گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:
و چه بسا آيه شريفه: «وَ ألقَينَا بَينَهُمُ العَدَاوَةَ وَ البَغضَاءَ إلَى يَومِ القِيَامَة»، و آيه: «فَأغرَينَا بَينَهُمُ العَدَاوَةَ وَ البَغضَاءَ إلَى يَومِ القِيَامَة»، و آيات ديگرى كه در اين باره در مورد اهل كتاب نازل شده، اين روايت را تأييد كند، زيرا خالى از ظهور در اين نيست كه اهل كتاب تا روز قيامت باقى خواهند ماند، هر چند مى توان گفت كه اين آيات، كنايه از اين است كه تا ابد محبت و مودت از ميان اين گروه برخواهد خاست و ما در ذيل آيات مزبور، اين احتمال را داده و در پيرامون آن مطالبى گذرانديم.
و چه بسا آيه شريفه: «وَ ألقَينَا بَينَهُمُ العَدَاوَةَ وَ البَغضَاءَ إلَى يَومِ القِيَامَة»، و آيه: «فَأغرَينَا بَينَهُمُ العَدَاوَةَ وَ البَغضَاءَ إلَى يَومِ القِيَامَة»، و آيات ديگرى كه در اين باره در مورد اهل كتاب نازل شده، اين روايت را تأييد كند، زيرا خالى از ظهور در اين نيست كه اهل كتاب تا روز قيامت باقى خواهند ماند، هر چند مى توان گفت كه اين آيات، كنايه از اين است كه تا ابد محبت و مودت از ميان اين گروه برخواهد خاست و ما در ذيل آيات مزبور، اين احتمال را داده و در پيرامون آن مطالبى گذرانديم.


==رواياتى در ذيل آيه: «و الذين يكنزون الذهب والفضة...»==
==رواياتى در ذيل آيه: «وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ...»==
و نيز در الدر المنثور است كه ابن الضريس از علباء بن احمر روايت كرده كه عثمان بن عفان وقتى دستور داد قرآنهائى نوشته شود نويسندگان خواستند «واوى» را كه در سوره برائت در آيه «و الذين يكنزون الذهب و الفضه» هست بيندازند، ابى ذر گفت: «واو» را در جاى خود مى گذاريد يا شمشير بدوش بگيريم ، نويسندگان «واو» را دوباره به آيه ملحق كردند.
و نيز در الدرّ المنثور است كه: ابن الضريس، از علباء بن احمر روايت كرده كه عثمان بن عفان، وقتى دستور داد قرآن هایى نوشته شود، نويسندگان خواستند «واوى» را كه در سوره «برائت»، در آيه «وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ» هست، بيندازند، ابوذر گفت: «واو» را در جاى خود مى گذاريد، يا شمشير به دوش بگيريم، نويسندگان «واو» را دوباره به آيه ملحق كردند.


شيخ در امالى از جماعتى از ابى المفضل و از بقيه رجال سندش نقل كرده كه راوى گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بعد از آنكه آيه «و الذين يكنزون الذهب و الفضه و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم») نازل گرديد فرمود: مالى كه زكاتش داده شود كنز شمرده نمى شود اگر چه در زير هفت طبقه زمين باشد، و مالى كه زكاتش را ندهند كنز است هر چند در روى زمين باشد.
شيخ، در امالى، از جماعتى، از ابى المفضل، و از بقيه رجال سندش نقل كرده كه راوى گفت:  
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، بعد از آن كه آيه: «وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ ألِيم» نازل گرديد، فرمود: مالى كه زكاتش داده شود، كنز شمرده نمى شود، اگرچه در زير هفت طبقه زمين باشد، و مالى كه زكاتش را ندهند، كنز است، هر چند در روى زمين باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۴۲ </center>
مؤلف : در اين معنا روايت ديگرى در الدر المنثور از ابن عدى و خطيب از جابر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و همچنين بطرق ديگرى از ابن عباس و ديگران آمده است.
مؤلف: در اين معنا، روايت ديگرى، در الدرّ المنثور، از ابن عدى و خطيب، از جابر، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و همچنين به طرق ديگرى، از ابن عباس و ديگران آمده است.


و نيز در امالى به سند خود از امام صادق از پدرش امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه شخصى از آنجناب از درهم و دينار و وظيفه اى كه مردم در باره آن دارند پرسش نمود.  
و نيز، در امالى، به سند خود، از امام صادق، از پدرش امام باقر «عليهما السلام» روايت كرده كه: شخصى از آن جناب، از درهم و دينار و وظيفه اى كه مردم در باره آن دارند، پرسش نمود.  


