الحج ٢٩: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link358 | آيات ۲۵ - ۳۷ سوره حج]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link358 | آيات ۲۵ - ۳۷ سوره حج]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link359 | برابرى همه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link359 | برابرى همه مؤمنان در عبادت در مسجدالحرام]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link360 | معبد شدن كعبه براى مردم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link360 | معبد شدن كعبه براى مردم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link361 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link361 | دستور تطهیر خانه کعبه به ابراهيم «ع»، از سوی خداوند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link362 | دستور الهى به ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۱#link362 | دستور الهى به ابراهيم «ع»: در ميان مردم ندا کن که قصد حج كنند!]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link363 | توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link363 | توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link365 | تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link365 | تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link366 | اشاره به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link366 | اشاره به اين كه «تقوا»، امرى معنوى و قلبى است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link367 | حكمت قربانى كردن براى خدا | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link367 | حكمت قربانى كردن براى خدا]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link368 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link368 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link369 | رواياتى درباره منافع مترتب بر حج | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۲#link369 | رواياتى درباره منافع مترتب بر حج]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۱
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ |
ترجمه
الحج ٢٨ | آیه ٢٩ | الحج ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِیَقْضُوا»: قطع کنند. به پایان برسانند. برطرف سازند. «تَفَثَ»: چرک و کثافت و آلودگی. از قبیل: موهای زائد و ناخن و عرق بدن. «لِیَقْضُوا تَفَثَهُمْ»: مراد تَقْصیر است که از مناسک حجّ بشمار است و به دنبال از احرام به در آمدن انجام میپذیرد. «نُذُورَهُمْ»: مراد نذرهای حلال است. از قبیل: قربانیهای اضافی و صدقات و خیرات. «لِیَطَّوَّفُوا»: مراد طواف اضافه است که بعد از عرفه و از احرام به در آمدن انجام میپذیرد. «الْعَتِیقِ»: عتیق چیزی است که از نظر زمان یا مکان و یا مرتبه متقدّم باشد. آزاد (از تسلّط جبّاران و قلدران).
تفسیر
- آيات ۲۵ - ۳۷ سوره حج
- برابرى همه مؤمنان در عبادت در مسجدالحرام
- معبد شدن كعبه براى مردم
- دستور تطهیر خانه کعبه به ابراهيم «ع»، از سوی خداوند
- دستور الهى به ابراهيم «ع»: در ميان مردم ندا کن که قصد حج كنند!
- توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج
- تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا
- اشاره به اين كه «تقوا»، امرى معنوى و قلبى است
- حكمت قربانى كردن براى خدا
- بحث روايتى
- رواياتى درباره منافع مترتب بر حج
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29»
(زائران خانه خدا در روز عيد قربان كه قربانى كردند) سپس بايد آلودگى خود را بر طرف سازند وبه نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانهى كهن و آزاد (كعبه) طواف نمايند.
نکته ها
كلمهى «تفث» به معناى چرك، مو، ناخن و شارب است، و «قضاء تفث»، يعنى با گرفتن ناخن و مو از احرام بيرون آييد و سپس براى ادامه اعمال حج، دور خانهى كعبه طواف كنيد.
كلمهى «عَتيق» به معناى قديمى است و عتيقه به اشياى قديمى گويند.
در روز عيد قربان، در سرزمين منا، در كنار مكّه براى زائران خانه خدا سه كار واجب است:
1. پرتاب هفت سنگريزه به جايگاه شيطان كه آن را «رمى جمره» مىگويند.
2. ذبح و قربانى كه در آيهى قبل به آن اشاره شد.
3. تراشيدن سر و يا كوتاه كردن مو و ناخن كه در اين آيه آمده است.
امام باقر عليه السلام فرمود: كعبه نه ساكنى دارد و نه مالكى، بلكه خانهاى حُر و آزاد است. «1»
پیام ها
1- بهداشت و نظافت، در بعض عبادات مثل نماز، شرط ورود است، و در بعضى ديگر مثل حج، جزء آن و در مواردى مثل قرائت قرآن و اعتكاف شرط كمال آن به حساب مىآيد. «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 6 - صفحه 38
2- سنّت چركزدايى و رفع آلودگى، يك فرمان حتمى و جدّى است، نه يك توصيه. «ثُمَّ لْيَقْضُوا»
3- آلودگىها از خود انسان است، «تَفَثَهُمْ» ولى منافع، لطف الهى است كه براى انسان قرار داده شد. «مَنافِعَ لَهُمْ»
4- براى طواف دور خانهى مقدّس و آزاد، بايد از آلودگىها و تعهدها آزاد شويد.
