الكهف ٩٢: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::ثُم|ثُمَ]] [[شامل این ریشه::ثم| ]][[شامل این کلمه::أَتْبَع|أَتْبَعَ]] [[کلمه غیر ربط::أَتْبَع| ]] [[شامل این ریشه::تبع| ]][[ریشه غیر ربط::تبع| ]][[شامل این کلمه::سَبَبا|سَبَباً]] [[کلمه غیر ربط::سَبَبا| ]] [[شامل این ریشه::سبب| ]][[ریشه غیر ربط::سبب| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::ثُم|ثُمَ]] [[شامل این ریشه::ثم| ]][[شامل این کلمه::أَتْبَع|أَتْبَعَ]] [[کلمه غیر ربط::أَتْبَع| ]] [[شامل این ریشه::تبع| ]][[ریشه غیر ربط::تبع| ]][[شامل این کلمه::سَبَبا|سَبَباً]] [[کلمه غیر ربط::سَبَبا| ]] [[شامل این ریشه::سبب| ]][[ریشه غیر ربط::سبب| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|ثُمَ أَتْبَعَ سَبَباً | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=سپس وسیلهای (دیگر) را [:از] پی [:خود] آورد. | |-|صادقی تهرانی=سپس وسیلهای (دیگر) را [:از] پی [:خود] آورد. | ||
|-|معزی=پس پیروی کرد وسیلتی را | |-|معزی=پس پیروی کرد وسیلتی را | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Then he pursued a course.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/018092.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/018092.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::92|٩٢]] | قبلی = الكهف ٩١ | بعدی = الكهف ٩٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف = }} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۲۳: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ -۱۰۲ سوره كهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link335 | ظالمان را عذاب مى كنيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى «عين حَمِئَة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link336 | ساختن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link335 | ظالمان را عذاب مى كنيم و برای مؤمنان نیکوکار، جزاى حُسنى است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link336 | ساختن سدّ، به وسيله ذوالقرنين]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link338 | وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link338 | وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link339 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link339 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link340 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link340 | اختلافات متعدد، در روايات مربوط به ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link341 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link341 | دو روايت از اميرمؤمنان «ع»، درباره ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link342 | حديثى از امام صادق | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link342 | حديثى از امام صادق «ع»، درباره آفتاب و طلوع و غروب آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link343 | رواياتى در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link343 | رواياتى در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link344 | بحثى قرآنى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link344 | بحثى قرآنى و تاريخى، پيرامون داستان ذوالقرنين، در چند فصل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link345 | ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link345 | ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link346 | ۲ - داستان ذوالقرنين | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link346 | ۲ - داستان ذوالقرنين و سدّ و يأجوج و مأجوج، از نظر تاريخ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link347 | ۳- ذوالقرنين كيست | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link347 | ۳- ذوالقرنين كيست و سدّش كجاست؟ ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link348 | نظر بعضى كه ذوالقرنين | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link348 | ردّ نظر بعضى كه ذوالقرنين را، همان اسكندر مقدونى دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link349 | نظر جمعى از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link349 | نظر جمعى از مورخان، كه ذوالقرنين را مردى از ملوك يمن دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link350 | سخن بعضى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link350 | سخن بعضى که ذوالقرنین را، كورش، پادشاه هخامنشى، و يأجوج و مأجوج را ، اقوام مغول دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | نظر مفسران و مورخان، پيرامون قوم يأجوج و مأجوج]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۹#link160 | آيه ۹۲ - ۹۸]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۹#link160 | آيه ۹۲ - ۹۸]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۹#link161 | تفسير: ]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۹#link161 | تفسير: ]] | ||
خط ۵۱: | خط ۶۱: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۷۰#link165 | ۳ - سد ذو القرنين كجاست ؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۷۰#link165 | ۳ - سد ذو القرنين كجاست ؟]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۷۰#link166 | ۴ - ياجوج و ماجوج كيانند؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۷۰#link166 | ۴ - ياجوج و ماجوج كيانند؟]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) | |||
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً: پس پيروى كرد ذو القرنين راهى را كه ميان شمال و جنوب است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96) | |||
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97) قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98) | |||
ترجمه | |||
پس توسل جست بوسيلهاى | |||
تا وقتى كه رسيد بميانه دو كوه يافت در پيش آن دو، گروهى را كه نزديك نبود كه بفهمند گفتارى را | |||
گفتند اى ذو القرنين همانا يأجوج و مأجوج فساد كنندگانند در زمين پس آيا قرار دهيم براى تو نقدينهاى بشرط آنكه بنا كنى ميان ما و ميان آنها سدّى | |||
گفت آنچه تمكّن داد مرا در آن پروردگارم بهتر است پس كمك كنيد مرا بقوّت بازو تا بنا كنم ميان شما و ميان آنها سدّ بزرگى | |||
بياوريد نزد من قطعههاى آهن را تا وقتى كه برابر شد ميانه دو جانب آن دو كوه گفت بدميد تا وقتى كه گرداند آنرا آتش گفت بياوريد نزد من تا بريزم بر آن مس گداخته را | |||
پس نتوانستند كه بالا روند آنرا و نتوانستند بسازند براى آن نقبى | |||
گفت اين رحمتى است از پروردگار من پس وقتى كه بيايد وعده پروردگار من ميگرداند آنرا زمين هموار و بوده است وعده پروردگار من درست و راست. | |||
تفسير | |||
جناب ذو القرنين بعد از فراغت از امر مغرب و مشرق گفتهاند اراده جانب شمال را نمود و از جنوب رهسپار شد تا رسيد بفاصله ميان دو كوه شمالى و | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 452 | |||
عياشى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه بجانب تاريكى متوجّه شد و شايد مراد توجّه بقطب شمال باشد در ششماهى كه شب است و اينكه از آن دو كوه تعبير بسدّين شده بملاحظه آنستكه كوه سدّ طبيعى است و كلمه سد بر آن اطلاق ميشود و بعضى سد بضم قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد و بعدا هم ميان آن دو كوه مسدود شد بسد ذو القرنين پس تمامى سد شدند و چون بآن مكان رسيد ديد جماعتى را كه بزودى كلام احديرا نمىفهميدند چون زبان مخصوصى داشتند غير از زبان همه و بايد با زحمت مقاصد را بآنها فهماند و بذو القرنين عرضه داشتند در پشت اين دو كوه دو طائفه منزل