حضرت فرمود: درهم و دينار مهرهاى خدا است كه خدا آنها را براى مصلحت خلق خود درست كرده تا بوسيله آن ، شوون زندگى و خواسته هايشان تامين شود، پس هر كه را از آن بهره بيشترى داد و او حق خدا را رعايت نمود و زكات آن را داد، خواسته خدا را انجام داده ، و هر كه را خداوند بهره بيشترى از درهم و دينار داد و او بخل ورزيد و حق خدا را نپرداخت و از آن خشت و گل روى هم گذاشت ، او از كسانى خواهد بود كه مستحق وعيد و تهديد حق تعالى و مشمول آيه «يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى به اجباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون» مى باشد.
حضرت فرمود: درهم و دينار، مهرهاى خدا است كه خدا، آن ها را براى مصلحت خلق خود درست كرده، تا به وسيله آن، شؤون زندگى و خواسته هايشان تأمين شود. پس هر كه را از آن بهره بيشترى داد و او حق خدا را رعايت نمود و زكات آن را داد، خواسته خدا را انجام داده، و هر كه را خداوند بهره بيشترى از درهم و دينار داد و او بخل ورزيد و حق خدا را نپرداخت و از آن خشت و گِل روى هم گذاشت، او از كسانى خواهد بود كه مستحق وعيد و تهديد حق تعالى و مشمول آيه: «يَومَ يُحمَى عَلَيهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكوَى بِهَا جِبَاهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هَذَا مَا كَنَزتُم لِأنفُسِكُم فَذُوقُوا مَا كُنتُم تَكنِزُونَ» مى باشد.


مؤلف : اين روايت آنچه را كه ما قبلا از خود آيه استفاده كرده بوديم تاييد مى كند.
مؤلف: اين روايت، آنچه را كه ما قبلا از خود آيه استفاده كرده بوديم، تأييد مى كند.


و در تفسير قمى آمده كه ابوذر غفارى در ايامى كه در شام بود همه روزه صبح به راه مى افتاد و در ميان مردم به صداى بلند فرياد مى زد: گنجينه داران بدانند كه روزى خواهد آمد كه آنقدر بر پيشانى و پشت و پهلوهايشان داغ مى گذارند كه درونهايشان از سوز آن خبردار شود.
و در تفسير قمى آمده كه: ابوذر غفارى، در ايامى كه در شام بود، همه روزه، صبح به راه مى افتاد و در ميان مردم به صداى بلند فرياد مى زد: گنجينه داران بدانند كه روزى خواهد آمد كه آن قدر بر پيشانى و پشت و پهلوهايشان داغ مى گذارند كه درون هايشان از سوز آن خبردار شود.


مؤلف: طبرسى در مجمع البيان وجه و علت اين را كه چرا از ميان همه اعضا پيشانى و پشت و پهلو ذكر شده از اين روايت چنين استفاده كرده است كه : منظور از داغ نهادن اين است كه حرارت آتش را بجوف آنان برسانند، و بهمين جهت پيشانى ايشان را داغ مى گذارند تا مغز سرشان بسوزش درآيد، و پشت و پهلو را داغ مى گذارند تا اندرونشان بسوزد.
مؤلف: طبرسى، در مجمع البيان، وجه و علت اين را كه چرا از ميان همه اعضا، پيشانى و پشت و پهلو ذكر شده، از اين روايت چنين استفاده كرده است كه: منظور از داغ نهادن اين است كه حرارت آتش را به جوف آنان برسانند، و به همين جهت، پيشانى ايشان را داغ مى گذارند تا مغز سرشان به سوزش درآيد، و پشت و پهلو را داغ مى گذارند، تا اندرون شان بسوزد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۴۳ </center>
و ممكن است كه قول طبرسى را بدين صورت تكميل نمود: بطورى كه از اخبار و پاره اى آيات برمى آيد صورت گنجينه داران در آن روز به طرف پشت قرار گرفته و در نتيجه از آن طرف صورت و پشت و پهلوهايشان را داغ مى گذارند.
و ممكن است كه قول طبرسى را بدين صورت تكميل نمود: به طورى كه از اخبار و پاره اى آيات بر مى آيد، صورت گنجينه داران در آن روز، به طرف پشت قرار گرفته و در نتيجه از آن طرف، صورت و پشت و پهلوهايشان را داغ مى گذارند.
 