«ثُمَّ لْيَقْضُوا- وَ لْيُوفُوا- وَ لْيَطَّوَّفُوا»
5- انجام نذر، واجب است. «وَ لْيُوفُوا»
6- سابقه، مىتواند يك ارزش باشد. «الْعَتِيقِ»
7- خانهى خدا ملك هيچ كس نيست. «الْعَتِيقِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29»
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ: پس بجا آورند همه مناسك حج را، يا تا زايل كنند وسخ و چرك خود را نزد احلال به تراشيدن سر، و زدن شارب، و گرفتن ناخن و ازاله موى زير بغل و عانه و غسل بدن و تطيب. قول دوم اقوى است.
وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ: و تا وفا كنند به نذرهاى خود، يعنى به آنچه نذر كرده باشند از حج و غير آن از طاعت كه در اين ايّام در مكه بجا آورند تا به جهت آن، ثواب ايشان مضاعف گردد. نزد ابن عباس مراد نحر بدن است و اين دال است بر وجوب وفاى به نذر مطلقا با حصول شرايط آن.
وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ: و تا طواف كنند زيارت و طواف نساء و غير آن مثل طواف وداع و طواف عمره به خانه آزاد از غرق در روز طوفان، يا از تملك مردمان، يا از تسلط جباران و حافظ آن از ايشان، و استيصال اصحاب فيل كه قصد تخريب آن خانه كرده بودند شاهد ظاهرى است بر اين مدعا.
سعيد بن جبير نقل نموده كه تبع متوجه مكه شد به قصد تخريب خانه كعبه.
چون به غدير رسيد، فالج شد، هر چند اطباء در معالجه او كوشيدند فايده نكرد.
پس جمعى از اهل ايمان نزد او آمدند گفتند: اى ملك خانه را خدائى هست كه هر كه قصد آن نمايد او را به بليه مبتلا سازد و او را از آن باز دارد. و اگر خواهى به مكه روى، عزم را جزم كن كه تعرضى به آن خانه نرسانى تا خدا تو را شفا دهد. بر اين عزم جازم شده، متوجه مكه شد حق تعالى او را شفا مرحمت نمود.
امر كرد تا خانه كعبه را جامه فاخر پوشانيدند؛ و اول كسى كه كعبه را جامه
«1». تفسير الصّافى- ج 3، ص 375، به نقل از كافى، چاپ سعيد مشهد.
جلد 9 - صفحه 47
پوشانيد او بود، و هزار شتر قربانى نمود، و اهل حرم را به صله و عطا نوازش نمود، و آن موضع را كه فرود آمد مطابخ نام نهاد به جهت طبخ زيادى كه نمودند. «1» جهت تسميه خانه كعبه به بيت العتيق- در محاسن و علل و قمى- از حضرت صادق عليه السّلام: ناميده شد بيت العتيق به سبب آنكه آزاد شد از غرق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «25» وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «26» وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27» لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28» ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29»
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30) حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ (31)
ترجمه
- همانا آنانكه كافر شدند و باز ميدارند از راه خدا و مسجد الحرام كه قرار داديم آنرا براى مردم با آنكه يكسان باشد مقيم در آن و وارد از اطراف و كسيكه اراده كند در آن عدول از حقّ را براى ستم نمودن ميچشانيم او را از عذاب دردناك
و ياد كن هنگامى را كه تعيين نموديم براى ابراهيم جاى خانه را و گفتيم كه شريك مگردان با من چيزيرا و پاك گردان خانه مرا براى طواف كنندگان و ايستادگان و ركوع كنندگانى كه سجود كنندگانند
و اعلام كن در ميان مردم بحج كه بيايند نزد تو پيادگان و بر هر شتر لاغرى كه آيند از هر راه دورى
تا مشاهده نمايند منفعتهائى براى خودشان و ياد نمايند نام خدا را در روزهاى معيّنى بر آنچه روزى كرد آنها را از زبان بستگان شتر و گاو و گوسفند پس بخوريد از آنها و بخورانيد محنت كشيده محتاج را
پس بايد زائل نمايند كثافتشان را و بايد ادا نمايند نذرهاشان را و بايد طواف نمايند خانه آزاد شده را
امر اين است و كسيكه بزرگ بدارد حرمتهاى خدا را پس آن بهتر است از براى او نزد پروردگارش و حلال شد براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه خوانده شود بر شما پس اجتناب كنيد پليد را از جنس بتان و اجتناب كنيد گفتار ناروا
جلد 3 صفحه 600
را
با آنكه مايل باشيد بحقّ براى خدا و شريك قرار ندهيد با او و كسيكه شريك قرار دهد با او پس گويا كه در افتاده از آسمان پس ميربايد او را پرنده يا فرود ميآورد او را باد در جائى دور.