دارند بنام يأجوج و مأجوج كه گفتهاند آن دو دو قبيله از اولاد يافث بن نوح عليه السّلام بودند و در روايت علل از امام هادى عليه السّلام تأييد شده و بعضى يأجوج و مأجوج بالف قرائت نمودهاند در هر حال گفتند اين دو قبيله فساد ميكنند در زمين ما بقتل و غارت و تخريب بيوت و اتلاف زروع و اينمعنى در روايت عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد شده و آيا ممكن است ما از اموال خودمان مبلغى خارج و تقديم كنيم و در مقابل آن شما در ميان اين دو كوه سدّى بنا كنيد كه فاصله شود ميان ما و آنها و نتوانند ديگر باراضى ما تجاوز نمايند و بعضى بجاى خرجا خراجا قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد چون ظاهرا ميخواستند مقرّرى ساليانهاى بدهند نه يكدفعه و فرق بين خرج و خراج بدفعى و تدريجى است و ذو القرنين بالهام الهى يا قرائن متوجّه شد و فهميد سخن آنها را و جواب فرمود آنچه را خداوند در آن بمن تمكّن داده از مال و ملك بهتر است از خرج يا خراجيكه شما يكدفعه يا ساليانه بمن بدهيد ولى شما كمك بدنى كنيد با من بكارگرى و حمل و نقل لوازم سدّ تا من ميان شما و آنها سدّ محكم بزرگى بنا نمايم بياوريد نزد من قطعات آهن بزرگ از مراكز يا معادنى كه دارم و آنها آوردند و چيدند ميان آن دو كوه تا وقتى كه مساوى شد با دو جانب آن دو كوه ذو القرنين بكار گران فرمود بدميد در كورههاى آتش يا دمهاى زيادى كه براى گداخته نمودن آن آهنها تهيّه شده بود و آنها اطاعت كردند و دميدند تا وقتى كه تمام آنقطعات آهن چيده شده، گرديد مانند يكپارچه آتش سوزان فرمود بياوريد نزد من مس تا بريزم بر آن قطعات آهن چيده شده مس گداخته را و آنها اطاعت نمودند و ذو القرنين سدّ | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 453 | |||
را با تمام رسانيد و ديوارى شد كه سنگ و آجرش آهن بود و گلش مس گداخته پس يأجوج و مأجوج ديگر نتوانستند از آن بالا روند براى بلندى و صافى آن و نتوانستند در زير آن نقبى بزنند براى زيادى قطر و استحكام آن گفتهاند پى ديوار را بقدرى كنده بودند كه به آب رسيده بود و ذو القرنين گفت اين موفقيّت و تمكن ما از بناى چنين سدّى رحمت و فضلى بود از خداوند بر بندگانش كه از شرّ يأجوج و مأجوج ايمن شدند تا دامنه قيامت ولى چون موعد مقرر حقّ كه قيامت كبرى است برسد خداوند آنرا منهدم و پراكنده و با خاك يكسان و زمين صاف هموار كند و بعضى دكّا قرائت نمودهاند بدون مدّ و همزه و بنابراين مصدر فعلى است كه جعله دلالت بر آن نموده يعنى دكّه دكّا و بقرائت مدّ و همزه صفت موصوف مقدّر است يعنى ارضا دكّاء و مسلّم است كه وعده خداوند حق و واقع بوده و خواهد بود عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در قول خداوند اجعل بينكم و بينهم ردما كه آن تقيّه است كه دشمنان خدا نميتوانند از آن بالا روند و نميتوانند براى آن نقبى بزنند و حيلهاى انديشند و آن سدّ محكم و حصن حصين است براى محفوظ ماندن شما از تعدّيات آنها و چون وعده خداوند برسد و امام عليه السّلام از پس پرده غيبت ظاهر گردد تقيّه از بين ميرود و سد مدكوك ميگردد و آن روز انتقام كشيدن شما است از دشمنان خدا و قمّى ره فرموده كه خداوند پيش از روز قيامت در آخر- الزّمان آن سد را منهدم فرمايد و يأجوج و مأجوج بيرون آيند و مردم را بخورند و از بعضى روايات استفاده ميشود كه آنها خلق مخصوصى هستند كه بر حسب شكل و هيئت و قد و قامت و اعضاء و جوارح با بشر عادى تفاوت فاحشى دارند و بعد از ملائكه خلقى بزيادى آنها نيست و هر مردى از آنها تا هزار پسر صلبى خود را نه بيند نميميرد و يك اقليم از اقاليم دنيا مخصوص بآنها است و بيرون آمدن آنها از پشت سد و اختلاطشان بسائر خلق از علائم قيامت است. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 454 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ أَتبَعَ سَبَباً (92) | |||
