الإسراء ٤٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::انْظُر|انْظُرْ]] [[کلمه غیر ربط::انْظُر| ]] [[شامل این ریشه::نظر| ]][[ریشه غیر ربط::نظر| ]][[شامل این کلمه::کَيْف|کَيْفَ]] [[شامل این ریشه::کيف| ]][[شامل این کلمه::ضَرَبُوا|ضَرَبُوا]] [[کلمه غیر ربط::ضَرَبُوا| ]] [[شامل این ریشه::ضرب| ]][[ریشه غیر ربط::ضرب| ]][[شامل این کلمه::لَک|لَکَ]] [[شامل این ریشه::ک| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این کلمه::الْأَمْثَال|الْأَمْثَالَ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَمْثَال| ]] [[شامل این ریشه::مثل| ]][[ریشه غیر ربط::مثل| ]][[شامل این کلمه::فَضَلّوا|فَضَلُّوا]] [[کلمه غیر ربط::فَضَلّوا| ]] [[شامل این ریشه::ضلل| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::فَلا|فَلاَ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يَسْتَطِيعُون|يَسْتَطِيعُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يَسْتَطِيعُون| ]] [[شامل این ریشه::طوع| ]][[ریشه غیر ربط::طوع| ]][[شامل این کلمه::سَبِيلا|سَبِيلاً]] [[کلمه غیر ربط::سَبِيلا| ]] [[شامل این ریشه::سبل| ]][[ریشه غیر ربط::سبل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::انْظُر|انْظُرْ]] [[کلمه غیر ربط::انْظُر| ]] [[شامل این ریشه::نظر| ]][[ریشه غیر ربط::نظر| ]][[شامل این کلمه::کَيْف|کَيْفَ]] [[شامل این ریشه::کيف| ]][[شامل این کلمه::ضَرَبُوا|ضَرَبُوا]] [[کلمه غیر ربط::ضَرَبُوا| ]] [[شامل این ریشه::ضرب| ]][[ریشه غیر ربط::ضرب| ]][[شامل این کلمه::لَک|لَکَ]] [[شامل این ریشه::ک| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این کلمه::الْأَمْثَال|الْأَمْثَالَ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَمْثَال| ]] [[شامل این ریشه::مثل| ]][[ریشه غیر ربط::مثل| ]][[شامل این کلمه::فَضَلّوا|فَضَلُّوا]] [[کلمه غیر ربط::فَضَلّوا| ]] [[شامل این ریشه::ضلل| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::فَلا|فَلاَ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يَسْتَطِيعُون|يَسْتَطِيعُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يَسْتَطِيعُون| ]] [[شامل این ریشه::طوع| ]][[ریشه غیر ربط::طوع| ]][[شامل این کلمه::سَبِيلا|سَبِيلاً]] [[کلمه غیر ربط::سَبِيلا| ]] [[شامل این ریشه::سبل| ]][[ریشه غیر ربط::سبل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|انْظُرْ کَيْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=بنگر چگونه برای تو مَثَلها زدند؛ تا گمراه شدند؛ پس توان (رفتن) راهی (به سوی حق) را ندارند. | |-|صادقی تهرانی=بنگر چگونه برای تو مَثَلها زدند؛ تا گمراه شدند؛ پس توان (رفتن) راهی (به سوی حق) را ندارند. | ||
|-|معزی=بنگر چگونه زدند برایت مثَلها را پس گم شدند پس نمیتوانند راهی را | |-|معزی=بنگر چگونه زدند برایت مثَلها را پس گم شدند پس نمیتوانند راهی را | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Note what they compared you to. They are lost, and unable to find a way.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/017048.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/017048.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الإسراء | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::48|٤٨]] | قبلی = الإسراء ٤٧ | بعدی = الإسراء ٤٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الإسراء | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::48|٤٨]] | قبلی = الإسراء ٤٧ | بعدی = الإسراء ٤٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link95 | آيات ۴۰ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link96 | تصريف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link95 | آيات ۴۰ - ۵۵ سوره إسراء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link97 | با | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link96 | تصريف و تنوع آیات قرآن، به منظور متذكر شدن شنوندگان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link98 | احتجاجى با | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link97 | با اين كه ثمره تصريف آيات، ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات چه بوده است؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link99 | تقرير استدلال بر نفى شرك براى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link98 | احتجاجى با مشركان، در نفى شريك براى خداوند متعال]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link100 | تسبيح سنگ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link99 | تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link100 | تسبيح سنگ و چوب، به چه معناست؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link103 | تسبيح همه موجودات، تسبيح حقيقى و قالى است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link103 | تسبيح همه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link104 | وجود موجودات، هم حمد خدا و هم تسبيح اوست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link104 | وجود | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link106 | وجوه مختلفى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link108 | پاسخ خداوند، به استبعاد مشركان، نسبت به مسأله معاد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link106 | وجوه مختلفى كه در معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link109 | امر به خوش زبانى و ادب در کلام و پرهیز از درشتگويى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link110 | سعادت و شقاوت هر كس، بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link108 | پاسخ | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link109 | امر به خوش زبانى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link110 | سعادت | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link111 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link111 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link113 | توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link113 | توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link114 | چند روايت درباره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link114 | چند روايت درباره «بِسمِ اللّهِ الرَّحمِان الرَّحِيم»]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link45 | آيه ۴۵ - ۴۸]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link45 | آيه ۴۵ - ۴۸]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link46 | تفسير: ]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link46 | تفسير: ]] | ||
خط ۶۲: | خط ۶۸: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link53 | ۶ - چرا نسبت مسحور به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دادند؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link53 | ۶ - چرا نسبت مسحور به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دادند؟]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link54 | ۷ - وحشت مشركان از نداى توحيد]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۹#link54 | ۷ - وحشت مشركان از نداى توحيد]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا «48» | |||
(اى پيامبر!) بنگر كه چگونه براى تو مثلها زدند و در نتيجه گمراه شدند، پس نمىتوانند راه حقّ را بيابند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- پيامبر صلى الله عليه و آله و رهبران دينى ومؤمنين، بايد از شيوه تبليغات دشمن آگاه باشند. | |||
«انْظُرْ كَيْفَ» | |||
2- هم براى اثبات حق، هم براى مكدّر ساختن حقايق، مىتوان از مثال و تمثيل استفاده كرد. «كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ» 3- آنان كه براى رد كردن دين، منطق ندارند، با مثل زدن، به پيامبر بدگويى و او را تحقير مىكنند. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ» | |||
4- توهين به رهبران الهى، عامل گمراهى است. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا» | |||
5- گمراهى انسانها به تدريج حاصل مىشود، اوّل گرفتار توهين وضربالمثل نابجا مىشود، آنگاه به انحراف، سپس به بنبست مىرسد. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا» | |||
6- كفر، سرانجامى ندارد. كفّار با بهرهگيرى از انواع تهمت ومثلها براى ضربهزدن به اسلام، بازهم موفّق نشدند. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 72 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48) | |||
