الحج ٤٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۳#link371 | آيات ۳۸ - ۵۷ سوره حج]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۳#link371 | آيات ۳۸ - ۵۷ سوره حج]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۳#link372 | نخستين آيه نازله درباره جهاد و اذن قتال به مؤ منين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۳#link372 | نخستين آيه نازله درباره جهاد و اذن قتال به مؤ منين]]
خط ۴۸: خط ۴۹:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۵#link385 | روايتى در ذيل (و ما ارسلنا من من قبلك من ولا نبى ...) كه با عصمت انبيا منافات دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴۵#link385 | روايتى در ذيل (و ما ارسلنا من من قبلك من ولا نبى ...) كه با عصمت انبيا منافات دارد]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۵۲#link75 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۵۲#link75 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «44»
جلد 6 - صفحه 53
ومردم (منطقه‌ى) مَدْيَن، انبياى خود را تكذيب كردند، موسى (نيز) مورد تكذيب مردم قرار گرفت، پس به كافران مهلت دادم (و همين كه در غفلت غرق شدند) آنان را (با قهر خود) گرفتم، پس چگونه خواهد بود عذابى كه براى آنان مجهول و مبهم است (و نمى‌توانند عمق آن را بفهمند)؟
===پیام ها===
1- تكذيب دشمنان، نبايد مانع ادامه‌ى راه شود. وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌ ...
2- از دشمنى كفّار نهراسيد. إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌ ... (خداوند پيامبر را دلدارى مى‌دهد)
3- تاريخ تكرار مى‌شود. «فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ»
4- براى عبرت و تربيت، از تاريخ استفاده كنيد. «قَبْلَهُمْ»
5- نوح و ابراهيم و لوط از طرف قوم خود تكذيب شدند. (قوم ابراهيم- قوم لوط- قوم نوح) ولى موسى از طرف قومش تكذيب نشد بلكه از طرف قبطيان تكذيب شد. «كُذِّبَ مُوسى‌» و نفرمود: «قوم موسى»
6- سنّت خداوند بر فرستادن انبياست. (نوح، ابراهيم، موسى، شعيب، و لوط)
7- خداوند به تبهكاران مهلت مى‌دهد. «فَأَمْلَيْتُ»
8- تبهكاران، مهلت خداوند را نشانه‌ى محبت يا غفلت او ندانند. «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (44)
----
«1». تفسير برهان، ج 3، ص 95 و 96، روايت 3.
جلد 9 - صفحه 66
وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ‌: و اصحاب شهر مدين حضرت شعيب عليه السّلام را، وَ كُذِّبَ مُوسى‌: و تكذيب كرده شد موسى عليه السّلام، يعنى قبطيان او را تكذيب كردند نه قوم او كه بنى اسرائيل بودند.
نكته: تغيير نظم و ايراد فعل مجهول، جهت آنست كه قوم موسى، بنى اسرائيل، و ايشان مصدق او بودند نه مكذب، بلكه مكذبان او قبطيان بودند.
و ديگر به جهت اشعار به آنكه تكذيب موسى شنيع‌تر بود، به سبب آنكه آيات و معجزات او اعظم بود، پس كأنّه مى‌فرمايد: بعد از ذكر تكذيب هر قومى پيغمبرشان را و تكذيب موسى عليه السّلام نيز با آيات واضحه و معجزات عظيمه، با اين وصف پس چيست گمان تو به غير موسى عليه السّلام.
فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ‌: پس مهلت داديم مر كافران را تا وقتى كه اجل مقدر ايشان در آيد، يعنى تعجيل عقوبت ايشان نكرديم تا حجت بر ايشان تمام گردد.
ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ‌: پس گرفتيم ايشان را به عذاب: طوفان، باد صرصر، صيحه، لشگر پشه، فرو رفتن به زمين، سنگ، عذاب يوم الظله و غرق. فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ:
پس چگونه بود انكار من بر ايشان آنچه بجا آوردند از تكذيب، پس تبديل نمودم نعمت را به نقمت، و زندگانى را به هلاكت، و امنيت را به عقوبت، و عمارات را به خرابى.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42) وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ (43) وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (44) فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ (45) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (46)
ترجمه‌
- و اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود
و قوم ابراهيم و قوم لوط
و اهل مدين و تكذيب كرده شد موسى پس مهلت دادم مر كافران را پس گرفتم آنها را پس چگونه بود انكار من‌
