الحج ٣٠
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ |
ترجمه
الحج ٢٩ | آیه ٣٠ | الحج ٣١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذلِکَ»: این گونه اسماء اشاره، برای جداسازی دو نوع سخن از هم، و یا فاصله انداختن بخش پیشین سخنی از قسمت پسین آن به کار میرود (نگا: ص / ). خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: أَلأمْرُ هُوَ ذلِکَ. «حُرُمات»: مقدّسات. چیزهائی که نباید حرمت آنها پایمال شود. مراد مراسم و مناسک حجّ و به طور کلّی احکام اوامر و نواهی خدا است (نگا: بقره / . «عِندَ رَبِّهِ»: از نظر پروردگارش. در پیشگاه خداوندگارش. «إِلاّ مَا یُتْلَی ...»: (نگا: مائده / . «الرِّجْسَ»: ناپاک. پلید. در اینجا ناپاک و پلید معنوی مراد است و لذا با (الأوْثان) یعنی بتان بیان و توضیح داده شده است. «مِنْ»: مِن بیانیّه است. «قَوْلَ الزُّورِ»: افتراء. سخن باطل و بیاساس.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
حُرِّمَتْ عَلَيْکُمُ الْمَيْتَةُ وَ... (۲)
مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ... (۳) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۰) قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ... (۴) قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ... (۳)
تفسیر
- آيات ۲۵ - ۳۷ سوره حج
- برابرى همه مؤمنان در عبادت در مسجدالحرام
- معبد شدن كعبه براى مردم
- دستور تطهیر خانه کعبه به ابراهيم «ع»، از سوی خداوند
- دستور الهى به ابراهيم «ع»: در ميان مردم ندا کن که قصد حج كنند!
- توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج
- تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا
- اشاره به اين كه «تقوا»، امرى معنوى و قلبى است
- حكمت قربانى كردن براى خدا
- بحث روايتى
- رواياتى درباره منافع مترتب بر حج
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلَّا ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ «30»
اين است (مناسك حج) وهر كس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامى بدارد، قطعاً براى او نزد پروردگارش بهتر است، و چهار پايان براى شما حلال شده است، مگر آنچه (حرام بودنش) بر شما خوانده شده باشد پس، از پليدى بتها دورى كنيد و از كلام باطل اجتناب ورزيد.
نکته ها
براى «قول زور» مصاديق فراوانى ذكر شده است، از جمله: دروغ، گواهى ناحق و غنا، همان گونه كه براى «حُرمات خدا» مصاديقى ذكر شده، مانند قانون خدا، كتاب خدا و اهلبيت رسول خدا عليهم السلام كه حفظ حرمتِ همهى آنها لازم است. «1»
گواهى دروغ، در رديف شرك به خدا آمده وقول زور از گناهان كبيره است. «2»
«1». تفسير كنزالدقائق.
«2». تفسير نور الثقلين؛ بحار، ج 47، ص 216- 217.
جلد 6 - صفحه 39
پیام ها
1- آنچه را خداوند محترم داشته، گرامى بداريم. «وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ» (دستورات الهى را با احترام و عظمت ياد كنيم و در اجراى آنها، با نشاط و حسّاس باشيم)
2- احترام به قوانين و مقدّسات الهى به نفع خود ماست. «فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ» و پاداش اين احترام نزد خداوند است. «عِنْدَ رَبِّهِ»
3- اصل در چهارپايان، حلال بودن آنهاست، مگر دليل خاصّى از وحى داشته باشيم. «أُحِلَّتْ- إِلَّا ما يُتْلى»
4- بت پرستى، آلودگى است. «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» (مراسم حج و قربانى با شرك و بتپرستى آميخته بود). «فَاجْتَنِبُوا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30)
ذلِكَ: (خبر مبتداى محذوف. اى: الامر ذلك) يعنى امر حج و مناسك آن اينست كه مذكور شد. وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ: و هر كه بزرگ دارد حرمتهاى خدا را، يعنى حرمت احكام او را كه هتك آن حلال نيست نگاهدارد و خلاف آن ننمايد، فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ: پس آن تعظيم كه حفظ احكام الهى و امتثال آن است بهتر باشد مر او را نزد پروردگار او از جهت پاداش و مجازات.
در تفسير برهان- از حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام از پدر بزرگوارش در اين آيه شريفه فرمود: ثلاث حرمات واجبة فمن قطع منها حرمة فقد اشرك باللّه الاولى: انتهاك حرمة اللّه فى بيته الحرام. الثّانية: تعطيل الكتاب و العمل بغيره و الثّالثة: قطيعة ما اوجب اللّه من فرض طاعتنا و مودّتنا.
سه حرمت واجب است، پس هر كه قطع كند حرمتى را از آن، پس بتحقيق شرك آورده به خداى تعالى: 1- هتك نمودن حرمت خدا در بيت الحرام. 2- تعطيل كتاب قرآن و عمل به غير آن. 3- قطع آنچه خدا واجب فرموده از وجوب
«1». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 91.
