گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
<span id='link92'><span>
<span id='link92'><span>


==پاداش و كيفر هر نفسى همان كرده هاى نيك و بد خود او است ==
==پاداش و كيفر هر کسى، همان اعمال نيك و بد اوست ==
لِيَجْزِى اللَّهُ كلَّ نَفْسٍ مَّا كَسبَت إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الْحِسابِ
«'''لِيَجْزِى اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسبَت إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الْحِسابِ'''»:


معناى آيه روشن است .و ظاهر اين آيه دلالت مى كند بر اينكه پاداش و كيفر هر نفسى همان كرده هاى نيك و بد خود اوست ، چيزى كه هست صورتش فرق كند.بنا بر اين ، آيه مورد بحث جزو آياتى است كه اوضاع و احوال قيامت را نتيجه اعمال دنيا مى داند.
معناى آيه روشن است. و ظاهر اين آيه دلالت مى كند بر اين كه: پاداش و كيفر هر نفسى، همان كرده هاى نيك و بد خود اوست. چيزى كه هست، صورتش فرق كند. بنا براين، آيه مورد بحث، جزو آياتى است كه اوضاع و احوال قيامت را نتيجه اعمال دنيا مى داند.


آيه شريفه نخست جزاى اعمال را در روز جزاء بيان نموده و سپس انتقام اخروى خدا را معنا مى كند و مى فهماند كه انتقام او از قبيل شكنجه دادن مجرم بخاطر رضايت خاطر نيست ، بلكه از باب به ثمر رساندن كشته اعمال است .و به عبارت ديگر از باب رساندن هر كسى به عمل خويش است .
آيه شريفه، نخست جزاى اعمال را در روز جزاء بيان نموده و سپس انتقام اخروى خدا را معنا مى كند و مى فهماند كه: انتقام او، از قبيل شكنجه دادن مجرم به خاطر رضايت خاطر نيست، بلكه از باب به ثمر رساندن كِشتۀ اعمال است. و به عبارت ديگر: از باب رساندن هر كسى به عمل خويش است.


و اگر اين معنا را با جمله «'''ان الله سريع الحساب '''» تعليل نموده ، براى اشاره به اين نكته است كه پاداش مذكور بدون فاصله و مهلت انجام مى شود،
و اگر اين معنا را با جمله «إنّ الله سَرِيعُ الحِسَاب» تعليل نموده، براى اشاره به اين نكته است كه پاداش مذكور، بدون فاصله و مهلت انجام مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۱ </center>
چيزى كه هست ظرف ظهور و تحققش آن روز است .و يا خواسته است بفهماند كه حكم جزاء و نوشتن آن سريع و دوش به دوش عمل است الا آنكه ظهور و تحقق جزاء در قيامت واقع مى شود.و برگشت هر دو احتمال در حقيقت به يك معنا است .
چيزى كه هست، ظرف ظهور و تحققش، آن روز است. و يا خواسته است بفهماند كه حكم جزاء و نوشتن آن سريع و دوش به دوش عمل است، الا آن كه ظهور و تحقق جزاء در قيامت واقع مى شود. و برگشت هر دو احتمال، در حقيقت به يك معنا است.


هَذَا بَلَغٌ لِّلنَّاسِ وَ لِيُنذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الاَلْبَبِ
«'''هَذَا بَلَاغٌ لِّلنَّاسِ وَ لِيُنذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الاَلْبَابِ'''»:
كلمه «'''بلاغ '''» - بطورى كه راغب گفته - به معناى تبليغ و يا به قول بعضى ديگر به معناى كفايت است .


و اين آيه خاتمه سوره ابراهيم (عليه السلام ) است ، و مناسب تر آنست كه كلمه «'''هذا'''» را اشاره به مطالب سوره بگيريم نه به مجموع قرآن - چنانكه بعضى پنداشته اند - و نه به آيه «'''و لا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون '''» و آيات بعد از آن تا آخر سوره - چنانكه بعضى ديگر پنداشته اند.
كلمه «بَلاغ» - به طورى كه راغب گفته - به معناى تبليغ و يا به قول بعضى ديگر، به معناى كفايت است.


