گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۷: خط ۶۷:
«'''قَالُوا إِن يَسرِقْ فَقَدْ سرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ...'''»:
«'''قَالُوا إِن يَسرِقْ فَقَدْ سرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ...'''»:


گويندگان اين سخن همان برادران پدرى يوسف اند و بهمين جهت يوسف را به بنيامين نسبت داده گفتند اين بنيامين قبلا برادرى داشت ، و معنايش اينست كه برادران گفتند: اگر اين بنيامين امروز پيمانه پادشاه را دزديد، خيلى جاى تعجب نبوده . و از او بعيد نيست ، زيرا او قبلا برادرى داشت كه مرتكب دزدى شد، و چنين عملى از او نيز سرزد، پس اين دو برادر دزدى را از ناحيه مادر خود به ارث برده اند، و ما از ناحيه مادر از ايشان جدا هستيم.
گويندگان اين سخن، همان برادران پدرى يوسف اند و به همين جهت، يوسف را به بنيامين نسبت داده، گفتند: اين بنيامين قبلا برادرى داشت، و معنايش اين است كه برادران گفتند: اگر اين بنيامين امروز پيمانه پادشاه را دزديد، خيلى جاى تعجب نبوده و از او بعيد نيست. زيرا او قبلا برادرى داشت كه مرتكب دزدى شد، و چنين عملى از او نيز سر زد. پس اين دو برادر، دزدى را از ناحيه مادر خود به ارث برده اند، و ما از ناحيه مادر، از ايشان جدا هستيم.


و اين خود يكنوع تبرئه اى بوده كه برادران خود را بدان وسيله از دزدى تبرئه كردند، و ليكن غفلت ورزيدند از اينكه گفتارشان گفتار قبلى شانرا كه گفته بودند: «'''ما كنا سارقين '''» تكذيب مى كند، زيرا در آن كلام خود دزدى را بطور كلى از فرزندان يعقوب نفى كردند، و اگر اين نفى كليت نمى داشت ، جوابشان قانع كننده و صحيح نبود، ناگزير گفتار ديگرشان كه گفتند: «'''فقد سرق اخ له من قبل '''» مناقض با آن است ، و اين تناقض ‍ بر خواننده پوشيده نيست.
و اين، خود يك نوع تبرئه اى بوده كه برادران خود را بدان وسيله از دزدى تبرئه كردند، وليكن غفلت ورزيدند از اين كه گفتارشان، گفتار قبلى شان را كه گفته بودند: «مَا كُنَّا سَارِقِين» تكذيب مى كند. زيرا در آن كلام خود، دزدى را به طور كلى از فرزندان يعقوب نفى كردند. و اگر اين نفى كليت نمى داشت، جوابشان قانع كننده و صحيح نبود، ناگزير گفتار ديگرشان كه گفتند: «فَقَد سَرَقَ أخٌ لَهُ مِن قَبل»، مناقض با آن است، و اين تناقض، بر خواننده پوشيده نيست.


علاوه بر اين با اين كلام خود، آن حسدى كه نسبت به يوسف و برادرش ‍ داشتند فاش نموده - و ندانسته - از خاطرات اسف آورى كه بين خود و دو برادر پدريشان اتفاق افتاد پرده بردارى كردند.
علاوه بر اين با اين كلام خود، آن حسدى كه نسبت به يوسف و برادرش داشتند، فاش نموده - و ندانسته - از خاطرات اسف آورى كه بين خود و دو برادر پدری شان اتفاق افتاد، پرده بردارى كردند.


از همينجا تا اندازه اى پى به گفتار يوسف مى بريم كه در جواب ايشان فرمود: «'''انتم شر مكانا...'''»، همچنانكه مى فهميم اين جمله تا به آخر آيه نسبت به جمله «'''فاسرها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم '''» به منزله بيانى است كه آنرا شرح مى كند همچنانكه جمله «'''و لم يبدها لهم '''» عطف تفسيرى است كه جمله «'''فاسرها يوسف فى نفسه '''» را توضيح مى دهد.
از همين جا تا اندازه اى به گفتار يوسف پی مى بريم كه در جواب ايشان فرمود: «أنتُم شَرٌّ مَكَاناً...»، همچنان كه مى فهميم اين جمله تا به آخر آيه، نسبت به جمله «فَأسَرَّهَا يُوسُفُ فِى نَفسِهِ وَ لَم يُبدِهَا لَهُم» به منزلۀ بيانى است كه آن را شرح مى كند. همچنان كه جملۀ «وَ لَم يُبدِهَا لَهُم»، عطف تفسيرى است كه جملۀ «فَأسَرَّهَا يُوسُفُ فِى نَفسِهِ» را توضيح مى دهد.