پس از سير از مغرب زمين تا مشرق زمين در اطراف مملكت سير و گردش داشت که از حالات تمام بندهگان و اوضاع آنها خبر پيدا كند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 92)- سدّ ذو القرنین چگونه ساخته شد؟ در اینجا به یکی دیگر از سفرهای ذو القرنین اشاره کرده، میگوید: «بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمی که در اختیار داشت بهره گرفت» (ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۹: | خط ۱۷۳: | ||
[[رده:امکانات ذوالقرنین]][[رده:ذوالقرنین در شمال]][[رده:سومین مسافرت ذوالقرنین]][[رده:علم ذوالقرنین]][[رده:فضایل ذوالقرنین]][[رده:قصه ذوالقرنین]][[رده:گسترش حکومت ذوالقرنین]][[رده:محدوده مسافرت ذوالقرنین]][[رده:مسافرت ذوالقرنین]] | [[رده:امکانات ذوالقرنین]][[رده:ذوالقرنین در شمال]][[رده:سومین مسافرت ذوالقرنین]][[رده:علم ذوالقرنین]][[رده:فضایل ذوالقرنین]][[رده:قصه ذوالقرنین]][[رده:گسترش حکومت ذوالقرنین]][[رده:محدوده مسافرت ذوالقرنین]][[رده:مسافرت ذوالقرنین]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الكهف ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الكهف ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 92 سوره كهف | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 92 سوره كهف,كهف 92,ثُمَ أَتْبَعَ سَبَباً,امکانات ذوالقرنین,ذوالقرنین در شمال,سومین مسافرت ذوالقرنین,علم ذوالقرنین,فضایل ذوالقرنین,قصه ذوالقرنین,گسترش حکومت ذوالقرنین,محدوده مسافرت ذوالقرنین,مسافرت ذوالقرنین,آیات قرآن سوره الكهف | |||
|description=ثُمَ أَتْبَعَ سَبَباً | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۸
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ أَتْبَعَ سَبَباً |
ترجمه
الكهف ٩١ | آیه ٩٢ | الكهف ٩٣ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۸۳ -۱۰۲ سوره كهف
- معناى «عين حَمِئَة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن
- ظالمان را عذاب مى كنيم و برای مؤمنان نیکوکار، جزاى حُسنى است
- ساختن سدّ، به وسيله ذوالقرنين
- وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده
- بحث روايتى
- اختلافات متعدد، در روايات مربوط به ذوالقرنين
- دو روايت از اميرمؤمنان «ع»، درباره ذوالقرنين
- حديثى از امام صادق «ع»، درباره آفتاب و طلوع و غروب آن
- رواياتى در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين
- بحثى قرآنى و تاريخى، پيرامون داستان ذوالقرنين، در چند فصل
- ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن
- ۲ - داستان ذوالقرنين و سدّ و يأجوج و مأجوج، از نظر تاريخ
- ۳- ذوالقرنين كيست و سدّش كجاست؟
- ردّ نظر بعضى كه ذوالقرنين را، همان اسكندر مقدونى دانسته اند
- نظر جمعى از مورخان، كه ذوالقرنين را مردى از ملوك يمن دانسته اند
- سخن بعضى که ذوالقرنین را، كورش، پادشاه هخامنشى، و يأجوج و مأجوج را ، اقوام مغول دانسته اند
- نظر مفسران و مورخان، پيرامون قوم يأجوج و مأجوج
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً: پس پيروى كرد ذو القرنين راهى را كه ميان شمال و جنوب است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97) قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)
ترجمه
پس توسل جست بوسيلهاى
تا وقتى كه رسيد بميانه دو كوه يافت در پيش آن دو، گروهى را كه نزديك نبود كه بفهمند گفتارى را
گفتند اى ذو القرنين همانا يأجوج و مأجوج فساد كنندگانند در زمين پس آيا قرار دهيم براى تو نقدينهاى بشرط آنكه بنا كنى ميان ما و ميان آنها سدّى
گفت آنچه تمكّن داد مرا در آن پروردگارم بهتر است پس كمك كنيد مرا بقوّت بازو تا بنا كنم ميان شما و ميان آنها سدّ بزرگى
بياوريد نزد من قطعههاى آهن را تا وقتى كه برابر شد ميانه دو جانب آن دو كوه گفت بدميد تا وقتى كه گرداند آنرا آتش گفت بياوريد نزد من تا بريزم بر آن مس گداخته را
پس نتوانستند كه بالا روند آنرا و نتوانستند بسازند براى آن نقبى
گفت اين رحمتى است از پروردگار من پس وقتى كه بيايد وعده پروردگار من ميگرداند آنرا زمين هموار و بوده است وعده پروردگار من درست و راست.
