الرحمن ٣٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link106 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link106 | آيات ۱ - ۳۰ سوره الرحمان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link107 | غرض و مفاد سوره مباركه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link107 | غرض و مفاد سوره مباركه الرحمان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link109 | مقصود از اين كه خداوند به انسان «بيان» آموخت، چیست؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link109 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link111 | مراد از سجده گياه و درخت براى خداوند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link112 | منظور از برافراشتن آسمان و وضع ميزان]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link111 | مراد از سجده گياه و درخت براى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link116 | مقصود از دو مشرق و دو مغرب در آيه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link112 | منظور از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link117 | مراد از فانی شدن هر كه بر روی زمين است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link118 | مقصود از وجه خدا و بقاى آن]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link120 | بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link116 | مقصود از | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link117 | مراد از | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link118 | مقصود از وجه خدا و بقاى آن | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳# | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۰۵
کپی متن آیه |
---|
فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ |
ترجمه
الرحمن ٢٩ | آیه ٣٠ | الرحمن ٣١ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۰ سوره الرحمان
- غرض و مفاد سوره مباركه الرحمان
- مقصود از اين كه خداوند به انسان «بيان» آموخت، چیست؟
- مراد از سجده گياه و درخت براى خداوند
- منظور از برافراشتن آسمان و وضع ميزان
- مقصود از دو مشرق و دو مغرب در آيه
- مراد از فانی شدن هر كه بر روی زمين است
- مقصود از وجه خدا و بقاى آن
- بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «30»
پس كدام نعمت پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
جلد 9 - صفحه 393
نکته ها
سؤال و درخواست، گاهى به زبان حال است و گاهى به زبان قال. انسان، چه نيازمندى خود به خداوند را به زبان آورد و چه نياورد، در هر صورت، همواره محتاج خداست.
مراد از «يَوْمٍ» در آيه، روز نيست، بلكه مطلق زمان است، زيرا خداوند در زمان نمىگنجد، بلكه فراتر از زمان است.
در تفسير آيه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»، در حديث مىخوانيم: خداوند هر روز امر جديدى ايجاد مىكند كه قبلًا نبوده است. «من احداث بديع لم يكن» «1»
حضرت على عليه السلام به مناسبت آيه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» فرمود: هر روز گناهى را مىبخشد، غمى را بر طرف مىكند، گروهى را بالا و عدهاى را فرو مىآورد. «2»
پیام ها
1- فرشتگان و موجودات آسمانى نيز همچون زمينيان، دست نياز به سوى خدا دارند. «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
2- كارهاى الهى تقليدى نيست، بلكه ابتكارى و نوآورانه است. «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»
3- نياز دائمى موجودات، لطف و فيض دائمى خدا را طلب مىكند. (او هر لحظه داراى فيضى جديد ومستمر براى آفريدهها است.) يَسْئَلُهُ ... كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
4- چنين نيست كه خداوند، عالم را آفريده و آن را به حال خود رها كرده باشد، بلكه همواره امور هستى را تدبير و اداره مىكند. «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود از اخراج شما از كتم عدم و اعطاء روزى و قبول توبه و اجابت دعا و آمرزش گناهان، تُكَذِّبانِ: اى جن و انس تكذيب مىكنيد و انكار مىنمائيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»
يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
ترجمه
خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده
و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند
ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان
پس بكدام يك از نعمتهاى
جلد 5 صفحه 113
پروردگارتان انكار ميورزيد
و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است
و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمدهاند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهرهبردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود
جلد 5 صفحه 114
باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفتهاند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّهئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:
يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفتهاند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نمودهاند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجارهها ببلاد بعيدهاند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس
جلد 5 صفحه 115
چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نمودهاند و بعضى گفتهاند مراد از وجه شىء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانستهاند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفتهاند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَسئَلُهُ مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ كُلَّ يَومٍ هُوَ فِي شَأنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
جلد 16 - صفحه 379
سؤال و در خواست ميكنند از خداوند متعال هر که در آسمانها و زمين است تمام روزها خداوند در كار است يهود عنود ميگويند: خداوند روز يك شنبه شروع كرد بخلقت آسمانها و زمين و آنچه در آنها است تا شش روز روز جمعه و شنبه تعطيل كرد و اينکه كارخانه ديگر خود بخود ميگردد لذا شنبه ما هم تعطيل ميكنيم.