جلد 9 - صفحه 48
طاعت و مودت ما. «1» وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ: و حلال كرده شد براى شما در حال احرام همه چهارپايان شتر، گاو و گوسفند و حكم آنها حكم صيد نيست. ممكن است كه مراد حلال شدن انعام باشد مطلقا خواه در حال احرام و خواه در حال احلال، إِلَّا ما يُتْلى عَلَيْكُمْ: مگر آنچه خوانده شود بر شما تحريم آن و از هر چيزى كه حرمت آن را عارض شود مانند ميته و آنچه به نام غير خدا تزكيه كرده شود و موقوده و نطيحه. حاصل آيه آنكه حق تعالى حلال فرمود مر شما را انعام شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه استثنا كرده در كتاب خود، پس محافظت نمائيد بر حدود آن و بپرهيزيد از آنكه حرام كنيد آنچه را كه حلال است و حلال كردن آنچه حرام است چنان كه بت پرستان نمودند.
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ: پس دورى كنيد پليدى را كه بتان باشد مانند اجتناب از نجاسات، و اين غايت مبالغه است در نهى از تعظيم بتان و پرهيز از پرستيدن آنان، يعنى چنانكه طبايع شما از رجس متنفر و مجتنب است، بايد از بتان نيز به اين مثابه تنفر داشته باشد و از شرك به خدا دورى كند.
وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ: و اجتناب نمائيد از گفتار دروغ مانند دعوى شركت بتان با خدا.
در كافى شريف- به اسناد خود روايت نموده از زيد شحام كه سؤال نمودم از حضرت صادق عليه السّلام از فرمايش الهى (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) فرمود: رجس از اوثان شطرنج، و قول زور غنا مىباشد. «2» و اصحاب اماميه روايت نمودهاند كه بازى شطرنج و نرد و ساير انواع قمار از اين قبيل است و احاديث بسيار در خصوص قمار و غناء وارد شده، از جمله:
فقه الرضوى (باب شرب خمر و غناء) از آن حضرت مروى است كه فرمود:
من ابقى فى بيته طنبورا اوعودا او شيئا من الملاهى من المعزفة و الشّطرنج و اشباهه
«1». تفسير برهان، ج 3، ص 90، روايت 1، به نقل از محمّد بن العبّاس.
«2». تفسير برهان، ج 3، روايت 2، به نقل از محمّد بن يعقوب، ص 90.
جلد 9 - صفحه 49
اربعين يوما فقد باء بغضب من اللّه فان مات فى اربعين مات فاجرا فاسقا مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ.* هر كه باقى گذارد در خانه خود طنبور يا عود يا چيزى از ملاهى را از معازف (آلاتى كه با دست زده مىشود) و شطرنج و مانند آن چهل روز، پس بتحقيق سزاوار گردد خشمى را از جانب خدا، پس اگر بميرد در چهل روز مرده است فاجر فاسق، جايگاه او جهنم است و بد بازگشتى است.
ايضا ابن بابويه در خصال از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود: منجم ملعون است، كاهن ملعون است، ساحر ملعون است، مغنيه ملعون است، هر كه بجا آورد آن را ملعون و خورنده كسب غنا نيز ملعون مىباشد. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «25» وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «26» وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27» لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28» ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29»
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30) حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ (31)
ترجمه
- همانا آنانكه كافر شدند و باز ميدارند از راه خدا و مسجد الحرام كه قرار داديم آنرا براى مردم با آنكه يكسان باشد مقيم در آن و وارد از اطراف و كسيكه اراده كند در آن عدول از حقّ را براى ستم نمودن ميچشانيم او را از عذاب دردناك
و ياد كن هنگامى را كه تعيين نموديم براى ابراهيم جاى خانه را و گفتيم كه شريك مگردان با من چيزيرا و پاك گردان خانه مرا براى طواف كنندگان و ايستادگان و ركوع كنندگانى كه سجود كنندگانند
و اعلام كن در ميان مردم بحج كه بيايند نزد تو پيادگان و بر هر شتر لاغرى كه آيند از هر راه دورى
تا مشاهده نمايند منفعتهائى براى خودشان و ياد نمايند نام خدا را در روزهاى معيّنى بر آنچه روزى كرد آنها را از زبان بستگان شتر و گاو و گوسفند پس بخوريد از آنها و بخورانيد محنت كشيده محتاج را
پس بايد زائل نمايند كثافتشان را و بايد ادا نمايند نذرهاشان را و بايد طواف نمايند خانه آزاد شده را
امر اين است و كسيكه بزرگ بدارد حرمتهاى خدا را پس آن بهتر است از براى او نزد پروردگارش و حلال شد براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه خوانده شود بر شما پس اجتناب كنيد پليد را از جنس بتان و اجتناب كنيد گفتار ناروا
جلد 3 صفحه 600
را
با آنكه مايل باشيد بحقّ براى خدا و شريك قرار ندهيد با او و كسيكه شريك قرار دهد با او پس گويا كه در افتاده از آسمان پس ميربايد او را پرنده يا فرود ميآورد او را باد در جائى دور.
