المعارج ٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لِلْکَافِرين|لِلْکَافِرينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِلْکَافِرين| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::لَيْس|لَيْسَ‌]] [[شامل این ریشه::ليس‌| ]][[شامل این کلمه::لَه|لَهُ‌]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::دَافِع|دَافِعٌ‌]] [[کلمه غیر ربط::دَافِع| ]] [[شامل این ریشه::دفع‌| ]][[ریشه غیر ربط::دفع‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لِلْکَافِرين|لِلْکَافِرينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِلْکَافِرين| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::لَيْس|لَيْسَ‌]] [[شامل این ریشه::ليس‌| ]][[شامل این کلمه::لَه|لَهُ‌]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::دَافِع|دَافِعٌ‌]] [[کلمه غیر ربط::دَافِع| ]] [[شامل این ریشه::دفع‌| ]][[ریشه غیر ربط::دفع‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|لِلْکَافِرينَ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ دَافِعٌ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=(عذابی) که اختصاص به کافران دارد (و) آن را بازدارنده‌ای نیست‌.
|-|صادقی تهرانی=(عذابی) که اختصاص به کافران دارد (و) آن را بازدارنده‌ای نیست‌.
|-|معزی=برای کافران نیستش بازدارنده‌
|-|معزی=برای کافران نیستش بازدارنده‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">For the disbelievers; none can repel it.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/070002.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/070002.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره المعارج | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::2|٢]] | قبلی = المعارج ١ | بعدی = المعارج ٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره المعارج | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::2|٢]] | قبلی = المعارج ١ | بعدی = المعارج ٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۲۷: خط ۳۵:
[[الأنفال ٣٢ | وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَ‌ إِنْ‌ کَانَ‌...]] (۰) [[الأنفال ٣٣ | وَ مَا کَانَ‌ اللَّهُ‌ لِيُعَذِّبَهُمْ‌...]] (۰)   
[[الأنفال ٣٢ | وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَ‌ إِنْ‌ کَانَ‌...]] (۰) [[الأنفال ٣٣ | وَ مَا کَانَ‌ اللَّهُ‌ لِيُعَذِّبَهُمْ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
حسن بصرى گوید: وقتى که آیه ۱ نازل گردید. مردم مى پرسیدند این عذاب بر چه کسى واقع خواهد شد سپس این آیة نازل گردید.<ref> تفسیر ابن المنذر.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link1 | آيات ۱ - ۱۸، سوره معارج]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link2 | مضامين سوره مباركه معارج و مكى و مدنى بودن آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link1 | آيات ۱ - ۱۸  سوره معارج]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link3 | مراد از سؤ ال سائل بعذاب واقع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link2 | مضامين سوره معارج]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link4 | مقصود از توصيف خداى تعالى به ((ذى المعارج ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link3 | مراد از درخواست سائل، از عذاب واقع شونده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link5 | منظور از عروج ملائكه و روح در روز قيامت به سوى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link4 | مقصود از توصيف خداى تعالى به «ذى المعارج»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link6 | مراد از اينكه كفار عذاب قيامت را دور مى بينند و خداوند نزديك مى بيند.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link5 | منظور از عروج «ملائكه» و «روح»، در روز قيامت به سوى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link7 | بيان سختى روز قيامت بر گنهكاران به نحوى كه از فرزندان و كسان خود حالى نمىپرسند و حتى آرزو مى كنند آنها را فدايى خود كنند.