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ: بنگر اى پيغمبر كه براى تو مثلها زدند و گفتند در باره تو تشبيههاى مختلف: بعضى ساحر، جمعى شاعر، گروهى كاهن، | |||
جلد 7 - صفحه 389 | |||
و برخى مجنون پنداشتند. فَضَلُّوا: پس گمراه گشتند از حق به سبب اين نسبتها و راه هدايت و هادى آن را نشناختند. فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا: پس توانائى ندارند راهى را بيابند و حيله بدست آرند براى تكذيب تو، بلكه متحير و سرگشتهاند در كار تو، و نتوانند مردم را منع كنند از پيروى تو، و عاجزند از اثبات مدعاى خود. | |||
يا معنى آنكه گمراه شدند از صراط مستقيم و دين قويم، پس نيابند راهى به سوى آن بعد از آنكه به سوء اختيار خود گمراه گشتند و حق را پيروى نكردند. | |||
تنبيه: اين مطلب محقق است كه هرگاه مزاج انسانى از اعتدال حقيقى و عقد ايمانى خارج شد، ناچار قلب، مريض، و به مرور ايام بدون معالجه، باعث ازدياد تا به مرتبهاى كه به كلى از شنيدن كلمات حق تنفر پيدا كند؛ چنانچه آيه شريفه حال اين جماعت را هويدا سازد كه به محض استماع كلمه توحيد، فرار مىكردند. ايضا به سبب كثرت شنيدن باطل و لغو، استماع حق را اساطير و سحر و شعر مىپنداشتند، و اگر به گوش قلبى و وجهه حقى استماع مىنمودند، هرآينه آيات الهى و مواعظ قرآنى را در مىيافتند. | |||
پس قاعده كليّه است كه: وقتى ذكر و فكر و ديدن و شنيدن شخص، مصروف به باطل شد، كلمات حقه و نصايح شافيه را كراهت و بىميل و بتدريج تنفر حاصل آيد. و اين مرض مسرى مهلك در هر عصرى انتشار، به حدى كه شنيدن و خواندن سخنان باطل و كتب ضاله و مقالات بيهوده را به دستورات علمى و عملى آيات قرآن و سنت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مقدم دارند، و فرامين سبحانى را بقدر تعليقه دوستى، وقر و اهميتى ندهند. | |||
در احياء العلوم غزالى: از جمله فرمايشات الهى در تورات آنكه فرمايد: اى بنده من، آيا شرم نكنى از من هرگاه نوشته از بعض دوستان تو آيد در اثناء راه، پس به كنار روى و مىنشينى به جهت آن، و مىخوانى و تأمل نمائى كلمات آن را به طورى كه هيچ چيز آن فوت نشود؛ و اين كتاب من است كه نازل نمودم به تو، نگاه كن چقدر تفصيل دادم براى تو در آنچه بسيار تكرار نمودم آن را تا تأمل كنى حدّ آن را. و تو معرض هستى از آن، يا من بىوقرتر هستم از بعض | |||
جلد 7 - صفحه 390 | |||
دوستانت؟ اى بنده من، مىنشيند نزد تو دوست تو، پس مواجه او نشينى، و به تمام قلب توجه به او دارى، و اگر كسى تكلم كند يا كارى تو را مشغول سازد از صحبت او، اشاره كنى كه باز دار؛ و آگاه شو كه من در اين هنگام نظر عنايت، و با تو تكلم نمايم، و تو اعراض كنى از من به قلب خود، يعنى اعتنا به كلام من نكنى، آيا ذات احديت مرا از بعض دوستان خود كمتر و پستتر قرار دهى؟! | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (45) وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (46) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (47) انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48) | |||
ترجمه | |||
و چون بخوانى قرآن را قرار دهيم ميان تو و ميان آنانكه ايمان نميآورند بروز باز پسين حجابى پوشيده | |||
و قرار دهيم بر دلهاشان پوششها كه مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و چون ياد كنى پروردگار خود را در قرآن يكتا بر گردند به پشتهاشان رمندگان | |||
ما داناتريم براهى كه گوش ميدهند بآن راه هنگاميكه گوش ميدهند بجانب تو و هنگاميكه آنها راز گويانند آنگاه كه گويند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرديرا سحر كرده شده | |||
بنگر چگونه زدند براى تو مثلها را پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى. | |||
تفسير | |||
گفتهاند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود و نماز ميخواند در حول كعبه معظمه جمعى از اهل شرك از قبيل ابو سفيان و ابو جهل و نضر بن حرث و امّ جميل زن ابو لهب آنحضرت را اذيّت و آزار مينمودند و سنگ ميزدند لذا خداوند | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 364 | |||