تفسير
- قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره قريش وقتى كه منع نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از ورود بمكّه و مراد از عاكف اهل مكّه و مراد از بادى كسانى هستند كه از بلاد ديگر وارد مكّه ميشوند و همه در آن يكسانند كسى حقّ ندارد مانع از نزول و دخول مردم در حرم شود و در نهج البلاغه در نامهئى كه حضرت بعامل خود در مكّه نوشته توصيه فرموده كه از خانههاى مكّه اجاره نگيرند چون خداوند فرموده عاكف و بادى در آن يكسانند و عاكف مقيم است و بادى كسى است كه بحج آمده و اهل آن نيست و اينمعنى در چند روايت ديگر تأكيد شده و تصريح فرمودهاند كه حجّاج حقّ دارند وارد شوند بر اهل مكّه و آنها نبايد مانع شوند و در صدر اسلام بهمين ملاحظه خانههاى مكّه در نداشته و اوّل كسيكه در گذاشت و مانع از ورود حاجّ شد معاوية بن ابى سفيان لعنة اللّه بود و كلمه سواء برفع نيز قرائت شده و بنابراين جمله خبريّه در مقام انشاء حكم است يعنى عاكف و بادى در آن يكسانند و بنابر قرائت نصب مفعول جعلنا يا حال از ضمير متّصل باو است و خبر انّ كه در صدر آيه است محذوف شده و بقرينه ذيل معذّبون است يعنى آنان كه چنين شدند و چنان كردند و ميكنند معذّبند چون بعدا فرموده و كسيكه اراده عدول از حدّ نمايد در حرم بستم ميچشانيم باو عذاب اليم را براى آنكه بمقتضاى اخبار سابقه مراد از مسجد الحرام حرم است مانند آيه أسرى كه در سوره بنى اسرائيل گذشت و محتمل است مفعول يرد براى افاده تعميم محذوف باشد يعنى و كسيكه اراده كند در حرم امريرا با آنكه متلبّس به الحاد و ظلم باشد معذّب خواهد بود در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل فرموده كه كسيكه عبادت كند در آن غير خداوند عزّ و جلّ را يا فرمانبردارى كند در آن از غير اولياء خدا پس او ملحد است بظلم و بر خداوند تبارك و تعالى لازم است كه بچشاند باو عذاب اليم را و نيز از آنحضرت در تفسير اين آيه نقل شده كه هر ظلمى الحاد است و زدن خادم بدون گناه از اين قبيل است و كمترين مراتب الحاد تكبّر است و در علل از آنحضرت
جلد 3 صفحه 601
نقل نموده كه هر ظلمى كه مرد بخود نمايد در مكّه از دزدى يا ستم بغير كم باشد يا زياد من آنرا الحاد ميدانم و براى اين نهى از سكونت در حرم شده و در بعضى از روايات الحاد در اين آيه بانكار حقّ امير المؤمنين عليه السّلام و ظلم بآنحضرت تفسير شده است و معلوم است كه تمام معاصى عدول از حقّ و حدّ و قصد است و نيز ظلم بنفس و ظلم بغير است و در حرم قبحش بيشتر و گناهش زيادتر خواهد بود چه رسد بشرك و انكار ولايت كه كفر واقعى است و خداوند در اينمقام متذكر فرموده پيغمبر خود را بذكر شمّهئى از تشريفات خانه كعبه باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه مرجع قرار داديم و تعيين نموديم براى ابراهيم محلّ خانه كعبه را كه در آن خانهئى بنا كند و گفتيم كه در عمارت بيت و عبادت در آن چيزيرا شريك من قرار مده و پاكيزه و منزّه نماخانه مرا از كلّيه نجاسات و كثافات چنانچه در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بعد از تلاوت اين آيه فرمود پس سزاوار است از براى بنده كه داخل مكّه نشود مگر آنكه طاهر باشد و خود را از عرق و ساير كثافات تطهير كرده باشد و ظاهرا مراد از طائفين كسانى باشند كه براى طواف و زيارت بيت آمدهاند و مراد از قائمين كسانى هستند كه آنجا اقامت و اعتكاف نمودهاند و مراد از ركّع السّجود نماز گذارانند نه آنكه مراد از قائمين و ركّع السّجود نماز گذاران باشند چنانچه بعضى از مفسّرين گفتهاند بملاحظه ذكر اركان نماز كه قيام و ركوع و سجود است چون در سوره بقره بجاى قائمين عاكفين ذكر شده بود و آيات بعضى مفسّر بعض ديگر است و ذكر حرف عطف قبل از ركّع و تركش بعد از آن شاهد اراده يك معناى ملازم با ركوع و سجود است كه نماز باشد علاوه بر آنكه ركوع بدون قيام محقق نميشود و ذكر قيام مستقّلا با فصل حرف عطف بين آن و ركّع السّجود مناسب با اراده معناى واحد از هر سه نيست و كلمه سجود ممكن است جمع ساجد باشد چون گفتهاند اگر مصدر بر وزن فعول باشد جائز است اسم فاعل را بآن وزن جمع بست و بنابراين مرا در كوع كنندگان و سجود كنندگان باشد بحذف حرف عطف ولى بنظر حقير بهتر آنستكه مصدر باشد با حذف حرف جرّ قبل از آن و بنابراين مراد خم شوندگان براى سجود است چون اصل ركوع بمعناى خم شدن است و سجود انسب است كه
جلد 3 صفحه 602