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link6 | كافران، عذاب قيامت را دور مى بينند و خداوند، نزديك مى بيند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link8 | ويژگى آتش جهنم و بيان كسانى را كه بسوى خود مى طلبد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link7 | بيان سختى روز قيامت بر گنهكاران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link9 | روايتى درباره نزول آيات ((ساءل سائل بعذاب واقع ....)) درباره مردى كه از نصبامير المومنين (عليه السلام ) به خلافت به خشم آمده تقاضاى عذاب كرد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link8 | ويژگى آتش جهنّم و بيان كسانى را كه به سوى خود مى طلبد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link10 | چند روايت ديگر در ذيل آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link9 | بحث روایی: (رواياتى درباره نزول آيات اول سوره معارج)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link10 | چند روايت ديگر، درباره آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱#link2 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱#link2 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4»
سائلى، عذابى واقع شدنى را درخواست كرد. كه براى كافران است و هيچ بازدارنده‌اى براى آن نيست. و از سوى خداوندِ صاحب درجاتِ والاست. فرشتگان و روح، در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى او بالا مى‌روند.
جلد 10 - صفحه 211
===نکته ها===
«معارج» جمع «معرج» به معناى محلّ عروج و صعود است و مراد از آن، آسمان‌هاست كه محلّ نزول و عروج فرشتگان مى‌باشد.
مرحوم علامه امينى قدس سره در كتاب شريف الغدير «1» نام سى نفر از بزرگان مفسّرين و محدّثين، از قرن سوم هجرى تا قرن چهاردهم را نقل كرده كه گفته‌اند: شأن نزول آيه‌ «سَأَلَ سائِلٌ» مربوط به شخصى مى‌باشد كه به پيغمبر گفت: نصب اميرالمؤمنين به خلافت در روز غدير از طرف خودت بود يا از طرف خدا؟! ما را به حج و روزه و زكات فرمان دادى و ما قبول كرديم، امّا راضى نشدى، تا آن كه پسر عموى خودت را بر ما حاكم كردى! سپس گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» «2» خدايا اگر اين امر حق است از آسمان سنگى بباران (تا نابود شويم و شاهد چنين روزى نباشيم). سنگى فرود آمد و او نابود شد و اين آيه نازل شد. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»
===پیام ها===
1- يادآورى برخى حوادث جزئى و فردى، براى عبرت ديگران لازم است و بايد حفظ شود. (سائل يك نفر بود كه قهر خدا او را نابود كرد، ولى اين ماجرا در متن قرآن مطرح مى‌شود تا تمام انسان‌ها در طول تاريخ بخوانند.) «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»
2- تقاضاى نابجا، مغرضانه و لجوجانه مى‌تواند حادثه آفرين باشد. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»
3- تا وقتى عذاب الهى نازل نشده، راه توبه و دفع عذاب با صدقه باز است، امّا عذابى كه در حال نزول است، راه نجاتى از آن نيست. بِعَذابٍ واقِعٍ‌ ... لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‌
----
«1». الغدير، ج 1، ص 239 تا 246.
«2». انفال، 32.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 212
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2»
لِلْكافِرينَ‌: براى ناگرويدگان، كه آن قتل روز بدر است در دنيا، يا عذاب ديگر. لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‌: نيست مر اين عذاب را دفع كننده و باز دارنده.
بيان: در مورد نزول آيه اقوالى است:
1- ابو جهل بوده.
2- نضر بن حارث بر در مسجد ايستاده گفت: اگر پيغمبر حق و آنچه مى‌گويد از جانب توست، تو سنگى بر ما ببار، يا عذاب نازل فرما: فورا سنگى از آسمان بر سرش وارد و از دبرش خارج و هلاك شد.