حجابى قرار داد بين آنحضرت و آنها كه نه او را مىديدند و نه حجاب را پس آن حجاب هم ساتر بود و هم مستور و بنابراين حاجت نيست كه گفته شود اسم مفعول بمعناى فاعل و داراى ستر است چنانچه گفته شده است و اين از قدرت خداوند عجيب نيست كه مستبعد باشد و بعضى گفتهاند اين در شب بوده كه صداى حضرت را مىشنيدند و نميتوانستند او را پيدا كنند و بعضى حجاب را معنوى و كنايه از بعد آنها از مقام فهم و استماع آيات الهى دانستهاند كه عبارت از خذلان و منسوب بخداوند است چنانچه فرموده و قرار داديم بر دلهاشان پوششها كه مانع شود از فهم معانى قرآن و در كوشهاشان سنگينى كه باز دارد آنها را از شنيدن صوت آن بسمع قبول در نتيجه تعصّب و عناد و ترك تفكّر و تدبر خودشان كه مستحق اين عقوبت شدند و شهادت ميدهد باين كورى و كرى باطنى حقيقى ناشى از سوء سريرت و خبث طينت آنها كه چون نام خداوند را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن بتنهائى بدون انضمام با سامى معبودهاى باطلشان ميبرد بر ميگردند به پشتهاشان از روى تنفر با آنكه رمندگان باشند چون نفور جمع نافر است و حال از فاعل ولّوا و بعضى آنرا مصدر دانستهاند بر خلاف متعارف و گفتهاند معناى كلام آنستكه نفرت ميكنند نفرت كردنى و اين كاشف از كمال عناد و تنفر آنها از طريق رشاد است و از چند روايت از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه اين تنفر و فرار از اهل شرك و نفاق در وقتى بروز مينمود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهر ببسم اللّه الرّحمن الرّحيم ميفرمود در نماز و غيره در هر حال خداوند داناتر است از هركس حتى از خود كفّار كه بچه سبب و غرض گوش ميدهند بقرآن از لهو و استهزاء و غيرها در وقتى كه گوش ميدهند بقرائت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در وقتى كه زير گوشى سخن ميگويند با يكديگر هنگاميكه ميگويند متابعت نميكنيد شما مگر مرديرا كه سحر كرده و ديوانه شده و بسى جاى تعجّب است از حال كسانيكه شخص اوّل عالم امكان و عقل كلّ را مسحور و ساحر و كاهن و شاعر و ديوانه خوانند و باينها تشبيه نمايند و براى او اين مثلها را بزنند پس گمراه شوند از دين حقّ و نتوانند راهى بآن براى خودشان تهيه نمايند و بعضى مسحور را بمعناى ساحر دانستهاند و اين بعيد است بحسب لفظ و قريب است بحسب معنى و نجوى ظاهرا اسم مصدر است و بر متلبّس اطلاق ميشود خواه مفرد باشد خواه جمع. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 365 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
انظُر كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمثالَ فَضَلُّوا فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلاً (48) | |||
نظر كن ببين که چگونه نسبت بشما مثلهايي ميزنند پس اينها گمراه شدند پس از آن استطاعت ندارند که راهي بحق پيدا كنند انظر بنظر باطني و قلبي که درك كني و از مقصد آنها با خبر شوي كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمثالَ از اينکه نسبتها و افتراءات که بتو نسبت ميدادند پس اينها گمراه شدند و ديگر قابل هدايت نيستند فضلوا عناد و عصبيت و خباثت و ملعنت آنها بجايي رسيده. | |||
فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلًا چنانچه غرق ضلالت شدند که هيچ راهي از براي آنها نيست و ديگر قابل هدايت نيستند (بگذار تا بميرند در عين خود پرستي) بعين مثل اينها مثل قوم انبياء سلف است قوم نوح هود صالح لوط شعيب موسي که هر معجزه مشاهده كنند حمل بر سحر كنند و هر چه موعظه و نصيحت بآنها شود عقب سر مياندازند بلكه در مقام اذيت و ظلم بانبياء و مؤمنين برميآيند و بالاخره خود را بهلاكت و عذاب ابدي مياندازند و مقهور و منكوب ميشوند. | |||
265 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
اشاره | |||
(آیه 48) | |||
شأن نزول: | |||
«ابن عباس» میگوید: ابو سفیان و ابو جهل و غیر آنها گاهی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میآمدند و به سخنان او گوش فرا میدادند، روزی یکی از آنها به دیگران گفت: اصلا من نمیفهمم محمّد چه میگوید؟ فقط میبینم لبهای او حرکت میکند ولی ابو سفیان گفت: فکر میکنم بعضی از سخنانش حق است، أبو جهل اظهار داشت او دیوانه است، و ابو لهب اضافه کرد: او کاهن است، دیگری گفت: او شاعر است و به دنبال این سخنان ناموزون و نسبتهای ناروا آیه نازل گشت. | |||
تفسیر: | |||
در این آیه باز روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، ضمن عبارت کوتاهی پاسخ دندانشکنی به این گروه گمراه میدهد و میگوید: «بنگر چگونه برای تو مثل میزنند (یکی ساحرت میخواند دیگری مسحور، یکی کاهن و دیگری مجنون) و از همین رو آنها گمراه شدهاند و قدرت پیدا کردن راه حق را ندارند» (انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا). | |||
