يوسف ٩٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و هنگامی که آمد مژده‌رسان بیفکندش بر روی او پس برگشت بینا گفت آیا نگفتم به شما که می‌دانم از خدا آنچه را نمی‌دانید
|-|معزی=و هنگامی که آمد مژده‌رسان بیفکندش بر روی او پس برگشت بینا گفت آیا نگفتم به شما که می‌دانم از خدا آنچه را نمی‌دانید
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::96|٩٦]] | قبلی = يوسف ٩٥ | بعدی = يوسف ٩٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::21|٢١]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::96|٩٦]] | قبلی = يوسف ٩٥ | بعدی = يوسف ٩٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::21|٢١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«الْبَشِیرُ»: مژده‌رسان. «اِرْتَدَّ»: برگشت. شد. این فعل می‌تواند ملحق به افعال ناقصه بوده و به معنی (صارَ) به کار رود. یا این که فعل تامّه است و معنیِ (به حالت اوّلیّه خود برگشت) می‌دهد. در صورت اوّل، واژه (بَصیراً) خبر (إِرْتَدَّ) و در صورت دوم، حال است. «إِنّی أَعْلَمُ ...»: (نگا: یوسف /  و ).
«الْبَشِیرُ»: مژده‌رسان. «اِرْتَدَّ»: برگشت. شد. این فعل می‌تواند ملحق به افعال ناقصه بوده و به معنی (صارَ) به کار رود. یا این که فعل تامّه است و معنیِ (به حالت اوّلیّه خود برگشت) می‌دهد. در صورت اوّل، واژه (بَصیراً) خبر (إِرْتَدَّ) و در صورت دوم، حال است. «إِنّی أَعْلَمُ ...»: (نگا: یوسف /  و ).

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴


ترجمه

امّا هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟!»

|پس چون مژده‌رسان آمد، آن پيراهن را بر صورت او انداخت و او بينا شد. گفت: آيا به شما نگفتم كه من از [الطاف‌] خدا آن مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد
پس چون مژده‌رسان آمد، آن [پيراهن‌] را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد. گفت: «آيا به شما نگفتم كه بى‌شك من از [عنايت‌] خدا چيزهايى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد؟»
پس از آنکه بشیر آمد (و بشارت یوسف آورد) پیراهن او را به رخسارش افکند و دیده انتظارش (به وصل) روشن شد، گفت: به شما نگفتم که از (لطف) خدا به چیزی آگاهم که شما آگه نیستید؟!
پس هنگامی که مژده رسان آمد، پیراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم که من از خدا حقایقی می دانم که شما نمی دانید؟
چون مژده‌دهنده آمد و جامه بر روى او انداخت، بينا گشت. گفت: آيا نگفتمتان كه آنچه من از خدا مى‌دانم شما نمى‌دانيد؟
و چون [پیک‌] مژده‌آور آمد، آن [پیراهن‌] را بر روی او [یعقوب‌] انداخت و بینا گشت گفت آیا به شما نگفته بودم که من از [عنایت‌] خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید
و چون مژده‌رسان بيامد، آن
هنگامی که (پیک) مژده‌رسان بیامد و پیراهن را بر چهره‌اش افگند، (چشمان یعقوب) بینا گردید (و نور سرور، به دیدگانش روشنی بخشید. یعقوب به حاضران) گفت: مگر به شما نگفتم: که از سوی یزدان (و در پرتو وحی رحمان) چیزهائی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟
پس هنگامی که مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر چهره‌اش انداخت (و یعقوب) به بیناییش برگشت. گفت: «آیا به شما نگفتم (که) بی‌شک من از (عنایت) خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟»
و هنگامی که آمد مژده‌رسان بیفکندش بر روی او پس برگشت بینا گفت آیا نگفتم به شما که می‌دانم از خدا آنچه را نمی‌دانید