3- قول اشهر: خاصه و عامه نقل نموده كه در حق نعمان بن حارث فهرى نازل شده، چنانچه ثعلبى و ابو القاسم حسكانى روايت نموده‌اند از سفيان عيينه از حضرت صادق عليه السّلام، كه چون حضرت پيغمبر روز غدير امير المؤمنين عليه السّلام را نصب خلافت فرمود و در حق او فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست و صاحب تصرف در امور او؛ اين خبر به اطراف منتشر شد. حارث بن نعمان بر شتر سوار و متوجه مدينه شد كه با حضرت مجادله نمايد. چون به مجلس منوّر حضرت وارد شد، جمع بسيار از مهاجر و انصار بودند، گفت: يا محمد تو ما را به كلمه شهادت دلالت كردى از تو قبول كرديم، و به نماز پنجگانه دعوت نمودى اجابت نموديم، و به زكات و روزه و حج و جهاد ترغيب نمودى فرمان برديم، و هر چه امر نمودى خلاف نكرديم؛ با اين همه از ما راضى نشدى تا اينكه دست اين پسر را گرفتى و گفتى: من كنت مولاه فعلىّ مولاه، بعد از من اقتدا به او كنيد. اين كار به مجرد رأى تو و از پيش خود على برگزيدى و بر ما حاكم ساختى، يا اين به امر خدا كردى؟ حضرت فرمود: به خدائى كه جز او خدائى نيست، آنچه در باره على نمودم و به خلقان رسانيدم، به امر خدا بود. نعمان چون اين سخن بشنيد، روى برگردانيد و گفت:
بار خدايا آنچه در باره على بن ابى طالب گويد اگر راست و درست و به امر
جلد 13 - صفحه 307
توست بر ما سنگ ببار، يا ما را به عذاب اليم گرفتار گردان. فورا سنگى از آسمان بر سر او خورده و از دبرش خارج و به درك واصل شد، آيه نازل شد:
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‌: نيست او را دفع كننده‌اى. «1»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4»
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً «5» إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً «6» وَ نَراهُ قَرِيباً «7» يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ «8» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ «9»
وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10»
ترجمه‌
درخواست نمود درخواست كننده‌اى عذابى را فرود آينده‌
براى كافران نيست براى آن دفع كننده‌اى‌
از جانب خداوندى كه صاحب درجات رفيعه است‌
بالا ميروند فرشتگان و روح بسوى او در روزى كه هست مقدار آن پنجاه هزار سال‌
پس صبر كن صبرى نيكو
همانا آنها مى‌بينند آنرا دور
و مى‌بينيم آنرا نزديك‌
روز كه ميباشد آسمان چون فلزّ گداخته‌
و ميباشد كوهها چون پشم رنگين‌
و پرسيده نشود خويشى از خويشى.
تفسير
در سوره انفال ذيل آيه شريفه و اذ قالوا اللّهم ان كان هذا هو الحقّ و دو آيه بعد از آن شأن نزول اين آيه مفصّلا ذكر شد و گفته‌اند سائل در اين آيه همان درخواست كننده عذاب است كه خواسته در دنيا واقع و نازل شود و در كافى نقل نموده كه نازل شد در باره كسانيكه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام شدند و اين مؤيّد رواياتى است كه آنجا ذكر شد و سال بالف نيز قرائت شده و آن لغتى است در سئل يا مأخوذ از سيلان است و ظاهر آيات بضميمه روايات بنظر حقير آنستكه دعا و استدعا نمود استدعا كننده‌اى عذاب الهى را كه واقع و نازل شونده باشد براى كفّار و منكرين ولايت مولى كه نيست براى آن عذاب هيچ دافع و مانعى از جانب‌
----
جلد 5 صفحه 269
خداوندى كه داراى درجات و مراتب است براى ترقى سالكين از اهل ايمان بسوى او و صعود اعمال و عروج ملائكه و بنابراين محتمل است من اللّه متعلّق بدافع باشد چون اقرب است و ميشود متعلق بواقع باشد چون وقوع عذاب از جانب خدا است و دافعى از جانب او و خلق براى آن نيست و بنظر حقير بعيد نيست متعلق بدافع باشد با حذف مضاف يعنى دافعى براى آن از اراده خدا نيست چون او حتما منكرين ولايت را عذاب خواهد فرمود در هر حال عروج و صعود مينمايند ملائكه و روح الامين يعنى جبرئيل كه اشرف آنان است بسوى خداوند تا حدّيكه محلّى براى احدى باقى نميماند جز براى پيغمبر خاتم در روز كه مقدار آن بر حسب ازمنه دنيويّه پنجاه هزار سال است يعنى اگر اهل دنيا بخواهند آن مسافت را طى نمايند بايد در ظرف پنجاه هزار سال باشد و گفته‌اند اين بر سبيل تمثيل است و تشبيه عالم غيب كه منزّه از زمان است بعالم شهود در امتداد زمانى براى بيان ارتفاع درجات معنوى و بعد ممتدّ آنها باين مثال و قمّى ره از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه عروج مينمايند ملائكه و روح در صبح شب قدر بسوى خدا از نزد نبى و وصى و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند سير داد پيغمبر خود را از مسجد الحرام تا مسجد اقصى بقدر سير يك ماه و بالا برد او را در ملكوت آسمانها بقدر سير پنجاه هزار سال در كمتر از ثلث يك شب تا رسيد بساق عرش