الصافات ١٣٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::بِاللّيْل|بِاللَّيْلِ]] [[کلمه غیر ربط::بِاللّيْل| ]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::ليل| ]][[ریشه غیر ربط::ليل| ]][[شامل این کلمه::أَ|أَ]] [[شامل این ریشه::ا| ]][[شامل این کلمه::فَلا|فَلاَ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::تَعْقِلُون|تَعْقِلُونَ]] [[کلمه غیر ربط::تَعْقِلُون| ]] [[شامل این ریشه::عقل| ]][[ریشه غیر ربط::عقل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::بِاللّيْل|بِاللَّيْلِ]] [[کلمه غیر ربط::بِاللّيْل| ]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::ليل| ]][[ریشه غیر ربط::ليل| ]][[شامل این کلمه::أَ|أَ]] [[شامل این ریشه::ا| ]][[شامل این کلمه::فَلا|فَلاَ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::تَعْقِلُون|تَعْقِلُونَ]] [[کلمه غیر ربط::تَعْقِلُون| ]] [[شامل این ریشه::عقل| ]][[ریشه غیر ربط::عقل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و شامگاهان میگذرید! آیا پس خردورزی نمیکنید؟! | |-|صادقی تهرانی=و شامگاهان میگذرید! آیا پس خردورزی نمیکنید؟! | ||
|-|معزی=و به شب پس آیا بخرد نمییابید | |-|معزی=و به شب پس آیا بخرد نمییابید | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">And at night. Do you not understand?</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/037138.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/037138.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::138|١٣٨]] | قبلی = الصافات ١٣٧ | بعدی = الصافات ١٣٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::138|١٣٨]] | قبلی = الصافات ١٣٧ | بعدی = الصافات ١٣٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۹#link158 | آيات ۱۳۳ - ۱۴۸ سوره | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۹#link159 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۹#link158 | آيات ۱۳۳ - ۱۴۸ سوره صافّات]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۹#link160 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۹#link159 | مراد از اين كه فرمود: يونس، به سوى كشتى فرار كرد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link161 | گفتارى پيرامون داستان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۹#link160 | «تسبیح خداوند»، تنها ذکری که باعث نجات حضرت یونس شد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link161 | گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان يونس«ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link164 | موارد اختلاف داستان يونس«ع» نزد اهل كتاب، با ظواهر آيات قرآن كريم]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link164 | موارد اختلاف داستان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link165 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link165 | | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۹#link69 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۹#link69 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ «137» وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «138» | |||
و همانا شما صبحگاهان بر آثار آنان مىگذريد. (و نيز) شامگاهان؛ پس آيا عقل خود را بكار نمىگيريد. | |||
جلد 8 - صفحه 59 | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «غابر» به معناى واپس مانده است، چنانكه «غبار» نيز باقيمانده خاك است. | |||
«عجوز» به پيرزنى گويند كه از كار و تلاش عاجز باشد. | |||
كلمهى «دَمَّرْنَا» از «تدمير» به معناى هلاك كردن است. | |||
منطقهى ويران شدهى قوم لوط، در صدر اسلام در مسير حجاز و شام بود كه قافلهها و كاروانيان هر صبح و شام از كنار آن عبور مىكردند. | |||
روان شناسان غير مذهبى براى ساخته شدن شخصيّت انسان، عواملى را نام مىبرند كه انسان به طور جبرى تحت تأثير آنها ساخته مىشود، از جمله مىگويند: «نظام اجتماعى يا اقتصادى، سازندهى انسان است». | |||