پس چه بسيار از بلدى كه هلاك گردانيديم آنرا در حاليكه بود ستمكار پس آن فرود آمده بر سقفهايش و چاه معطّل مانده و كوشك بلند
آيا پس سير نكردند در زمين پس بوده باشد
----
جلد 3 صفحه 611
مر آنها را دلهائى كه تعقّل كنند بآنها يا گوشهائى كه بشنوند بآنها پس امر چنين است كه كور نباشد چشمها ولى كور باشد دلها كه در سينه‌ها است.
تفسير
- خداوند متعال براى تسليت خاطر نبى اكرم باز اشاره باحوال امم سابقه كه تكذيب انبياء عظام را نمودند فرموده باين تقريب كه اگر كفّار قريش و مشركين مكّه تو را تكذيب نمايند دلتنگ مباش چون پيشينيان آنها كه قوم نوح و عاد و ثمود باشند پيغمبران خودشان را كه حضرت نوح و هود و صالح عليهم السلام بودند تكذيب كردند و نياكان آنها كه قوم ابراهيم و قوم لوط و اهل شهر مدين بودند انبياء عظامى را مانند حضرت ابراهيم و لوط و شعيب عليهم السلام تكذيب نمودند و حضرت موسى با آنمعجزات باهرات بتكذيب قبطيان كه فرعون و آل او بودند گرفتار شد و من بآنها مهلت دادم تا مدّت آنها بپايان رسيد پس ناگهان گرفتم و بعذابهاى گوناگون گرفتارشان نمودم پس چگونه بود انكار و ناپسندى من اعمال آنها را كه موجب تغيير نعمت بمحنت و حيات بممات و عمارت بخراب شد چنانچه مفسّرين فرموده‌اند يا چگونه بود انكار و ناپسندى من اعمال آنها را كه موجب تغيير نعمت بمحنت و حيات بممات و عمارت بخراب شد چنانچه مفسّرين فرموده‌اند يا چگونه بود آنكار آنها وحدانيّت من و نبوّت پيغمبران مرا كه موجب تغييرات مذكوره گرديد و حقير احتمال دادم چون نكير اسم مصدر بمعناى انكار است و اضافه بفاعل يا مفعول شده و چه بسا آبادى و عمرانى كه هلاك كرديم يا هلاك كردم آنرا چون اهلكتها نيز قرائت شده و انسب است با امليت كه در آيه قبل است يعنى اهل آنرا چون ستمكار بودند بخود و غير و اكنون ديوارهاى آنعمارات افتاده روى سقفهاى آنها كه قبلا خراب شده بود بر سرشان و چه بسا چاه بيكار افتاده و كوشك بلند يا گچ كارى شده كه بى‌صاحب مانده و صاحبان آنها از بين رفته و نابود شدند و آثار آنها باقى است چرا مسافرت نميكنند تا اين آثار را ببينند و دل بينا و گوش شنوا پيدا كنند و مواعيد انبياء را سرسرى نپندارند چون در بلاد شام و يمن اين آثار مشهود ميشود و همانا حكايت از اين قرار است كه در اين موارد چشمها كور نميشود ولى دلها كه در سينه‌ها جاى دارد كور ميگردد و كورى باطنى بدتر از كورى ظاهرى است و اينها كه انبياء را تكذيب كرده و ميكنند دلهاشان كور است كه در درون آنها جاى دارد نه ديده‌هاشان كه در سرهاشان قرار گرفته چون نظر ننمودند در ادلّه توحيد و رسالت‌
----
جلد 3 صفحه 612
تا دلشان بنور معرفت روشن شود بلكه فرو رفتند در متابعت هوى و تقليد آباء تا چشم دلشان كور شد و از سعادت دنيا و آخرت محروم گشتند و ضمير در كلمه فانّها راجع بقصّه است يا راجع بأبصار و مفسّر بآن و در اخبار اهل بيت اطهار بئر معطّله بعالمى كه مردم از علم او منتفع نميشوند و بامام صامت و غائب و قصر مشيد بامام ظاهر ناطق مانند امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و مناسبت علم كه موجب حيات ارواح است با آب كه مايه زندگى ابدان است و قصر بلند يا سفيد كارى شده با مقام رفيع امام ظاهر ناطق و متروك ماندن چاه با مهجور و مستور بودن عالم و امام محتاج به بيان نيست و در خصال از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه همانا از براى بنده چهار چشم است دو چشم براى ديدن امر دين و دنياى او است و دو چشم براى ديدن امر آخرت او و چون خدا براى بنده‌ئى خير خواسته باشد باز فرمايد براى او دو چشم قلبش را پس ببيند بآن دو عالم غيب و امر آخرت خود را و چون خواسته باشد براى او غير از آنرا قلب او را بحال خود واگذار ميفرمايد و در دو روايت از صادقين عليهما- السلام به اين معنى اشاره شده با تصريح بآنكه باز شدن دو چشم قلب مخصوص بشيعيان ائمه اطهار است و كورى حقيقى كورى قلب است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ فَقَد كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42) وَ قَوم‌ُ إِبراهِيم‌َ وَ قَوم‌ُ لُوطٍ (43) وَ أَصحاب‌ُ مَديَن‌َ وَ كُذِّب‌َ مُوسي‌ فَأَملَيت‌ُ لِلكافِرِين‌َ ثُم‌َّ أَخَذتُهُم‌ فَكَيف‌َ كان‌َ نَكِيرِ (44)