و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود از براى قيامت پنجاه موقف است هر موقفى جاى اقامت هزار سال است و اين آيه را تلاوت نمود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه عرضه داشته شد چه قدر طولانى است آنروز فرمود قسم بخدا كه بر مؤمن تخفيف داده ميشود بطوريكه سبكتر باشد براى او از يك نماز واجب كه بجا آورده باشد در دنيا و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اگر محاسب غير از خدا باشد پنجاه هزار سال بايد توقف نمايند پيش از فراغت از حساب ولى خداوند فارغ ميشود از اين در يك ساعت و نيز از آنحضرت نقل نموده كه نصف نميشود آنروز كه اهل بهشت ببهشت ميروند و اهل جهنّم بجهنّم و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه از اوّل نزول ملائكه در دنيا براى اجراء قضاء الهى در آن تا وقتى كه عروج نمايند بآسمان‌
----
جلد 5 صفحه 270
كه روز قيامت است پنجاه هزار سال است و اين عمر دنيا است ولى جز خدا نميداند چه قدر از آن گذشته و چه قدر باقى است و بنابراين شايد روز قيامت در باطن روزهاى دنيا باشد و شمه‌ئى از اينمقال در اوائل سوره سجده بمناسبت ذكر نزول و عروج ملائكه در روز كه مقدار آن هزار سال است گذشت و ظاهرا آن مثال است براى مسافت بين زمين و آسمان اوّل و اين مثال است براى مسافت بين زمين تا ساق عرش و بهتر احاله علم آنست به اهل آن و اللّه اعلم پس صبر كن اى پيغمبر بر تكذيب قوم و آزار آنها صبر خوبى كه شكايت و جزع در آن نباشد اصلا تا بزودى به اجر جزيل اخروى برسى چون روز قيامت را كفّار دور از امكان ميدانند ولى ما آنرا محقّق الوقوع ميدانيم و هر چه چنين باشد نزديك است و آن روزى است كه آسمان مانند فلزّات گداخته آب شود و كوهها مانند پشم الوانى كه زده شده باشد و باد آنرا پراكنده كرده باشد گردد چون گفته‌اند كوهها الوان مختلفه دارند و وقتى خورد گردند و در فضا پراكنده شوند به اين صورت جلوه‌گر خواهند شد و هيچ يك از اقارب و نزديكان در آنروز از حال اقارب و نزديكان خودشان پرسش نشوند چون مردم بقدرى بگرفتارى خود مشغولند كه ياد كس ديگر نيستند با آنكه ميشناسند يكديگر را و يسئل بصيغه معلوم نيز قرائت شده است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لِلكافِرين‌َ لَيس‌َ لَه‌ُ دافِع‌ٌ «2»
‌اينکه‌ عذاب‌ واقع‌ اختصاص‌ دارد بكافرين‌ و نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ عذاب‌ دفع‌ كننده‌ نه‌ پدر نه‌ مادر نه‌ برادر و نه‌ خواهر و نه‌ خويش‌ و نه‌ بيگانه‌ و نه‌ دوست‌ و نه‌ رفيق‌ و نه‌ مال‌ و نه‌ جاه‌ و نه‌ عشيره‌ و نه‌ قبيله‌ و نه‌ شفيع‌ و نه‌ حميم‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 2)- سپس می‌افزاید: این عذاب «مخصوص کافران است و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند» (للکافرین لیس له دافع).
ج5، ص275
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۷۶: خط ۲۲۷:
[[رده:آثار حق ناپذیرى]][[رده:حتمیت عذابهاى خدا]][[رده:قدرت خدا]][[رده:استحاله دفع عذاب]][[رده:موجبات عذاب]][[رده:حتمیت عذاب اخروى کافران]][[رده:حتمیت عذاب کافران صدراسلام]][[رده:لجاجت کافران صدراسلام]][[رده:آثار کفر]][[رده:عجز اخروى موجودات]][[رده:عجز موجودات]]
[[رده:آثار حق ناپذیرى]][[رده:حتمیت عذابهاى خدا]][[رده:قدرت خدا]][[رده:استحاله دفع عذاب]][[رده:موجبات عذاب]][[رده:حتمیت عذاب اخروى کافران]][[رده:حتمیت عذاب کافران صدراسلام]][[رده:لجاجت کافران صدراسلام]][[رده:آثار کفر]][[رده:عجز اخروى موجودات]][[رده:عجز موجودات]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره المعارج ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره المعارج ]]
{{#seo:
|title=آیه 2 سوره معارج
|title_mode=replace
|keywords=آیه 2 سوره معارج,معارج 2,لِلْکَافِرينَ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ دَافِعٌ‌,آثار حق ناپذیرى,حتمیت عذابهاى خدا,قدرت خدا,استحاله دفع عذاب,موجبات عذاب,حتمیت عذاب اخروى کافران,حتمیت عذاب کافران صدراسلام,لجاجت کافران صدراسلام,آثار کفر,عجز اخروى موجودات,عجز موجودات,آیات قرآن سوره المعارج
|description=لِلْکَافِرينَ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ دَافِعٌ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۳۱