امّا اسلام محور سازندگى را ارادهى خود انسان مىداند نه شرايط بيرونى حاكم بر او، چنانكه زن فرعون بر سر سفرهى فرعون مىنشست و در كاخ زندگى مىكرد ليكن ذرّهاى تحت تأثير او قرار نگرفت و بالعكس زن لوط و نوح در خانهى اين دو پيامبر زندگى كردند امّا راه ديگرى رفتند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- آشنايى با تاريخ پر درد و رنج انبيا، سبب تسلّى پيامبر و پايدارى مؤمنان است. | |||
«وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ» | |||
2- خداوند هر كس را در جاى خود كيفر و پاداش مىدهد. نَجَّيْناهُ ... إِلَّا عَجُوزاً | |||
3- وابستگى فيزيكى سبب نجات نيست، وابستگى فكرى لازم است. «إِلَّا عَجُوزاً» | |||
4- حساب انبيا از حساب همسرانشان جداست. نَجَّيْناهُ ... إِلَّا عَجُوزاً | |||
5- اهل بيت انبيا، پيروان فكرى و عملى آن بزرگوارانند نه خانوادهى آنان. «نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ إِلَّا عَجُوزاً» | |||
6- اگر رشد معنوى در كار نباشد، همسر پيامبر با ديگر افراد ذرّهاى فرق ندارد. | |||
«فِي الْغابِرِينَ» | |||
جلد 8 - صفحه 60 | |||
7- نجات و هلاكت به دست خداست. «نَجَّيْناهُ- دَمَّرْنَا» | |||
8- از كنار ويرانهها و آثار باستانى، ساده و بىتوجّه نگذريم. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» | |||
9- سرگذشت قوم لوط، مايهى عبرت براى همگان است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) | |||
وَ بِاللَّيْلِ: و در شب، يعنى روز و شب در مواطن ايشان مرور مىكنيد، در اين صورت، أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آيا پس تعقل نمىكنيد و به نظر عبرت انديشه نمىنمائيد كه عاقبت مكذبان و معاندان غير از هلاكت نيست، چرا از كفر و ضلالت و طغيان و عناد دست برنمىداريد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137) | |||
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142) | |||
فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147) | |||
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ (148) | |||
ترجمه | |||
و همانا لوط از پيمبران است | |||
هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى | |||
مگر پيرزنى را در بازماندگان | |||
پس هلاك كرديم ديگران را | |||
و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبحكنندگان | |||
و بشب آيا پس در نمىيابيد بعقل | |||
و همانا يونس از پيمبرانست | |||
هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ | |||
پس قرعه زد پس شد | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 448 | |||
از قرعه بنام افتادگان | |||
پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود | |||
پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان | |||
هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند | |||
پس انداختيم او را بزمينى بىگياه با آنكه او بيمار بود | |||
و رويانديم بر سر او درختى از كدو | |||
و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مىبودند | |||
پس ايمان آوردند پس بهرهمند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانوادهاش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مىبينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مىبينند و مىشنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بندهاى از مولاى خود گريخته باشد اين پيشآمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمهاى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بىدستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 449 | |||
بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنهكارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نمودهاند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بىساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همينقدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 450 | |||
اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّكُم لَتَمُرُّونَ عَلَيهِم مُصبِحِينَ (137) وَ بِاللَّيلِ أَ فَلا تَعقِلُونَ (138) | |||
و بدرستي که شما مرور ميكنيد و عبور ميكنيد و برخورد ميكنيد آنها را صباحا و مساء روز و شب آيا پس از اينکه مرور تعقل و تدبر نميكنيد و عبرت نميگيريد. | |||