نه این که راه ناپیدا باشد و چهره حق مخفی بلکه آنها چشم بینا ندارند، و عقل و خرد خود را به خاطر بغض و جهل و تعصب و لجاج از کار انداختهاند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۱۰۰: | خط ۲۲۸: | ||
[[رده:اوامر خدا]][[رده:اهمیت توطئه دشمنان]][[رده:هوشیارى در برابر دشمنان]][[رده:آثار دشمنى کافران]][[رده:تهمتهاى کافران]][[رده:عوامل گمراهى کافران]][[رده:فلسفه مثالهاى کافران]][[رده:ناکامى کافران]][[رده:مسؤولیت مؤمنان]][[رده:آثار تهمت به محمد]][[رده:آثار گمراهى دشمنان محمد]][[رده:توطئه دشمنان محمد]][[رده:تهمت به محمد]][[رده:روش برخورد دشمنان محمد]][[رده:مسؤولیت محمد]][[رده:ناکامى دشمنان محمد]][[رده:هدایت ناپذیرى دشمنان محمد]][[رده:هوشیارى در برابر دشمنان محمد]][[رده:هوشیارى محمد]][[رده:هوشیارى در برابر مشرکان]][[رده:آثار گمراهى مشرکان مکه]][[رده:هدایت ناپذیرى مشرکان مکه]] | [[رده:اوامر خدا]][[رده:اهمیت توطئه دشمنان]][[رده:هوشیارى در برابر دشمنان]][[رده:آثار دشمنى کافران]][[رده:تهمتهاى کافران]][[رده:عوامل گمراهى کافران]][[رده:فلسفه مثالهاى کافران]][[رده:ناکامى کافران]][[رده:مسؤولیت مؤمنان]][[رده:آثار تهمت به محمد]][[رده:آثار گمراهى دشمنان محمد]][[رده:توطئه دشمنان محمد]][[رده:تهمت به محمد]][[رده:روش برخورد دشمنان محمد]][[رده:مسؤولیت محمد]][[رده:ناکامى دشمنان محمد]][[رده:هدایت ناپذیرى دشمنان محمد]][[رده:هوشیارى در برابر دشمنان محمد]][[رده:هوشیارى محمد]][[رده:هوشیارى در برابر مشرکان]][[رده:آثار گمراهى مشرکان مکه]][[رده:هدایت ناپذیرى مشرکان مکه]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الإسراء ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الإسراء ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 48 سوره إسراء | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 48 سوره إسراء,إسراء 48,انْظُرْ کَيْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً,اوامر خدا,اهمیت توطئه دشمنان,هوشیارى در برابر دشمنان,آثار دشمنى کافران,تهمتهاى کافران,عوامل گمراهى کافران,فلسفه مثالهاى کافران,ناکامى کافران,مسؤولیت مؤمنان,آثار تهمت به محمد,آثار گمراهى دشمنان محمد,توطئه دشمنان محمد,تهمت به محمد,روش برخورد دشمنان محمد,مسؤولیت محمد,ناکامى دشمنان محمد,هدایت ناپذیرى دشمنان محمد,هوشیارى در برابر دشمنان محمد,هوشیارى محمد,هوشیارى در برابر مشرکان,آثار گمراهى مشرکان مکه,هدایت ناپذیرى مشرکان مکه,آیات قرآن سوره الإسراء | |||
|description=انْظُرْ کَيْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۳ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۳
کپی متن آیه |
---|
انْظُرْ کَيْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً |
ترجمه
الإسراء ٤٧ | آیه ٤٨ | الإسراء ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ»: برای تو مثلها میزنند. مراد نسبتهای دروغین همچون ساحر و شاعر و کاهن و مجنون و غیره است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ... (۰) وَ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ... (۰) إِنْ هٰذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ (۰)
تفسیر
- آيات ۴۰ - ۵۵ سوره إسراء
- تصريف و تنوع آیات قرآن، به منظور متذكر شدن شنوندگان
- با اين كه ثمره تصريف آيات، ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات چه بوده است؟
- احتجاجى با مشركان، در نفى شريك براى خداوند متعال
- تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى
- تسبيح سنگ و چوب، به چه معناست؟
- تسبيح همه موجودات، تسبيح حقيقى و قالى است
- وجود موجودات، هم حمد خدا و هم تسبيح اوست
- وجوه مختلفى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته شده است
- پاسخ خداوند، به استبعاد مشركان، نسبت به مسأله معاد
- امر به خوش زبانى و ادب در کلام و پرهیز از درشتگويى
- سعادت و شقاوت هر كس، بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود
- بحث روايتى
- توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است
- چند روايت درباره «بِسمِ اللّهِ الرَّحمِان الرَّحِيم»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا «48»
(اى پيامبر!) بنگر كه چگونه براى تو مثلها زدند و در نتيجه گمراه شدند، پس نمىتوانند راه حقّ را بيابند.
پیام ها
1- پيامبر صلى الله عليه و آله و رهبران دينى ومؤمنين، بايد از شيوه تبليغات دشمن آگاه باشند.