و ‌اگر‌ ‌اينکه‌ كفّار و مشركين‌ تو ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنند نسبت‌ بأنبياء سلف‌ ‌هم‌ همين‌ معامله‌ ‌را‌ داشتند قوم‌ نوح‌ نوح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، عاد هود ‌را‌ تكذيب‌ نمودند، ثمود صالح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، نمروديان‌ قوم‌ ابراهيم‌ ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، قوم‌ لوط لوط ‌را‌ تكذيب‌ نمودند، أصحاب‌ مدين‌ شعيب‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، فرعونيان‌ موسي‌ ‌را‌. ولي‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌از‌ تكذيب‌ بعذابهاي‌ سخت‌ گرفتار شدند ‌پس‌ ‌از‌ مدتي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مهلت‌ داديم‌ ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ انكار ‌آنها‌.
‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌براي‌ تسليت‌ خاطر مبارك‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌.
(وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ): سيزده‌ سال‌ ‌در‌ مكّه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ فرمودي‌ و ده‌ سال‌ ‌در‌ مدينه‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ تو ‌را‌ ساحر و كذّاب‌ و مفتري‌ و مجنون‌ مي‌گفتند دأب‌ كفّار ‌از‌ صدر أوّل‌ چنين‌ بوده‌.
(فَقَد كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ): ‌که‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ دعوت‌ كرده‌ و ايمان‌
جلد 13 - صفحه 311
نياوردند مگر قليلي‌.
(وَ عادٌ): ‌که‌ چه‌ اندازه‌ خداوند بآنها مهلت‌ داد ‌که‌ مي‌فرمايد: «إِرَم‌َ ذات‌ِ العِمادِ الَّتِي‌ لَم‌ يُخلَق‌ مِثلُها فِي‌ البِلادِ» فجر آيه 6.
(وَ ثَمُودُ): ‌که‌ مي‌فرمايد: «الَّذِين‌َ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ» فجر آيه 8.
(وَ قَوم‌ُ إِبراهِيم‌َ) ‌که‌ چه‌ كردند ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آتش‌ انداختند.
(وَ قَوم‌ُ لُوطٍ) ‌که‌ ‌در‌ فساد كوتاهي‌ نكردند ‌که‌ شرحش‌ مكرّر بيان‌ ‌شده‌ همچنين‌.
(وَ أَصحاب‌ُ مَديَن‌َ) و أصحاب‌ الأيكة.
(وَ كُذِّب‌َ مُوسي‌): ‌هم‌ فرعونيان‌ و ‌هم‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد بني‌ اسرائيل‌ و ‌در‌ جاي‌ ديگر مي‌فرمايد: «كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ وَ عادٌ وَ فِرعَون‌ُ ذُو الأَوتادِ وَ ثَمُودُ وَ قَوم‌ُ لُوطٍ وَ أَصحاب‌ُ الأَيكَةِ أُولئِك‌َ الأَحزاب‌ُ إِن‌ كُل‌ٌّ إِلّا كَذَّب‌َ الرُّسُل‌َ فَحَق‌َّ عِقاب‌ِ» ص‌ آيه 12 و 13.
(فَأَملَيت‌ُ لِلكافِرِين‌َ): خداوند مهلت‌ داد ‌براي‌ كافرين‌ مدّتهاي‌ مديد ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء مدّت‌ ‌آنها‌.
(ثُم‌َّ أَخَذتُهُم‌): عذاب‌ گير شدند بغرق‌ و باد و صيحه‌ و خسف‌ و أمطار حجارة و نحو اينها.
(فَكَيف‌َ كان‌َ نَكِيرِ): ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عاقبت‌ كار ‌آنها‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ و انكار ‌شما‌ ‌هم‌ غم‌ نداشته‌ باش‌ اينها ‌هم‌ بعذاب‌ الهي‌ گرفتار خواهند شد.
312
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 44)- «و اصحاب مدین (قوم شعیب) و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد» (وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسی).
همان گونه که این مخالفتها و تکذیبها موجب سستی این پیامبران بزرگ در دعوتشان به سوی توحید و حق و عدالت نگشت، مسلما در روح پاک و پر استقامت تو نیز اثر نخواهد گذارد.
ولی این کافران کور دل تصور نکنند برای همیشه می‌توانند به این برنامه‌های ننگین ادامه دهند: «اما من (در گذشته) به کافران مهلت دادم (تا امتحان خود را کاملا بدهند، و بر آنها اتمام حجت شود، و غرق ناز و نعمت گردند) سپس آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم» (فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ).
«دیدی چگونه (عمل آنها را) انکار نمودم» و چگونه به آنان پاسخ گفتم؟
ج3، ص222
(فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
نعمتهای آنها را گرفتم و نقمت و بد بختی به آنها دادم، حیاتشان را گرفتم و مرگ در عوض آن دادم.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۸