و معناى آيه - و خدا داناتر است - اين است كه يوسف اين نسبت دزدى را كه برادران به او دادند نشنيده گرفت و در دل پنهان داشت و متعرض آن و تبرئه خود از آن نشد، و حقيقت حال را فاش نكرد، بلكه «'''اسرها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم '''» و مثل اين كه كسى پرسيده باشد چطور در دل خود پنهان كرد، در جواب فرمود: او در جواب تصريح نكرد بلكه سربسته گفت : «'''انتم شر مكانا - شما بدحالترين خلقيد'''»،
و معناى آيه - و خدا داناتر است - اين است كه:
 
يوسف اين نسبت دزدى را كه برادران به او دادند، نشنيده گرفت و در دل پنهان داشت و متعرض آن و تبرئه خود از آن نشد، و حقيقت حال را فاش نكرد، بلكه «أسَرَّهَا يُوسُفُ فِى نَفسِهِ وَ لَم يُبدِهَا لَهُم» و مثل اين كه كسى پرسيده باشد: چطور در دل خود پنهان كرد؟ در جواب فرمود: او در جواب تصريح نكرد، بلكه سربسته گفت: «أنتُم شَرٌّ مَكَاناً: شما بدحال ترين خلق ايد»،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۰ </center>
براى آن تناقضى كه در گفتار شما و آن حسدى كه در دلهاى شماست ، و بخاطر آن جراتى كه نسبت به ارتكاب دروغ در برابر عزيز مصر ورزيديد، آن هم بعد از آنهمه احسان و اكرام كه نسبت به شما كرد، «'''و اللّه اعلم بما تصفون '''» او بهتر مى داند كه آيا برادرش قبل از اين دزدى كرده بود يا نه ، آرى يوسف به اين مقدار جواب سربسته اكتفا نموده و ايشان را تكذيب نكرد.
براى آن تناقضى كه در گفتار شما و آن حسدى كه در دل هاى شماست، و به خاطر آن جرأتى كه نسبت به ارتكاب دروغ در برابر عزيز مصر ورزيديد. آن هم بعد از آن همه احسان و اكرام كه نسبت به شما كرد.  


بعضى از مفسرين در معناى جمله «'''انتم شر مكانا...'''»، گفتند كه شما از اين برادر دزدتان بدتريد، چون اگر اين ، پيمانه ملك را دزديده شما برادر او را كه برادر پدرى خودتان بود از پدرتان دزديديد، و خدا داناتر است بر اينكه آيا برادر او قبل از اين مرتكب دزدى شد يا نه .
«وَ اللّهُ أعلُمُ بِمَا تَصِفُون»: او بهتر مى داند كه آيا برادرش قبل از اين دزدى كرده بود، يا نه. آرى، يوسف به اين مقدار جواب سربسته اكتفا نموده و ايشان را تكذيب نكرد.


ليكن ممكن است مقصود يوسف اين معنا هم باشد اما گفتار ما در اين نيست كه مقصود واقعى يوسف از اين كلام چيست ، بلكه در اين است كه برادران از اين جواب يوسف در چنين ظرفى كه خود آنان بنا ندارند اعتراف كنند كه قبلا برادرى بنام يوسف داشته اند، و يوسف هم نمى خواهد خود را معرفى نمايد چون فهميده اند، و اين جواب جز بر آنچه كه ما گفتيم منطبق نمى شود و برادران غير آنرا از آن نمى فهمند.
بعضى از مفسران، در معناى جمله «أنتُم شَرٌّ مَكَاناً...»، گفتند كه: شما از اين برادر دزدتان بدتريد. چون اگر اين، پيمانۀ مَلِك را دزديده، شما برادر او را كه برادر پدرى خودتان بود، از پدرتان دزديديد، و خدا داناتر است بر اين كه آيا برادر او قبل از اين مرتكب دزدى شد يا نه .


و بعضى ديگر گفته اند كه : آن چيزى كه يوسف در دل نهفته داشته و اظهارش نكرده همان جمله «'''انتم شر مكانا'''» بوده ، يعنى اين جمله را در دل به آنها گفته و بعدا در ظاهر گفته است : «'''و اللّه اعلم بما تصفون '''» ليكن اين وجه بعيد است و از سياق كلام استفاده نمى شود.
ليكن ممكن است مقصود يوسف، اين معنا هم باشد، اما گفتار ما در اين نيست كه مقصود واقعى يوسف از اين كلام چيست، بلكه در اين است كه برادران از اين جواب يوسف، در چنين ظرفى كه خود آنان بنا ندارند اعتراف كنند كه قبلا برادرى به نام يوسف داشته اند، و يوسف هم نمى خواهد خود را معرفى نمايد، چون فهميده اند، و اين جواب، جز بر آنچه كه ما گفتيم، منطبق نمى شود و برادران غير آن را از آن نمى فهمند.