«انْظُرْ كَيْفَ»
2- هم براى اثبات حق، هم براى مكدّر ساختن حقايق، مىتوان از مثال و تمثيل استفاده كرد. «كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ» 3- آنان كه براى رد كردن دين، منطق ندارند، با مثل زدن، به پيامبر بدگويى و او را تحقير مىكنند. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ»
4- توهين به رهبران الهى، عامل گمراهى است. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا»
5- گمراهى انسانها به تدريج حاصل مىشود، اوّل گرفتار توهين وضربالمثل نابجا مىشود، آنگاه به انحراف، سپس به بنبست مىرسد. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا»
6- كفر، سرانجامى ندارد. كفّار با بهرهگيرى از انواع تهمت ومثلها براى ضربهزدن به اسلام، بازهم موفّق نشدند. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 72
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ: بنگر اى پيغمبر كه براى تو مثلها زدند و گفتند در باره تو تشبيههاى مختلف: بعضى ساحر، جمعى شاعر، گروهى كاهن،
جلد 7 - صفحه 389
و برخى مجنون پنداشتند. فَضَلُّوا: پس گمراه گشتند از حق به سبب اين نسبتها و راه هدايت و هادى آن را نشناختند. فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا: پس توانائى ندارند راهى را بيابند و حيله بدست آرند براى تكذيب تو، بلكه متحير و سرگشتهاند در كار تو، و نتوانند مردم را منع كنند از پيروى تو، و عاجزند از اثبات مدعاى خود.
يا معنى آنكه گمراه شدند از صراط مستقيم و دين قويم، پس نيابند راهى به سوى آن بعد از آنكه به سوء اختيار خود گمراه گشتند و حق را پيروى نكردند.
تنبيه: اين مطلب محقق است كه هرگاه مزاج انسانى از اعتدال حقيقى و عقد ايمانى خارج شد، ناچار قلب، مريض، و به مرور ايام بدون معالجه، باعث ازدياد تا به مرتبهاى كه به كلى از شنيدن كلمات حق تنفر پيدا كند؛ چنانچه آيه شريفه حال اين جماعت را هويدا سازد كه به محض استماع كلمه توحيد، فرار مىكردند. ايضا به سبب كثرت شنيدن باطل و لغو، استماع حق را اساطير و سحر و شعر مىپنداشتند، و اگر به گوش قلبى و وجهه حقى استماع مىنمودند، هرآينه آيات الهى و مواعظ قرآنى را در مىيافتند.
پس قاعده كليّه است كه: وقتى ذكر و فكر و ديدن و شنيدن شخص، مصروف به باطل شد، كلمات حقه و نصايح شافيه را كراهت و بىميل و بتدريج تنفر حاصل آيد. و اين مرض مسرى مهلك در هر عصرى انتشار، به حدى كه شنيدن و خواندن سخنان باطل و كتب ضاله و مقالات بيهوده را به دستورات علمى و عملى آيات قرآن و سنت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مقدم دارند، و فرامين سبحانى را بقدر تعليقه دوستى، وقر و اهميتى ندهند.
در احياء العلوم غزالى: از جمله فرمايشات الهى در تورات آنكه فرمايد: اى بنده من، آيا شرم نكنى از من هرگاه نوشته از بعض دوستان تو آيد در اثناء راه، پس به كنار روى و مىنشينى به جهت آن، و مىخوانى و تأمل نمائى كلمات آن را به طورى كه هيچ چيز آن فوت نشود؛ و اين كتاب من است كه نازل نمودم به تو، نگاه كن چقدر تفصيل دادم براى تو در آنچه بسيار تكرار نمودم آن را تا تأمل كنى حدّ آن را. و تو معرض هستى از آن، يا من بىوقرتر هستم از بعض
جلد 7 - صفحه 390
دوستانت؟ اى بنده من، مىنشيند نزد تو دوست تو، پس مواجه او نشينى، و به تمام قلب توجه به او دارى، و اگر كسى تكلم كند يا كارى تو را مشغول سازد از صحبت او، اشاره كنى كه باز دار؛ و آگاه شو كه من در اين هنگام نظر عنايت، و با تو تكلم نمايم، و تو اعراض كنى از من به قلب خود، يعنى اعتنا به كلام من نكنى، آيا ذات احديت مرا از بعض دوستان خود كمتر و پستتر قرار دهى؟!
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (45) وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (46) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (47) انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)
ترجمه
و چون بخوانى قرآن را قرار دهيم ميان تو و ميان آنانكه ايمان نميآورند بروز باز پسين حجابى پوشيده
و قرار دهيم بر دلهاشان پوششها كه مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و چون ياد كنى پروردگار خود را در قرآن يكتا بر گردند به پشتهاشان رمندگان
ما داناتريم براهى كه گوش ميدهند بآن راه هنگاميكه گوش ميدهند بجانب تو و هنگاميكه آنها راز گويانند آنگاه كه گويند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرديرا سحر كرده شده
بنگر چگونه زدند براى تو مثلها را پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى.