ترجمه

و اصحاب مدین (قوم شعیب)؛ و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد؛ امّا من به کافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات کردم. دیدی چگونه (عمل آنها را) انکار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟!

|و همچنين اهل مدين و موسى نيز تكذيب شد پس كافران را مهلت دادم، سپس گريبان آنها را گرفتم [بنگر] عقوبت من چگونه بود
و [همچنين‌] اهل مدين. و موسى تكذيب شد، پس كافران را مهلت دادم، سپس [گريبان‌] آنها را گرفتم. بنگر، عذاب من چگونه بود؟
و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسی نیز تکذیب شد و من هم کافران را (برای امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است!
و [هم چنین] اهل مدین؛ و موسی هم تکذیب شد. پس کافران را مهلت دادم، سپس آنان را [به عذابی سخت] گرفتم، پس [بنگر که] کیفر و انتقام من [نسبت به آنان] چگونه بود؟
و مردم مَديَن. و موسى نيز تكذيب گرديد. من به كافران مهلت دادم، آنگاه آنها را فروگرفتم. و عقوبت من چگونه بود؟
و اهل مدین، و نیز موسی با تکذیب مواجه شد، آنگاه به کافران مهلت و میدان دادم، سپس فروگرفتمشان، بنگر که عقاب من چگونه بوده است‌
و مردم مدين نيز و موسى نيز تكذيب شد، و كافران را مهلت دادم آنگاه [به كيفر] بگرفتمشان، پس [بنگر كه‌] انكار- ناپسنديدن و كيفر- من چگونه بود.
و اهل مدین (پیغمبر خود شعیب را تکذیب نموده‌اند) و (بالأخره سایر پیغمبران اذیّت و آزار دیده‌اند و تهدید و تکذیب شده‌اند و از جمله توسّط فرعون و فرعونیان) موسی (هم) تکذیب شده است (و درد و رنج و شکنجه و آزاری را دیده که تو دیده و خواهی دید). امّا کافران (آزاررسان و اقوام بی‌ایمان) را مدّتی مهلت داده‌ام و (فوراً به گناهانشان نگرفته‌ایم، تا بلکه به خود آیند و فرمان حق را پذیرا گردند، ولیکن وقتی که آنان به افتراء پرداخته و به آزار وتکذیب پیغمبران خود ادامه داده‌اند) آن گاه ایشان را گرفتار (انواع عذاب) نموده‌ام. (در آیات متعدّد قرآنی باید دیده باشی) عاقبت چگونه کارشان را ناپسند شمرده‌ام (و زشتی آن را با تازیانه‌های عقاب بدیشان نموده‌ام؟).
و (همچنین) اصحاب مَدْیَن (تکذیب کردند) و موسی سخت تکذیب شد. پس برای کافران مهلت دادم، سپس (گریبان) آنان را بر گرفتم. پس (بنگر،) انکار (و انگار) ما چگونه بود؟
و یاران مدین و دروغگو شمرده شد موسی پس مهلت دادم به کافران سپس گرفتم ایشان را پس چگونه بود برابری کردن و انتقام من‌


الحج ٤٣ آیه ٤٤ الحج ٤٥
سوره : سوره الحج
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَصْحَابُ مَدْیَنَ»: اهل شهر مدین، یعنی قوم شعیب (نگا: اعراف / ). «أَمْلَیْتُ»: مهلت داده‌ام (نگا: آل‌عمران / . «أَخَذْتُهُمْ»: ایشان را گرفتار عقاب کرده‌ام (نگا: آل‌عمران / ، اعراف / ، عنکبوت / ). «نَکِیرِ»: زشت دانستنم و ناپسندیدنم. نکیر به معنی انکار بوده و اشاره دارد به این که خداوند نعمت را به نقمت، سلامت را به هلاکت، آبادانی را به ویرانی، و سعادت را به شقاوت تبدیل فرموده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «44»

جلد 6 - صفحه 53

ومردم (منطقه‌ى) مَدْيَن، انبياى خود را تكذيب كردند، موسى (نيز) مورد تكذيب مردم قرار گرفت، پس به كافران مهلت دادم (و همين كه در غفلت غرق شدند) آنان را (با قهر خود) گرفتم، پس چگونه خواهد بود عذابى كه براى آنان مجهول و مبهم است (و نمى‌توانند عمق آن را بفهمند)؟

پیام ها

1- تكذيب دشمنان، نبايد مانع ادامه‌ى راه شود. وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌ ...

2- از دشمنى كفّار نهراسيد. إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌ ... (خداوند پيامبر را دلدارى مى‌دهد)

3- تاريخ تكرار مى‌شود. «فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ»

4- براى عبرت و تربيت، از تاريخ استفاده كنيد. «قَبْلَهُمْ»

5- نوح و ابراهيم و لوط از طرف قوم خود تكذيب شدند. (قوم ابراهيم- قوم لوط- قوم نوح) ولى موسى از طرف قومش تكذيب نشد بلكه از طرف قبطيان تكذيب شد. «كُذِّبَ مُوسى‌» و نفرمود: «قوم موسى»

6- سنّت خداوند بر فرستادن انبياست. (نوح، ابراهيم، موسى، شعيب، و لوط)

7- خداوند به تبهكاران مهلت مى‌دهد. «فَأَمْلَيْتُ»

8- تبهكاران، مهلت خداوند را نشانه‌ى محبت يا غفلت او ندانند. «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (44)


«1». تفسير برهان، ج 3، ص 95 و 96، روايت 3.

