ریشه حمم: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
حميم. آب داغ. در مجمع گويد: «اَلْحَميمُ الْماءُ الْحارِّ» راغب گويد: «اَلْحَميمُ: اَلْماءُ الشَّديدُ الْحَرارَةِ» [انعام:70] . در مفردات گويد: آب گرمى را كه از منبع خود مىشود، حمّه گويند. و بدين اعتبار به عرق انسان و حيوان حميم آب گرم و يا به جهت اينكه سبب عرق كردن است حمّام گفتهاند. علّت اينكه تب را حمّى گفتهاند آن است كه در آن حرارت زياد هست و يا سبب عرق كردن است. و به خويشاوند مهربان حميم گفتهاند گوئى كه در حمايت قرابت خود حادّ و داغ مىشود. * [شعراء:101] براى ما واسطه هائى نيست و نه دوست مهربانى هست . به نظرم حميم به معنى مطلق مهربان باشد كه در حمايت طرف، گرم و محكم است و احتياج به خويشاوند بودن نيست مثل آيه گذشته كه درباره صديق است ومثل [غافر:18]. حميم بيست بار در قرآن مجيد به كار رفته شش مرتبه به معنى مهربان و بقيّه به معنى آب جوشان . | حميم. آب داغ. در مجمع گويد: «اَلْحَميمُ الْماءُ الْحارِّ» راغب گويد: «اَلْحَميمُ: اَلْماءُ الشَّديدُ الْحَرارَةِ» [انعام:70] . در مفردات گويد: آب گرمى را كه از منبع خود مىشود، حمّه گويند. و بدين اعتبار به عرق انسان و حيوان حميم آب گرم و يا به جهت اينكه سبب عرق كردن است حمّام گفتهاند. علّت اينكه تب را حمّى گفتهاند آن است كه در آن حرارت زياد هست و يا سبب عرق كردن است. و به خويشاوند مهربان حميم گفتهاند گوئى كه در حمايت قرابت خود حادّ و داغ مىشود. * [شعراء:101] براى ما واسطه هائى نيست و نه دوست مهربانى هست . به نظرم حميم به معنى مطلق مهربان باشد كه در حمايت طرف، گرم و محكم است و احتياج به خويشاوند بودن نيست مثل آيه گذشته كه درباره صديق است ومثل [غافر:18]. حميم بيست بار در قرآن مجيد به كار رفته شش مرتبه به معنى مهربان و بقيّه به معنى آب جوشان . | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, لا:72, هم:69, ه:67, ف:56, ل:55, فى:48, انن:47, ما:47, شرب:41, ها:39, ک:36, ب:35, کون:33, حمم:32, عذب:29, ثم:28, الا:25, ذا:24, برد:24, بين:24, لو:22, ذوق:22, بصر:22, جحم:22, جرم:22, شمل:22, ظلل:21, غسق:21, نور:21, بطن:21, سئل:20, کرم:20, الى:20, هذا:20, شفع:20, صحب:20, الم:20, سمم:20, ودد:19, غلى:18, رئس:18, عهن:18, کفر:18, نا:17, لقى:17, فوق:17, على:17, الذين:17, جبل:17, مهل:16, اخذ:16, صلى:16, صهر:16, صبب:15, ولى:15, کذب:15, طعم:15, اخر:15, صدق:15, جزى:15, فدى:15, سحب:15, انى:15, هنا:15, ايى:15, قول:15, موه:15, رجع:15, عتل:15, وفق:15, قطع:15, سقى:15, هو:15, سلسل:15, نزل:15, انت:14, معى:14, شکل:14, علم:14, طوع:14, ضلل:14, ظلم:14, هيم:14, کان:14, شوب:14, يوم:14, طوف:13, الو:13, غسل:13, خون:13, عنق:13, سجر:13, عزز:13, عدو:13, اکل:13, عين:13, زوج:13, کرر:13, کسب:13, صبر:13, کظم:13, خلد:13, سوى:12, حنجر:12, الذى:12, اذ:12, غلل:12, ربب:12, ليس:12, قسط:11, ا:11, سمع:11, جلد:11, سکن:11, مهد:11, ان:11, خفى:11, لدى:11, کما:11, بسل:11, قلب:11, ثوب:11, صلح:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱
تکرار در قرآن: ۲۱(بار)
قاموس قرآن
حميم. آب داغ. در مجمع گويد: «اَلْحَميمُ الْماءُ الْحارِّ» راغب گويد: «اَلْحَميمُ: اَلْماءُ الشَّديدُ الْحَرارَةِ» [انعام:70] . در مفردات گويد: آب گرمى را كه از منبع خود مىشود، حمّه گويند. و بدين اعتبار به عرق انسان و حيوان حميم آب گرم و يا به جهت اينكه سبب عرق كردن است حمّام گفتهاند. علّت اينكه تب را حمّى گفتهاند آن است كه در آن حرارت زياد هست و يا سبب عرق كردن است. و به خويشاوند مهربان حميم گفتهاند گوئى كه در حمايت قرابت خود حادّ و داغ مىشود. * [شعراء:101] براى ما واسطه هائى نيست و نه دوست مهربانى هست . به نظرم حميم به معنى مطلق مهربان باشد كه در حمايت طرف، گرم و محكم است و احتياج به خويشاوند بودن نيست مثل آيه گذشته كه درباره صديق است ومثل [غافر:18]. حميم بيست بار در قرآن مجيد به كار رفته شش مرتبه به معنى مهربان و بقيّه به معنى آب جوشان .
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
حَمِيمٍ | ۸ |
الْحَمِيمُ | ۱ |
حَمِيمٌ | ۴ |
الْحَمِيمِ | ۴ |
حَمِيماً | ۳ |
يَحْمُومٍ | ۱ |