كنايه از نماز و مقصود از تطهير بيت باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير هم ندارد و ظاهرا اين وجه بهترين تراكيب متصوّره در كلام ميباشد و پس از اتمام بيت حضرت ابراهيم عليه السّلام مأمور شد كه اعلام نمايد وجوب حج را بتمام مردم دنيا اعمّ از موجودين در بسيط زمين و اصلاب آباء و ارحام امّهات تا روز قيامت و همه شنيدند و بعضى اجابت نمودند و مشرّف شدند بعدد لبّيكى كه گفتند و بعضى اجابت ننمودند و محروم شدند از اين فيض بزرگ چنانچه قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابراهيم از بناء بيت فارغ شد و خداوند باوامر فرمود كه اعلام نمايد وجوب حج را بمردم عرضه داشت پروردگارا صداى من بتمام خلق نميرسد خداوند فرمود بعهده تو است اعلام و بعهده من است ايصال و آنحضرت بمقام ابراهيم رفت و آنروز مقام متّصل به بيت بود ولى از جاى خود بلند شد بقدرى كه از تمام كوهها بالاتر قرار گرفت پس آنحضرت دو انگشت خود را در گوش گذارد و روى خود را بمشرق و مغرب متوجّه نمود و فرمود ايّها النّاس واجب شد بر شما حج خانه آزاد شده پس اجابت كنيد پروردگارتان را و اجابت نمودند تمام مردميكه در اطراف و اكناف زمين و اصلاب رجال و ارحام نساء بودند بلبّيك آيا نمىبينيد كسانيكه ميآيند لبّيك ميگويند از امروز تا روز قيامت هر كس موفّق بحج شود آنروز اجابت دعوت خدا را نموده و در روايات ديگرى كه قريب به اين مضمون در اين باب وارد شده تصريح بتوفيق تشرّف بعدد لبّيك فرمودهاند و آنكه عدم توفيق مستند بعدم اجابت آنروز است و مقتضاى اين روايات آنستكه مخاطب در اين آيه حضرت ابراهيم باشد كه خداوند براى پيغمبر ما حكايت فرموده و منافات ندارد با روايت كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام كه فرموده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ده سال در مدينه اقامت داشت و حج نفرمود تا اين آيه نازل شد و آنحضرت اعلام فرمود باهل مدينه و اطراف آن كه جمع شوند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حج نمايند و مردم مجتمع گشتند و با آنحضرت حج نمودند و آداب آن را تعليم گرفتند چون پيغمبر ما مأمور بتبعيّت از ملّت حضرت ابراهيم جدّ امجد خود بوده خصوصا در مناسك و اعمال حج و نزول اين آيه در آنوقت شاهد بر لزوم
جلد 3 صفحه 603
اجراء آن سنّت سنيّه است در هر حال خداوند پس از امر باعلام نتيجه آن را بيان فرموده كه بيايند پيادگان چون رجال جمع راجل بمعناى پياده است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه رجّال بضم و تشديد قرائت فرموده و سواره بر هر شتر لاغرى از زحمت دورى راه كه ميآيند آن شتران از هر راه گشاده دور از اطرافى و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يأتون قرائت فرموده و بنابراين صفت حجّاج است و مربوط بضامر نيست يا جمله مستأنفه است و اشكال لزوم مطابقه صفت با موصوف در افراد و جمع را ندارد تا محتاج بجواب شود كه مراد جنس ضامر است و حكمت اين ايجاب و دعوت بحج آنستكه مشاهده نمايند و واصل شوند مردم بمنافع دينى و دنيوى كه خداوند براى آنها مقدّر فرموده در حج و زيارت خانه كعبه كه بالاتر از همه بيرون آمدن از گناهان است و اجابت دعوت حقّ و تقرّب باو از طريق عبادت و اطاعت با خضوع و خشوع و تحمّل مشقّت سرما و گرما و زحمت مسافرت و بذل مال و جان در راه محبّت جانان و نيل برضوان و ملاقات اخوان و اطلاع بر احوال آنان و كمك بافقرا و ضعفاء آنسامان و تحصيل علم و ادب و تعظيم شعائر دين و مذهب و احياء سنّت ابراهيم و اسماعيل مفخر عجم و عرب و ساير فوائد سياسى كه در اين اجتماع براى عموم مسلمانان ملحوظ شده كه مجال ذكر آنها نيست و همه ميدانند چه قدر مفيد است مسلمين دنيا سالى يكمرتبه يكجا جمع شوند افسوس كه معاندين نگذاشتند مسلمانان اتّفاق كلمه داشته باشند و الا با اين اجتماع ساليانه مسلّما بر عالم حكومت ميكردند و نيز ثمره اين دعوت آنست كه موفق شوند بذكر خداوند و بردن نام او در روزهاى معلومى كه در مكّه و منى بسر ميبرند كه روز عيد قربان و سه روز بعد از آن است در وقت نحر و ذبح حيوانات زبان بسته از شتر و گاو و گوسفند كه خداوند روزى حلال آنها فرموده و بعد از پانزده نماز كه اوّل آنها ظهر روز عيد است و مستحب است بگويند اللّه اكبر اللّه اكبر لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و للّه الحمد اللّه اكبر على ما هدانا و الحمد للّه على ما ابلانا و اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام در تعقيب هر نماز تا صبح روز سيزدهم و در ساير اوقات آن ايّام از اذكار و او راد وارده چنانچه در جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايّام معلومات روز قربان و سه روز بعد از آنست و ايّام