و در الدرّ المنثور است كه عبدالرزاق، در كتاب مصنف، از ابوذر روايت كرده كه گفت: بشارت باد به گنجينه داران، به داغ در پيشانى و پشت و پهلويشان.


و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق در كتاب مصنف از ابوذر روايت كرده كه گفت : بشارت باد به گنجينه داران به داغ در پيشانى و پشت و پهلويشان .
و نيز، در همان كتاب آمده كه: ابن سعد و ابن ابى شيبه و بخارى و ابن ابى حاتم و ابوالشيخ و ابن مردويه، از زيد بن وهب روايت كرده اند كه گفت: من در ربذه، ابوذر غفارى را زيارت كردم، و از او پرسيدم: چرا در اين سرزمين منزل كرده اى؟


و نيز در همان كتاب آمده كه ابن سعد و ابن ابى شيبه و بخارى و ابن ابى حاتم و ابو الشيخ و ابن مردويه از زيد بن وهب روايت كرده اند كه گفت: من در ربذه ابوذر غفارى را زيارت كردم ، و از او پرسيدم چرا در اين سرزمين منزل كرده اى؟
فرمود: من در شام بودم و اين آيه را زياد مى خواندم: «وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّة وَ لَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ الله فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ ألِيم». معاويه مى گفت: اين آيه در باره ما مسلمانان نازل نشده، بلكه درباره اهل كتاب آمده است. من گفتم: خير چنين نيست، هم در باره ماست و هم در باره ايشان.


فرمود: من در شام بودم و اين آيه را زياد مى خواندم «و الذين يكنزون الذهب و الفضه و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم». معاويه مى گفت: اين آيه در باره ما مسلمانان نازل نشده ، بلكه درباره اهل كتاب آمده است ؛ من گفتم : خير چنين نيست ، هم در باره ماست و هم در باره ايشان.
و باز، در الدرّ المنثور است كه: مسلم و ابن مردويه، از احنف بن قيس روايت كرده اند كه گفت:


و باز در الدر المنثور است كه مسلم و ابن مردويه از احنف بن قيس ‍ روايت كرده اند كه گفت : ابوذر وارد شد و گفت : بشارت باد بر گنجينه داران به روزى كه داغ بر پيشانيشان بگذارند، آنچنان كه از پس گردنشان بيرون آيد، و بر پشتشان بگذارند آنچنان كه از پهلوهايشان سر درآورد. من پرسيدم اين چه تفسيرى است؟ گفت: من نمى گويم مگر آنچه را كه از پيغمبر ايشان شنيده ام.
ابوذر وارد شد و گفت: بشارت باد بر گنجينه داران، به روزى كه داغ بر پيشانی شان بگذارند، آن چنان كه از پس گردنشان بيرون آيد، و بر پشتشان بگذارند، آن چنان كه از پهلوهايشان سر درآورد. من پرسيدم: اين چه تفسيرى است؟ گفت: من نمى گويم، مگر آنچه را كه از پيغمبر ايشان شنيده ام.


و نيز در آن كتاب است كه احمد در كتاب زهد از ابى بكر بن منكدر روايت كرده كه گفت : حبيب بن سلمه در ايامى كه امير شام بود سيصد دينار براى ابوذر فرستاد و پيغام داد اين را در حوائج خود مصرف كن.  
و نيز، در آن كتاب است كه: احمد، در كتاب زهد، از ابوبكر بن منكدر روايت كرده كه گفت: حبيب بن سلمه، در ايامى كه امير شام بود، سيصد دينار براى ابوذر فرستاد و پيغام داد اين را در حوائج خود مصرف كن.  


ابوذر گفت: آن را بردار و برگردان ، آيا او كسى را از ما مغرورتر به خدا نيافت ؛ ما را سايه بانى كه در زير آن خود را از سرما و گرما بپوشانيم و سه تا گوسفند كه عصرها از صحرا بيايند و ما را از شير خود بهره مند سازند و كنيزى كه با خدمت خود بر ما منت گذارد بس است ، و من بدون تعارف از داشتن بيشتر از اين بيمناكم.
ابوذر گفت: آن را بردار و برگردان، آيا او كسى را از ما مغرورتر به خدا نيافت؛ ما را سايه بانى كه در زيرِ آن، خود را از سرما و گرما بپوشانيم، و سه تا گوسفند كه عصرها از صحرا بيايند و ما را از شير خود بهره مند سازند، و كنيزى كه با خدمت خود بر ما منت گذارد، بس است، و من بدون تعارف، از داشتن بيشتر از اين بيمناكم.




۱۶٬۹۹۹

ویرایش