تفسير
جناب ذو القرنين بعد از فراغت از امر مغرب و مشرق گفتهاند اراده جانب شمال را نمود و از جنوب رهسپار شد تا رسيد بفاصله ميان دو كوه شمالى و
جلد 3 صفحه 452
عياشى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه بجانب تاريكى متوجّه شد و شايد مراد توجّه بقطب شمال باشد در ششماهى كه شب است و اينكه از آن دو كوه تعبير بسدّين شده بملاحظه آنستكه كوه سدّ طبيعى است و كلمه سد بر آن اطلاق ميشود و بعضى سد بضم قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد و بعدا هم ميان آن دو كوه مسدود شد بسد ذو القرنين پس تمامى سد شدند و چون بآن مكان رسيد ديد جماعتى را كه بزودى كلام احديرا نمىفهميدند چون زبان مخصوصى داشتند غير از زبان همه و بايد با زحمت مقاصد را بآنها فهماند و بذو القرنين عرضه داشتند در پشت اين دو كوه دو طائفه منزل دارند بنام يأجوج و مأجوج كه گفتهاند آن دو دو قبيله از اولاد يافث بن نوح عليه السّلام بودند و در روايت علل از امام هادى عليه السّلام تأييد شده و بعضى يأجوج و مأجوج بالف قرائت نمودهاند در هر حال گفتند اين دو قبيله فساد ميكنند در زمين ما بقتل و غارت و تخريب بيوت و اتلاف زروع و اينمعنى در روايت عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد شده و آيا ممكن است ما از اموال خودمان مبلغى خارج و تقديم كنيم و در مقابل آن شما در ميان اين دو كوه سدّى بنا كنيد كه فاصله شود ميان ما و آنها و نتوانند ديگر باراضى ما تجاوز نمايند و بعضى بجاى خرجا خراجا قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد چون ظاهرا ميخواستند مقرّرى ساليانهاى بدهند نه يكدفعه و فرق بين خرج و خراج بدفعى و تدريجى است و ذو القرنين بالهام الهى يا قرائن متوجّه شد و فهميد سخن آنها را و جواب فرمود آنچه را خداوند در آن بمن تمكّن داده از مال و ملك بهتر است از خرج يا خراجيكه شما يكدفعه يا ساليانه بمن بدهيد ولى شما كمك بدنى كنيد با من بكارگرى و حمل و نقل لوازم سدّ تا من ميان شما و آنها سدّ محكم بزرگى بنا نمايم بياوريد نزد من قطعات آهن بزرگ از مراكز يا معادنى كه دارم و آنها آوردند و چيدند ميان آن دو كوه تا وقتى كه مساوى شد با دو جانب آن دو كوه ذو القرنين بكار گران فرمود بدميد در كورههاى آتش يا دمهاى زيادى كه براى گداخته نمودن آن آهنها تهيّه شده بود و آنها اطاعت كردند و دميدند تا وقتى كه تمام آنقطعات آهن چيده شده، گرديد مانند يكپارچه آتش سوزان فرمود بياوريد نزد من مس تا بريزم بر آن قطعات آهن چيده شده مس گداخته را و آنها اطاعت نمودند و ذو القرنين سدّ
جلد 3 صفحه 453
