النحل ١١٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link357 | آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link357 | آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link358 | مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link358 | مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن]] | ||
خط ۴۹: | خط ۵۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۱#link371 | (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۱#link371 | (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۶#link112 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۶#link112 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ «116» | |||
وبا هر دروغى كه به زبانتان مىآيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مىبندند رستگار نمىشوند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (116) | |||
چون مقدم شد ذكر آنچه را كه حلال فرموده خداوند سبحان و آنچه را كه حرام فرموده، بعد از آن نهى فرمايد از مخالفت اوامر و نواهى الهى در تحليل و تحريم: | |||
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ: و نگوئيد آن چيزى كه وصف مىكنيد بر زبانهاى خود، يعنى به مجرد وصف زبان، بدون دليل و برهان نگوئيد دروغ را كه: هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ: اين حلال است و اين حرام است، يعنى آنچه خدا حلال فرموده مگوئيد كه حرام است، مانند بحيره و سائبه و امثال آن، و آنچه خدا حرام فرموده مگوئيد كه حلال است، مانند ميته و خون و گوشت خوك. لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ: تا افترا كنيد بر خدا دروغ را و گوئيد خدا ما را به اين فرموده است. إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ: بدرستى كه آنانكه افترا كنند و نسبت دهند بر خدا دروغ را. لا يُفْلِحُونَ: رستگارى | |||
جلد 7 - صفحه 300 | |||
نيابند از عذاب الهى در دنيا و آخرت. | |||
نكته: وصف السنه آنها كه به كذب مبالغه است در وصف كلام آنها به كذب، فكأنّ حقيقتا كذب مجهول بوده، و السنه ايشان معرف آن شده و چون مفترين به جهت تحصيل مطلوب دنيوى افترا مىكنند، لذا نفى فلاح از اهل افترا نموده. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (116) مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (117) وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (118) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (119) | |||
ترجمه | |||
و نگوئيد براى وصف نمودن بزبانتان دروغ را اين حلال است و اين حرام تا افتراء زنيد بخدا دروغ را همانا آنانكه افتراء ميزنند بخدا دروغ را رستگار نميشوند | |||
برخوردارى اندكى است و از براى آنها است عذابى دردناك | |||
و بر آنانكه يهودى شدند حرام كرديم آنچه را نقل نموديم براى تو از پيش و ستم نكرديم بآنها ولى بودند آنها كه بخودشان ستم ميكردند | |||
پس همانا پروردگار تو براى آنانكه كردند كار بد را بنادانى پس توبه نمودند بعد از آن و بصلاح در آوردند خودشان را همانا پروردگار تو پس از آن هر آينه آمرزنده مهربان است. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال پس از بيان محرّمات مذكوره در آيه سابقه نهى فرموده از گفتن جمله اين حلال است و اين حرام بمجرّد توصيف زبانى بدون دليل و بيان الهى كه نتيجه آن وضوح دروغگوئى گوينده است گويا دروغ بكلام آنها واضح و آشكار شده است براى مبالغه در دروغگوئى اين اشخاص مانند آنكه ميگويند روى او وصف ميكند جمال را و چشم او وصف ميكند سحر را براى مبالغه در حسن روى و چشم او چنانچه مع الاسف در اين زمان معمول است كه بدون مراجعه بكتاب و سنّت و رأى مرجع تقليد از پيش خود هر كس ميگويد اين حلال و اين حرام است و از نتيجه اين نطق بىمنطق غافلند كه نيست مگر افتراء بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گويا غرضى از اين مقال ندارند جز واضح نمودن دروغ خودشان و نسبت دادن حكمى را بخداوند بدروغ كه افتراء و اشدّ انواع دروغ است و كسانيكه دروغى | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 324 | |||
