۱۶٬۳۴۹
ویرایش
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
<span id='link303'><span> | <span id='link303'><span> | ||
== | ==ماجرای مسموم شدن پیامبر«ص»، توسط یک زن یهودی == | ||
بعد از | بعد از آن كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آرامشى يافت، «زينب»، دختر حارث، همسر سلام بن مشكم و برادرزادۀ مرحب، گوسفندى بريان براى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هديه فرستاد. قبلا پرسيده بود كه آن جناب از كدام يك از اجزاى گوسفند بيشتر خوشش مى آيد؟ گفته بودند: از پاچۀ گوسفند، و بدين جهت از سمّى كه در همه جاى گوسفند ريخته بود، در پاچۀ آن بيشتر ريخت، و آنگاه آن را براى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آورد، و جلو آن حضرت گذاشت. | ||
رسول خدا | رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، پاچۀ گوسفند را گرفت و كمى از آن در دهان خود گذاشت، و «بشر بن براء ابن معرور» هم كه نزد آن جناب بود، استخوانى را برداشت تا آن را بليسد. رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: فرمود: از خوردن اين غذا دست بكشيد، كه شانۀ گوسفند به من خبر داد كه اين طعام مسموم است! | ||
مى گويد: در مرضى كه رسول خدا | آنگاه «زينب» را صدا زدند، و او اعتراف كرد. پرسيد: چرا چنين كردى؟ گفت: براى اين كه مى دانى چه بر سرِ قوم من آمد؟ پيش خود فكر كردم اگر اين مرد پيغمبر باشد، از ناحيه غيب آگاهش مى كنند، و اگر پادشاهى باشد، داغ دلم را از او گرفته ام. | ||
رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» از جرم او گذشت، و «بشر بن براء»، با همان يك لقمه اى كه خورده بود، درگذشت. | |||
مى گويد: در مرضى كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» به آن مرض از دنيا رفت، مادر «بشر بن براء» وارد شد بر رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» تا از آن جناب عيادت كند. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: اى أُمّ بشر! آن لقمه اى كه من با پسرت در خيبر خورديم، مدام اثرش به من بر مى گردد، و اينك نزديك است رگ قلب مرا قطع كند. | |||
و مسلمانان معتقدند كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، با اين كه خداى تعالى او را به نبوت گرامى داشته بود، به شهادت از دنيا رفت. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۴۵ </center> | ||
<span id='link304'><span> | <span id='link304'><span> |
ویرایش