الأنبياء ٥٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَالُوا|قَالُوا]] [[کلمه غیر ربط::قَالُوا| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::وَجَدْنَا|وَجَدْنَا]] [[کلمه غیر ربط::وَجَدْنَا| ]] [[شامل این ریشه::وجد| ]][[ریشه غیر ربط::وجد| ]][[شامل این کلمه::آبَاءَنَا|آبَاءَنَا]] [[کلمه غیر ربط::آبَاءَنَا| ]] [[شامل این ریشه::ابو| ]][[ریشه غیر ربط::ابو| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[ریشه غیر ربط::نا| ]][[شامل این کلمه::لَهَا|لَهَا]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[شامل این کلمه::عَابِدِين|عَابِدِينَ]] [[کلمه غیر ربط::عَابِدِين| ]] [[شامل این ریشه::عبد| ]][[ریشه غیر ربط::عبد| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَالُوا|قَالُوا]] [[کلمه غیر ربط::قَالُوا| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::وَجَدْنَا|وَجَدْنَا]] [[کلمه غیر ربط::وَجَدْنَا| ]] [[شامل این ریشه::وجد| ]][[ریشه غیر ربط::وجد| ]][[شامل این کلمه::آبَاءَنَا|آبَاءَنَا]] [[کلمه غیر ربط::آبَاءَنَا| ]] [[شامل این ریشه::ابو| ]][[ریشه غیر ربط::ابو| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[ریشه غیر ربط::نا| ]][[شامل این کلمه::لَهَا|لَهَا]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[شامل این کلمه::عَابِدِين|عَابِدِينَ]] [[کلمه غیر ربط::عَابِدِين| ]] [[شامل این ریشه::عبد| ]][[ریشه غیر ربط::عبد| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=گفتند: «پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم.» | |-|صادقی تهرانی=گفتند: «پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم.» | ||
|-|معزی=گفتند یافتیم پدران خویش آنها را پرستش کنندگان | |-|معزی=گفتند یافتیم پدران خویش آنها را پرستش کنندگان | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">They said, “We found our parents worshiping them.”</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/021053.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/021053.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الأنبياء | نزول = [[نازل شده در سال::6|٦ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::53|٥٣]] | قبلی = الأنبياء ٥٢ | بعدی = الأنبياء ٥٤ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الأنبياء | نزول = [[نازل شده در سال::6|٦ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::53|٥٣]] | قبلی = الأنبياء ٥٢ | بعدی = الأنبياء ٥٤ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۲۶: | خط ۳۴: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه نامگذاری «تورات» به «فرقان»، «ضياء» و «ذكر»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link297 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link297 | مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link298 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link298 | مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link299 | گفتگوى ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link299 | گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link300 | ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link300 | ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link301 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link301 | محاجّه ابراهیم «ع» با قوم خود، بعد از شكستن بت ها]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link302 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link302 | تنبّه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link303 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link303 | سرد و سالم شدن آتش براى ابراهيم «ع»، به امرتكوينى خداى تعالى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link304 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link304 | مراد از هدايت در آیه: «وَ جَعَلنَاهم أئمّةً یَهدُونَ بِأمرنا»، رساندن به مقصد است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link306 | بحث روايتى: (روایاتی در باره به آتش افکندن ابراهیم«ع»)]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link306 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به اين كه خداوند امامت را در ابراهيم «ع» و ذرّيه او قرار داد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۶#link225 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۶#link225 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ «53» | |||
(آنان در پاسخ) گفتند: ما پدرانمان را بر پرستش آنها يافتهايم! | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) | |||
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ: گفتند يافتيم پدران خود را مر بتان را پرستندگان و ما اقتدا به آنها نموديم. بدين كلام اقرار نمودند به تقليد پدران، زيرا نيافتند حجتى و برهانى بر پرستش آنان الّا پيروى پدران. و همين دليل است بر گمراهى آنان، زيرا تقليد در اصول دين البته مذموم و مردود است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55) | |||