را نسبت بخدا دهند روى رستگارى را نخواهند ديد اين زندگانى چند روزه دنياى دنىّ چه قدر قيمت و قابليّت دارد كه كسى براى مختصر اظهار فضيلت پوچ يا ساير اغراض فاسده بخالق و پروردگار خود افتراء بزند و در آخرت بعذاب اليم گرفتار شود و در دنيا هم بفاصله كمى مفتضح و رسوا گردد امان از وساوس نفس امّاره قمّى ره فرموده مانند آنكه ميگفتند آنچه در شكمهاى شتر و گاو و گوسفند است مخصوص است بمردان ما و حرام است بر زنان ما و در سوره انعام گذشت و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون بنده خدا گناه بزرگ يا كوچكى را كه خداوند از آن نهى فرموده مرتكب شود از ايمان خارج گردد و مؤمن باو گفته نشود فقط مسلمان باو گفته شود تا توبه نمايد و استغفار كند كه در اين صورت بر ميگردد بايمان و گناه موجب كفر و انكار او نميشود ولى اگر حلالى را گفت حرام است و حرامى را گفت حلال است و اين را دين خود قرار داد از ايمان و اسلام بيرون رود و كافر شود و مانند كسى است كه در حرم داخل شود و در خانه كعبه رود و آنجا گناهى كند كه بيرونش برند و گردنش را بزنند و در جهنّم قرار گيرد و خداوند حرام فرمود بر يهود آنچه را خبر داد به پيغمبر خود پيش از اين در سوره انعام بآيه شريفه وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ كه بيان گرديد و اين تحريم براى عقوبت آنها بود نه مضرّت در آن محرّمات چون مستحق عقوبت بودند و در اين تحريم خداوند بآنها ظلم نفرموده بلكه خودشان ظلم نمودند بخودشان كه معصيت نمودند و مستحق عقوبت شدند و پس از ذكر وعيد خداوند بمقتضاى رحمت وعده مغفرت داده بكسانيكه از روى جهالت و نادانى نه تعصّب و عناد معصيت نمودند يا از باب بىفكرى و غفلت و عدم توجّه بعاقبت كه نوعا اين امور موجب معصيت است بشرط توبه و انابه و عمل بمقتضاى آن از اداء حقوق لازمه و تكاليف واجبه كه كاشف از ندامت و پشيمانى از گناه باشد و براى تأكيد و تقريب خبر انّ باسم آن انّ ربّك تكرار شده با اشاره باشتراط وقوع توبه بعد از گناه و با ملاحظه فاصله بين صدر و ذيل كلام نكات بلاغتى آن واضح خواهد بود و تكرار كلمه ثمّ براى افاده تراخى وعده از وعيد و ترتّب توبه بر معصيت است. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 325 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلسِنَتُكُمُ الكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفتَرُوا عَلَي اللّهِ الكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفتَرُونَ عَلَي اللّهِ الكَذِبَ لا يُفلِحُونَ (116) مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ (117) | |||
بعد از اينكه ميزان حلال و حرام را در شريعة اسلام معين فرمود ميفرمايد: | |||
جلد 12 - صفحه 203 | |||
و نگوئيد از براي چيزهايي که زبان شما متصف شده بدروغگويي اينکه حلال است و اينکه حرام که افتراء ميبنديد بخدا دروغي را محققا بدانيد كساني که افتراء ميزنند بخدا دروغي را هرگز رستگار نميشوند فقط چهار روز دنيا تمتع ميكنند و از براي آنها عذاب دردناك است. | |||
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلسِنَتُكُمُ الكَذِبَ اتصاف السنه بكذب عادة زبان است و دروغگويي بخصوص كذب بر خدا که اعظم كبائر است هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ که حلال خدا را حرام بگويد و حرام خدا را حلال بشمارد که بدعت در دين است و مبدع كافر است مثل آنكه گفت متعتان محللتان في عهد رسول اللّه انا احرمهما و اعاقب عليهما متعة النساء و متعة الحج لِتَفتَرُوا عَلَي اللّهِ الكَذِبَ سه عقوبت دارد يكي دروغ گفتن ديگر افتراء که نسبت بغير دادن سه افتراء علي