کپی متن آیه
لِلْکَافِرينَ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ دَافِعٌ‌

ترجمه

این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند،

كه مخصوص كافران است و دفع كننده‌اى ندارد
كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده‌اى نيست.
(بداند که) بر فرقه کافران است و هیچ کس از آنان دفع نتواند کرد.
[عذابی که] ویژه کافران است، [و] آن را بازدارنده ای نیست.
بر كافران فرود خواهد آمد و كس آن را دفع نتواند كرد،
که برای کافران است [و] بازدارنده‌ای ندارد
كه كافران را هيچ بازدارنده‌اى از آن نيست،
(این عذاب) گریبانگیر کافران می‌گردد، و هیچ کس نمی‌تواند آن را از ایشان باز دارد.
(عذابی) که اختصاص به کافران دارد (و) آن را بازدارنده‌ای نیست‌.
برای کافران نیستش بازدارنده‌

For the disbelievers; none can repel it.
ترتیل:
ترجمه:
المعارج ١ آیه ٢ المعارج ٣
سوره : سوره المعارج
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لِلْکَافِرِینَ»: واژه (لِ) می‌تواند به معنی (عَلی) باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

حسن بصرى گوید: وقتى که آیه ۱ نازل گردید. مردم مى پرسیدند این عذاب بر چه کسى واقع خواهد شد سپس این آیة نازل گردید.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4»

سائلى، عذابى واقع شدنى را درخواست كرد. كه براى كافران است و هيچ بازدارنده‌اى براى آن نيست. و از سوى خداوندِ صاحب درجاتِ والاست. فرشتگان و روح، در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى او بالا مى‌روند.

جلد 10 - صفحه 211

نکته ها

«معارج» جمع «معرج» به معناى محلّ عروج و صعود است و مراد از آن، آسمان‌هاست كه محلّ نزول و عروج فرشتگان مى‌باشد.

مرحوم علامه امينى قدس سره در كتاب شريف الغدير «1» نام سى نفر از بزرگان مفسّرين و محدّثين، از قرن سوم هجرى تا قرن چهاردهم را نقل كرده كه گفته‌اند: شأن نزول آيه‌ «سَأَلَ سائِلٌ» مربوط به شخصى مى‌باشد كه به پيغمبر گفت: نصب اميرالمؤمنين به خلافت در روز غدير از طرف خودت بود يا از طرف خدا؟! ما را به حج و روزه و زكات فرمان دادى و ما قبول كرديم، امّا راضى نشدى، تا آن كه پسر عموى خودت را بر ما حاكم كردى! سپس گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» «2» خدايا اگر اين امر حق است از آسمان سنگى بباران (تا نابود شويم و شاهد چنين روزى نباشيم). سنگى فرود آمد و او نابود شد و اين آيه نازل شد. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

