يوسف ٧٢: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=گفتند گم کردیم پیمانه (جام) شاه را و هرکه آن را آورد برایش بار اشتری است و منم بدان ضامن | |-|معزی=گفتند گم کردیم پیمانه (جام) شاه را و هرکه آن را آورد برایش بار اشتری است و منم بدان ضامن | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::72|٧٢]] | قبلی = يوسف ٧١ | بعدی = يوسف ٧٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«صُوَاعَ»: پیمانه. به صورت مذکّر و مؤنّث به کار میرود. «حِمْلُ»: بار. «زَعیمٌ»: ضامن. | «صُوَاعَ»: پیمانه. به صورت مذکّر و مؤنّث به کار میرود. «حِمْلُ»: بار. «زَعیمٌ»: ضامن. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴
ترجمه
يوسف ٧١ | آیه ٧٢ | يوسف ٧٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صُوَاعَ»: پیمانه. به صورت مذکّر و مؤنّث به کار میرود. «حِمْلُ»: بار. «زَعیمٌ»: ضامن.
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف
- بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...
- مراد يعقوب (عليه السلام ) از جمله : ((فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين ))
- معناى توسل به خدا، لغو و بى اثر دانستن اسباب و وسائط نيست
- سبب اينكه يعقوب (عليه السلام ) به پسران خود سفارش كرد از يك دروازه وارد نشوند
- سه نكته درباره توكل از آيه شريفه : ((و قال يا نبىّ...)) استفاده مى شود
- معناى جمله : ((ما كان يغنى عنهم من الله من شى ء...))
- علم موهبتى به يعقوب (عليه السلام ) اكتسابى نبوده و نتيجه اخلاص در توحيد است
- توجيه ديگر مفسرين در معناى آيات مورد بحث
- گفتار يوسف جز افتراهاى مذموم عقلى و حرام شرعى نيست !
- توجيه ديگر مفسرين در مراد از آيه شريفه
- پيمانه ملك گم شده است !
- كيفر سارق معين مى شود
- پيمانه از باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود!
- مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد
- معناى جمله ((فوق كل ذى علم ))
- گفتگوى يوسف (عليه السلام ) با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از باروبنه بنيامين يافته شد
- گفتگوى برادران : چگونه بدون بنيامين نزد پدر بازگرديم ؟
- يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا
نکات آیه
۱- گم شدن جام آبخورى پادشاه ، دلیل ارائه شده به فرزندان یعقوب براى متوقف ساختن و بازجویى از آنان (ماذا تفقدون. قالوا نفقد صواع الملک) «صواع» به معناى پیمانه است.
۲- مشروعیت بازجویى و توقیف متهمانى که مجرم در میان آنان است. (إنکم لسرقون ... قالوا نفقد صواع الملک و لمن جاء به حمل بعیر)
۳- جام شاهى، وسیله پیمانه کردن غلات براى تعیین سهمیه افراد در دوران قحطى هفت ساله مصر (جعل السقایة فى رحل أخیه ... نفقد صواع الملک) تعبیر کردن از جام گمشده به «سقایة» (جام) و «صواع» (پیمانه) گویاى این است که پیمانه مورد استفاده براى تعیین سهمیه افراد، همان ظرفى بود که پیش از سپردن آن به یوسف(ع) براى نوشیدن آب و مانند آن مورد استفاده پادشاه قرار مى گرفته بود.
۴- وجود وزن و کیل رسمى و قانونى در مصر زمان یوسف * (قالوا نفقد صواع الملک) اضافه «صواع» به «ملک» (پیمانه پادشاه) مى رساند که آن پیمانه را پادشاه تعیین کرده بود ; چه براى همه اشیایى که با پیمانه کردن داد و ستد مى شد و چه براى خصوص پیمانه کردن سهمیه غلات افراد در زمان قحطى.