يوسف ٩٥ آیه ٩٦ يوسف ٩٧
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْبَشِیرُ»: مژده‌رسان. «اِرْتَدَّ»: برگشت. شد. این فعل می‌تواند ملحق به افعال ناقصه بوده و به معنی (صارَ) به کار رود. یا این که فعل تامّه است و معنیِ (به حالت اوّلیّه خود برگشت) می‌دهد. در صورت اوّل، واژه (بَصیراً) خبر (إِرْتَدَّ) و در صورت دوم، حال است. «إِنّی أَعْلَمُ ...»: (نگا: یوسف / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- حامل پیراهن یوسف(ع) به عنوان پیکى مژده رسان پیش از دیگر افراد کاروان به حضور یعقوب(ع) رسید. (فلما أن جاء البشیر) «بشیر» به معناى اسم فاعل (مبشّر) به کسى گفته مى شود که پیامى مسرّت بخش را ابلاغ مى کند. گفتنى است چنان چه «بشیر» همراه دیگر فرزندان به حضور یعقوب(ع) رسیده بود، مناسب تر آن بود که جمله به این صورت بیان مى شد: «فلما أن جاءوا ألقاه البشیر على وجهه». بنابراین جمله «فلما أن جاء البشیر» ظهور در این دارد که مژده رسان پیش از دیگران آمده بود.

۲- پیک فرزندان یعقوب زنده بودن یوسف(ع) و همراه داشتن پیراهن وى را به یعقوب(ع) بشارت داد. (فلما أن جاء البشیر) مصداق مورد نظر براى بشارت و خبرت مسرّت بخش - به مناسبت مورد - خبر از حیات یوسف(ع)، سلطنت او و نیز به همراه داشتن پیراهن معجزه آساى وى است. قابل ذکر است که جمله «اذهبوا بقمیصى» در آیه ۹۳ مى رساند که «بشیر» یکى از همان برادران یوسف بوده نه شخصى دیگر.

۳- افکندن پیراهن یوسف(ع) بر چهره یعقوب(ع) نخستین اقدام مژده رسان در برخورد با یعقوب(ع) (فلما أن جاء البشیر ألقیه على وجهه) جمله «ألقاه ...» جواب براى «فلما أن جاء البشیر» است و لذا دلالت مى کند به اینکه افکندن پیراهن به مجرد آمدن و بشارت دادن تحقق یافته بود. حرف «أن» زایده است و فاصله نبودن میان آمدن و افکندن را تأکید مى کند.

۴- چشمان یعقوب(ع) بلافاصله پس از قرار گرفتن پیراهن یوسف(ع) بر آن ، فروغ گرفت و بیناییش بازگشت. (ألقیه على وجهه فارتد بصیرًا) «ارتداد» (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چیزى و یا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف «فاء» در جمله «فارتد ...» حاکى از دو معناست: ۱- ترتّب و سببیّت میان افکندن پیراهن و بینا شدن یعقوب(ع)، ۲- نبود فاصله و تراخى میان آن دو.

۵- پیشگویى یوسف(ع) مبنى بر بینا شدن یعقوب(ع) به وسیله پیراهنش ، تحقق یافت. (اذهبوا بقمیصى هذا فألقوه على وجه أبى یأت بصیرًا ... ألقیه على وجهه فارتد بصیرًا) ضمیر «ه» در «ألقاه» به قمیص باز مى گردد و مراد از ضمیر در «وجهه» و «ارتد» یعقوب(ع) است و در مرجع ضمیر فاعلى «ألقى» دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به «بشیر» باز مى گردد و برخى مراد از آن را یعقوب(ع) دانسته اند.