پیام ها

1- يادآورى برخى حوادث جزئى و فردى، براى عبرت ديگران لازم است و بايد حفظ شود. (سائل يك نفر بود كه قهر خدا او را نابود كرد، ولى اين ماجرا در متن قرآن مطرح مى‌شود تا تمام انسان‌ها در طول تاريخ بخوانند.) «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

2- تقاضاى نابجا، مغرضانه و لجوجانه مى‌تواند حادثه آفرين باشد. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

3- تا وقتى عذاب الهى نازل نشده، راه توبه و دفع عذاب با صدقه باز است، امّا عذابى كه در حال نزول است، راه نجاتى از آن نيست. بِعَذابٍ واقِعٍ‌ ... لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‌


«1». الغدير، ج 1، ص 239 تا 246.

«2». انفال، 32.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 212

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2»

لِلْكافِرينَ‌: براى ناگرويدگان، كه آن قتل روز بدر است در دنيا، يا عذاب ديگر. لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‌: نيست مر اين عذاب را دفع كننده و باز دارنده.

بيان: در مورد نزول آيه اقوالى است:

1- ابو جهل بوده.

2- نضر بن حارث بر در مسجد ايستاده گفت: اگر پيغمبر حق و آنچه مى‌گويد از جانب توست، تو سنگى بر ما ببار، يا عذاب نازل فرما: فورا سنگى از آسمان بر سرش وارد و از دبرش خارج و هلاك شد.

3- قول اشهر: خاصه و عامه نقل نموده كه در حق نعمان بن حارث فهرى نازل شده، چنانچه ثعلبى و ابو القاسم حسكانى روايت نموده‌اند از سفيان عيينه از حضرت صادق عليه السّلام، كه چون حضرت پيغمبر روز غدير امير المؤمنين عليه السّلام را نصب خلافت فرمود و در حق او فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست و صاحب تصرف در امور او؛ اين خبر به اطراف منتشر شد. حارث بن نعمان بر شتر سوار و متوجه مدينه شد كه با حضرت مجادله نمايد. چون به مجلس منوّر حضرت وارد شد، جمع بسيار از مهاجر و انصار بودند، گفت: يا محمد تو ما را به كلمه شهادت دلالت كردى از تو قبول كرديم، و به نماز پنجگانه دعوت نمودى اجابت نموديم، و به زكات و روزه و حج و جهاد ترغيب نمودى فرمان برديم، و هر چه امر نمودى خلاف نكرديم؛ با اين همه از ما راضى نشدى تا اينكه دست اين پسر را گرفتى و گفتى: من كنت مولاه فعلىّ مولاه، بعد از من اقتدا به او كنيد. اين كار به مجرد رأى تو و از پيش خود على برگزيدى و بر ما حاكم ساختى، يا اين به امر خدا كردى؟ حضرت فرمود: به خدائى كه جز او خدائى نيست، آنچه در باره على نمودم و به خلقان رسانيدم، به امر خدا بود. نعمان چون اين سخن بشنيد، روى برگردانيد و گفت:

بار خدايا آنچه در باره على بن ابى طالب گويد اگر راست و درست و به امر

جلد 13 - صفحه 307

توست بر ما سنگ ببار، يا ما را به عذاب اليم گرفتار گردان. فورا سنگى از آسمان بر سر او خورده و از دبرش خارج و به درك واصل شد، آيه نازل شد:

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‌: نيست او را دفع كننده‌اى. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4»

فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً «5» إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً «6» وَ نَراهُ قَرِيباً «7» يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ «8» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ «9»

وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10»

ترجمه‌

درخواست نمود درخواست كننده‌اى عذابى را فرود آينده‌

براى كافران نيست براى آن دفع كننده‌اى‌

از جانب خداوندى كه صاحب درجات رفيعه است‌

بالا ميروند فرشتگان و روح بسوى او در روزى كه هست مقدار آن پنجاه هزار سال‌

پس صبر كن صبرى نيكو

همانا آنها مى‌بينند آنرا دور

و مى‌بينيم آنرا نزديك‌

روز كه ميباشد آسمان چون فلزّ گداخته‌

و ميباشد كوهها چون پشم رنگين‌

و پرسيده نشود خويشى از خويشى.