اللّه إِنَّ الَّذِينَ يَفتَرُونَ عَلَي اللّهِ الكَذِبَ لا يُفلِحُونَ ايمان ندارد و كافر ميشود زيرا مؤمن يقينا رستگار است مَتاعٌ قَلِيلٌ براي استفاده اينکه چهار روزه دنيا و متابعت شهوات نفسانيه وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ مطلق عذابهاي آخرت مولم است لكن اختصاص باين طايفه دارد عذابي که ميانه عذابهاي آخرت شده الم را دارد که مفاد صفت مشبه است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 116)- این آیه بحثی را که در زمینه تحریمهای بیدلیل مشرکان که بطور ضمنی قبلا مطرح شده بود با صراحت شرح میدهد و میگوید: «به خاطر دروغی که زبانهای شما توصیف میکند نگویید این حلال است و آن حرام، تا چیزی را به دروغ بر خدا افترا ببندید» (وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ). | |||
یعنی این یک دروغ آشکار است که تنها از زبان شما تراوش کرده اشیایی را از پیش خود حلال میکنید، و اشیایی را حرام- اشاره به چهارپایانی بوده که بعضی را بر خود تحریم میکردند و بعضی را حلال میدانستند و قسمتی را به بتها اختصاص میدادند. | |||
آیا خداوند به شما چنین حقی داده است، که قانونگزاری کنید؟ و یا این که افکار خرافی و تقلیدهای کورکورانه، شما را به چنین بدعتهایی واداشته است؟! در پایان آیه به عنوان یک اخطار جدی میگوید: «کسانی که به خدا دروغ و افترا میبندند هیچگاه رستگار نخواهند شد» (إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ). | |||
ج2، ص608 | |||
اصولا دروغ و افترا مایه بدبختی و نارستگاری است، در باره هر کس که باشد تا چه رسد به این که در باره خداوند بزرگ صورت گیرد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۲
ترجمه
النحل ١١٥ | آیه ١١٦ | النحل ١١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمْ»: به خاطر چیزی که سخنی بیش نیست و تنها بر زبانتان میرود، و پشتوانهای از وحی آسمانی و دلیل عقلانی ندارد. (الْکَذِبَ): مفعولبه (لا تَقُولُوا) است. «هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ»: بدل (الْکَذِبَ) است. «لِتَفْتَرُوا عَلَی اللهِ الْکَذِبَ»: تا بر خدا دروغ بندید. مراد این است که چون آنان به دروغگوئی عادت دارند، بر خدا نیز دروغ میبندند. یا این که: «الْکَذِبَ»: مفعولبه (تَصِفُ) است، و لام در (لِما) تعلیلیّه و (ما) مصدریّه، و (لِتَفْتَرُوا) بدل تعلیل است، و لام (لِتَفْتَرُوا) لام صَیْرُورت و عاقبت بشمار است. یعنی: نگوئید این حلال است و آن حرام، به خاطر دروغهای محضی که زبانتان بیانگر آنها است (نگا: تفسیر قاسمی).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ إِنَ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ... (۷)
وَ قَالُوا مَا فِي بُطُونِ هٰذِهِ... (۳) مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَ إِلَيْنَا... (۰) نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل
- مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن
- نكاتى كه از آيه : ((فكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا)) استفاده مى شود
- نهى از بدعت در دين در اين آيه
- تحريم طيبات براى بنى اسرائيل ناشى از ظلم خودشان و عقوبت خدا در برابر عصيانآنان بوده است
- در مغفرت و رحمت الهى بسوى همگان باز است
- بيان مراد از اينكه ابرهيم (ع ) يك امت بود
- ذكر اوصاف ابراهيم (ع ) كه آثار تدين به دين خنيف او است
- معناى آيه ((انما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه ...)) و مقصود از اختلاف يهود در سبت
- وجوهى كه مفسرين درباره اختلاف مذكور در آيه گفته اند
- معناى ((حكمت ))، ((موعظه )) و ((مجادله ))
- مراد از موعظه حسنه و جدال احسن در آيه : ((ادع الىسبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة وجادلهم بالتى هى احسن ))
- وجه ترتيب در ذكر حكمت و موعظه و جدال در آيه و بيان ضعف سخن بعضى مفسرين دربارهآن