حرف لام در جمله «'''لينذروا به ...'''» لام غايت و عطف است بر لام ديگرى كه در تقدير است و به خاطر فخامت و عظمت امر حذف شده ، چون آن قدر عظيم الشان است كه فهم مردم به آن احاطه نمى يابد و آن قدر مشتمل بر اسرار الهى است كه مردم طاقت درك آن را ندارند، و عقول بشر تنها مى تواند نتائج آن اسرار را درك كند، و آن همين انذارى است كه گوشزدشان مى شود.
و اين آيه، خاتمه سوره ابراهيم (عليه السلام) است، و مناسب تر آن است كه كلمه «هذَا» را، اشاره به مطالب سوره بگيريم، نه به مجموع قرآن - چنان كه بعضى پنداشته اند - و نه به آيه «وَ لا تَحسَبَنّ اللهَ غَافِلاً عَمّا يَعمَلُ الظّالِمُون»، و آيات بعد از آن تا آخر سوره - چنان كه بعضى ديگر پنداشته اند.


و خلاصه كلام اينكه :عظمت آن اسرار به حدى است كه ممكن نيست آن را در قالب الفاظ كه تنها راه تفهيم حقايق است گنجانيد.آنچه ممكن است اين است كه بشر را از آنها ترسانيده ، به وحدانيت خدا آگاه ساخت و مومنين را متذكر نمود و همين هم بس ‍ است ، زيرا منظور اتمام حجت به وسيله آيات توحيد است .آن كه به خدا ايمان ندارد با شنيدن آن آيات حجت برايش تمام مى شود و آن كه ايمان دارد از همين آيات توحيد به معارف الهى آشنا مى شود و نيز مومنين متذكر مى شوند.
حرف لام در جمله «لِيُنذِرُوا به ...»، لام غايت و عطف است بر لام ديگرى كه در تقدير است، و به خاطر فخامت و عظمت امر حذف شده. چون آن قدر عظيم الشان است كه فهم مردم به آن احاطه نمى يابد، و آن قدر مشتمل بر اسرار الهى است، كه مردم طاقت درك آن را ندارند و عقول بشر، تنها مى تواند نتائج آن اسرار را درك كند، و آن همين انذارى است كه گوشزدشان مى شود.


و با در نظر گرفتن اين بيان ، آيات آخر سوره با آيات اول آن مرتبط و متطابق مى شوند.در اول سوره فرمود:«'''كتاب انزلناه اليك لتخرج النا س من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد'''» - كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از ظلمتها به سوى نور، به سوى راه خداى عزيز و حميد بيرون آرى ))
و خلاصه كلام اين كه: عظمت آن اسرار به حدّى است كه ممكن نيست آن را در قالب الفاظ - كه تنها راه تفهيم حقايق است - گنجانيد. آنچه ممكن است، اين است كه بشر را از آن ها ترسانيده، به وحدانيت خدا آگاه ساخت و مؤمنين را متذكر نمود و همين هم بس ‍ است، زيرا منظور اتمام حجت به وسيله آيات توحيد است. آن كه به خدا ايمان ندارد، با شنيدن آن آيات، حجت برايش تمام مى شود و آن كه ايمان دارد، از همين آيات توحيد به معارف الهى آشنا مى شود و نيز مؤمنين متذكر مى شوند.
 