جلد 9 - صفحه 66

وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ‌: و اصحاب شهر مدين حضرت شعيب عليه السّلام را، وَ كُذِّبَ مُوسى‌: و تكذيب كرده شد موسى عليه السّلام، يعنى قبطيان او را تكذيب كردند نه قوم او كه بنى اسرائيل بودند.

نكته: تغيير نظم و ايراد فعل مجهول، جهت آنست كه قوم موسى، بنى اسرائيل، و ايشان مصدق او بودند نه مكذب، بلكه مكذبان او قبطيان بودند.

و ديگر به جهت اشعار به آنكه تكذيب موسى شنيع‌تر بود، به سبب آنكه آيات و معجزات او اعظم بود، پس كأنّه مى‌فرمايد: بعد از ذكر تكذيب هر قومى پيغمبرشان را و تكذيب موسى عليه السّلام نيز با آيات واضحه و معجزات عظيمه، با اين وصف پس چيست گمان تو به غير موسى عليه السّلام.

فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ‌: پس مهلت داديم مر كافران را تا وقتى كه اجل مقدر ايشان در آيد، يعنى تعجيل عقوبت ايشان نكرديم تا حجت بر ايشان تمام گردد.

ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ‌: پس گرفتيم ايشان را به عذاب: طوفان، باد صرصر، صيحه، لشگر پشه، فرو رفتن به زمين، سنگ، عذاب يوم الظله و غرق. فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ:

پس چگونه بود انكار من بر ايشان آنچه بجا آوردند از تكذيب، پس تبديل نمودم نعمت را به نقمت، و زندگانى را به هلاكت، و امنيت را به عقوبت، و عمارات را به خرابى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42) وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ (43) وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (44) فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ (45) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (46)

ترجمه‌

- و اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود

و قوم ابراهيم و قوم لوط

و اهل مدين و تكذيب كرده شد موسى پس مهلت دادم مر كافران را پس گرفتم آنها را پس چگونه بود انكار من‌

پس چه بسيار از بلدى كه هلاك گردانيديم آنرا در حاليكه بود ستمكار پس آن فرود آمده بر سقفهايش و چاه معطّل مانده و كوشك بلند

آيا پس سير نكردند در زمين پس بوده باشد


جلد 3 صفحه 611

مر آنها را دلهائى كه تعقّل كنند بآنها يا گوشهائى كه بشنوند بآنها پس امر چنين است كه كور نباشد چشمها ولى كور باشد دلها كه در سينه‌ها است.

تفسير

- خداوند متعال براى تسليت خاطر نبى اكرم باز اشاره باحوال امم سابقه كه تكذيب انبياء عظام را نمودند فرموده باين تقريب كه اگر كفّار قريش و مشركين مكّه تو را تكذيب نمايند دلتنگ مباش چون پيشينيان آنها كه قوم نوح و عاد و ثمود باشند پيغمبران خودشان را كه حضرت نوح و هود و صالح عليهم السلام بودند تكذيب كردند و نياكان آنها كه قوم ابراهيم و قوم لوط و اهل شهر مدين بودند انبياء عظامى را مانند حضرت ابراهيم و لوط و شعيب عليهم السلام تكذيب نمودند و حضرت موسى با آنمعجزات باهرات بتكذيب قبطيان كه فرعون و آل او بودند گرفتار شد و من بآنها مهلت دادم تا مدّت آنها بپايان رسيد پس ناگهان گرفتم و بعذابهاى گوناگون گرفتارشان نمودم پس چگونه بود انكار و ناپسندى من اعمال آنها را كه موجب تغيير نعمت بمحنت و حيات بممات و عمارت بخراب شد چنانچه مفسّرين فرموده‌اند يا چگونه بود انكار و ناپسندى من اعمال آنها را كه موجب تغيير نعمت بمحنت و حيات بممات و عمارت بخراب شد چنانچه مفسّرين فرموده‌اند يا چگونه بود آنكار آنها وحدانيّت من و نبوّت پيغمبران مرا كه موجب تغييرات مذكوره گرديد و حقير احتمال دادم چون نكير اسم مصدر بمعناى انكار است و اضافه بفاعل يا مفعول شده و چه بسا آبادى و عمرانى كه هلاك كرديم يا هلاك كردم آنرا چون اهلكتها نيز قرائت شده و انسب است با امليت كه در آيه قبل است يعنى اهل آنرا چون ستمكار بودند بخود و غير و اكنون ديوارهاى آنعمارات افتاده روى سقفهاى آنها كه قبلا خراب شده بود بر سرشان و چه بسا چاه بيكار افتاده و كوشك بلند يا گچ كارى شده كه بى‌صاحب مانده و صاحبان آنها از بين رفته و نابود شدند و آثار آنها باقى است چرا مسافرت نميكنند تا اين آثار را ببينند و دل بينا و گوش شنوا پيدا كنند و مواعيد انبياء را سرسرى نپندارند چون در بلاد شام و يمن اين آثار مشهود ميشود و همانا حكايت از اين قرار است كه در اين موارد چشمها كور نميشود ولى دلها كه در سينه‌ها جاى دارد كور ميگردد و كورى باطنى بدتر از كورى ظاهرى است و اينها كه انبياء را تكذيب كرده و ميكنند دلهاشان كور است كه در درون آنها جاى دارد نه ديده‌هاشان كه در سرهاشان قرار گرفته چون نظر ننمودند در ادلّه توحيد و رسالت‌