- فضيلت صبر بر آزار مشركين و امر به پيامبر(ص ) به اينكه صبر كند و خدا به اوصبر داده است
- (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ «116»
وبا هر دروغى كه به زبانتان مىآيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مىبندند رستگار نمىشوند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (116)
چون مقدم شد ذكر آنچه را كه حلال فرموده خداوند سبحان و آنچه را كه حرام فرموده، بعد از آن نهى فرمايد از مخالفت اوامر و نواهى الهى در تحليل و تحريم:
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ: و نگوئيد آن چيزى كه وصف مىكنيد بر زبانهاى خود، يعنى به مجرد وصف زبان، بدون دليل و برهان نگوئيد دروغ را كه: هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ: اين حلال است و اين حرام است، يعنى آنچه خدا حلال فرموده مگوئيد كه حرام است، مانند بحيره و سائبه و امثال آن، و آنچه خدا حرام فرموده مگوئيد كه حلال است، مانند ميته و خون و گوشت خوك. لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ: تا افترا كنيد بر خدا دروغ را و گوئيد خدا ما را به اين فرموده است. إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ: بدرستى كه آنانكه افترا كنند و نسبت دهند بر خدا دروغ را. لا يُفْلِحُونَ: رستگارى
جلد 7 - صفحه 300
نيابند از عذاب الهى در دنيا و آخرت.
نكته: وصف السنه آنها كه به كذب مبالغه است در وصف كلام آنها به كذب، فكأنّ حقيقتا كذب مجهول بوده، و السنه ايشان معرف آن شده و چون مفترين به جهت تحصيل مطلوب دنيوى افترا مىكنند، لذا نفى فلاح از اهل افترا نموده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (116) مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (117) وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (118) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (119)
ترجمه
و نگوئيد براى وصف نمودن بزبانتان دروغ را اين حلال است و اين حرام تا افتراء زنيد بخدا دروغ را همانا آنانكه افتراء ميزنند بخدا دروغ را رستگار نميشوند
برخوردارى اندكى است و از براى آنها است عذابى دردناك
و بر آنانكه يهودى شدند حرام كرديم آنچه را نقل نموديم براى تو از پيش و ستم نكرديم بآنها ولى بودند آنها كه بخودشان ستم ميكردند
پس همانا پروردگار تو براى آنانكه كردند كار بد را بنادانى پس توبه نمودند بعد از آن و بصلاح در آوردند خودشان را همانا پروردگار تو پس از آن هر آينه آمرزنده مهربان است.
تفسير
خداوند متعال پس از بيان محرّمات مذكوره در آيه سابقه نهى فرموده از گفتن جمله اين حلال است و اين حرام بمجرّد توصيف زبانى بدون دليل و بيان الهى كه نتيجه آن وضوح دروغگوئى گوينده است گويا دروغ بكلام آنها واضح و آشكار شده است براى مبالغه در دروغگوئى اين اشخاص مانند آنكه ميگويند روى او وصف ميكند جمال را و چشم او وصف ميكند سحر را براى مبالغه در حسن روى و چشم او چنانچه مع الاسف در اين زمان معمول است كه بدون مراجعه بكتاب و سنّت و رأى مرجع تقليد از پيش خود هر كس ميگويد اين حلال و اين حرام است و از نتيجه اين نطق بىمنطق غافلند كه نيست مگر افتراء بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گويا غرضى از اين مقال ندارند جز واضح نمودن دروغ خودشان و نسبت دادن حكمى را بخداوند بدروغ كه افتراء و اشدّ انواع دروغ است و كسانيكه دروغى
جلد 3 صفحه 324