۶- جواز تبرک به اشیاى متعلق به پیامبران الهى (ألقیه على وجهه فارتد بصیرًا)

۷- امکان شفا یافتن با تبرک به اشیاى متعلق به پیامبران (ألقیه على وجهه فارتد بصیرًا)

۸- ظهور کرامت و معجزه یوسف(ع) با شفا یافتن چشمان بى فروغ یعقوب(ع) به وسیله پیراهن او (ألقیه على وجهه فارتد بصیرًا)

۹- یعقوب(ع) پیش از دریافت بشارت به حیات یوسف(ع) ، به زنده بودن او اطمینان داشت. (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون) «من الله» مى تواند به معناى «ازناحیه خدا» باشد و نیز مى تواند به معناى «درباره خدا» باشد. براساس معناى اول، مراد از «ما لاتعلمون» - به مناسبت مورد - زنده بودن یوسف(ع) ، دیدار او و ... مى باشد.

۱۰- یعقوب(ع) برخلاف فرزندانش ، به سپرى شدن دوران فراقش از یوسف(ع) اطمینان داشت. (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون)

۱۱- یعقوب(ع) باور خویش را مبنى بر زنده بودن یوسف(ع) و پایان یافتن فراقش به فرزندان و بستگان خویش بازگو مى کرد. (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون)

۱۲- آگاهى یعقوب(ع) به حیات یوسف(ع) و وصال او ، دانشى بود که از ناحیه خداوند به آن حضرت افاضه شده بود. (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون)

۱۳- یعقوب(ع) حقایقى را درباره خدا و صفات او مى دانست که بر دیگران پوشیده و مستور بود. (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون) برداشت فوق بر این اساس است که «من الله» به معناى «درباره خدا» باشد. بر این اساس مقصود از «ما لاتعلمون» صفات و ویژگیهاى خداوند است.

۱۴- آگاهى از غیب و بهره مند بودن از علوم خدادادى ، از ویژگیهاى پیامبران (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون)

۱۵- جهل و ناآگاهى فرزندان یعقوب به حقایقى درباره خداوند (ألم أقل لکم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون)

روایات و احادیث

۱۶- «عن أبى عبدالله(ع) قال: ... «فلما أن جاء البشیر» و هو یهودا إبنه ... ;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: ... «فلما أن جاء البشیر» و آن بشیر ، یهودا فرزند یعقوب بود ...».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۶
  • انبیا: تبرک به متعلقات انبیا ۶، ۷; شفابخشى متعلقات انبیا ۷; علم غیب انبیا ۱۴; علم لدنى انبیا ۱۴; متعلّقات انبیا ۶، ۷; ویژگیهاى انبیا ۱۴
  • برادران یوسف: جهل برادران یوسف ۱۵; خداشناسى برادران یوسف ۱۵
  • تبرک: مشروعیت تبرک ۶
  • خدا: فضل خدا ۱۲
  • شفا: عوامل شفا بخش ۷
  • علم غیب: منشأ علم غیب ۱۴
  • یعقوب(ع): بشارت به یعقوب(ع) ۱، ۲، ۳; بینایى یعقوب(ع) ۴، ۵، ۸; تفضل به یعقوب(ع) ۱۲; خداشناسى یعقوب(ع) ۱۳; شفاى یعقوب(ع) ۴، ۵، ۸; علم غیب یعقوب(ع) ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۳; فضایل یعقوب(ع) ۱۳; قصه یعقوب(ع) ۴، ۱۱; یعقوب(ع) و آل یعقوب ۱۱; یعقوب(ع) و حیات یوسف(ع) ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲; یعقوب(ع) و فرزندان ۱۱
  • یوسف(ع): بشارت دهنده قصه یوسف(ع) ۱۶; بشارت دهنده یوسف(ع) ۱، ۲، ۳; پیراهن یوسف(ع) ۳، ۴، ۵، ۸; تحقق پیشگویى یوسف(ع) ۵; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵; کرامات یوسف(ع) ۴، ۸; معجزه یوسف(ع) ۸
  • یهودا: بشارتهاى یهودا ۱۶

منابع

  1. کمال الدین صدوق ، ص ۱۴۲ ، ح ۹ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۶۵ ، ح ۱۹۵.