۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
و در تفسير برهان، از مجمع البيان نقل كرده كه گفته: ثعلبى، به سند خود، از عدى بن حاتم روايت كرد كه گفت: من (وقتى براى اولين بار) حضور رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شرفیاب شدم، صليبى به گردنم آويزان بود. حضرت فرمود: عدى! آن چيزى كه به گردنت آويخته اى، دور بينداز. | و در تفسير برهان، از مجمع البيان نقل كرده كه گفته: ثعلبى، به سند خود، از عدى بن حاتم روايت كرد كه گفت: من (وقتى براى اولين بار) حضور رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شرفیاب شدم، صليبى به گردنم آويزان بود. حضرت فرمود: عدى! آن چيزى كه به گردنت آويخته اى، دور بينداز. | ||
==چند روايت در ذيل | ==چند روايت در ذيل آیه شریفه: «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه»== | ||
و در تفسير | و در تفسير برهان، از صدوق نقل كرده كه وى، به سند خود، از ابوبصير روايت كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام»، در تفسير آيه: «هُوَ الَّذِى أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِينِ الحَقّ...» فرمود: | ||
به خدا | به خدا سوگند، هنوز تأويل اين آيه نازل نشده و نخواهد شد، تا آن كه قائم «عليه السلام» خروج كند. وقتى او خروج كرد، ديگر هيچ كافر به خدا و منكر امامى باقى نمى ماند، مگر اين كه از خروج آن جناب ناراحت مى شود. (زيرا آن جناب عرصه را بر آنان چنان تنگ مى گيرد كه راه گريزى نمى يابند)، حتى اگر كافرى در دل سنگى پنهان شود، آن سنگ مى گويد: اى مؤمن! در دل من كافرى پنهان است، مرا بشكن و او را به قتل برسان. | ||
مؤلف : نظير اين روايت | مؤلف: نظير اين روايت را، عياشى، از ابى المقدام، از ابى جعفر «عليه السلام»، و نيز از سماعه، از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده، و همچنين طبرسى، مثل آن را، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده است. | ||
در تفسير قمى آمده كه اين | در تفسير قمى آمده كه: اين آيه، در باره قائم آل محمّد «صلى الله عليه و آله» نازل شده، و معناى اين كه در باره آن جناب نازل شده، اين است كه خروج آن جناب، تأويل اين آيه است، همچنان كه از روايت صدوق هم استفاده مى شد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۴۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۴۱ </center> | ||
و در | و در الدرّ المنثور است كه سعيد بن منصور و ابن منذر و بيهقى، در سنن خود، از جابر روايت كرده اند كه در تفسير آيه: «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» گفته است: | ||
معناى اين | معناى اين آيه، صورت وقوع به خود نمى گيرد، مگر وقتى كه هيچ يهودى و مسيحى و صاحب ملتى جز اسلام نماند، و نيز صورت نمى گيرد مگر وقتى كه گرگ و گوسفند، شير و گاو و انسان و مار با هم زندگى كنند و از يكديگر ايمن شوند، و نيز واقع نمى شود مگر وقتى كه هيچ موشى انبانى را سوراخ نكند و واقع نمى شود مگر وقتى كه جزيه به كلى لغو شود، و صليب ها شكسته و خوك ها كشته شوند، و اين وقتى است كه عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد. | ||
مؤلف : منظور از لغو | مؤلف: منظور از لغو جزيه، به قرينه صدر روايت، اين است كه موضوعى براى جزيه باقى نمى ماند. و اين كه اين روايت دلالت داشت بر اين كه در آن روز كفر و شركى در روى زمين باقى نمى ماند، معنایى است كه روايات ديگر نيز بر آن دلالت دارند. و همچنين روايات ديگرى هست كه آن ها نيز دلالت دارند بر اين كه مهدى «عج» بعد از ظهورش، جزيه را از اهل كتاب بر مى دارد. | ||
و چه بسا آيه شريفه | و چه بسا آيه شريفه: «وَ ألقَينَا بَينَهُمُ العَدَاوَةَ وَ البَغضَاءَ إلَى يَومِ القِيَامَة»، و آيه: «فَأغرَينَا بَينَهُمُ العَدَاوَةَ وَ البَغضَاءَ إلَى يَومِ القِيَامَة»، و آيات ديگرى كه در اين باره در مورد اهل كتاب نازل شده، اين روايت را تأييد كند، زيرا خالى از ظهور در اين نيست كه اهل كتاب تا روز قيامت باقى خواهند ماند، هر چند مى توان گفت كه اين آيات، كنايه از اين است كه تا ابد محبت و مودت از ميان اين گروه برخواهد خاست و ما در ذيل آيات مزبور، اين احتمال را داده و در پيرامون آن مطالبى گذرانديم. | ||
==رواياتى در ذيل آيه: «و الذين يكنزون الذهب والفضة...»== | ==رواياتى در ذيل آيه: «و الذين يكنزون الذهب والفضة...»== |
ویرایش