«'''قَالُوا يَا أَيهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكانَهُ إِنَّا نَرَاك مِنَ الْمُحْسِنِينَ'''»:
و بعضى ديگر گفته اند كه: آن چيزى كه يوسف در دل نهفته داشته و اظهارش نكرده، همان جملۀ «أنتُم شَرٌّ مَكَاناً» بوده. يعنى اين جمله را در دل به آن ها گفته و بعدا در ظاهر گفته است: «وَ اللّهُ أعلَمُ بِمَا تَصِفُون»، ليكن اين وجه، بعيد است و از سياق كلام استفاده نمى شود.


سياق آيات دلالت دارد بر اينكه برادران وقتى اين حرف را زدند كه ديدند برادرشان محكوم به بازداشت و رقيت شده ، و گفتند كه ما به پدر او ميثاقها داده و خدا را شاهد گرفته ايم كه او را به نزدش بازگردانيم و مقدور ما نيست كه بدون او بسوى پدر برگرديم ، در نتيجه ناگزير شدند كه اگر عزيز رضايت دهد يكى از خودشانرا بجاى او فديه دهند، و اين معنا را با عزيز در ميان نهاده گفتند: هر يك از ما را مى خواهى بجاى او نگهدار و او را رها كن تا نزد پدرش برگردانيم.
«'''قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكانَهُ إِنَّا نَرَاك مِنَ الْمُحْسِنِينَ'''»:


معناى آيه روشن است ، تنها نكته اى كه بايد خاطرنشان ساخت اين است كه الفاظ آيه طورى است كه ترقيق و استرحام و التماس را مى رساند، و طورى ادا شده كه حس فتوت و احسان عزيز را برانگيزد.
سياق آيات، دلالت دارد بر اين كه برادران وقتى اين حرف را زدند كه ديدند برادرشان محكوم به بازداشت و رقيت شده، و گفتند كه ما به پدر او، ميثاق ها داده و خدا را شاهد گرفته ايم كه او را به نزدش بازگردانيم، و مقدور ما نيست كه بدون او به سوى پدر برگرديم. در نتيجه ناگزير شدند كه اگر عزيز رضايت دهد، يكى از خودشان را به جاى او فديه دهند، و اين معنا را با عزيز در ميان نهاده، گفتند: هر يك از ما را مى خواهى، به جاى او نگه دار و او را رها كن، تا نزد پدرش برگردانيم.
 
معناى آيه روشن است. تنها نكته اى كه بايد خاطرنشان ساخت، اين است كه الفاظ آيه، طورى است كه ترقيق و استرحام و التماس را مى رساند، و طورى ادا شده كه حس فتوت و احسان عزيز را برانگيزد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۱ </center>
«'''قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَّظالِمُونَ'''»:
«'''قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ'''»:


با اين جمله ، پيشنهاد برادران را رد كرد، و گفت ما نمى توانيم بغير از كسى كه متاعمان را نزد او يافته ايم بازداشت كنيم ، معناى آيه روشن است.
با اين جمله، پيشنهاد برادران را رد كرد و گفت: ما نمى توانيم به غير از كسى كه متاعمان را نزد او يافته ايم، بازداشت كنيم. معناى آيه روشن است.


«'''فَلَمَّا استَيْئَسوا مِنْهُ خَلَصوا نجِيًّا ...'''»:
«'''فَلَمَّا استَيْئَسوا مِنْهُ خَلَصوا نجِيًّا ...'''»:


در مجمع البيان گفته : «'''ياس '''» به معناى قطع شدن طمع آدمى است از امرى كه بدان طمع داشته و بصورت : «'''يئس - يياس '''» استعمال مى شود، البته «'''آيس - يايس '''» نيز لغتى است ، و بهمين جهت چون به باب استفعال مى رود، هم «'''استياس '''» مى شود و هم «'''استايس '''»، و نيز گفته است «'''يئس '''» و «'''استياس '''» به يك معنا است مانند «'''سخر'''» و «'''استسخر'''»، «'''عجب '''» و «'''استعجب '''».
در مجمع البيان گفته: «يَأس»، به معناى قطع شدن طمع آدمى است از امرى كه بدان طمع داشته و به صورت «يَئِسَ يَيأسُ» استعمال مى شود. البته «آيَسَ - يُأيِسُ» نيز لغتى است، و به همين جهت، چون به باب استفعال مى رود، هم «استيأس» مى شود، و هم «استَأيَسَ». و نيز گفته است: «يَئِسَ» و «استَيأسَ»، به يك معنا است، مانند: «سَخِرَ» و «استَسخَرَ»، «عَجَبَ» و «استَعجَبَ».


