گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۱: خط ۳۱:
و همين قرار گرفتن در اين سياق، دلالت مى كند بر اين كه در نوع انسانى، افرادى كم و يا زياد وجود دارند كه به طور حقيقت مهتدى شده اند. چون كلام در إهتداء و ضلالت حقيقى و مستند به صنع خدا است، و معلوم است كه خداوند، وقتى كسى را هدايت كرد، آن كس مهتدى حقيقى است.  
و همين قرار گرفتن در اين سياق، دلالت مى كند بر اين كه در نوع انسانى، افرادى كم و يا زياد وجود دارند كه به طور حقيقت مهتدى شده اند. چون كلام در إهتداء و ضلالت حقيقى و مستند به صنع خدا است، و معلوم است كه خداوند، وقتى كسى را هدايت كرد، آن كس مهتدى حقيقى است.  


آرى: (( من يهدى الله فهو المهتدى و من يضلل فاولئك هم الخاسرون (( و اهتداء حقيقى جز بوسيله هدايت حقيقى كه منحصرا كار خداى سبحان است صورت نمى گيرد، و در تفسير آيه (( فان يكفر بها هؤ لاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين (( و مواردى ديگر گذرانديم كه هدايت حقيقى الهى به هيچ وجه از مقتضاى خود تخلف ننموده و مستلزم عصمت از گمراهى است ، همچنانكه ترديدى كه در آيه (( افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى (( دلالت دارد بر اينكه كسى كه به سوى حق هدايت شود واجب مى شود كه با كس ديگر جز خدا هدايت نشود دقت بفرماييد -.
آرى: «من يهدى الله فهو المهتدى و من يضلل فأولئك هم الخاسرون». و إهتداء حقيقى، جز به وسيله هدايت حقيقى، كه منحصرا كار خداى سبحان است، صورت نمى گيرد.  


بنابراين ، اسناد هدايت به اين امت خالى از دلالت بر اين نيست كه امت مزبور مردمى هستند كه از ضلالت مصونند، و خداوند ايشان را از گمراهى حفظ مى كند، حال يا مقصود جميع افراد امتى است كه در آيه به ايشان اشاره شده ، كه در اين صورت بايد مراد از آن انبياء و اوصياء ايشان باشند، و يا آنكه مرا د از امت بعض افراد امت است و كل به وصف بعضى توصيف شده ، نظير آيه (( و لقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم و النبوه (( و آيه (( و جعلكم ملوكا(( و آيه (( لتكونوا شهداء على الناس (( وصف بعض افراد را به همه امت نسبت داده .
و در تفسير آيه: «فإن يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين» و مواردى ديگر، گذرانديم كه هدايت حقيقى الهى، به هيچ وجه از مقتضاى خود تخلف ننموده و مستلزم عصمت از گمراهى است. همچنان كه ترديدى كه در آيه «أفمن يهدى إلى الحق أحق أن يتبع أمّن لا يهدى إلا أن يهدى» دلالت دارد بر اين كه كسى كه به سوى حق هدايت شود، واجب مى شود كه با كس ديگر، جز خدا هدايت نشود. دقت بفرماييد.


و مطلبى كه آيه شريفه در صدد افهام آن مى باشد و خدا داناتر است اين است كه : ما شما مردم را به امرى واقع نشدنى و خارج از طاقت بشر امر نمى كنيم ، براى اينكه در ميان همين شمامردم امتى هستند كه حقيقتا به هدايت به حق مهتدى شده اند، چون خداوند به هدايت خاصه خود تكريمشان كرده است .
بنابراين، اسناد هدايت به اين «امت»، خالى از دلالت بر اين نيست كه امت مزبور، مردمى هستند كه از ضلالت مصون اند، و خداوند، ايشان را از گمراهى حفظ مى كند. حال يا مقصود جميع افراد امتى است كه در آيه، به ايشان اشاره شده، كه در اين صورت، بايد مراد از آن، انبياء و اوصياء ايشان باشند.  


«'''وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَاتِنَا سنَستَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْث لا يَعْلَمُونَ'''»:
و يا آن كه مراد از «امت»، بعض افراد امت است، و «كل»، به وصف «بعضى» توصيف شده. نظير آيه: «و لقد آتينا بنى إسرائيل الكتاب و الحكم و النبوة»، و آيه: «و جعلكم ملوكا»، و آيه: «لتكونوا شهداء على الناس»، وصف بعض افراد را، به همۀ امت نسبت داده.
 
و مطلبى كه آيه شريفه در صدد افهام آن مى باشد و خدا داناتر است، اين است كه: ما، شما مردم را به امرى واقع نشدنى و خارج از طاقت بشر امر نمى كنيم. براى اين كه در ميان همين شما مردم، امتى هستند كه حقيقتا، به هدايت به حق مهتدى شده اند. چون خداوند به «هدايت خاصّه» خود، تكريمشان كرده است.