وَ إِنَّكُم لَتَمُرُّونَ عَلَيهِم اينها که هلاك شدند و اثري از آنها باقي نماند | |||
جلد 15 - صفحه 191 | |||
و اينکه خطاب بمشركين و ساير ناس است در زمان نبي اكرم لا بد بايد يك چيزي در تقدير گرفت و در اينکه تقدير مفسرين گفتند مراد مراكز آنها و شهرستانهاي آنها که تمام خراب و ويرانه شده چون اهل حجاز بشام ميرفتند و اينکه هفت شهر قوم لوط در مسير آنها بود و برخورد ميكردند لكن در اخبار ائمه عليهم السلام داريم مراد مرور به قصص آنها است که در قرآن مجيد بيان فرموده در بسياري از سور قرآن مثل سوره اعراف هود قصص عنكبوت ذاريات و غير اينها. | |||
مُصبِحِينَ وَ بِاللَّيلِ يعني تلاوت قرآن ميكنيد يا بر شما تلاوت ميكنند شب و روز. | |||
أَ فَلا تَعقِلُونَ تعقل و تدبر و تفكر قريب المعني است يعني بايد عبرت بگيريد و بترسيد که در مخالفت انبياء چه آثار وخيمه دارد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 138)- «و (همچنین) شبانگاه (نیز از آنجا عبور میکنید) آیا نمیاندیشید»؟ (وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ) | |||
.این تعبیر به خاطر آن است که شهرهای قوم لوط در مسیر کاروانهای مردم حجاز به سوی شام قرار داشت، و اینها در سفرهای روزانه و شبانه خود از کنار آن عبور میکردند اگر گوش شنوا داشتند فریاد دلخراش و جانکاه این قوم گنهکار بلادیده را میشنیدند. | |||
آری! درس عبرت بسیار است اما عبرت گیرندگان کمند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۰: | خط ۲۵۷: | ||
[[رده:ارزش آثارباستانى]][[رده:عبرت از آثارباستانى]][[رده:عبرت از تاریخ]][[رده:آثار تعقل در تاریخ]][[رده:تعقل در تاریخ]][[رده:تعقل در فرجام قوم لوط]][[رده:سرزمین قوم لوط در صدراسلام]][[رده:موقعیت جغرافیایى سرزمین قوم لوط]][[رده:منابع شناخت]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:آثارباستانى قوم لوط]][[رده:عبرت از هلاکت قوم لوط]][[رده:سرزنش کافران]] | [[رده:ارزش آثارباستانى]][[رده:عبرت از آثارباستانى]][[رده:عبرت از تاریخ]][[رده:آثار تعقل در تاریخ]][[رده:تعقل در تاریخ]][[رده:تعقل در فرجام قوم لوط]][[رده:سرزمین قوم لوط در صدراسلام]][[رده:موقعیت جغرافیایى سرزمین قوم لوط]][[رده:منابع شناخت]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:آثارباستانى قوم لوط]][[رده:عبرت از هلاکت قوم لوط]][[رده:سرزنش کافران]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 138 سوره صافات | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 138 سوره صافات,صافات 138,وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ,ارزش آثارباستانى,عبرت از آثارباستانى,عبرت از تاریخ,آثار تعقل در تاریخ,تعقل در تاریخ,تعقل در فرجام قوم لوط,سرزمین قوم لوط در صدراسلام,موقعیت جغرافیایى سرزمین قوم لوط,منابع شناخت,عوامل عبرت,آثارباستانى قوم لوط,عبرت از هلاکت قوم لوط,سرزنش کافران,آیات قرآن سوره الصافات | |||
|description=وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۹
کپی متن آیه |
---|
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ |
ترجمه
الصافات ١٣٧ | آیه ١٣٨ | الصافات ١٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالَّیْلِ»: حرف (ب) به معنی (فی) است. مراد از مُصْبِحِینَ و بِالَّیْلِ، رویهم، یعنی پیوسته و دائم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (۰) وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ... (۰) وَ لَقَدْ تَرَکْنَا مِنْهَا آيَةً... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ «137» وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «138»
و همانا شما صبحگاهان بر آثار آنان مىگذريد. (و نيز) شامگاهان؛ پس آيا عقل خود را بكار نمىگيريد.
جلد 8 - صفحه 59
نکته ها
كلمهى «غابر» به معناى واپس مانده است، چنانكه «غبار» نيز باقيمانده خاك است.
«عجوز» به پيرزنى گويند كه از كار و تلاش عاجز باشد.
كلمهى «دَمَّرْنَا» از «تدمير» به معناى هلاك كردن است.
منطقهى ويران شدهى قوم لوط، در صدر اسلام در مسير حجاز و شام بود كه قافلهها و كاروانيان هر صبح و شام از كنار آن عبور مىكردند.