تفسير
گفتهاند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود و نماز ميخواند در حول كعبه معظمه جمعى از اهل شرك از قبيل ابو سفيان و ابو جهل و نضر بن حرث و امّ جميل زن ابو لهب آنحضرت را اذيّت و آزار مينمودند و سنگ ميزدند لذا خداوند
جلد 3 صفحه 364
حجابى قرار داد بين آنحضرت و آنها كه نه او را مىديدند و نه حجاب را پس آن حجاب هم ساتر بود و هم مستور و بنابراين حاجت نيست كه گفته شود اسم مفعول بمعناى فاعل و داراى ستر است چنانچه گفته شده است و اين از قدرت خداوند عجيب نيست كه مستبعد باشد و بعضى گفتهاند اين در شب بوده كه صداى حضرت را مىشنيدند و نميتوانستند او را پيدا كنند و بعضى حجاب را معنوى و كنايه از بعد آنها از مقام فهم و استماع آيات الهى دانستهاند كه عبارت از خذلان و منسوب بخداوند است چنانچه فرموده و قرار داديم بر دلهاشان پوششها كه مانع شود از فهم معانى قرآن و در كوشهاشان سنگينى كه باز دارد آنها را از شنيدن صوت آن بسمع قبول در نتيجه تعصّب و عناد و ترك تفكّر و تدبر خودشان كه مستحق اين عقوبت شدند و شهادت ميدهد باين كورى و كرى باطنى حقيقى ناشى از سوء سريرت و خبث طينت آنها كه چون نام خداوند را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن بتنهائى بدون انضمام با سامى معبودهاى باطلشان ميبرد بر ميگردند به پشتهاشان از روى تنفر با آنكه رمندگان باشند چون نفور جمع نافر است و حال از فاعل ولّوا و بعضى آنرا مصدر دانستهاند بر خلاف متعارف و گفتهاند معناى كلام آنستكه نفرت ميكنند نفرت كردنى و اين كاشف از كمال عناد و تنفر آنها از طريق رشاد است و از چند روايت از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه اين تنفر و فرار از اهل شرك و نفاق در وقتى بروز مينمود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهر ببسم اللّه الرّحمن الرّحيم ميفرمود در نماز و غيره در هر حال خداوند داناتر است از هركس حتى از خود كفّار كه بچه سبب و غرض گوش ميدهند بقرآن از لهو و استهزاء و غيرها در وقتى كه گوش ميدهند بقرائت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در وقتى كه زير گوشى سخن ميگويند با يكديگر هنگاميكه ميگويند متابعت نميكنيد شما مگر مرديرا كه سحر كرده و ديوانه شده و بسى جاى تعجّب است از حال كسانيكه شخص اوّل عالم امكان و عقل كلّ را مسحور و ساحر و كاهن و شاعر و ديوانه خوانند و باينها تشبيه نمايند و براى او اين مثلها را بزنند پس گمراه شوند از دين حقّ و نتوانند راهى بآن براى خودشان تهيه نمايند و بعضى مسحور را بمعناى ساحر دانستهاند و اين بعيد است بحسب لفظ و قريب است بحسب معنى و نجوى ظاهرا اسم مصدر است و بر متلبّس اطلاق ميشود خواه مفرد باشد خواه جمع.
جلد 3 صفحه 365
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
انظُر كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمثالَ فَضَلُّوا فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)
نظر كن ببين که چگونه نسبت بشما مثلهايي ميزنند پس اينها گمراه شدند پس از آن استطاعت ندارند که راهي بحق پيدا كنند انظر بنظر باطني و قلبي که درك كني و از مقصد آنها با خبر شوي كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمثالَ از اينکه نسبتها و افتراءات که بتو نسبت ميدادند پس اينها گمراه شدند و ديگر قابل هدايت نيستند فضلوا عناد و عصبيت و خباثت و ملعنت آنها بجايي رسيده.
فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلًا چنانچه غرق ضلالت شدند که هيچ راهي از براي آنها نيست و ديگر قابل هدايت نيستند (بگذار تا بميرند در عين خود پرستي) بعين مثل اينها مثل قوم انبياء سلف است قوم نوح هود صالح لوط شعيب موسي که هر معجزه مشاهده كنند حمل بر سحر كنند و هر چه موعظه و نصيحت بآنها شود عقب سر مياندازند بلكه در مقام اذيت و ظلم بانبياء و مؤمنين برميآيند و بالاخره خود را بهلاكت و عذاب ابدي مياندازند و مقهور و منكوب ميشوند.