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60) | |||
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61) | |||
ترجمه | |||
- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان | |||
چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان | |||
گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان | |||
گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار | |||
گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان | |||
گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان | |||
و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 558 | |||
براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان | |||
پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند | |||
گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران | |||
گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم | |||
گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند. | |||
تفسير | |||
- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمههاى بىشعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مىافتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بىسابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفتهاند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 559 | |||
گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفتهاند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمههاى بىروحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چارهجوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 560 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) | |||
در جواب ابراهيم گفتند: ما يافتيم پدران خود را که از براي اينکه بتها و تمثالها عبادت و پرستش ميكردند، و اينکه جواب را به تمام انبياء حتي خاتم انبياء ميدادند که تقليد آباء سلف آنها بود، و مسأله تقليد در باب اصول دين حتّي از علماء أعلام جايز نيست و معني ندارد بالأخصّ در باب توحيد بايد از روي دليل و برهان و منطق يقين پيدا كرد. | |||
و امّا در فروع اگر از ضروريات باشد يا دليل قطعي عقلي يا شرعي بر طبقش | |||
جلد 13 - صفحه 194 | |||
قائم باشد آنهم تقليد ندارد. بلي در أحكامي که باب علم منسدّ باشد بايد يا به اجتهاد دست آورد يا احتياط نمود و بر كساني که قوه اجتهاد ندارند تقليد كنند آنهم با شرائط زيادي که بايد مقلّد بفتح مجتهد مطلق باشد تقليد متجزّي جايز نيست، عادل باشد تقليد فاسق يا غير معلوم العدالة جايز نيست، كثير السهو و النّسيان نباشد، از طريقه مألوفه خارج نباشد بلكه بعضي اعلميت را هم شرط دانسته اگر چه دليلي ندارد و تشخيص اعلم هم نوعا ميسور نيست. | |||
(قالُوا): مشركين (وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِينَ): از زمان آدم تا زمان نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمّد (ص) در هر طبقه مشركين بسيار بودند و اكثريت با آنها بود و مؤمنين در قلّت بلكه غايت قلّت بودند، و بقول عوام دين آبائي و أجدادي خود را رها نميكنيم و لو بر خلاف آن هزار معجزه و دليل اقامه شود، و امروز قضيّه نحوه ديگر شده تقليد اروپا و كفّار رواج پيدا كرده و دست از دين حقّه که پدران و اجداد آنها داشتند برداشته و آنها را كهنه پرست و امّل شناخته. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 53)- ولی بت پرستان هیچ گونه جوابی در برابر این منطق گویا نداشتند جز این که مطلب را از خود ردّ کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا «گفتند: ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش میکنند» و ما به سنت نیاکانمان وفا داریم (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۶: | خط ۲۰۲: | ||
[[رده:تقلید از اجداد]][[رده:تأثیرپذیرى انسان]][[رده:تاریخ بت پرستى]][[رده:آثار تعصب]][[رده:آثار تقلید کورکورانه]][[رده:تقلید کورکورانه]][[رده:ناپسندى تقلید کورکورانه]][[رده:نقش جامعه]][[رده:نقش خانواده]][[رده:تاریخ شرک]][[رده:اهمیت برهان در عقیده]][[رده:تقلید در عقیده]][[رده:آثار بت پرستى اجداد قوم ابراهیم]][[رده:بت پرستى اجداد قوم ابراهیم]][[رده:بت پرستى قوم ابراهیم]][[رده:بى منطقى بت پرستى قوم ابراهیم]][[رده:بى منطقى شرک قوم ابراهیم]][[رده:تاریخ قوم ابراهیم]][[رده:تقلید قوم ابراهیم]][[رده:شرک قوم ابراهیم]][[رده:عوامل بت پرستى قوم ابراهیم]][[رده:عوامل گمراهى]] | [[رده:تقلید از اجداد]][[رده:تأثیرپذیرى انسان]][[رده:تاریخ بت پرستى]][[رده:آثار تعصب]][[رده:آثار تقلید کورکورانه]][[رده:تقلید کورکورانه]][[رده:ناپسندى تقلید کورکورانه]][[رده:نقش جامعه]][[رده:نقش خانواده]][[رده:تاریخ شرک]][[رده:اهمیت برهان در عقیده]][[رده:تقلید در عقیده]][[رده:آثار بت پرستى اجداد قوم ابراهیم]][[رده:بت پرستى اجداد قوم ابراهیم]][[رده:بت پرستى قوم ابراهیم]][[رده:بى منطقى بت پرستى قوم ابراهیم]][[رده:بى منطقى شرک قوم ابراهیم]][[رده:تاریخ قوم ابراهیم]][[رده:تقلید قوم ابراهیم]][[رده:شرک قوم