روان شناسان غير مذهبى براى ساخته شدن شخصيّت انسان، عواملى را نام مىبرند كه انسان به طور جبرى تحت تأثير آنها ساخته مىشود، از جمله مىگويند: «نظام اجتماعى يا اقتصادى، سازندهى انسان است».
امّا اسلام محور سازندگى را ارادهى خود انسان مىداند نه شرايط بيرونى حاكم بر او، چنانكه زن فرعون بر سر سفرهى فرعون مىنشست و در كاخ زندگى مىكرد ليكن ذرّهاى تحت تأثير او قرار نگرفت و بالعكس زن لوط و نوح در خانهى اين دو پيامبر زندگى كردند امّا راه ديگرى رفتند.
پیام ها
1- آشنايى با تاريخ پر درد و رنج انبيا، سبب تسلّى پيامبر و پايدارى مؤمنان است.
«وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»
2- خداوند هر كس را در جاى خود كيفر و پاداش مىدهد. نَجَّيْناهُ ... إِلَّا عَجُوزاً
3- وابستگى فيزيكى سبب نجات نيست، وابستگى فكرى لازم است. «إِلَّا عَجُوزاً»
4- حساب انبيا از حساب همسرانشان جداست. نَجَّيْناهُ ... إِلَّا عَجُوزاً
5- اهل بيت انبيا، پيروان فكرى و عملى آن بزرگوارانند نه خانوادهى آنان. «نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ إِلَّا عَجُوزاً»
6- اگر رشد معنوى در كار نباشد، همسر پيامبر با ديگر افراد ذرّهاى فرق ندارد.
«فِي الْغابِرِينَ»
جلد 8 - صفحه 60
7- نجات و هلاكت به دست خداست. «نَجَّيْناهُ- دَمَّرْنَا»
8- از كنار ويرانهها و آثار باستانى، ساده و بىتوجّه نگذريم. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
9- سرگذشت قوم لوط، مايهى عبرت براى همگان است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138)
وَ بِاللَّيْلِ: و در شب، يعنى روز و شب در مواطن ايشان مرور مىكنيد، در اين صورت، أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آيا پس تعقل نمىكنيد و به نظر عبرت انديشه نمىنمائيد كه عاقبت مكذبان و معاندان غير از هلاكت نيست، چرا از كفر و ضلالت و طغيان و عناد دست برنمىداريد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137)
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142)
فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ (148)
ترجمه
و همانا لوط از پيمبران است
هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى
مگر پيرزنى را در بازماندگان
پس هلاك كرديم ديگران را
و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبحكنندگان
و بشب آيا پس در نمىيابيد بعقل
و همانا يونس از پيمبرانست
هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ
پس قرعه زد پس شد
جلد 4 صفحه 448
از قرعه بنام افتادگان
پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود
پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان
هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند
پس انداختيم او را بزمينى بىگياه با آنكه او بيمار بود
و رويانديم بر سر او درختى از كدو
و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مىبودند
پس ايمان آوردند پس بهرهمند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ.
تفسير
خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانوادهاش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مىبينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مىبينند و مىشنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بندهاى از مولاى خود گريخته باشد اين پيشآمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمهاى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بىدستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى
جلد 4 صفحه 449
بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنهكارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نمودهاند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بىساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همينقدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا
جلد 4 صفحه 450
اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّكُم لَتَمُرُّونَ عَلَيهِم مُصبِحِينَ (137) وَ بِاللَّيلِ أَ فَلا تَعقِلُونَ (138)
و بدرستي که شما مرور ميكنيد و عبور ميكنيد و برخورد ميكنيد آنها را صباحا و مساء روز و شب آيا پس از اينکه مرور تعقل و تدبر نميكنيد و عبرت نميگيريد.