وَ قالَتِ اليَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغلُولَةٌ غُلَّت أَيدِيهِم وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَل يَداهُ مَبسُوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ مائده آيه 69، اقول: پس از صرف نظر از كلمات مفسرين و اقوال مختلفه آنها در تفسير اينکه آيه شريفه ميگوئيم: ممكن در حدّ ذات، نيست صرف است و احتياج بواجب دارد حدوثا و بقاءأنبه يا أَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ فاطر آيه 16 وَ اللّهُ الغَنِيُّ وَ أَنتُمُ الفُقَراءُ محمّد آيه 40 خداوند آن بآن افاضه دارد و سرتاسر ممكنات دست حاجت آنها بسوي او است حتي طبيعي منكر خدا در مورد اضطرار و بيچارگي قهرا توجّه باو ميكند، چنانچه حضرت صادق (ع) بآن طبيعي که گفت بحضرت: ما الدليل علي وجود ربك حضرت پس از اقرار آن که در كشتي بوده و كشتي غرق شده فرمود: در اينکه حال آيا متوجّه شدي كسي هست تو را نجات دهد! عرض كرد بلي فرمود همان خدا است.
دست حاجت چه بري نزد خداوندي بربرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 30)- و باز به دنبال این نعمت مستمر و پاسخگوئی به نیازهای همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین تکرار میکند که «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
ج5، ص58
نکات آیه
۱ - توبیخ کافران و تکذیب گران جن و انس، به خاطر نادیده گرفتن قدرت و لطف الهى در تأمین نیازهاى خلق (یسله ... کلّ یوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) خداوند در آیه قبل، فقر ذاتى و نیازمندى موجودات و فیاضیت و نیاز برآورى خویش را به آدمیان یادآور شده و در این آیه غافلان و کافران را مورد سرزنش قرار داده که چرا این حقیقت را در هستى نادیده مى گیرند. تثنیه آمدن «کما» و «تکذّبان»، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.
۲ - برخوردارى خلق از فیض همیشه در جوشش پروردگار خویش، نعمتى انکارناپذیر و شایان توجه براى جن و انس (کلّ یوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که عنوان «ءالآء»، بر محتواى آیه قبل - که همان نیازمندى خلق و نیازبرآورى خالق مى باشد - اطلاق شده است.
۳ - توجه به نیاز و فقر ذاتى ممکنات، زمینه خداشناسى و پرهیز از کفر و تکذیب (یسله من فى السموت و ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که خداوند براى دورساختن آدمیان و جن از کفر و تکذیب حق، نیاز و فقر ذاتى عالم ممکنات را به آنان یادآور شده است.
۴ - خداوند، خواهان توجه و اذعان جن و انس به فقر ذاتى موجودات و نیاز آنها به خداوند (یسله من فى السموت و الأرض ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) سرزنش شدن تکذیب گران یا غافلانى که با غفلت خویش، از جلوه هاى ربوبیت خداوند چشم پوشیده اند; در واقع بدین منظور است که آنان بیدار شده و تجلیات ربوبیت فراگیرالهى را در درباره خود دریابند.
موضوعات مرتبط
- اقرار: اقرار به نیاز ۴
- انسان: نعمتهاى انسان ۲
- برهان امکان فقرى :۳
- جن: سرزنش جنیان کافر ۱; نعمتهاى جن ۲
- خدا: تکذیب ناپذیرى نعمتهاى خدا ۲; توصیه هاى خدا ۴; زمینه خدا شناسى ۳; سرزنشهاى خدا ۱
- ذکر: ذکر نیازهاى موجودات ۳، ۴
- غفلت: غفلت از قدرت خدا ۱; غفلت از لطف خدا ۱
- فیض خدا: مشمولان فیض خدا ۲
- کافران: سرزنش کافران ۱
- کفر: موانع کفر ۳
- موجودات: تأمین نیازهاى موجودات ۱
- نیازها: منشأ تأمین نیازها ۱; نیاز به خدا ۴
منابع