جلد 3 صفحه 604
معدودات دهه ذى الحجّه است و از امام صادق عليه السّلام بايّام تشريق تفسير شده و در عوالى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از ذكر تكبيرات بعد از پانزده نماز است كه اوّل آنها ظهر عيد است و در بعضى از اقوال و روايات ايّام معلومات بدهه اوّل ذو الحجّه تفسير شده ولى بر خلاف ظاهر آيه شريفه و صريح روايات ديگر است و معتمد همانستكه ذكر شد و اينكه گفتهاند دهه اوّل ذو الحجّه را ايّام معلومات خواندهاند براى آنكه مردم آن ايّام را مقيّد بودند بدانند چون بايد آخرش حج نمود اگر صحيح باشد نسبت بايّام نحر و ذبح هم ميتوان گفت و ظاهر آيه آنست كه ذكر در وقت نحر و ذبح است لذا بعد از آن فرموده پس بخوريد از آن و بخورانيد در مانده محنت كشيده محتاج فقير را و در كافى از امام صادق عليه السّلام بائس فقير بزمين گيرى كه نتواند از محلّ خود خارج شود تفسير شده و در جاى ديگر بائس را بفقير تفسير فرمودهاند و ظاهرا مراد بيان مصرف است پس بايد بيرون آيند از احرام بازاله كثافت بدن از تراشيدن سر و گرفتن ناخن و زدن شارب و شستشوى بدن و ازاله موهاى آن و امثال اينها و بهتر آنست كه بيرون آيند از كثافات معنوى بلقاء امام عليه السّلام در حال حضور و زيارت قبور ائمه اطهار در حال غيبت و بايد وفا كنند بنذرهاى خودشان كه براى توفيق بحج نمودهاند و غير آن از نذورات براى خانه كعبه و حضور امام عليه السّلام و بايد طواف نساء نمايند تا زن بر آنان حلال شود بعد از طواف زيارت و سعى كه موجب حلّيّت بوى خوش است و آداب طواف در مناسك حج ذكر شده و مراد از بيت عتيق خانه كعبه است چون آزاد است از ملكيّت خلق و آزاد شده از غرق در زمان طوفان و از تسلّط جبّاران در گردش دوران و براى آنكه قديمى است و اوّل خانهئى است كه وضع شده براى مردم و در روايت از امام باقر عليه السّلام بوجه تسميه اوّل و از امام صادق عليه السّلام بوجه تسميه دوم تصريح شده است و خداوند بعد از بيان شمّهئى از احكام حج براى فصل بين كلام سابق و لا حق فرموده ذالك يعنى امر از اين قرار است و پس از آن فرموده و كسيكه تعظيم كند و بزرگ نمايد محترمات و احكام الهى را كه هتك آنها حرام است پس آن بهتر است نزد پروردگارش از جهت اجر و ثواب و بعضى حرمات را عبارت از حرم و بيت و مسجد مكّه و ماه ذو الحجّه كه همه حرامند دانستهاند و حلال
جلد 3 صفحه 605
شد از براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه تلاوت شود بر شما در سوره مائده مانند مردار و آنچه نام خداوند در وقت ذبح آن برده نشده بلكه نام بتان بر او برده شده و ساير محرّمات مذكوره در آن سوره و اجتناب نمائيد از جنس پليدى كه آن بتها است و پرهيز نمائيد از گفتار ناهنجار و دروغ و افترا و در بعضى از روايات بشمول رجس آلات قمار را و قول زور غنا و ساير اقوال ملهيه را تصريح فرمودهاند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه شهادت دروغ معادل با شرك بخدا است و باين آيه استدلال فرموده است و بايد مردم اطاعت او امر الهيّه را بنمايند در حاليكه پاك باشند از عقايد باطله و مستقيم در طريقه حقّه براى خدا و غير خدا را با او شريك قرار ندهند در اعمال حج و غيرها و كسيكه مشرك بخدا شود مانند آنستكه از آسمان افتاده و پرندگان گوشت بدن او را ربودهاند يا باد او را بجاى بسيار دورى پرتاب نموده چون كسيكه از طريقه حقّه تجاوز نمود هوا و هوسهاى باطله مانند مرغان لاشخور باو احاطه ميكنند و افكار و عقايد او را متفرّق مينمايند و هر مفسدى او را بجانب خود ميكشد يا شيطان بكلّى او را از وادى حقّ و حقيقت دور ميكند كه راه نجاتى براى او نباشد و اين از قبيل تشبيه معقول بمحسوس است و براى تصوير بلندى مقام توحيد و پستى شرك و دورى آن از حقّ و حقيقت ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ وَ مَن يُعَظِّم حُرُماتِ اللّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ عِندَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّت لَكُمُ الأَنعامُ إِلاّ ما يُتلي عَلَيكُم فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الأَوثانِ وَ اجتَنِبُوا قَولَ الزُّورِ (30)
اينکه است وظايف حجّ و مناسك آن و كسي که معظّم بدارد حرمات الهيّه را پس او براي او خير است، و حلال شد براي شما انعام مگر آنچه تلاوت ميشود براي شما پس اجتناب كنيد رجس و پليدي بتها را و اجتناب كنيد قول باطل را.