جلد 3 صفحه 612

تا دلشان بنور معرفت روشن شود بلكه فرو رفتند در متابعت هوى و تقليد آباء تا چشم دلشان كور شد و از سعادت دنيا و آخرت محروم گشتند و ضمير در كلمه فانّها راجع بقصّه است يا راجع بأبصار و مفسّر بآن و در اخبار اهل بيت اطهار بئر معطّله بعالمى كه مردم از علم او منتفع نميشوند و بامام صامت و غائب و قصر مشيد بامام ظاهر ناطق مانند امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و مناسبت علم كه موجب حيات ارواح است با آب كه مايه زندگى ابدان است و قصر بلند يا سفيد كارى شده با مقام رفيع امام ظاهر ناطق و متروك ماندن چاه با مهجور و مستور بودن عالم و امام محتاج به بيان نيست و در خصال از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه همانا از براى بنده چهار چشم است دو چشم براى ديدن امر دين و دنياى او است و دو چشم براى ديدن امر آخرت او و چون خدا براى بنده‌ئى خير خواسته باشد باز فرمايد براى او دو چشم قلبش را پس ببيند بآن دو عالم غيب و امر آخرت خود را و چون خواسته باشد براى او غير از آنرا قلب او را بحال خود واگذار ميفرمايد و در دو روايت از صادقين عليهما- السلام به اين معنى اشاره شده با تصريح بآنكه باز شدن دو چشم قلب مخصوص بشيعيان ائمه اطهار است و كورى حقيقى كورى قلب است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ فَقَد كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42) وَ قَوم‌ُ إِبراهِيم‌َ وَ قَوم‌ُ لُوطٍ (43) وَ أَصحاب‌ُ مَديَن‌َ وَ كُذِّب‌َ مُوسي‌ فَأَملَيت‌ُ لِلكافِرِين‌َ ثُم‌َّ أَخَذتُهُم‌ فَكَيف‌َ كان‌َ نَكِيرِ (44)

و ‌اگر‌ ‌اينکه‌ كفّار و مشركين‌ تو ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنند نسبت‌ بأنبياء سلف‌ ‌هم‌ همين‌ معامله‌ ‌را‌ داشتند قوم‌ نوح‌ نوح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، عاد هود ‌را‌ تكذيب‌ نمودند، ثمود صالح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، نمروديان‌ قوم‌ ابراهيم‌ ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، قوم‌ لوط لوط ‌را‌ تكذيب‌ نمودند، أصحاب‌ مدين‌ شعيب‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، فرعونيان‌ موسي‌ ‌را‌. ولي‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌از‌ تكذيب‌ بعذابهاي‌ سخت‌ گرفتار شدند ‌پس‌ ‌از‌ مدتي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مهلت‌ داديم‌ ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ انكار ‌آنها‌.

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌براي‌ تسليت‌ خاطر مبارك‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌.

(وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ): سيزده‌ سال‌ ‌در‌ مكّه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ فرمودي‌ و ده‌ سال‌ ‌در‌ مدينه‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ تو ‌را‌ ساحر و كذّاب‌ و مفتري‌ و مجنون‌ مي‌گفتند دأب‌ كفّار ‌از‌ صدر أوّل‌ چنين‌ بوده‌.

(فَقَد كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ): ‌که‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ دعوت‌ كرده‌ و ايمان‌

جلد 13 - صفحه 311

نياوردند مگر قليلي‌.

(وَ عادٌ): ‌که‌ چه‌ اندازه‌ خداوند بآنها مهلت‌ داد ‌که‌ مي‌فرمايد: «إِرَم‌َ ذات‌ِ العِمادِ الَّتِي‌ لَم‌ يُخلَق‌ مِثلُها فِي‌ البِلادِ» فجر آيه 6.

(وَ ثَمُودُ): ‌که‌ مي‌فرمايد: «الَّذِين‌َ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ» فجر آيه 8.

