ریشه وضع: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه وضع‌ را به ریشه وضع منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
گذاشتن. مثل گذاشتن بار به زمين. [حج:2]. هر باردار بارش را مى‏گذارد. [رحمن:10].مراد از وضع چنانكه گفته‏اند ايجاد است مثل [آل عمران:96]. كه به معنى احداث و ساخته شدن است. *[توبه:47]. ايضاع به معنى سرعت در سير است. ظاهرا مراد از آن در آيه سرعت وضع است يعنى: اگر منافقان با شما به جنگ خارج مى‏شدند جز تباهى نمى‏افزودند و به سرعت در ميان شما منازعه و سستى مى‏افكندند و به شما فتنه آرزو مى‏كردند. موضع: مصدر ميمى و اسم مكان است [نساء:46]. از آنانكه يهودى شدند كلمات را از مواضع خود كنار و منحرف مى‏كنندرجوع شود به «حرف - تحريف» * [غاشيه:13-14]. در آن بهشت سريرهايى است بالا رفته و قدحهايى است گذاشته شده (دركنار چشمه‏ها و نحو آن )
گذاشتن. مثل گذاشتن بار به زمين. [حج:2]. هر باردار بارش را مى‏گذارد. [رحمن:10].مراد از وضع چنانكه گفته‏اند ايجاد است مثل [آل عمران:96]. كه به معنى احداث و ساخته شدن است. *[توبه:47]. ايضاع به معنى سرعت در سير است. ظاهرا مراد از آن در آيه سرعت وضع است يعنى: اگر منافقان با شما به جنگ خارج مى‏شدند جز تباهى نمى‏افزودند و به سرعت در ميان شما منازعه و سستى مى‏افكندند و به شما فتنه آرزو مى‏كردند. موضع: مصدر ميمى و اسم مكان است [نساء:46]. از آنانكه يهودى شدند كلمات را از مواضع خود كنار و منحرف مى‏كنندرجوع شود به «حرف - تحريف» * [غاشيه:13-14]. در آن بهشت سريرهايى است بالا رفته و قدحهايى است گذاشته شده (دركنار چشمه‏ها و نحو آن )
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ها:100, ه:93, من:84, ان:83, حمل:75, کم:75, ل:73, ما:72, ب:71, ک:59, هن:56, ف:56, عن:50, انث:47, لا:47, هم:45, علم:43, وزن:42, انن:42, قول:41, فى:36, کون:35, الله:34, الا:34, سمع:33, ربب:31, اله:30, على:30, رضع:29, کلم:29, حتى:29, ى:27, کتب:27, ثوب:27, رفع:26, بعد:26, حرف:26, وله:26, کره:26, اول:25, ليس:23, رئى:23, نا:23, کلل:23, قسط:22, جعل:22, وزر:22, ذکر:22, الذى:22, ارض:22, اتى:21, ا:21, يوم:21, ذات:21, ظلم:21, انس:21, وضع:21, غير:20, لم:19, لما:19, وعد:19, سمو:19, صلو:19, نمرق:19, اخذ:19, ظهر:19, صدر:18, خلل:18, زربيه:18, صفف:18, حين:18, خبث:18, بيت:18, انم:18, سلح:18, کوب:18, نسى:18, حرب:18, قوم:17, جىء:17, جنح:17, سرر:17, ثلث:17, فدى:17, فجر:17, خبل:17, مرض:17, حظظ:17, بثث:17, نور:16, جناح:16, اصر:16, شرک:16, عصو:16, اجل:16, طغو:16, بغى:16, خسر:16, سجد:16, وقى:15, نفق:15, شجر:15, جرى:15, او:15, عمر:15, برج:15, شرح:15, امم:15, فصل:15, فکه:15, حرم:15, کمم:15, حذر:15, نبو:15, ذلک:15, ذا:15, جرم:15, عصى:15, طغى:15, ويل:15, قبل:15, لن:15, هود:14, شفق:14, زيد:14, لو:14, شهد:14, مطر:14, نخل:14, حسب:14, قسو:14, طيب:14, غلل:14, نجم:14, انت:14, نقض:14, عين:14, فتن:14, يا:13, شهر:13, شىء:13, زعم:13, الذين:13, منن:13, ندو:13, بکة:13, ذهل:13, شرق:13, التى:13, زوج:13, مرر:13, هذا:13, زين:13, قضى:13, نظر:13, حيض:13, بل:12, ندى:12, نن:12, اذى:12, حسن:12, حنف:12, قلب:12, بين:12, برک:12, نصر:12, اللائى:11, نکح:11, حلل:11, هدى:11, رعى:11, عفف:11, عشو:11, اما:11, سکر:11, ولد:11, نفس:10, نکر:10, زيل:10, اخر:10, خرج:10, رجو:10, وسم:10, اذا:10, اين:10, ثمر:10, خير:10, ثم:10, وثق:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۹

تکرار در قرآن: ۲۶(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

گذاشتن. مثل گذاشتن بار به زمين. [حج:2]. هر باردار بارش را مى‏گذارد. [رحمن:10].مراد از وضع چنانكه گفته‏اند ايجاد است مثل [آل عمران:96]. كه به معنى احداث و ساخته شدن است. *[توبه:47]. ايضاع به معنى سرعت در سير است. ظاهرا مراد از آن در آيه سرعت وضع است يعنى: اگر منافقان با شما به جنگ خارج مى‏شدند جز تباهى نمى‏افزودند و به سرعت در ميان شما منازعه و سستى مى‏افكندند و به شما فتنه آرزو مى‏كردند. موضع: مصدر ميمى و اسم مكان است [نساء:46]. از آنانكه يهودى شدند كلمات را از مواضع خود كنار و منحرف مى‏كنندرجوع شود به «حرف - تحريف» * [غاشيه:13-14]. در آن بهشت سريرهايى است بالا رفته و قدحهايى است گذاشته شده (دركنار چشمه‏ها و نحو آن )

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
وَضَعَتْهَا ۱
وَضَعْتُهَا ۱
وَضَعَتْ‌ ۱
وُضِعَ‌ ۳
مَوَاضِعِهِ‌ ۳
تَضَعُوا ۱
يَضَعُ‌ ۱
لَأَوْضَعُوا ۱
نَضَعُ‌ ۱
تَضَعُ‌ ۳
تَضَعُونَ‌ ۱
يَضَعْنَ‌ ۳
وَضَعَتْهُ‌ ۱
تَضَعَ‌ ۱
وَضَعَ‌ ۱
وَضَعَهَا ۱
مَوْضُوعَةٌ ۱
وَضَعْنَا ۱

ریشه‌های مرتبط