تفسير
- قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره قريش وقتى كه منع نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از ورود بمكّه و مراد از عاكف اهل مكّه و مراد از بادى كسانى هستند كه از بلاد ديگر وارد مكّه ميشوند و همه در آن يكسانند كسى حقّ ندارد مانع از نزول و دخول مردم در حرم شود و در نهج البلاغه در نامهئى كه حضرت بعامل خود در مكّه نوشته توصيه فرموده كه از خانههاى مكّه اجاره نگيرند چون خداوند فرموده عاكف و بادى در آن يكسانند و عاكف مقيم است و بادى كسى است كه بحج آمده و اهل آن نيست و اينمعنى در چند روايت ديگر تأكيد شده و تصريح فرمودهاند كه حجّاج حقّ دارند وارد شوند بر اهل مكّه و آنها نبايد مانع شوند و در صدر اسلام بهمين ملاحظه خانههاى مكّه در نداشته و اوّل كسيكه در گذاشت و مانع از ورود حاجّ شد معاوية بن ابى سفيان لعنة اللّه بود و كلمه سواء برفع نيز قرائت شده و بنابراين جمله خبريّه در مقام انشاء حكم است يعنى عاكف و بادى در آن يكسانند و بنابر قرائت نصب مفعول جعلنا يا حال از ضمير متّصل باو است و خبر انّ كه در صدر آيه است محذوف شده و بقرينه ذيل معذّبون است يعنى آنان كه چنين شدند و چنان كردند و ميكنند معذّبند چون بعدا فرموده و كسيكه اراده عدول از حدّ نمايد در حرم بستم ميچشانيم باو عذاب اليم را براى آنكه بمقتضاى اخبار سابقه مراد از مسجد الحرام حرم است مانند آيه أسرى كه در سوره بنى اسرائيل گذشت و محتمل است مفعول يرد براى افاده تعميم محذوف باشد يعنى و كسيكه اراده كند در حرم امريرا با آنكه متلبّس به الحاد و ظلم باشد معذّب خواهد بود در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل فرموده كه كسيكه عبادت كند در آن غير خداوند عزّ و جلّ را يا فرمانبردارى كند در آن از غير اولياء خدا پس او ملحد است بظلم و بر خداوند تبارك و تعالى لازم است كه بچشاند باو عذاب اليم را و نيز از آنحضرت در تفسير اين آيه نقل شده كه هر ظلمى الحاد است و زدن خادم بدون گناه از اين قبيل است و كمترين مراتب الحاد تكبّر است و در علل از آنحضرت
جلد 3 صفحه 601
نقل نموده كه هر ظلمى كه مرد بخود نمايد در مكّه از دزدى يا ستم بغير كم باشد يا زياد من آنرا الحاد ميدانم و براى اين نهى از سكونت در حرم شده و در بعضى از روايات الحاد در اين آيه بانكار حقّ امير المؤمنين عليه السّلام و ظلم بآنحضرت تفسير شده است و معلوم است كه تمام معاصى عدول از حقّ و حدّ و قصد است و نيز ظلم بنفس و ظلم بغير است و در حرم قبحش بيشتر و گناهش زيادتر خواهد بود چه رسد بشرك و انكار ولايت كه كفر واقعى است و خداوند در اينمقام متذكر فرموده پيغمبر خود را بذكر شمّهئى از تشريفات خانه كعبه باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه مرجع قرار داديم و تعيين نموديم براى ابراهيم محلّ خانه كعبه را كه در آن خانهئى بنا كند و گفتيم كه در عمارت بيت و عبادت در آن چيزيرا شريك من قرار مده و پاكيزه و منزّه نماخانه مرا از كلّيه نجاسات و كثافات چنانچه در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بعد از تلاوت اين آيه فرمود پس سزاوار است از براى بنده كه داخل مكّه نشود مگر آنكه طاهر باشد و خود را از عرق و ساير كثافات تطهير كرده باشد و ظاهرا مراد از طائفين كسانى باشند كه براى طواف و زيارت بيت آمدهاند و مراد از قائمين كسانى هستند كه آنجا اقامت و اعتكاف نمودهاند و مراد از ركّع السّجود نماز گذارانند نه آنكه مراد از قائمين و ركّع السّجود نماز گذاران