(وَ قَوم‌ُ إِبراهِيم‌َ) ‌که‌ چه‌ كردند ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آتش‌ انداختند.

(وَ قَوم‌ُ لُوطٍ) ‌که‌ ‌در‌ فساد كوتاهي‌ نكردند ‌که‌ شرحش‌ مكرّر بيان‌ ‌شده‌ همچنين‌.

(وَ أَصحاب‌ُ مَديَن‌َ) و أصحاب‌ الأيكة.

(وَ كُذِّب‌َ مُوسي‌): ‌هم‌ فرعونيان‌ و ‌هم‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد بني‌ اسرائيل‌ و ‌در‌ جاي‌ ديگر مي‌فرمايد: «كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ وَ عادٌ وَ فِرعَون‌ُ ذُو الأَوتادِ وَ ثَمُودُ وَ قَوم‌ُ لُوطٍ وَ أَصحاب‌ُ الأَيكَةِ أُولئِك‌َ الأَحزاب‌ُ إِن‌ كُل‌ٌّ إِلّا كَذَّب‌َ الرُّسُل‌َ فَحَق‌َّ عِقاب‌ِ» ص‌ آيه 12 و 13.

(فَأَملَيت‌ُ لِلكافِرِين‌َ): خداوند مهلت‌ داد ‌براي‌ كافرين‌ مدّتهاي‌ مديد ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء مدّت‌ ‌آنها‌.

(ثُم‌َّ أَخَذتُهُم‌): عذاب‌ گير شدند بغرق‌ و باد و صيحه‌ و خسف‌ و أمطار حجارة و نحو اينها.

(فَكَيف‌َ كان‌َ نَكِيرِ): ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عاقبت‌ كار ‌آنها‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ و انكار ‌شما‌ ‌هم‌ غم‌ نداشته‌ باش‌ اينها ‌هم‌ بعذاب‌ الهي‌ گرفتار خواهند شد.

312

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- «و اصحاب مدین (قوم شعیب) و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد» (وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسی).

همان گونه که این مخالفتها و تکذیبها موجب سستی این پیامبران بزرگ در دعوتشان به سوی توحید و حق و عدالت نگشت، مسلما در روح پاک و پر استقامت تو نیز اثر نخواهد گذارد.

ولی این کافران کور دل تصور نکنند برای همیشه می‌توانند به این برنامه‌های ننگین ادامه دهند: «اما من (در گذشته) به کافران مهلت دادم (تا امتحان خود را کاملا بدهند، و بر آنها اتمام حجت شود، و غرق ناز و نعمت گردند) سپس آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم» (فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ).

«دیدی چگونه (عمل آنها را) انکار نمودم» و چگونه به آنان پاسخ گفتم؟

ج3، ص222

(فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).

نعمتهای آنها را گرفتم و نقمت و بد بختی به آنها دادم، حیاتشان را گرفتم و مرگ در عوض آن دادم.

نکات آیه

۱ - موسى و شعیب(ع)، از پیامبران الهى (فقد کذّبت ... و أصحب مدین و کذّب موسى) اصحاب مدین، قوم شعیب بودند; همان طور که در آیه ۸ سوره «اعراف» آمده است: «و إلى مدین أخاهم شعیباً...».

۲ - انکار رسالت شعیب(ع) و متهم شدن او به دروغ گویى از سوى مردم مدین (فقد کذّبت ... و أصحب مدین)

۳ - تکذیب موسى(ع) از سوى فرعونیان (و کذّب موسى) از این که تکذیب حضرت موسى(ع) به قومش نسبت داده نشده، استفاده مى شود که تنها فرعونیان با او به مخالفت برخاستند و بنى اسرائیل به او ایمان آوردند و دعوتش را پذیرفتند.

۴ - خداوند، به همه اقوام کافر و تکذیب گر، فرصت مى داد تا شاید متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند. (فأملیت للکفرین ثمّ أخذتهم) «إملاء» (مصدر «أملیت») از «مَلْو» و به معناى فرصت دادن است; یعنى، آن اقوام تکذیب گر و کافر را فرصت دادم تا به خود بیایند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نکردند و هم چنان بر کفر و تکذیب خود اصرار ورزیدند، آنان را از میان برداشتم و نابودشان ساختم.

۵ - خداوند، اقوام تکذیب گر و کفر پیشه تاریخ را پس از این که از فرصت داده شده استفاده نکردند و هم چنان بر کفر و انکار خود پاى فشردند، با عذاب استیصال نابود کرد. (فأملیت للکفرین ثمّ أخذتهم) «نکیر» به معناى انکار (تغییر) است. و مقصود از آن به قرینه آیه بعد، تغییر نعمت به محنت، حیات به مرگ و نابودى و آبادانى به ویرانى است. گفتنى است که استفهام در جمله «فکیف کان نکیر»، استفهام تعجیبى و بیانگر شدت کیفر است.