(ذلِكَ): اشاره به دستورات حجّ است که در آيات قبل بيان فرموده که اينها تعظيم شعائر الهيّه است يعني سرسري نشماريد و كور كورانه بجا نياوريد مثل بسياري نه مراعات شرايط و خصوصيّات طواف و سعي و رمي جمرات را ميكنند مثل عامّه عمياء، و بسياري از جهّال شيعه فقط يك اسمي بيشتر نيست.
خر عيسي گرش بمكّه برندبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- این آیه به عنوان یک جمع بندی اشاره به بحثهای آیات گذشته کرده، میگوید: برنامه حجّ و مناسک آن «این است» که گفته شد (ذلِکَ).
بعد برای تأکید بر اهمیت وظائفی که بیان گردید اضافه میکند: «و هر کس برنامههای الهی را بزرگ بشمرد و احترام آنها را حفظ کند برای او نزد پروردگارش بهتر است» (وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ).
«حرمات» در اینجا اشاره به «اعمال و مناسک حجّ» است و ممکن است احترام خانه کعبه خصوصا و حرم مکه عموما نیز بر آن افزوده شود.
سپس به تناسب احکام «احرام» به حلال بودن چهار پایان اشاره کرده، میگوید: «و چهار پایان (همچون شتر و گاو و گوسفند) بر شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده میشود» و دستور منعش صادر خواهد گشت (وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعامُ إِلَّا ما یُتْلی عَلَیْکُمْ).
در پایان این آیه دو دستور دیگر در رابطه با مراسم حج و مبارزه با سنتهای جاهلیت بیان کرده، میگوید: «پس از پلیدیها (یعنی) از بتها اجتناب کنید» (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ).
دستور دوم این است که: «از سخن باطل و بیاساس بپرهیزید» (وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ).
ج3، ص213
آیه فوق اشاره به کیفیت «لبیک» گفتن مشرکان در مراسم حجّ در جاهلیت است زیرا آنها «لبیک» را که آئینه تمام نمای توحید و یگانه پرستی است آن چنان تحریف کرده بودند که مشتمل بر زنندهترین تعبیرات شرک آلود شده بود.
ولی توجه آیه به اعمال مشرکان مانع از کلی بودن مفهوم آن که پرهیز از هر گونه بت در هر شکل و صورت، و پرهیز از هر گفتار باطل به هر نوع و کیفیت است نمیباشد.
نکات آیه
۱ - حج و مناسک آن، داراى ارج و منزلتى و الا در نزد خداوند (و أذّن فى الناس بالحجّ... و لیطّوّفوا بالبیت العتیق ذلک) «ذلک» اشاره به مجموع مطالبى است که تا این جا درباره حج و مناسک آن بیان شده است. مقصود از استعمال «ذلک» در این جا، ایجاد فاصله میان کلام پیشین و کلام بعد و انتقال از یک مطلب مهم به مطلب مهم دیگر است. در چنین مواردى، کلمه «هذا» را به کار مى برند مانند: «هذا و إنّ للطاغین لشرّ مآب». بنابراین به کارگیرى «ذلک» - که براى اشاره به دور است - مى تواند براى بیان بُعد منزلت حج و مناسک آن و ارج و ارزش والاى آن در پیشگاه خداوند باشد.
۲ - لزوم بزرگداشت حدود و مقررات الهى، کوچک نشمردن آنها و پرهیز از تجاوز به حریم آنها (و من یعظّم حرمت اللّه) «تعظیم» (مصدر «یعظّم») به معناى بزرگ داشتن است. «حرمات» جمع «حرمة» است و حرمت به چیزى گفته مى شود که هتک و دریدن آن ممنوع و رعایت و نگهدارى آن واجب است. «حرمات اللّه»;یعنى، حدود و مقرراتى که از سوى خدا تعیین شده و مردم موظف اند آنها را رعایت کنند. بنابراین جمله یاد شده توصیه اى است از سوى خدا به اهل ایمان که باید حدود و مقررات الهى را بزرگ بشمارند و از تجاوز به حریم آنها، سخت خوددارى کنند.