۵- یک بار شتر غلّه ، جایزه تعیین شده از جانب یوسف(ع) براى آورنده جام شاهى (و لمن جاء به حمل بعیر)
۶- پیمانه مفقود شده در بارگاه یوسف ، داراى ارزشى فراوان (نفقد صواع الملک و لمن جاء به حمل بعیر) از این که براى یابنده پیمانه دربار یک بار شتر غله تعیین شد که طبعاً در زمان قحطى و جیره بندى ارزش فراوانى داشت ، معلوم مى شود پیمانه مذکور ظرفى قیمتى و ارزشمند بوده است.
۷- یوسف(ع) خود متعهد به پرداخت جایزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده* (و لمن جاء به حمل بعیر و أنا به زعیم) مقصود از «أنا» در «و أنا به زعیم» یوسف(ع) و یا رئیس و مسؤول کارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.
۸- مشروعیت ایجاد رقابت با تعیین جایزه (و لمن جاء به حمل بعیر)
۹- جواز تعیین جایزه براى کشف جرم و شناسایى و دستگیرى مجرم (نفقد صواع الملک و لمن جاء به حمل بعیر)
۱۰- جعاله از قراردادهاى مشروع و داراى اعتبار قانونى (و لمن جاء به حمل بعیر و أنا به زعیم) «جعاله» در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام کار است. بر این اساس جمله «لمن جاء ...» گویاى قرارداد جعاله مى باشد. در این قرارداد متعهد را «جاعل» ، انجام دهنده را «عامل» و اجرت را «جُعل» مى نامند.
۱۱- صحت جعاله منوط به مشخص بودن عامل نیست. (و لمن جاء به حمل بعیر)
۱۲- صحت جعاله منوط به تعیین محدوده زمانى براى انجام کار نیست. (و لمن جاء به حمل بعیر) چون کارگزاران یوسف در قرارداد جعاله تعیین نکردند که کار مورد نظرشان (یافتن جام شاهى) در چه محدوده زمانى (فرصتى محدود و یا زمانى خاص) انجام گیرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.
۱۳- در صحت جعاله ، معین بودن مقدار عملیاتى که براى انجام کار مورد جعاله لازم است ، شرط نیست. (و لمن جاء به حمل بعیر) از آن جا که مشخص نبود پیدا کردن جام مفقود شده چه مقدار کار خواهد برد ، مى توان گفت: در قرارداد «جعاله» جهل به مقدار کار به صحت آن ضرر نمى زند.
۱۴- ضمان و کفالت ، از قراردادهاى مشروع و داراى اعتبار قانونى است. (و أنا به زعیم) «ضمان» در اصطلاح به معناى تعهد پرداخت مال به طلبکار از جانب بدهکار است. تعهد کننده را «ضامن» ; بدهکار را «مضمون عنه» و طلبکار را «مضمون له» مى نامند و «کفالت» در اصطلاح تعهد به احضار شخصى است براى کسى که حقى بر گردن آن شخص دارد و تعهد کننده را کفیل مى نامند. چنان چه ضمیر غائب در «أنا به زعیم» به «حمل بعیر» باز گردد، مراد از «زعیم» (متعهد) ضامن مى باشد و اگر ضمیر در «به» به گوینده «لمن جاء ...» (یعنى جاعل) باز گردد، مقصود از «زعیم» کفیل خواهد بود.
۱۵- ضمانت براى جُعل (اجرت در جعاله) حتى پیش از انجام کار مورد جعاله ، جایز است و اعتبار قانونى دارد. (و أنا به زعیم) گوینده جمله «و أنا به زعیم» - که براى پرداخت اجرت (حمل بعیر) ضامن شده است - پیش از آن که عامل ، پیمانه را بیابد اجرت را ضمانت کرده است.
۱۶- ضمانت مال هر چند بر عهده بدهکار استقرار نیافته و لزوم پیدا نکرده باشد ، جایز است و اعتبار قانونى دارد. (و أنا به زعیم)
۱۷- شناخت طلبکار در صحت ضمان و معتبر بودن آن ، شرط نیست. (و أنا به زعیم) چنان چه گذشت جمله «أنا به زعیم» حاکى از قرارداد و ضمانت است و «مضمون له» در آن قرارداد (یعنى کسى که جام شاهى را خواهد یافت) معلوم نیست که چه کسى باشد. بنابراین لازم نیست ضامن بداند براى چه کسى (مضمون له) ضمان مى سپارد.