تفسير

در سوره انفال ذيل آيه شريفه و اذ قالوا اللّهم ان كان هذا هو الحقّ و دو آيه بعد از آن شأن نزول اين آيه مفصّلا ذكر شد و گفته‌اند سائل در اين آيه همان درخواست كننده عذاب است كه خواسته در دنيا واقع و نازل شود و در كافى نقل نموده كه نازل شد در باره كسانيكه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام شدند و اين مؤيّد رواياتى است كه آنجا ذكر شد و سال بالف نيز قرائت شده و آن لغتى است در سئل يا مأخوذ از سيلان است و ظاهر آيات بضميمه روايات بنظر حقير آنستكه دعا و استدعا نمود استدعا كننده‌اى عذاب الهى را كه واقع و نازل شونده باشد براى كفّار و منكرين ولايت مولى كه نيست براى آن عذاب هيچ دافع و مانعى از جانب‌


جلد 5 صفحه 269

خداوندى كه داراى درجات و مراتب است براى ترقى سالكين از اهل ايمان بسوى او و صعود اعمال و عروج ملائكه و بنابراين محتمل است من اللّه متعلّق بدافع باشد چون اقرب است و ميشود متعلق بواقع باشد چون وقوع عذاب از جانب خدا است و دافعى از جانب او و خلق براى آن نيست و بنظر حقير بعيد نيست متعلق بدافع باشد با حذف مضاف يعنى دافعى براى آن از اراده خدا نيست چون او حتما منكرين ولايت را عذاب خواهد فرمود در هر حال عروج و صعود مينمايند ملائكه و روح الامين يعنى جبرئيل كه اشرف آنان است بسوى خداوند تا حدّيكه محلّى براى احدى باقى نميماند جز براى پيغمبر خاتم در روز كه مقدار آن بر حسب ازمنه دنيويّه پنجاه هزار سال است يعنى اگر اهل دنيا بخواهند آن مسافت را طى نمايند بايد در ظرف پنجاه هزار سال باشد و گفته‌اند اين بر سبيل تمثيل است و تشبيه عالم غيب كه منزّه از زمان است بعالم شهود در امتداد زمانى براى بيان ارتفاع درجات معنوى و بعد ممتدّ آنها باين مثال و قمّى ره از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه عروج مينمايند ملائكه و روح در صبح شب قدر بسوى خدا از نزد نبى و وصى و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند سير داد پيغمبر خود را از مسجد الحرام تا مسجد اقصى بقدر سير يك ماه و بالا برد او را در ملكوت آسمانها بقدر سير پنجاه هزار سال در كمتر از ثلث يك شب تا رسيد بساق عرش و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود از براى قيامت پنجاه موقف است هر موقفى جاى اقامت هزار سال است و اين آيه را تلاوت نمود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه عرضه داشته شد چه قدر طولانى است آنروز فرمود قسم بخدا كه بر مؤمن تخفيف داده ميشود بطوريكه سبكتر باشد براى او از يك نماز واجب كه بجا آورده باشد در دنيا و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اگر محاسب غير از خدا باشد پنجاه هزار سال بايد توقف نمايند پيش از فراغت از حساب ولى خداوند فارغ ميشود از اين در يك ساعت و نيز از آنحضرت نقل نموده كه نصف نميشود آنروز كه اهل بهشت ببهشت ميروند و اهل جهنّم بجهنّم و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه از اوّل نزول ملائكه در دنيا براى اجراء قضاء الهى در آن تا وقتى كه عروج نمايند بآسمان‌