۳ - تعظیم و بزرگداشت حدود و مقرارت الهى و رعایت حریم آنها، مایه خیر و سعادت و خوشبختى براى اهل ایمان (و من یعظّم حرمت اللّه فهو خیر له عند ربّه) ضمیر «هو»در «فهو خیر له» به «تعظیم» (مصدر «یعظّم») بازمى گردد; یعنى، «فالتعظیم خیر له عند ربّه».
۴ - احکام و مقررات الهى، در راستاى خیر و سعادت انسان (و من یعظّم حرمت اللّه فهو خیر له عند ربّه)
۵ - کوچک شمردن قوانین و مقررات الهى و تجاوز به حریم آنها، شقاوت و بدبختى انسان ها را در پى دارد. (و من یعظّم حرمت اللّه فهو خیر له عند ربّه) «تعظیم» عکس «تحقیر» است. بنابراین مفهوم جمله یاد شده چنین مى شود: «و من یحقر حرمات اللّه فهو شرّ له عند ربّه».
۶ - خدا، پروردگار انسان ها (عند ربّه)
۷ - وضع قوانین و مقرارت سعادتبخش از سوى خداوند، مقتضاى ربوبیت و پروردگارى او است. (و من یعظّم حرمت اللّه فهو خیر له عند ربّه)
۸ - شتر، گاو و گوسفند، چهار پایانى حلال گوشت (و أُحلّت لکم الأنعم) «أنعام» (جمع «نعم») در اصل به معناى شتر است. بنابراین «أنعام»; یعنى، شتران لکن گاهى «أنعام»; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از «أنعام»در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است که جمله «أحلت لکم الأنعام» به تقدیر «أحلت لکم أکل لحوم الأنعام» مى باشد; یعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.
۹ - استفاده از گوشت شتر، گاو و گوسفند، به جز در مواردى که از سوى خدا تحریم شده، حلال و جایز است. (و أُحلّت لکم الأنعم إلاّ ما یتلى علیکم)
۱۰ - نزول آیات متعدد درباره خوردنى هاى حرام و بیان مکرر آنها براى مردم از سوى خداوند (و أُحلّت لکم الأنعم إلاّ ما یتلى علیکم) برخى از مفسران برآنند که «یتلى» براى زمان استقبال است; یعنى، «گوشت چهارپایانى مانند شتر، گاو و گوسفند براى شما حلال است مگر آنچه را که در آینده براى شما بیان خواهد شد». بنابراین کلمه «یتلى» اشاره دارد به آیه ۳- سوره «مائده» که: «حرّمت علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر و...» که بعد از آیه مورد بحث، نازل شده است. برخى دیگر از مفسران نیز برآنند که کلمه «یتلى» مضارع استمرارى است و اشاره به آیاتى دارد که پیش از آن در مکه (آیه ۱۴۵ سوره انعام و آیه ۱۱۵- سوره نحل) و در مدینه پس از گذشت شش ماه از هجرت (آیه ۱۷۳ سوره بقره) نازل شده است. برداشت یاد شده، بر پایه دیدگاه دوم است.
۱۱ - استفاده از گوشت حیوانى که با نام غیر خدا ذبح شده باشد حرام است. (و أُحلّت لکم الأنعم إلاّ ما یتلى علیکم) کلمه «ما» در «إلاّ ما یتلى علیکم» هر چند که عام است و شامل همه مواردى مى شود که در آیات «محرمات أکل» بیان شده است; لکن به قرینه جمله «و یذکروا اسم اللّه... على ما رزقهم من بهیمة الأنعام» در دو آیه پیشین، و نیز تفریع جمله «فاجتنبوا الرجس من الأوثان...» (ذیل آیه) بر جمله «أحلت لکم الأنعام إلاّ ما یتلى علیکم»، مى توان گفت که مراد از «ما» خصوص موردى است که حیوانى با نام غیر خدا (بت ها)، ذبح شده باشد.
۱۲ - آمیختگى مراسم حج و قربانى، با مظاهر شرک و بت پرستى در عصر جاهلیت (و أُحلّت لکم الأنعم إلاّ ما یتلى علیکم فاجتنبوا الرجس من الأوثن)
۱۳ - بت، مظهر رجس و پلیدى است. (فاجتنبوا الرجس من الأوثن)
۱۴ - لزوم اجتناب از بت ها (فاجتنبوا الرجس من الأوثن) «رجس» به هر چیزى گفته مى شود که زشت و پلید است «أوثان» (جمع «وثن») به معناى بت ها است. «من» در «من الأوثان» بیانیه مى باشد; یعنى، «فاجتنبوا الرجس من الأوثان; از بت ها که زشت و پلیداند دورى کنید».