باشند چنانچه بعضى از مفسّرين گفتهاند بملاحظه ذكر اركان نماز كه قيام و ركوع و سجود است چون در سوره بقره بجاى قائمين عاكفين ذكر شده بود و آيات بعضى مفسّر بعض ديگر است و ذكر حرف عطف قبل از ركّع و تركش بعد از آن شاهد اراده يك معناى ملازم با ركوع و سجود است كه نماز باشد علاوه بر آنكه ركوع بدون قيام محقق نميشود و ذكر قيام مستقّلا با فصل حرف عطف بين آن و ركّع السّجود مناسب با اراده معناى واحد از هر سه نيست و كلمه سجود ممكن است جمع ساجد باشد چون گفتهاند اگر مصدر بر وزن فعول باشد جائز است اسم فاعل را بآن وزن جمع بست و بنابراين مرا در كوع كنندگان و سجود كنندگان باشد بحذف حرف عطف ولى بنظر حقير بهتر آنستكه مصدر باشد با حذف حرف جرّ قبل از آن و بنابراين مراد خم شوندگان براى سجود است چون اصل ركوع بمعناى خم شدن است و سجود انسب است كه
جلد 3 صفحه 602
كنايه از نماز و مقصود از تطهير بيت باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير هم ندارد و ظاهرا اين وجه بهترين تراكيب متصوّره در كلام ميباشد و پس از اتمام بيت حضرت ابراهيم عليه السّلام مأمور شد كه اعلام نمايد وجوب حج را بتمام مردم دنيا اعمّ از موجودين در بسيط زمين و اصلاب آباء و ارحام امّهات تا روز قيامت و همه شنيدند و بعضى اجابت نمودند و مشرّف شدند بعدد لبّيكى كه گفتند و بعضى اجابت ننمودند و محروم شدند از اين فيض بزرگ چنانچه قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابراهيم از بناء بيت فارغ شد و خداوند باوامر فرمود كه اعلام نمايد وجوب حج را بمردم عرضه داشت پروردگارا صداى من بتمام خلق نميرسد خداوند فرمود بعهده تو است اعلام و بعهده من است ايصال و آنحضرت بمقام ابراهيم رفت و آنروز مقام متّصل به بيت بود ولى از جاى خود بلند شد بقدرى كه از تمام كوهها بالاتر قرار گرفت پس آنحضرت دو انگشت خود را در گوش گذارد و روى خود را بمشرق و مغرب متوجّه نمود و فرمود ايّها النّاس واجب شد بر شما حج خانه آزاد شده پس اجابت كنيد پروردگارتان را و اجابت نمودند تمام مردميكه در اطراف و اكناف زمين و اصلاب رجال و ارحام نساء بودند بلبّيك آيا نمىبينيد كسانيكه ميآيند لبّيك ميگويند از امروز تا روز قيامت هر كس موفّق بحج شود آنروز اجابت دعوت خدا را نموده و در روايات ديگرى كه قريب به اين مضمون در اين باب وارد شده تصريح بتوفيق تشرّف بعدد لبّيك فرمودهاند و آنكه عدم توفيق مستند بعدم اجابت آنروز است و مقتضاى اين روايات آنستكه مخاطب در اين آيه حضرت ابراهيم باشد كه خداوند براى پيغمبر ما حكايت فرموده و منافات ندارد با روايت كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام كه فرموده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ده سال در مدينه اقامت داشت و حج نفرمود تا اين آيه نازل شد و آنحضرت اعلام فرمود باهل مدينه و اطراف آن كه جمع شوند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حج نمايند و مردم مجتمع گشتند و با آنحضرت حج نمودند و آداب آن را تعليم گرفتند چون پيغمبر ما مأمور بتبعيّت از ملّت حضرت ابراهيم جدّ امجد خود بوده خصوصا در مناسك و اعمال حج و نزول اين آيه در آنوقت شاهد بر لزوم
جلد 3 صفحه 603