را با تمام رسانيد و ديوارى شد كه سنگ و آجرش آهن بود و گلش مس گداخته پس يأجوج و مأجوج ديگر نتوانستند از آن بالا روند براى بلندى و صافى آن و نتوانستند در زير آن نقبى بزنند براى زيادى قطر و استحكام آن گفتهاند پى ديوار را بقدرى كنده بودند كه به آب رسيده بود و ذو القرنين گفت اين موفقيّت و تمكن ما از بناى چنين سدّى رحمت و فضلى بود از خداوند بر بندگانش كه از شرّ يأجوج و مأجوج ايمن شدند تا دامنه قيامت ولى چون موعد مقرر حقّ كه قيامت كبرى است برسد خداوند آنرا منهدم و پراكنده و با خاك يكسان و زمين صاف هموار كند و بعضى دكّا قرائت نمودهاند بدون مدّ و همزه و بنابراين مصدر فعلى است كه جعله دلالت بر آن نموده يعنى دكّه دكّا و بقرائت مدّ و همزه صفت موصوف مقدّر است يعنى ارضا دكّاء و مسلّم است كه وعده خداوند حق و واقع بوده و خواهد بود عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در قول خداوند اجعل بينكم و بينهم ردما كه آن تقيّه است كه دشمنان خدا نميتوانند از آن بالا روند و نميتوانند براى آن نقبى بزنند و حيلهاى انديشند و آن سدّ محكم و حصن حصين است براى محفوظ ماندن شما از تعدّيات آنها و چون وعده خداوند برسد و امام عليه السّلام از پس پرده غيبت ظاهر گردد تقيّه از بين ميرود و سد مدكوك ميگردد و آن روز انتقام كشيدن شما است از دشمنان خدا و قمّى ره فرموده كه خداوند پيش از روز قيامت در آخر- الزّمان آن سد را منهدم فرمايد و يأجوج و مأجوج بيرون آيند و مردم را بخورند و از بعضى روايات استفاده ميشود كه آنها خلق مخصوصى هستند كه بر حسب شكل و هيئت و قد و قامت و اعضاء و جوارح با بشر عادى تفاوت فاحشى دارند و بعد از ملائكه خلقى بزيادى آنها نيست و هر مردى از آنها تا هزار پسر صلبى خود را نه بيند نميميرد و يك اقليم از اقاليم دنيا مخصوص بآنها است و بيرون آمدن آنها از پشت سد و اختلاطشان بسائر خلق از علائم قيامت است.
جلد 3 صفحه 454
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ أَتبَعَ سَبَباً (92)
پس از سير از مغرب زمين تا مشرق زمين در اطراف مملكت سير و گردش داشت که از حالات تمام بندهگان و اوضاع آنها خبر پيدا كند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 92)- سدّ ذو القرنین چگونه ساخته شد؟ در اینجا به یکی دیگر از سفرهای ذو القرنین اشاره کرده، میگوید: «بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمی که در اختیار داشت بهره گرفت» (ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً).
نکات آیه
۱- ذوالقرنین، از برخى امکانات خویش، براى حرکت در جهات مختلف زمین، بهره مى گرفت. (ثمّ أتبع سببًا) سومین مسیر ذى القرنین - به قرینه آیات قبل - به سمت مشرق و مغرب نبوده است، بنابراین، یا به سمت شمال یا جنوب سرزمین خویش به راه افتاده است.
۲- سومین حرکت و پیشروى ذوالقرنین به سمت شمال بوده است. * (ثمّ أتبع سببًا) چنان چه یأجوج و مأجوج، همان مغول و تاتار باشند، حرکت ذى القرنین به سمت شمال بوده است.
۳- ذوالقرنین، از دانش استفاده از اسباب و ابزار در جهت گسترش حکومت خود، برخوردار بود. (ثمّ أتبع سببًا)
۴- پیشروى هاى ذوالقرنین در جهات مختلف زمین و جهانگیر بوده است. (ثمّ أتبع سببًا)
موضوعات مرتبط
- ذوالقرنین: امکانات ذوالقرنین ۱، ۳; ذوالقرنین در شمال ۲; سومین مسافرت ذوالقرنین ۲; علم ذوالقرنین ۳; فضایل ذوالقرنین ۳; قصه ذوالقرنین ۱، ۲، ۴; گسترش حکومت ذوالقرنین ۳; محدوده مسافرت ذوالقرنین ۴; مسافرت ذوالقرنین ۱
منابع