كلمه «'''نجى '''» به معناى كسى است كه در پنهانى و آهسته و درگوشى حرف بزند، و اين كلمه هم وصف مفرد مى شود و هم وصف جمع ، همچنانكه در آيه مورد بحث وصف برادران شده ، و در آيه و «'''قربناه نجيا'''» وصف براى يكنفر شده است ، و اين بدان جهت است كه اصل كلمه مصدر است كه صفت واقع مى شود، و «'''مناجات '''» به معناى دو بدو در سر راز گفتن است ، و اصل اين ماده از «'''نجوه '''» است ، كه به معناى زمين بلند است ، گويا هر يك از نجوى كنندگان اسرار خود را به طرف ديگر بلند مى كند و از خفيه گاه بالا مى كشد، و نجوى كلمه ايست كه هم بصورت اسم استعمال مى شود، و هم بصورت مصدر، اولى مانند: «'''واذ هم نجوى '''» يعنى ناگهان به ايشان برخورد كه داشتند بيخ ‌گوشى حرف مى زدند، و دومى مانند: «'''انما النجوى من الشيطان '''»، و جمع نجى ، «'''انجيه'''» است ، و كلمه «'''برح - براحا'''» به معناى دور شدن انسان از موضع خود مى باشد.
كلمۀ «نَجِىّ»، به معناى كسى است كه در پنهانى و آهسته و درِ گوشى حرف بزند. و اين كلمه، هم وصف مفرد مى شود و هم وصف جمع، همچنان كه در آيه مورد بحث، وصف برادران شده، و در آيه «وَ قَرَّبنَاهُ نَجِيّاً»، وصف براى يك نفر شده است، و اين، بدان جهت است كه اصل كلمه مصدر است، كه صفت واقع مى شود.
 
و «مناجات»، به معناى دو به دو در سر راز گفتن است، و اصل اين ماده، از «نَجوَة» است، كه به معناى زمين بلند است. گويا هر يك از نجوا كنندگان، اسرار خود را به طرف ديگر بلند مى كند و از خفيه گاه بالا مى كشد. و «نجوى»، كلمه ای است كه هم به صورت اسم استعمال مى شود و هم به صورت مصدر.
 
اولى مانند: «وَ إذ هُم نَجوَى». يعنى ناگهان به ايشان برخورد كه داشتند بيخ ‌گوشى حرف مى زدند. و دومى مانند: «إنَّمَا النَّجوَى مِنَ الشَّيطَانِ». و جمع «نَجَى»، «أنجِيَه» است، و كلمۀ «بَرَحَ - بَرَاحاً»، به معناى دور شدن انسان از موضع خود مى باشد.
<span id='link219'><span>
<span id='link219'><span>
==گفتگوى برادران : چگونه بدون بنيامين نزد پدر بازگرديم ؟ ==
==گفتگوى برادران : چگونه بدون بنيامين نزد پدر بازگرديم ؟ ==
و ضمير «'''منه '''» در جمله «'''فلما استيئسوا منه '''» به يوسف و احتمالا به برادرش برمى گردد، و معناى آيه اين است : «'''فلما استيئسوا'''» چون برادران يوسف ماءيوس شدند «'''منه '''» از يوسف كه دست از برادرشان برداشته آزادش كند، حتى به اينكه يكى از ايشان را عوض او بازداشت نمايد «'''خلصوا'''» از ميان جماعت به كنارى خلوت رفتند، «'''نجيا'''» و به نجوى و سخنان بيخ گوشى پرداختند، كه چه كنيم آيا نزد پدر بازگرديم با اينكه ميثاقى خدايى از ما گرفته كه فرزندش را بسويش ‍ بازگردانيم و يا آنكه همينجا بمانيم ؟ خوب از ماندن ما چه فايده اى عايد مى شود، چه كنيم ؟.
و ضمير «'''منه '''» در جمله «'''فلما استيئسوا منه '''» به يوسف و احتمالا به برادرش برمى گردد، و معناى آيه اين است : «'''فلما استيئسوا'''» چون برادران يوسف ماءيوس شدند «'''منه '''» از يوسف كه دست از برادرشان برداشته آزادش كند، حتى به اينكه يكى از ايشان را عوض او بازداشت نمايد «'''خلصوا'''» از ميان جماعت به كنارى خلوت رفتند، «'''نجيا'''» و به نجوى و سخنان بيخ گوشى پرداختند، كه چه كنيم آيا نزد پدر بازگرديم با اينكه ميثاقى خدايى از ما گرفته كه فرزندش را بسويش ‍ بازگردانيم و يا آنكه همينجا بمانيم ؟ خوب از ماندن ما چه فايده اى عايد مى شود، چه كنيم ؟.
۱۶٬۲۶۷

ویرایش