اجراء آن سنّت سنيّه است در هر حال خداوند پس از امر باعلام نتيجه آن را بيان فرموده كه بيايند پيادگان چون رجال جمع راجل بمعناى پياده است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه رجّال بضم و تشديد قرائت فرموده و سواره بر هر شتر لاغرى از زحمت دورى راه كه ميآيند آن شتران از هر راه گشاده دور از اطرافى و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يأتون قرائت فرموده و بنابراين صفت حجّاج است و مربوط بضامر نيست يا جمله مستأنفه است و اشكال لزوم مطابقه صفت با موصوف در افراد و جمع را ندارد تا محتاج بجواب شود كه مراد جنس ضامر است و حكمت اين ايجاب و دعوت بحج آنستكه مشاهده نمايند و واصل شوند مردم بمنافع دينى و دنيوى كه خداوند براى آنها مقدّر فرموده در حج و زيارت خانه كعبه كه بالاتر از همه بيرون آمدن از گناهان است و اجابت دعوت حقّ و تقرّب باو از طريق عبادت و اطاعت با خضوع و خشوع و تحمّل مشقّت سرما و گرما و زحمت مسافرت و بذل مال و جان در راه محبّت جانان و نيل برضوان و ملاقات اخوان و اطلاع بر احوال آنان و كمك بافقرا و ضعفاء آنسامان و تحصيل علم و ادب و تعظيم شعائر دين و مذهب و احياء سنّت ابراهيم و اسماعيل مفخر عجم و عرب و ساير فوائد سياسى كه در اين اجتماع براى عموم مسلمانان ملحوظ شده كه مجال ذكر آنها نيست و همه ميدانند چه قدر مفيد است مسلمين دنيا سالى يكمرتبه يكجا جمع شوند افسوس كه معاندين نگذاشتند مسلمانان اتّفاق كلمه داشته باشند و الا با اين اجتماع ساليانه مسلّما بر عالم حكومت ميكردند و نيز ثمره اين دعوت آنست كه موفق شوند بذكر خداوند و بردن نام او در روزهاى معلومى كه در مكّه و منى بسر ميبرند كه روز عيد قربان و سه روز بعد از آن است در وقت نحر و ذبح حيوانات زبان بسته از شتر و گاو و گوسفند كه خداوند روزى حلال آنها فرموده و بعد از پانزده نماز كه اوّل آنها ظهر روز عيد است و مستحب است بگويند اللّه اكبر اللّه اكبر لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و للّه الحمد اللّه اكبر على ما هدانا و الحمد للّه على ما ابلانا و اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام در تعقيب هر نماز تا صبح روز سيزدهم و در ساير اوقات آن ايّام از اذكار و او راد وارده چنانچه در جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايّام معلومات روز قربان و سه روز بعد از آنست و ايّام
جلد 3 صفحه 604
معدودات دهه ذى الحجّه است و از امام صادق عليه السّلام بايّام تشريق تفسير شده و در عوالى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از ذكر تكبيرات بعد از پانزده نماز است كه اوّل آنها ظهر عيد است و در بعضى از اقوال و روايات ايّام معلومات بدهه اوّل ذو الحجّه تفسير شده ولى بر خلاف ظاهر آيه شريفه و صريح روايات ديگر است و معتمد همانستكه ذكر شد و اينكه گفتهاند دهه اوّل ذو الحجّه را ايّام معلومات خواندهاند براى آنكه مردم آن ايّام را مقيّد بودند بدانند چون بايد آخرش حج نمود اگر صحيح باشد نسبت بايّام نحر و ذبح هم ميتوان گفت و ظاهر آيه آنست كه ذكر در وقت نحر و ذبح است لذا بعد از آن فرموده پس بخوريد از آن و بخورانيد در مانده محنت كشيده محتاج فقير را و در كافى از امام صادق عليه السّلام بائس فقير بزمين گيرى كه نتواند از محلّ خود خارج شود تفسير شده و در جاى ديگر بائس را بفقير تفسير فرمودهاند و ظاهرا مراد بيان مصرف است پس بايد بيرون آيند از احرام بازاله كثافت بدن از تراشيدن سر و گرفتن ناخن و زدن شارب و شستشوى بدن و ازاله موهاى آن و امثال اينها و بهتر آنست كه بيرون آيند از كثافات معنوى بلقاء امام عليه السّلام در حال حضور و زيارت قبور ائمه اطهار در حال غيبت و بايد وفا كنند بنذرهاى خودشان كه براى توفيق بحج نمودهاند و غير آن از نذورات براى خانه كعبه و حضور امام