وَ إِنَّكُم لَتَمُرُّونَ عَلَيهِم اينها که هلاك شدند و اثري از آنها باقي نماند
جلد 15 - صفحه 191
و اينکه خطاب بمشركين و ساير ناس است در زمان نبي اكرم لا بد بايد يك چيزي در تقدير گرفت و در اينکه تقدير مفسرين گفتند مراد مراكز آنها و شهرستانهاي آنها که تمام خراب و ويرانه شده چون اهل حجاز بشام ميرفتند و اينکه هفت شهر قوم لوط در مسير آنها بود و برخورد ميكردند لكن در اخبار ائمه عليهم السلام داريم مراد مرور به قصص آنها است که در قرآن مجيد بيان فرموده در بسياري از سور قرآن مثل سوره اعراف هود قصص عنكبوت ذاريات و غير اينها.
مُصبِحِينَ وَ بِاللَّيلِ يعني تلاوت قرآن ميكنيد يا بر شما تلاوت ميكنند شب و روز.
أَ فَلا تَعقِلُونَ تعقل و تدبر و تفكر قريب المعني است يعني بايد عبرت بگيريد و بترسيد که در مخالفت انبياء چه آثار وخيمه دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 138)- «و (همچنین) شبانگاه (نیز از آنجا عبور میکنید) آیا نمیاندیشید»؟ (وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ)
.این تعبیر به خاطر آن است که شهرهای قوم لوط در مسیر کاروانهای مردم حجاز به سوی شام قرار داشت، و اینها در سفرهای روزانه و شبانه خود از کنار آن عبور میکردند اگر گوش شنوا داشتند فریاد دلخراش و جانکاه این قوم گنهکار بلادیده را میشنیدند.
آری! درس عبرت بسیار است اما عبرت گیرندگان کمند.
نکات آیه
۱ - عبور مردم عصر بعثت بر دیار نابود شده شهر قوم لوط، در مسیر رفت و آمد شبانه روزى شان به شام (و إنّکم لتمرّون علیهم مصبحین . و بالّیل أفلاتعقلون)
۲ - نکوهش کافران، بر تعقل نکردن در سرنوشت هلاکت بار قوم لوط (ثمّ دمّرنا الأخرین . و إنّکم لتمرّون علیهم ... أفلاتعقلون)
۳ - سرگذشت قوم لوط، مایه عبرت و درس آموز براى همگان (ثمّ دمّرنا الأخرین . و إنّکم لتمرّون علیهم ... أفلاتعقلون)
۴ - لزوم خردورزى در تاریخ گذشتگان و درس آموزى از آن (ثمّ دمّرنا الأخرین ... أفلاتعقلون) سرزنش بر تعقل نکردن در تاریخ پیشینیان، گویاى برداشت بالا است.
۵ - تعقل و خردورزى در تاریخ پیشینیان، موجب عبرت و درس آموزى است. (ثمّ دمّرنا الأخرین ... أفلاتعقلون)
۶ - آثار باستانى (نشانه هاى برجا مانده از اقوام و ملل گذشته)، آثارى ارزشمند (ثمّ دمّرنا الأخرین . و إنّکم لتمرّون علیهم ... أفلاتعقلون)
۷ - تاریخ و آثار باقى مانده از اقوام و ملل پیشین، درس آموز و بسترى براى شناخت حقایق (ثمّ دمّرنا الأخرین . و إنّکم لتمرّون علیهم ... أفلاتعقلون)
موضوعات مرتبط
- آثارباستانى: ارزش آثارباستانى ۶; عبرت از آثارباستانى ۷
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۴، ۵
- تعقل: آثار تعقل در تاریخ ۵; تعقل در تاریخ ۴; تعقل در فرجام قوم لوط ۲
- سرزمینها: سرزمین قوم لوط در صدراسلام ۱; موقعیت جغرافیایى سرزمین قوم لوط ۱
- شناخت: منابع شناخت ۷
- عبرت: عوامل عبرت ۳، ۴، ۵، ۷
- قوم لوط: آثارباستانى قوم لوط ۱; عبرت از هلاکت قوم لوط ۳
- کافران: سرزنش کافران ۲
منابع