ابراهیم]][[رده:عوامل بت پرستى قوم ابراهیم]][[رده:عوامل گمراهى]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الأنبياء ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الأنبياء ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 53 سوره أنبياء | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 53 سوره أنبياء,أنبياء 53,قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ,تقلید از اجداد,تأثیرپذیرى انسان,تاریخ بت پرستى,آثار تعصب,آثار تقلید کورکورانه,تقلید کورکورانه,ناپسندى تقلید کورکورانه,نقش جامعه,نقش خانواده,تاریخ شرک,اهمیت برهان در عقیده,تقلید در عقیده,آثار بت پرستى اجداد قوم ابراهیم,بت پرستى اجداد قوم ابراهیم,بت پرستى قوم ابراهیم,بى منطقى بت پرستى قوم ابراهیم,بى منطقى شرک قوم ابراهیم,تاریخ قوم ابراهیم,تقلید قوم ابراهیم,شرک قوم ابراهیم,عوامل بت پرستى قوم ابراهیم,عوامل گمراهى,آیات قرآن سوره الأنبياء | |||
|description=قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۴
کپی متن آیه |
---|
قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ |
ترجمه
الأنبياء ٥٢ | آیه ٥٣ | الأنبياء ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَجَدْنَا»: دیدهایم و یافتهایم. «آبَآءَ»: پدران. مراد نیاکان و گذشتگان است.
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه نامگذاری «تورات» به «فرقان»، «ضياء» و «ذكر»
- مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است
- مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود
- ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را
- محاجّه ابراهیم «ع» با قوم خود، بعد از شكستن بت ها
- تنبّه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم «ع»
- سرد و سالم شدن آتش براى ابراهيم «ع»، به امرتكوينى خداى تعالى
- مراد از هدايت در آیه: «وَ جَعَلنَاهم أئمّةً یَهدُونَ بِأمرنا»، رساندن به مقصد است
- بحث روايتى: (روایاتی در باره به آتش افکندن ابراهیم«ع»)
- چند روايت راجع به اين كه خداوند امامت را در ابراهيم «ع» و ذرّيه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ «53»
(آنان در پاسخ) گفتند: ما پدرانمان را بر پرستش آنها يافتهايم!
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53)
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ: گفتند يافتيم پدران خود را مر بتان را پرستندگان و ما اقتدا به آنها نموديم. بدين كلام اقرار نمودند به تقليد پدران، زيرا نيافتند حجتى و برهانى بر پرستش آنان الّا پيروى پدران. و همين دليل است بر گمراهى آنان، زيرا تقليد در اصول دين البته مذموم و مردود است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)
ترجمه
- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان
چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان
گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان
گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان
گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان
و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه
جلد 3 صفحه 558
براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان
پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند
گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران
گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم
گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.
تفسير
- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمههاى بىشعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مىافتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بىسابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفتهاند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و
جلد 3 صفحه 559
گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفتهاند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمههاى بىروحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چارهجوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.
جلد 3 صفحه 560
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53)
در جواب ابراهيم گفتند: ما يافتيم پدران خود را که از براي اينکه بتها و تمثالها عبادت و پرستش ميكردند، و اينکه جواب را به تمام انبياء حتي خاتم انبياء ميدادند که تقليد آباء سلف آنها بود، و مسأله تقليد در باب اصول دين حتّي از علماء أعلام جايز نيست و معني ندارد بالأخصّ در باب توحيد بايد از روي دليل و برهان و منطق يقين پيدا كرد.
و امّا در فروع اگر از ضروريات باشد يا دليل قطعي عقلي يا شرعي بر طبقش
جلد 13 - صفحه 194
قائم باشد آنهم تقليد ندارد. بلي در أحكامي که باب علم منسدّ باشد بايد يا به اجتهاد دست آورد يا احتياط نمود و بر كساني که قوه اجتهاد ندارند تقليد كنند آنهم با شرائط زيادي که بايد مقلّد بفتح مجتهد مطلق باشد تقليد متجزّي جايز نيست، عادل باشد تقليد فاسق يا غير معلوم العدالة جايز نيست، كثير السهو و النّسيان نباشد، از طريقه مألوفه خارج نباشد بلكه بعضي اعلميت را هم شرط دانسته اگر چه دليلي ندارد و تشخيص اعلم هم نوعا ميسور نيست.