را نسبت بخدا دهند روى رستگارى را نخواهند ديد اين زندگانى چند روزه دنياى دنىّ چه قدر قيمت و قابليّت دارد كه كسى براى مختصر اظهار فضيلت پوچ يا ساير اغراض فاسده بخالق و پروردگار خود افتراء بزند و در آخرت بعذاب اليم گرفتار شود و در دنيا هم بفاصله كمى مفتضح و رسوا گردد امان از وساوس نفس امّاره قمّى ره فرموده مانند آنكه ميگفتند آنچه در شكمهاى شتر و گاو و گوسفند است مخصوص است بمردان ما و حرام است بر زنان ما و در سوره انعام گذشت و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون بنده خدا گناه بزرگ يا كوچكى را كه خداوند از آن نهى فرموده مرتكب شود از ايمان خارج گردد و مؤمن باو گفته نشود فقط مسلمان باو گفته شود تا توبه نمايد و استغفار كند كه در اين صورت بر ميگردد بايمان و گناه موجب كفر و انكار او نميشود ولى اگر حلالى را گفت حرام است و حرامى را گفت حلال است و اين را دين خود قرار داد از ايمان و اسلام بيرون رود و كافر شود و مانند كسى است كه در حرم داخل شود و در خانه كعبه رود و آنجا گناهى كند كه بيرونش برند و گردنش را بزنند و در جهنّم قرار گيرد و خداوند حرام فرمود بر يهود آنچه را خبر داد به پيغمبر خود پيش از اين در سوره انعام بآيه شريفه وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ كه بيان گرديد و اين تحريم براى عقوبت آنها بود نه مضرّت در آن محرّمات چون مستحق عقوبت بودند و در اين تحريم خداوند بآنها ظلم نفرموده بلكه خودشان ظلم نمودند بخودشان كه معصيت نمودند و مستحق عقوبت شدند و پس از ذكر وعيد خداوند بمقتضاى رحمت وعده مغفرت داده بكسانيكه از روى جهالت و نادانى نه تعصّب و عناد معصيت نمودند يا از باب بىفكرى و غفلت و عدم توجّه بعاقبت كه نوعا اين امور موجب معصيت است بشرط توبه و انابه و عمل بمقتضاى آن از اداء حقوق لازمه و تكاليف واجبه كه كاشف از ندامت و پشيمانى از گناه باشد و براى تأكيد و تقريب خبر انّ باسم آن انّ ربّك تكرار شده با اشاره باشتراط وقوع توبه بعد از گناه و با ملاحظه فاصله بين صدر و ذيل كلام نكات بلاغتى آن واضح خواهد بود و تكرار كلمه ثمّ براى افاده تراخى وعده از وعيد و ترتّب توبه بر معصيت است.
جلد 3 صفحه 325
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلسِنَتُكُمُ الكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفتَرُوا عَلَي اللّهِ الكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفتَرُونَ عَلَي اللّهِ الكَذِبَ لا يُفلِحُونَ (116) مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ (117)
بعد از اينكه ميزان حلال و حرام را در شريعة اسلام معين فرمود ميفرمايد:
جلد 12 - صفحه 203
و نگوئيد از براي چيزهايي که زبان شما متصف شده بدروغگويي اينکه حلال است و اينکه حرام که افتراء ميبنديد بخدا دروغي را محققا بدانيد كساني که افتراء ميزنند بخدا دروغي را هرگز رستگار نميشوند فقط چهار روز دنيا تمتع ميكنند و از براي آنها عذاب دردناك است.
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلسِنَتُكُمُ الكَذِبَ اتصاف السنه بكذب عادة زبان است و دروغگويي بخصوص كذب بر خدا که اعظم كبائر است هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ که حلال خدا را حرام بگويد و حرام خدا را حلال بشمارد که بدعت در دين است و مبدع كافر است مثل آنكه گفت متعتان محللتان في عهد رسول اللّه انا احرمهما و اعاقب عليهما متعة النساء و متعة الحج لِتَفتَرُوا عَلَي اللّهِ الكَذِبَ سه عقوبت دارد يكي دروغ گفتن ديگر افتراء که نسبت بغير دادن سه افتراء علي اللّه إِنَّ الَّذِينَ يَفتَرُونَ عَلَي اللّهِ الكَذِبَ لا يُفلِحُونَ ايمان ندارد و كافر ميشود زيرا مؤمن يقينا رستگار است مَتاعٌ قَلِيلٌ براي استفاده اينکه چهار روزه دنيا و متابعت شهوات نفسانيه وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ مطلق عذابهاي آخرت مولم است لكن اختصاص باين طايفه دارد عذابي که ميانه عذابهاي آخرت شده الم را دارد که مفاد صفت مشبه است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 116)- این آیه بحثی را که در زمینه تحریمهای بیدلیل مشرکان که بطور ضمنی قبلا مطرح شده بود با صراحت شرح میدهد و میگوید: «به خاطر دروغی که زبانهای شما توصیف میکند نگویید این حلال است و آن حرام، تا چیزی را به دروغ بر خدا افترا ببندید» (وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ).