265
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 48)
شأن نزول:
«ابن عباس» میگوید: ابو سفیان و ابو جهل و غیر آنها گاهی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میآمدند و به سخنان او گوش فرا میدادند، روزی یکی از آنها به دیگران گفت: اصلا من نمیفهمم محمّد چه میگوید؟ فقط میبینم لبهای او حرکت میکند ولی ابو سفیان گفت: فکر میکنم بعضی از سخنانش حق است، أبو جهل اظهار داشت او دیوانه است، و ابو لهب اضافه کرد: او کاهن است، دیگری گفت: او شاعر است و به دنبال این سخنان ناموزون و نسبتهای ناروا آیه نازل گشت.
تفسیر:
در این آیه باز روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، ضمن عبارت کوتاهی پاسخ دندانشکنی به این گروه گمراه میدهد و میگوید: «بنگر چگونه برای تو مثل میزنند (یکی ساحرت میخواند دیگری مسحور، یکی کاهن و دیگری مجنون) و از همین رو آنها گمراه شدهاند و قدرت پیدا کردن راه حق را ندارند» (انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا).
نه این که راه ناپیدا باشد و چهره حق مخفی بلکه آنها چشم بینا ندارند، و عقل و خرد خود را به خاطر بغض و جهل و تعصب و لجاج از کار انداختهاند.
نکات آیه
۱- مأموریت پیامبر(ص) از جانب خداوند براى نگرشى کنجکاوانه و دقیق به اتهامات و شگردهاى تبلیغى مشرکان و دشمنان خویش (انظر کیف ضربوا لک الأمثال) جمله «ضربوا لک الأمثال» در زبان عرب به معناى «شبهوک بالأشیاء» استعمال مى شود; یعنى، تو را به چیزهایى تشبیه مى کنند و مراد از آن - به قرینه آیه قبل - نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و ... به پیامبر(ص) است.
۲- مؤمنان، باید به شگردهاى تبلیغى دشمنان، توجه لازم را داشته باشند. (انظر کیف ضربوا لک الأمثال)
۳- مخالفت و عنادورزى کافران با پیامبر(ص)، با تمثیل و توصیفهاى ناروا، در پى دارنده گمراهى علاج ناپذیر براى آنان (کیف ضربوا لک الأمثال فضلّوا فلایستطیعون سبیلاً) برداشت فوق بنابراین است که مراد از «سبیلاً» راه هدایت باشد.
۴- گمراهى مشرکان مخالف پیامبر(ص) در مکه، به حدى بود که آنان زمینه هدایت را از دست داده بودند. (فضلّوا فلایستطیعون سبیلاً) «فلایستطیعون» تفریع بر «ضلّوا» است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدایت براى آنان است.
۵- کافران، على رغم به کار بردن شگردها و اتهامهاى مختلف براى جلوگیرى از گسترش پیام پیامبر(ص)، هرگز موفق به آن نشدند. (انظر کیف ضربوا لک الأمثال فضلّوا فلایستطیعون سبیلاً) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که مقصود از «ناتوانى کافران از راه یابى» نیافتن چاره و راهى براى مسدود کردن پیام آن حضرت باشد.
موضوعات مرتبط
- خدا: اوامر خدا ۱
- دشمنان: اهمیت توطئه دشمنان ۲; هوشیارى در برابر دشمنان ۲
- کافران: آثار دشمنى کافران ۳; تهمتهاى کافران ۵; عوامل گمراهى کافران ۳; فلسفه مثالهاى کافران ۳; ناکامى کافران ۵
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۲
- محمد(ص): آثار تهمت به محمد(ص) ۳; آثار گمراهى دشمنان محمد(ص) ۴; توطئه دشمنان محمد(ص) ۱; تهمت به محمد(ص) ۵; روش برخورد دشمنان محمد(ص) ۳; مسؤولیت محمد(ص) ۱; ناکامى دشمنان محمد(ص) ۵; هدایت ناپذیرى دشمنان محمد(ص) ۴; هوشیارى در برابر دشمنان محمد(ص) ۱; هوشیارى محمد(ص) ۱
- مشرکان: هوشیارى در برابر مشرکان ۱
- مشرکان مکه: آثار گمراهى مشرکان مکه ۴; هدایت ناپذیرى مشرکان مکه ۴
منابع