و با در نظر گرفتن اين بيان، آيات آخر سوره با آيات اول آن مرتبط و متطابق مى شوند. در اول سوره فرمود: «كِتَابٌ أنزَلنَاهُ إلَيكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمَات إلى النُّور بِإذنِ رَبّهِم إلى صِرَاطِ العَزِيزِ الحَمِيد: كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان، از ظلمت ها به سوى نور، به سوى راه خداى عزيز و حميد بيرون آرى».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۲ </center>
و ما در ذيل آن گفتيم كه مدلول آن مامور شدن رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به دعوت و تبليغ به سوى راه خداست بعنوان اينكه خدا پروردگار عزيز و حميد ايشان است ، و بدين وسيله مردم را از ظلمتها به سوى نور بيرون مى آورد.حال اگر پذيرفتند و ايمان آوردند، از ظلمتهاى كفر به سوى ايمان بيرون شده اند، و اگر نپذيرفتند انذارشان كند، و بر توحيد حق تعالى واقفشان سازد و جهلشان را مبدل به علم نمايد كه اين خود نيز نوعى بيرون كردن از ظلمت به نور است ، و لو اينكه به ضرر آنها تمام مى شود (چون انكار دعوت يك پيغمبر از روى جهل با انكار از روى علم و عمد يكسان نيست ) ولى در هر دو حال دعوت پيغمبر انذار مردم است .چيزى كه هست نسبت به عموم انذار و اعلام وحدانيت خداست ، و بس ، ولى نسبت به خصوص مومنين تذكر هم هست .
و ما در ذيل آن گفتيم كه مدلول آن، مأمور شدن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به دعوت و تبليغ به سوى راه خداست، به عنوان اين كه خدا، پروردگار عزيز و حميد ايشان است، و بدين وسيله، مردم را از ظلمت ها به سوى نور بيرون مى آورد. حال، اگر پذيرفتند و ايمان آوردند، از ظلمت هاى كفر به سوى ايمان بيرون شده اند، و اگر نپذيرفتند، انذارشان كند و بر توحيد حق تعالى، واقفشان سازد و جهلشان را مبدل به علم نمايد، كه اين خود نيز نوعى بيرون كردن از ظلمت به نور است، و لو اين كه به ضرر آن ها تمام مى شود. (چون انكار دعوت يك پيغمبر از روى جهل، با انكار از روى علم و عمد يكسان نيست)، ولى در هر دو حال، دعوت پيغمبر انذار مردم است. چيزى كه هست، نسبت به عموم انذار و اعلام وحدانيت خداست و بس، ولى نسبت به خصوص مؤمنين، تذكر هم هست.
<span id='link93'><span>
<span id='link93'><span>
==بحث روايتى: (پیرامون آیات گذشته) ==
==بحث روايتى: (پیرامون آیات گذشته) ==
در معانى الاخبار به سند خود از ثوبان نقل كرده كه مردى يهودى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و عرض كرد:اى محمد!.ثوبان ناراحت شد و او را با پايش بلند كرد و گفت بگو:يا رسول الله .يهودى در جوابش گفت :من او را جز به اسمى كه خانواده اش برايش ‍ گذاشته اند صدا نمى زنم .آنگاه گفت :به من خبر بده از اين كلام خدا كه گفته است :«'''يوم تبدل الارض غير الارض و السموات '''»، در آن روز مردم كجا هستند؟ رسول خدا فرمود:در ظلمت پايين تر از محشر.پرسيد:اولين چيزى كه اهل بهشت در هنگام ورودشان مى خورند چيست ؟ فرمود:جگر ماهى .پرسيد:بعد از آن اولين شربتى كه مى آشامند چيست ؟ فرمود:سلسبيل .گفت :درست گفتى اى محمد.
در معانى الاخبار به سند خود از ثوبان نقل كرده كه مردى يهودى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و عرض كرد:اى محمد!.ثوبان ناراحت شد و او را با پايش بلند كرد و گفت بگو:يا رسول الله .يهودى در جوابش گفت :من او را جز به اسمى كه خانواده اش برايش ‍ گذاشته اند صدا نمى زنم .آنگاه گفت :به من خبر بده از اين كلام خدا كه گفته است :«'''يوم تبدل الارض غير الارض و السموات '''»، در آن روز مردم كجا هستند؟ رسول خدا فرمود:در ظلمت پايين تر از محشر.پرسيد:اولين چيزى كه اهل بهشت در هنگام ورودشان مى خورند چيست ؟ فرمود:جگر ماهى .پرسيد:بعد از آن اولين شربتى كه مى آشامند چيست ؟ فرمود:سلسبيل .گفت :درست گفتى اى محمد.
۱۷٬۰۱۰

ویرایش