقَدَّس‌ِ طُوي‌ً وَ أَنَا اختَرتُك‌َ فَاستَمِع‌ لِما يُوحي‌‌-‌ الآيات‌ (طه‌ ‌آيه‌ 12) وَ إِذ نادي‌ رَبُّك‌َ امريه‌ الهيه‌ رسيد و خداوند مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ باو عنايت‌ فرمود و نداي‌ الهي‌ رسيد (موسي‌) بحضرتش‌:

أَن‌ِ ائت‌ِ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ ظالمين‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ و قبطيان‌ و اهل‌ مصر بودند و ظلم‌ ‌آنها‌ ‌از‌ حد گذشت‌ ‌تا‌ درجه‌اي‌ ‌که‌ فرعون‌ دعوي‌ الوهيت‌ و ربوبيت‌ كرد و نداي‌ «أَنَا رَبُّكُم‌ُ الأَعلي‌» ‌از‌ ‌او‌ ظاهر شد و نسبت‌ ‌به‌ بني‌ اسرائيل‌ بسيار اذيت‌ و آزار نمود، مردان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ اعمال‌ شاقه‌ وادار كرد، پسران‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سر ميبريد ‌که‌ مبادا موسي‌ بوجود آيد، زنهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بكنيزي‌ و كلفتي‌ اتخاذ كرد، بقول‌ مثنوي‌:

صد هزاران‌ طفل‌ سر ببريده‌ شد

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- آغاز رسالت موسی علیه السّلام: گفتیم در این سوره سر گذشت هفت تن از پیامبران بزرگ به عنوان درس آموزنده‌ای برای عموم مسلمانان مخصوصا مسلمانان نخستین بیان شده است.

نخست از موسی (ع) شروع می‌کند و بخشهای مختلفی از زندگی او و درگیریش را با فرعونیان تا هنگام غرق این قوم ظالم و ستمگر شرح می‌دهد.

این بحثها گر چه به ظاهر مکرر است، اما دقت در آنها نشان می‌دهد که در هر مورد روی بخش خاصی از این سر گذشت پر ماجرا تکیه شده است.

فی المثل آیات مورد بحث هنگامی نازل شد که مسلمانان سخت در اقلیت قرار داشتند و دشمنان آنها بسیار قوی و نیرومند، در اینجا لازم است خداوند سرگذشتهای مشابهی را از اقوام پیشین بیان کنند تا بدانند این قدرت عظیم دشمن و ضعف ظاهری آنها هرگز سبب شکست نخواهد شد، تا روحیه آنها قوی گردد و بر استقامت و پا فشاری خود بیفزایند، و جالب این که: بعد از سرگذشت هر یک از این پیامبران هفتگانه جمله «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو توانا و رحیم است» تکرار شده، درست همان عبارتی که در آغاز همین سوره در مورد پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله خواندیم.

ج3، ص360

این هماهنگی شاهد زنده‌ای بر این حقیقت است که ذکر این بخش از داستانهای انبیا، به خاطر شرایط خاص روانی و اجتماعی مسلمانان در آن مقطع خاص زمانی و مشابه آن بوده است.

نخست می‌گوید: «و (به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارت موسی را ندا کرد که به سراغ آن قوم ستمگر برو» (وَ إِذْ نادی رَبُّکَ مُوسی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).

نکات آیه

۱ - سرگذشت مبارزه موسى(ع) با فرعونیان، شایان توجه و درس آموزى (و إذ نادى ربّک موسى) واژه «إذ» در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; یعنى، «واذکر إذ نادى...» فرمان الهى مبنى بر به خاطر آوردن سرگذشت موسى بیانگر حقیقت یاد شده است.

۲ - همگونى خط رسولان و نیز موضع گیرى کافران علیه ایشان (لعلّک بخع نفسک ألاّیکونوا مؤمنین ... وإذ نادى ربّک موسى أن ائت القوم الظلمین) پرداختن قرآن به سرگذشت موسى و فرعونیان پس از بیان موضع گیرى انکارآمیز کافران علیه پیامبر(ص)، رساننده این حقیقت است که در موضوع یاد شده حادثه اى تازه نیست; بلکه داراى پیشینه تاریخى است و یک نمونه آن رویارویى موسى و فرعونیان مى باشد.

۳ - ندا و فرمان الهى به موسى(ع) براى ارشاد فرعونیان (و إذ نادى ربّک موسى أن ائت القوم الظلمین)

۴ - فرعونیان، مردمى ستمگر و ظالم (أن ائت القوم الظلمین)

۵ - مبارزه باظلم و ظالمان و ایجاد عدالت اجتماعى، در رأس وظایف موسى(ع) قرار داشت. (و إذ نادى ... أن ائت القوم الظلمین) تعبیر «أن ائت القوم الظالمین» به جاى «ائت فرعون و قومه» نشان مى دهد که هدف الهى از رسالت موسى، مبارزه با ظلم و بى عدالتى است که جامعه فرعونى گرفتار آن شده بود.

۶ - تاریخ گذشتگان و سرگذشت مبارزه رسولان الهى، تسکینى براى رهبران دینى و هشدارى به حق ستیزان (لعلّک بخع نفسک ... و إذ نادى ربّک موسى أن ائت القوم الظلمین) پرداختن به سرگذشت موسى و فرعون و فرجام بدِ فرعونیان، پس از بیان موضع گیرى حق ستیزانه مشرکان با پیامبراکرم(ص)، دربردارنده دلدارى به پیامبر(ص)است و نیز هشدارى به کافران است که از عاقبت بدِ فرعونیان درس بگیرند.

۷ - مبارزه با ظلم و احیاى عدالت، داراى اولویت نخست در مبارزه اجتماعى و در رأس مسائلى که رهبران الهى باید به آن بپردازند. (و إذ نادى ربّک موسى أن ائت القوم الظلمین)

موضوعات مرتبط

  • انبیا: آثار مبارزه انبیا ۶; دشمنان انبیا ۲; هماهنگى انبیا ۲
  • تاریخ: فواید تاریخ ۶
  • حق: هشدار به حق ستیزان ۶
  • ذکر: ذکر قصه موسى(ع) ۱
  • رهبران دینى: دلدارى به رهبران دینى ۶; مسؤولیت رهبران دینى ۷
  • ظالمان :۴
  • ظلم: اهمیت مبارزه با ظلم ۷
  • عبرت: عوامل عبرت ۱
  • عدالت: اهمیت عدالت ۷; اهمیت عدالت اجتماعى ۵
  • فرعونیان: ظلم فرعونیان ۴; هدایت فرعونیان ۳
  • کافران: هماهنگى کافران ۲
  • مبارزه: اولویت در مبارزه ۷
  • موسى(ع): رسالت موسى(ع) ۳; ظلم ستیزى موسى(ع) ۵; عبرت از قصه موسى(ع) ۱; مهمترین رسالت موسى(ع) ۵; ندا به موسى(ع) ۳

منابع