==معناى استدراج در عذاب، در آیه شریفه ==
==معناى استدراج در عذاب، در آیه شریفه ==
(( استدراج (( در لغت به معناى اين است كه كسى در صدد بر آيد پله پله و به تدريج از مكانى و يا امرى بالا رود يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديك شود،
«'''وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سنَستَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْث لا يَعْلَمُونَ'''»:
 
«إستدراج» در لغت، به معناى اين است كه كسى در صدد بر آيد، پله پله و به تدريج، از مكانى و يا امرى بالا رود، يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديك شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵۳ </center>
وليكن در اين آيه قرينه مقام دلالت دارد بر اينكه منظور نزديك شدن به هلاكت است يا در دنيا و يا در آخرت .
وليكن در اين آيه، قرينه مقام، دلالت دارد بر اين كه منظور، نزديك شدن به هلاكت است. يا در دنيا و يا در آخرت.
 
و اين كه «استدراج» را مقيد كرد به راهى كه خود آنان نفهمند، براى اين است كه بفهماند اين نزديك كردن، آشكارا نيست، بلكه در همان سرگرمى به تمتع از مظاهر زندگى مادى مخفى است، و در نتيجه، ايشان با زياده روى در معصيت، پيوسته به سوى هلاكت نزديك مى شوند.  


و اينكه استدراج را مقيد كرد به راهى كه خود آنان نفهمند، براى اين است كه بفهماند اين نزديك كردن آشكارا نيست ، بلكه در همان سرگرمى به تمتع از مظاهر زندگى مادى مخفى است ، و در نتيجه ايشان با زياده روى در معصيت پيوسته بسوى هلاكت نزديك مى شوند، پس مى توان گفت استدراج تجديد نعمتى بعد از نعمت ديگرى است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمت ها ايشان را از توجه به وبال كارهايشان غافل بسازد، همچنانكه در آيه (( ثم بدلنا مكا ن السيئه الحسنه حتى عفوا(( و آيه (( لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلاد متاع قليل ثم ماويهم جهنم و بئس المهاد(( گذشت .
پس مى توان گفت: «استدراج»، تجديد نعمتى بعد از نعمت ديگرى است، تا بدين وسيله، التذاذ به آن نعمت ها، ايشان را از توجه به وبال كارهايشان غافل بسازد. همچنان كه در آيه: «ثمّ بدلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا»، و آيه: «لا يغرنّك تقلّب الذين كفروا فى البلاد متاع قليل ثم مأويهم جهنم و بئس المهاد» گذشت.


و به وجه ديگرى وقتى كه از ذكر پروردگارشان غافل گشته و آيات او را تكذيب كردند اطمينان و آرامش دلهايشان را از دست دادند، و ناگزير شدند با تشبث به اسباب ديگرى غير از خدا دل خود را آرامش دهند، و چون غير خدا چيزى نمى تواند دلها را آرامش دهد، لذا بيش از پيش به قلق و اضطراب درونى دچار شدند، و ديگر از حقيقت سعادت زندگى بى خبر ماندند، خيال كردند معناى زندگى همين است كه ايشان در آنند، لا جرم اين سرگرمى به زخارف دنيا و مهلكات را روز بروز زيادتر كرده و در واقع روز بروز عذاب خود را بيشتر كردند تا سرانجام به عذاب آخرت كه تلخ ‌تر و كشنده تر از هر عذاب است ملحق گشتند، و اين همان استدراج در عذاب است كه ايشان به كيفر تكذيب آيات خدا به آن دچار گشتند، تا روزى را كه به ايشان وعده داده شده بود ملاقات كنند.
و به وجه ديگرى وقتى كه از ذكر پروردگارشان غافل گشته و آيات او را تكذيب كردند اطمينان و آرامش دلهايشان را از دست دادند، و ناگزير شدند با تشبث به اسباب ديگرى غير از خدا دل خود را آرامش دهند، و چون غير خدا چيزى نمى تواند دلها را آرامش دهد، لذا بيش از پيش به قلق و اضطراب درونى دچار شدند، و ديگر از حقيقت سعادت زندگى بى خبر ماندند، خيال كردند معناى زندگى همين است كه ايشان در آنند، لا جرم اين سرگرمى به زخارف دنيا و مهلكات را روز بروز زيادتر كرده و در واقع روز بروز عذاب خود را بيشتر كردند تا سرانجام به عذاب آخرت كه تلخ ‌تر و كشنده تر از هر عذاب است ملحق گشتند، و اين همان استدراج در عذاب است كه ايشان به كيفر تكذيب آيات خدا به آن دچار گشتند، تا روزى را كه به ايشان وعده داده شده بود ملاقات كنند.
۱۶٬۳۳۶

ویرایش