جلد 5 صفحه 270

كه روز قيامت است پنجاه هزار سال است و اين عمر دنيا است ولى جز خدا نميداند چه قدر از آن گذشته و چه قدر باقى است و بنابراين شايد روز قيامت در باطن روزهاى دنيا باشد و شمه‌ئى از اينمقال در اوائل سوره سجده بمناسبت ذكر نزول و عروج ملائكه در روز كه مقدار آن هزار سال است گذشت و ظاهرا آن مثال است براى مسافت بين زمين و آسمان اوّل و اين مثال است براى مسافت بين زمين تا ساق عرش و بهتر احاله علم آنست به اهل آن و اللّه اعلم پس صبر كن اى پيغمبر بر تكذيب قوم و آزار آنها صبر خوبى كه شكايت و جزع در آن نباشد اصلا تا بزودى به اجر جزيل اخروى برسى چون روز قيامت را كفّار دور از امكان ميدانند ولى ما آنرا محقّق الوقوع ميدانيم و هر چه چنين باشد نزديك است و آن روزى است كه آسمان مانند فلزّات گداخته آب شود و كوهها مانند پشم الوانى كه زده شده باشد و باد آنرا پراكنده كرده باشد گردد چون گفته‌اند كوهها الوان مختلفه دارند و وقتى خورد گردند و در فضا پراكنده شوند به اين صورت جلوه‌گر خواهند شد و هيچ يك از اقارب و نزديكان در آنروز از حال اقارب و نزديكان خودشان پرسش نشوند چون مردم بقدرى بگرفتارى خود مشغولند كه ياد كس ديگر نيستند با آنكه ميشناسند يكديگر را و يسئل بصيغه معلوم نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لِلكافِرين‌َ لَيس‌َ لَه‌ُ دافِع‌ٌ «2»

‌اينکه‌ عذاب‌ واقع‌ اختصاص‌ دارد بكافرين‌ و نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ عذاب‌ دفع‌ كننده‌ نه‌ پدر نه‌ مادر نه‌ برادر و نه‌ خواهر و نه‌ خويش‌ و نه‌ بيگانه‌ و نه‌ دوست‌ و نه‌ رفيق‌ و نه‌ مال‌ و نه‌ جاه‌ و نه‌ عشيره‌ و نه‌ قبيله‌ و نه‌ شفيع‌ و نه‌ حميم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- سپس می‌افزاید: این عذاب «مخصوص کافران است و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند» (للکافرین لیس له دافع).

ج5، ص275

نکات آیه

۱ - عذاب شدن کافران لجوج عصر بعثت، امرى قطعى از سوى خداوند و غیر قابل دفع از سوى کسى (للکفرین لیس له دافع) «للکافرین» خبر مقدم براى «لیس» و «دافع» اسم آن است. «لام» در «له» براى تقویت و ضمیر «له» مفعول مقدم براى «دافع» است; یعنى، «لیس للکافرین دافع یدفع العذاب عنهم»، (براى کافران کسى وجود ندارد که عذاب موعود را از آنان دفع کند).

۲ - کفر و حق ناپذیرى، موجب عذاب الهى است. (بعذاب واقع . للکفرین)

۳ - در برابر عذاب الهى، هیچ فردى و هیچ نیروى بازدارنده اى وجود ندارد. (لیس له دافع)

۴ - عذاب کافران در قیامت، امرى قطعى و غیرقابل دفع از سوى کسى (بعذاب واقع . للکفرین لیس له دافع) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که مراد از عذاب در آیه شریفه، عذاب اخروى باشد.

موضوعات مرتبط

  • حق: آثار حق ناپذیرى ۲
  • خدا: حتمیت عذابهاى خدا ۳; قدرت خدا ۳
  • عذاب: استحاله دفع عذاب ۳; موجبات عذاب ۲
  • کافران: حتمیت عذاب اخروى کافران ۴; حتمیت عذاب کافران صدراسلام ۱; لجاجت کافران صدراسلام ۱
  • کفر: آثار کفر ۲
  • موجودات: عجز اخروى موجودات ۴; عجز موجودات ۳

منابع

  1. تفسیر ابن المنذر.