۱۸- رضایت طلبکار ، در صحت ضمانت شرط نیست. (و أنا به زعیم) هنگام تعهدسپارى ضامن (أنا به زعیم) هنوز کسى جام شاهى را نیافته بود. بنابراین رضایت یابنده جام در صحت ضمانت دخیل نیست.
۱۹- جعاله ، ضمان و کفالت ، قراردادهایى مرسوم در عصر یوسف(ع) (و لمن جاء به حمل بعیر و أنا به زعیم)
روایات و احادیث
۲۰- «عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: «صواع الملک» قال: کان قدحاً من ذهب و قال: کان صواع یوسف إذ کیل به قال: لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;[۱] امام صادق(ع) درباره سخن خداوند «صواع الملک» فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام یوسف چنین بود که هرگاه با آن پیمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت کند خیانت کنندگان را، در پیمانه خیانت نکنید».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵
- بازجویى: احکام بازجویى ۲; موارد جواز بازجویى ۲ بازداشت: احکام بازداشت ۲; موارد جواز بازداشت ۲
- برادران یوسف: دلایل بازجویى از برادران یوسف ۱
- پادشاه مصر: ارزش آبخورى پادشاه مصر ۶; جایزه یابنده آبخورى پادشاه مصر ۵، ۷; جنس آبخورى پادشاه مصر ۲۰; فواید آبخورى پادشاه مصر ۳; گم شدن آبخورى پادشاه مصر ۱; ویژگیهاى آبخورى پادشاه مصر ۲۰
- پیمانه: تاریخ پیمانه ۴
- جایزه: احکام جایزه ۹
- جرم: جواز جایزه براى کشف جرم ۹
- جعاله: احکام جعاله ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳; تاریخ جعاله ۱۹; تعیین عامل جعاله ۱۱; جعاله در دوران یوسف (ع) ۱۹; جواز ضمانت در جعاله ۱۵; زمان در جعاله ۱۲; شرایط صحت جعاله ۱۱، ۱۲، ۱۳; عقد جعاله ۱۰; مشروعیت جعاله ۱۰; مقدار کار در جعاله ۱۳
- ضمان: احکام ضمان ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸; تاریخ ضمان ۱۹; تعیین طلبکار در ضمان ۱۷; رضایت طلبکار در ضمان ۱۸; شرایط صحت ضمان ۱۶، ۱۷، ۱۸; ضمان در دوران یوسف(ع) ۱۹; عقد ضمان ۱۴; مشروعیت ضمان ۱۴
- عقود: احکام عقود ۱۰، ۱۴; عقود در دوران یوسف(ع) ۱۹; عقود قانونى ۱۰، ۱۴
- کفالت: احکام کفالت ۱۴; تاریخ کفالت ۱۹; عقد کفالت ۱۴; کفالت در دوران یوسف (ع) ۱۹; مشروعیت کفالت ۱۴
- متهمان: جواز بازجویى از متهمان ۲; جواز بازداشت متهمان ۲
- مجرمان: جایزه در دستگیرى مجرمان ۹; جواز بازجویى از مجرمان ۲; جواز بازداشت مجرمان ۲
- مسابقه: احکام مسابقه ۸; جایزه در مسابقه ۸
- مصر باستان: پیمانه در مصر باستان ۴; پیمانه دوران قحطى مصر باستان ۳; توزین درمصر باستان ۴
- وزن: تاریخ وزن ۴
- یوسف(ع): تعهد یوسف(ع) ۷; جعاله یوسف(ع) ۷; قصه یوسف(ع) ۱، ۵، ۷، ۲۰
منابع
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۱۸۵، ح ۵۲ ; بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۳۰۸، ح ۱۲۰.