(قالُوا): مشركين (وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِينَ): از زمان آدم تا زمان نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمّد (ص) در هر طبقه مشركين بسيار بودند و اكثريت با آنها بود و مؤمنين در قلّت بلكه غايت قلّت بودند، و بقول عوام دين آبائي و أجدادي خود را رها نميكنيم و لو بر خلاف آن هزار معجزه و دليل اقامه شود، و امروز قضيّه نحوه ديگر شده تقليد اروپا و كفّار رواج پيدا كرده و دست از دين حقّه که پدران و اجداد آنها داشتند برداشته و آنها را كهنه پرست و امّل شناخته.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- ولی بت پرستان هیچ گونه جوابی در برابر این منطق گویا نداشتند جز این که مطلب را از خود ردّ کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا «گفتند: ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش میکنند» و ما به سنت نیاکانمان وفا داریم (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ).
نکات آیه
۱- بت پرستى اجداد و نیاکان، توجیه قوم ابراهیم در شرک و بت پرستى خویش (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )
۲- شرک و بت پرستى قوم ابراهیم، برهان و دلیل منطقى نداشت و صرفاً متکى بر تقلید کورکورانه از اجداد و نیاکان بود. (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین ) از این که مردم در پاسخ سؤال ابراهیم(ع) از علت پرستیدن بت ها، صرفاً پیروى از نیاکان و اجداد خود را مطرح ساختند، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۳- تقلید کورکورانه و پیروى بى دلیل از اجداد و نیاکان در مبانى دینى و اصول اعتقادى، امرى ناپسند و محکوم است. (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین ) آیه شریفه - به قرینه آیه بعد - که حضرت ابراهیم(ع) قومش را به دلیل بت پرستى، مردمى گمراه خواند - در مقام محکوم کردن و ردّ تقلید از نیاکان است.
۴- لزوم متکى ساختن مبانى دینى و اصول اعتقادى خود، بر دلیل و برهان قانع کننده (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین ) برداشت یاد شده از آن جا به دست مى آید که آیه شریفه، در مقام محکوم کردن کسانى است که پایه و اساس اعتقادهاى خود را بر تقلید کورکورانه از نیاکان خویش قرار دادند و در برابر سؤال از علت پذیرش شرک، هیچ دلیلى نیاوردند.
۵- شرک و بت پرستى در میان قوم ابراهیم، فراگیر و داراى پیشینه طولانى بود. (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )
۶- تعصب بر عقاید نیاکان و پیروى غیرآگاهانه از اجداد، عامل انحراف و گمراهى انسان ها است. (ما هذه التماثیل ... قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )
۷- تأثیرپذیرى انسان، از خانواده و جامعه خویش (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )
موضوعات مرتبط
- اجداد: تقلید از اجداد ۳، ۶
- انسان: تأثیرپذیرى انسان ۷
- بت پرستى: تاریخ بت پرستى ۵
- تعصب: آثار تعصب ۶
- تقلید: آثار تقلید کورکورانه ۶; تقلید کورکورانه ۲; ناپسندى تقلید کورکورانه ۳
- جامعه: نقش جامعه ۷
- خانواده: نقش خانواده ۷
- شرک: تاریخ شرک ۵
- عقیده: اهمیت برهان در عقیده ۴; تقلید در عقیده ۳
- قوم ابراهیم: آثار بت پرستى اجداد قوم ابراهیم ۱; بت پرستى اجداد قوم ابراهیم ۲; بت پرستى قوم ابراهیم ۵; بى منطقى بت پرستى قوم ابراهیم ۲; بى منطقى شرک قوم ابراهیم ۲; تاریخ قوم ابراهیم ۱، ۵; تقلید قوم ابراهیم ۱، ۲; شرک قوم ابراهیم ۵; عوامل بت پرستى قوم ابراهیم ۱
- گمراهى: عوامل گمراهى ۶
منابع