عليه السّلام و بايد طواف نساء نمايند تا زن بر آنان حلال شود بعد از طواف زيارت و سعى كه موجب حلّيّت بوى خوش است و آداب طواف در مناسك حج ذكر شده و مراد از بيت عتيق خانه كعبه است چون آزاد است از ملكيّت خلق و آزاد شده از غرق در زمان طوفان و از تسلّط جبّاران در گردش دوران و براى آنكه قديمى است و اوّل خانهئى است كه وضع شده براى مردم و در روايت از امام باقر عليه السّلام بوجه تسميه اوّل و از امام صادق عليه السّلام بوجه تسميه دوم تصريح شده است و خداوند بعد از بيان شمّهئى از احكام حج براى فصل بين كلام سابق و لا حق فرموده ذالك يعنى امر از اين قرار است و پس از آن فرموده و كسيكه تعظيم كند و بزرگ نمايد محترمات و احكام الهى را كه هتك آنها حرام است پس آن بهتر است نزد پروردگارش از جهت اجر و ثواب و بعضى حرمات را عبارت از حرم و بيت و مسجد مكّه و ماه ذو الحجّه كه همه حرامند دانستهاند و حلال
جلد 3 صفحه 605
شد از براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه تلاوت شود بر شما در سوره مائده مانند مردار و آنچه نام خداوند در وقت ذبح آن برده نشده بلكه نام بتان بر او برده شده و ساير محرّمات مذكوره در آن سوره و اجتناب نمائيد از جنس پليدى كه آن بتها است و پرهيز نمائيد از گفتار ناهنجار و دروغ و افترا و در بعضى از روايات بشمول رجس آلات قمار را و قول زور غنا و ساير اقوال ملهيه را تصريح فرمودهاند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه شهادت دروغ معادل با شرك بخدا است و باين آيه استدلال فرموده است و بايد مردم اطاعت او امر الهيّه را بنمايند در حاليكه پاك باشند از عقايد باطله و مستقيم در طريقه حقّه براى خدا و غير خدا را با او شريك قرار ندهند در اعمال حج و غيرها و كسيكه مشرك بخدا شود مانند آنستكه از آسمان افتاده و پرندگان گوشت بدن او را ربودهاند يا باد او را بجاى بسيار دورى پرتاب نموده چون كسيكه از طريقه حقّه تجاوز نمود هوا و هوسهاى باطله مانند مرغان لاشخور باو احاطه ميكنند و افكار و عقايد او را متفرّق مينمايند و هر مفسدى او را بجانب خود ميكشد يا شيطان بكلّى او را از وادى حقّ و حقيقت دور ميكند كه راه نجاتى براى او نباشد و اين از قبيل تشبيه معقول بمحسوس است و براى تصوير بلندى مقام توحيد و پستى شرك و دورى آن از حقّ و حقيقت ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ ليَقضُوا تَفَثَهُم وَ ليُوفُوا نُذُورَهُم وَ ليَطَّوَّفُوا بِالبَيتِ العَتِيقِ «29»
پس از نحر رفع كنند و بر طرف نمايند پليديهاي خود را و بايد وفا كنند
جلد 13 - صفحه 294
به نذرهاي خود و بايد طواف بكنند به دور خانه عتيق.
(ثُمَّ ليَقضُوا تَفَثَهُم): بسياري از مفسّرين گفتند: مراد حلق رأس و قصّ شارب و ظفر و حلق عانه و امثال آن که بر محرم حرام بود ديگر حلال ميشود مگر سه تا از محرّمات احرام که باقي است. بعضي گفتند: رفع كثافات بدنيّه است به غسل در روز عيد. بعضي گفتند: رمي جمرات است در ايّام تشريق و لكن مطلق است شامل جميع كثافات ميشود حتّي كثافات معنويّه به توبه و انابه و اداء حقوق النّاس و حقوق الهيّه و نحو اينها.
(وَ ليُوفُوا نُذُورَهُم): بعضي گفتند: نذر اضحيّه است زايد بر قرباني، بعضي گفتند: مطلق نذرهايي که كرده است. لكن ظاهر اينکه است که مراد بقيه اعمال حجّ است که حاجي به مجرّد احرام متعهد شده که اعمال حجّ را با تمام رساند از رمي جمرات، بيتوته در مني در ليالي و ايّام تشريق، و آمدن بمكّه براي طواف زيارت و نماز طواف، و سعي صفا و مروه.