۶ - توصیه شدن مشرکان صدراسلام به این که به خود بیایند و دست از کفر و تکذیب بردارند و خود را چونان جوامع پیشین، گرفتار خشم و عذاب خدا نسازند. (و إن یکذّبوک فقد کذّبت ... فأملیت للکفرین ثمّ أخذتهم) بیان سرگذشت اقوام تکذیب گر پیشین براى مردم شرک پیشه صدراسلام - که با پیامبر(ص) مبارزه مى کردند - در واقع نصیحتى بود به آنان مبنى بر این که از سرگذشت پیشنیان عبرت بگیرند و دست از مخالفت بردارند.

۷ - عذاب قهر الهى، بسیار سخت، هراس انگیز، مرگبار و درهم کوبنده است. (فکیف کان نکیر) «نکیر» اسم «انکار» است و یکى از معانى «انکار» تغییر دادن و دگرگون کردن مى باشد. بنابراین معناى جمله فوق چنین مى شود: بنگرید چگونه آن شهرها را با مردم کفرپیشه شان دگرگون و زیرورو کردم.

۸ - مهلت دادن به کافران حق ستیز و سپس هلاک ساختن آنها، سنت الهى در طول تاریخ (فقد کذّبت قبلهم ... فأملیت للکفرین ثمّ أخذتهم)

۹ - لزوم عبرت گرفتن از سرنوشت جوامع کفر پیشه تاریخ (ثمّ أخذتهم فکیف کان نکیر) جمله «فکیف کان نکیر» به تقدیر «فانظروا کیف کان نکیر» است; یعنى، به سرگذشت آنان بنگرید و در عاقبت کارهایشان مطالعه کنید که عذاب خشم الهى چه بر سرشان آورد.

۱۰ - قوم نوح، عاد، ثمود،ابراهیم، لوط، اصحاب مدین و فرعونیان، اقوام هلاک شده با عذاب استیصال (فقد کذّبت قبلهم قوم نوح ... ثمّ أخذتهم فکیف کان نکیر)

۱۱ - تکذیب پیامبران و مبارزه با آنان، مایه هلاکت و نابودى اقوام پیشین (فقد کذّبت ... فأملیت للکفرین ثمّ أخذتهم)

موضوعات مرتبط

  • اقوام پیشین: تاریخ اقوام پیشین ۱۱; عبرت از اقوام پیشین ۶، ۹; عذاب اقوام پیشین ۶; عوامل انقراض اقوام پیشین ۱۱; عوامل هلاکت اقوام پیشین ۱۱; فلسفه مهلت به اقوام پیشین ۴
  • انبیا: آثار تکذیب انبیا ۱۱; آثار مبارزه با انبیا ۱۱; زمینه تنبه مکذبان انبیا ۴; عذاب استیصال مکذبان انبیا ۵; فلسفه مهلت به مکذبان انبیا ۴; هلاکت مکذبان انبیا ۵
  • اهل مدین: تاریخ اهل مدین ۲; تهمتهاى اهل مدین ۲; عذاب استیصال اهل مدین ۱۰; عذاب اهل مدین ۵، ۱۰; هلاکت اهل مدین ۱۰
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۹
  • خدا: توصیه هاى خدا ۶; سنتهاى خدا ۸; مهلت هاى خدا ۴; ویژگیهاى عذابهاى خدا ۷
  • سنتهاى خدا :۸
  • سنت مهلت :۸
  • شعیب(ع): تهمت دروغگویى به شعیب(ع) ۲; مکذبان شعیب(ع) ۲; نبوت شعیب(ع) ۱
  • عبرت: عوامل عبرت۴ ۹
  • عذاب: اهل عذاب ۵، ۱۰; عذاب سخت ۷; مراتب عذاب ۷
  • فرعونیان: تاریخ فرعونیان ۳; عذاب استیصال فرعونیان ۱۰; فرعونیان و موسى(ع) ۳; هلاکت فرعونیان ۱۰
  • قوم ابراهیم: عذاب استیصال قوم ابراهیم ۱۰; هلاکت قوم ابراهیم ۱۰
  • قوم ثمود: عذاب استیصال قوم ثمود ۱۰; هلاکت قوم ثمود ۱۰
  • قوم عاد: عذاب استیصال قوم عاد ۱۰; هلاکت قوم عاد ۱۰
  • قوم لوط: عذاب استیصال قوم لوط ۱۰; هلاکت قوم لوط ۱۰
  • قوم نوح: عذاب استیصال قوم نوح ۱۰; هلاکت قوم نوح ۱۰
  • کافران: زمینه تنبه کافران ۴; عذاب استیصال کافران ۵; فلسفه مهلت به کافران ۴; مهلت به کافران ۸; هلاکت کافران ۵، ۸
  • کفر: اجتناب از کفر ۶
  • مشرکان: توصیه به مشرکان صدراسلام ۶
  • موسى(ع): مکذبان موسى(ع) ۳; نبوت موسى(ع) ۱

منابع