۱۵ - بت پرستان، مردمى پلیداند. (فاجتنبوا الرجس من الأوثن)
۱۶ - مشرکان عصر بعثت، داراى بت هاى متعدد (فاجتنبوا الرجس من الأوثن)
۱۷ - وجود شعارهاى شرک آمیز و ضد توحیدى در مراسم حج عصر جاهلیت (و اجتنبوا قول الزور) «زور» به معناى باطل و اضافه در «قول الزور» اضافه بیانیه است; یعنى، از سخنانى که باطل و یاوه است، دورى کنید. با توجه به این که آیه مورد بحث از جمله آیات مربوط به حج است. مى توان گفت که مراد از «سخن یاوه» در این جا شعارهاى شرک آمیزى بود که مشرکان در مراسم حج و احتمالاً به هنگام ذبح قربانى بر پاى بت هایشان - که در منا نصب کرده بودند - سرمى دادند.
۱۸ - لزوم اجتناب از دروغ گویى و باطل سرایى (و اجتنبوا قول الزور)
۱۹ - اجتناب از هر گونه بیهوده گویى و باطل سرایى در مراسم حج، توصیه خدا به اهل ایمان (و اجتنبوا قول الزور)
روایات و احادیث
۲۰ - «عن زید الشحام قال: سألت أباعبد اللّه عن قول اللّه عزّوجلّ «فاجتنبوا الرجس من الأوثان و اجتنبوا قول الزور» فقال: الرجس من الأوثان» الشطرنج و «قول الزور» الغناء; زید شحام مى گوید: از امام صادق(ع) از قول خداى عزّوجلّ «فاجتنبوا الرجس من الأوتان و اجتنبوا قول الزور» پرسیدم، فرمود: «الرجس من الأوتان» شطرنج است و «قول الزور» غنا مى باشد».[۱]
۲۱ - «قال رسول اللّه(ص) خطیباً. فقال: یاأیّها الناس عدلت شهادة الزور إشراکاً باللّه ثلاثاً، ثمّ قرأ: «فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور»; رسول خدا(ص) ضمن خطبه اى سه دفعه فرمود: اى مردم! شهادت زور (دروغ)، معادل شرک به خدا است. سپس آیه «فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور» را قرائت فرمود».[۲]
۲۲ - «دخل عمرو بن عبید على الصادق(ع) ...و قال: أحب أن أعرف الکبائر من کتاب اللّه فقال: ...إنّ الکبائر... وقول الزور «و اجتنبوا قول الزور»...; عمروبن عبید بر امام صادق(ع) وارد شد... و گفت: دوست دارم گناهان کبیره را از کتاب اللّه بشناسم. آن حضرت فرمود: ...[از جمله] گناهان کبیره... قول زور است; [چون در کتاب اللّه آمده است: ]و اجتنبوا قول الزور»...».[۳]
موضوعات مرتبط
- احکام :۸، ۹، ۱۱، ۱۹ منشأ تشریع احکام ۷
- اسلام: اسلام تاریخ صدر اسلام ۱۶
- انسان: مربى انسان ها ۶
- باطل: اجتناب از باطل ۱۸
- بت پرستان: پلیدى بت پرستان ۱۵
- بت پرستى: بت پرستى در جاهلیت ۱۲
- بتها: اجتناب از بتها ۱۴; پلیدى بتها ۱۳
- تکلیف: آثار عمل به تکلیف ۴
- جاهلیت: دین ستیزى در جاهلیت ۱۷; رسوم جاهلیت ۱۲، ۱۷
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۶
- چهارپایان: حلیت گوشت چهارپایان ۸
- حج: اجتناب از باطل در حج ۱۹; اجتناب از عبث در حج ۱۹; حج در جاهلیت ۱۲، ۱۷; فضیلت حج ۱; مناسک حج ۱۹
- حدود خدا: آثار تجاوز به حدود خدا ۵; آثار تحقیر حدود خدا ۵; آثار تعظیم حدود خدا ۳; اجتناب از تجاوز به حدود خدا ۲; اهمیت تعظیم به حدود خدا ۲
- حلالها :۸، ۹
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۷; توصیه هاى خدا ۱۹; ربوبیت خدا ۶
- خوردنیها: احکام خوردنیها ۸، ۹، ۱۱; تکرار نزول آیات خوردنیهاى حرام ۱۰; خوردنیهاى حرام ۱۱; خوردنیهاى حلال ۸
- خیر: زمینه خیر ۳; عوامل خیر ۴
- دروغ: اجتناب از دروغ ۱۸
- ذبیحه: حرمت ذبیحه بى بسمله ۱۱
- سعادت: عوامل سعادت ۳، ۴; منشأ سعادت ۷
- شتر: حلیت گوشت شتر ۸، ۹
- شرک: شرک در جاهلیت ۱۲; موارد شرک ۲۱
- شطرنج: نهى از شطرنج ۲۰
- شقاوت: عوامل شقاوت ۵
- غنا: نهى از غنا ۲۰
- قربانى: قربانى در جاهلیت ۱۲
- گاو: حلیت گوشت گاو ۸، ۹
- گناهان کبیره :۲۲
- گواهى: گناه گواهى دروغ ۲۱، ۲۲
- گوسفند: حلیت گوشت گوسفند ۸، ۹
- مؤمنان: توصیه به مؤمنان ۱۹
- محرمات :۱۱
- مشرکان: تعدد بتهاى مشرکان صدراسلام ۱۶
منابع