(وَ ليَطَّوَّفُوا بِالبَيتِ العَتِيقِ): نوع مفسّرين همان طواف حجّ که طواف زيارتش گويند ميگويند: لكن اخبار اهل بيت بلكه ظاهر خود آيه مراد طواف نساء است. زيرا طواف حجّ داخل در «وَ ليُوفُوا نُذُورَهُم» بود.
و چون عامّه طواف نساء ندارند و حجّ تمتّع را منكراند حمل بر طواف حجّ كردند، و اينکه از بدع ثاني است که گفت: متعتان كانتا في عهد رسول اللّه محلّلتان و انا احرّمهما و اعاقب عليهما متعة النّساء و متعة الحجّ».
و ممكن است بگوئيم بر اينکه که حرام زاده دشمن علي امير المؤمنين است نظر به اينکه بود که متعه نساء برداشت که كساني که متمكّن از ازدواج نيستند ناچار دفع شهوت خود را بزنا كنند و كساني که به حجّ ميروند زن بخانه آنها حرام ميشود و اولاد آنها حرام زاده ميشوند. (المعني في بطن الشّاعر) لا يخفي لطفه.
و بيت را عتيق گفتند براي اينکه است که: «إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ
جلد 13 - صفحه 295
مُبارَكاً» آل عمران آيه 90. چون آدم بنا كرد و در طوفان خراب شد و ابراهيم تجديد كرد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- بخش مهم دیگری از مناسک حجّ: در تعقیب بحثهایی که پیرامون مناسک حج در آیات پیشین گذشت، در اینجا به بخش دیگری از این مناسک اشاره کرده، نخست چنین میگوید: «بعد از آن باید آلودگیها (و زوائد بدن) را بر طرف سازند» (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ).
«و به نذرهای خود وفا کنند» (وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ).
«و بر گرد خانه گرامی کعبه، طواف کنند» (وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ).
منظور از «طواف» در اینجا «طواف نساء» است.
نکات آیه
۱ - وجوب تقصیر و بیرون آمدن از احرام، پس از انجام مراسم قربانى (و یذکروا اسم اللّه ... ثمّ لیقضوا تفثهم) «قضاء» (مصدر «یقضون») به معناى بریدن و جدا کردن است. «تفث»; یعنى، غبار و چرکى که بر بدن مى نشیند. بنابراین «ثمّ لیقضوا تفثهم»;یعنى، حاجیان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشیدن سر و گرفتن ناخن - که به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند - خود را تمیز کنند و این کنایه از بیرون شدن از احرام است.
۳ - ورود به مسجدالحرام براى انجام طواف، با سر و تن آلوده و نیاراسته، ممنوع است. (ثمّ لیقضوا تفثهم)
۳ - لزوم اداى نذر، پس از تقصیر و خارج شدن از احرام (و لیوفوا نذورهم)
۴ - وجوب طواف، پس از تقصیر و خروج از احرام (ثمّ لیقضوا تفثهم ... و لیطّوّفوا)
۵ - جواز تأخیر در اجراى تقصیر و طواف، پس از انجام قربانى (ثمّ لیقضوا تفثهم ... و لیطّوّفوا) به کارگیرى «ثمّ» - که براى تراخى در زمان است - بیانگر مطلب یاد شده است.
۶ - کعبه، داراى قدمت و پیشینه تاریخى (بالبیت العتیق) «عتیق» به هر چیزى گفته مى شود که داراى تقدم زمانى، مکانى و یا رتبه اى باشد. و بدین جهت است که به «قدیم»، «عتیق» نیز مى گویند. بنابراین «بیت عتیق»; یعنى، خانه اى که داراى قدمت و پیشینه تاریخى است.