یعنی این یک دروغ آشکار است که تنها از زبان شما تراوش کرده اشیایی را از پیش خود حلال میکنید، و اشیایی را حرام- اشاره به چهارپایانی بوده که بعضی را بر خود تحریم میکردند و بعضی را حلال میدانستند و قسمتی را به بتها اختصاص میدادند.
آیا خداوند به شما چنین حقی داده است، که قانونگزاری کنید؟ و یا این که افکار خرافی و تقلیدهای کورکورانه، شما را به چنین بدعتهایی واداشته است؟! در پایان آیه به عنوان یک اخطار جدی میگوید: «کسانی که به خدا دروغ و افترا میبندند هیچگاه رستگار نخواهند شد» (إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ).
ج2، ص608
اصولا دروغ و افترا مایه بدبختی و نارستگاری است، در باره هر کس که باشد تا چه رسد به این که در باره خداوند بزرگ صورت گیرد.
نکات آیه
۱- نسبت دادن برداشتهاى شخصى، بى اساس و دروغین خود به دین، حرام و ممنوع است. (و لاتقولوا لما تصف ألسنتکم الکذب هذا حلل و هذا حرام)
۲- حلال یا حرام شمردن امور بدون دلیل قطعى شرعى، مورد نهى خدا و حرام است. (و لاتقولوا ... هذا حلل و هذا حرام)
۳- حکم به حرمت یا حلیت، تنها در اختیار شارع مقدس (خداوند) است. (و لاتقولوا ... هذا حلل و هذا حرام)
۴- بدعت (نسبت دادن حکم بى اساس و ساختگى به دین)، تهمتى است دروغین به خدا. (و لاتقولوا ... هذا حلل و هذا حرام لتفتروا على الله الکذب) برداشت فوق، بنابراین نکته است که «لام» در «لتفتروا» براى بیان نتیجه باشد.
۵- ریشه بدعت گذارى در دین، آرا و گفته هاى بى اساس و دروغین است. (و لاتقولوا لما تصف ألسنتکم الکذب هذا حلل و هذا حرام لتفتروا على الله الکذب)
۶- افترا زنندگان به خدا، مردمى محروم از رستگارى اند. (إن الذین یفترون على الله الکذب لایفلحون)
۷- بدعت در دین و نسبت دادن احکام به خداوند بدون دلیل، موجب محرومیت از رستگارى است. (و لاتقولوا ... هذا حلل و هذا حرام ... إن الذین یفترون على الله الکذب لایفلحون)
۸- راه رستگارى، در پرتو تسلیم بودن در برابر حلال و حرام الهى است. (و لاتقولوا ... هذا حلل و هذا حرام لتفتروا على الله الکذب ... لایفلحون) این برداشت با استفاده از مفهوم آیه شریفه است.
موضوعات مرتبط
- احکام ۱، ۲: منشأ تشریع احکام ۱، ۲ ۳
- افترا: افترا به خدا ۴
- بدعت: آثار بدعت ۷; حرمت بدعت ۲; حقیقت بدعت ۴; منشأ بدعت ۵; نهى از بدعت ۲
- تسلیم: آثار تسلیم ۸
- خدا: اختصاصات خدا ۳; نواهى خدا ۲
- دروغ: آثار دروغ ۵
- دین: آسیب شناسى دینى ۱; افترا به دین ۱; بدعت در دین ۵
- رستگارى: عوامل رستگارى ۸; محرومان از رستگارى ۶; موانع رستگارى ۷
- محرمات ۱، ۲:
- مفتریان بر خدا: محرومیت مفتریان بر خدا ۶