روایات و احادیث
۷ - «قال: عبد اللّه بن سنان فأتیت أباعبد اللّه(ع) فقلت: جعلت فداک قول اللّه عزّوجلّ: «ثمّ لیقضوا تفثهم...»؟ قال: أخذ الشارب و قص الأظفار و ما أشبه ذلک ...; عبداللّه بن سنان گفت: نزد امام صادق(ع) آمدم و گفتم: فدایت شوم: [مقصود از] قول خداى عزّوجلّ «ثمّ لیقضوا تفثهم...» [چیست؟] فرمود: [مقصود] زدن شارب و گرفتن ناخن و مانند آن است...».[۱]
۸ - «عن أمیرالمؤمنین(ع) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ: «ثمّ لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم و لیطوفوا بالبیت العتیق» قال: التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن یمشى و الطواف هو طواف الزیارة...; از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که در باره سخن خداوند عزّوجلّ «ثمّ لیقضوا تفثهم و لیوحوا نذورهم و لیطوفوا بالبیت العتیق» فرمود: مراد از «تفث» رمى جمرات و تراشیدن سر است و مراد از «نذور» کسى است که نذر کرده که پیاده برود[۲] و مراد از طواف، طواف زیارت است...». ۱- محتمل است مقصود این باشد که شخص نذر کرده که پیاده از منا به مکّه برود; نه این که نذر کرده است از وطنش پیاده به حج برود; چون در این صورت با ظاهر آیه سازگار نیست.[۳]
۹ - «عن أبى عبد اللّه(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ: «و لیطّوّفوا بالبیت العتیق» قال: طواف النساء; از امام صادق(ع) روایت شده است که درباره سخن خداوند عزّوجلّ «و لیطّوّفوا بالبیت العتیق» فرمود: [مراد ]طواف نسا است».[۴]
۱۰ - «عن أبى عبد اللّه(ع) قال: إنّ اللّه عزّوجلّ أغرق الأرض کلّها یوم نوح إلاّ البیت فیومئذ سمّى العتیق لأنّه اُعتق یومئذ من الغرق ...; از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: خداى عزّوجلّ در روز طوفان نوح، همه زمین را غرق کرد، مگر «بیت[اللّه]». پس در آن روز عتیق نامیده شد; زیرا در آن روز از غرق شدن آزاد شد».[۵]
۱۱ - «عن أبى حمزة الثمالى قال: قلت لأبى جعفر(ع) فى المسجد الحرام: لأىّ شىء سمّاه اللّه العتیق؟ فقال: إنّه لیس من بیت وضعه اللّه على وجه الأرض إلاّ له ربّ و سکان یسکنونه غیر هذا البیت فإنّه لاربّ له إلاّ اللّه عزّوجلّ و هو الحرّ ...; ابوحمزه ثمالى گوید: به امام باقر(ع) در مسجدالحرام گفتم: چرا خدا[ بیت اللّه] را عتیق نامیده است؟ فرمود: خداوند هیچ خانه اى را بر روى زمین ننهاده است مگر این که صاحب و ساکنانى دارد که در آن سکنى گزیده اند; غیر از این بیت که صاحبى به جز خداى عزّوجلّ ندارد و آن [از مالکیت اشخاص] آزاد است...».[۶]
موضوعات مرتبط
- احکام :۱، ۳، ۴، ۵
- حج: احکام حج ۳، ۵; تأخیر تقصیر در حج ۵; تأخیر طواف در حج ۵; تقصیر در حج ۱، ۳، ۴، ۷; رمى جمرات در حج ۸; سرتراشى در حج ۸; طواف در حج ۸، ۹; قربانى در حج ۱; مناسک حج ۱، ۴، ۷، ۸، ۹; نذر در حج ۸; واجبات حج ۱، ۴
- طواف: آداب طواف ۲; احکام طواف ۴; طواف نساء ۹
- کعبه: تاریخ کعبه ۶، ۱۰; فلسفه نامگذارى کعبه ۱۰، ۱۱; قدمت کعبه ۶; کعبه هنگام طوفان نوح(ع) ۱۰; مالکیت کعبه ۱۱
- مسجدالحرام: آداب مسجدالحرام ۲; پاکیزگى در مسجدالحرام ۲
- نذر: احکام نذر ۳; وفاى به نذر ۳
منابع
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۵۴۹، ح ۴; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۲- ، ح ۹۷.
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۵۴۹، ح ۴; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۲- ، ح ۹۷.
- ↑ دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۳۳۰; بحارالأنوار، ج ۹۶، ص ۳۱۲، ح ۳۹.
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۵۱۳، ح ۲; تهذیب شیخ طوسى، ج ۵- ، ص ۲۵۳، ح ۱۵.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۹۹، ح ۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۴، ح ۱۱۴.
- ↑ کاف، ج۴ص۱۸۹ح۵; ۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۴، ح ۱۰۹.