البقرة ٢٣٣: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و مادران شیر دهند کودکان خویش را دو سال کامل برای کسی که بخواهد تمام کند شیر دادن را و بر مولودله (پدر کودک) است خوراک و پوشاک آنان به متعارف تکلیف نشود کسی جز به اندازه توانائیش آزار نشود مادر به کودکش و نه مولودله (پدر) به فرزندش و بر وارث است مانند این پس اگر خواستند از شیر بازگرفتن را با تراضی و مشاورت هر دو باکی بر آنان نیست و اگر برای کودکان خود شیرده خواستید باکی بر شما نیست اگر بپردازید آنچه را دهید بخوبی و بترسید خدا را و بدانید که خدا بدانچه میکنید بینا است | |-|معزی=و مادران شیر دهند کودکان خویش را دو سال کامل برای کسی که بخواهد تمام کند شیر دادن را و بر مولودله (پدر کودک) است خوراک و پوشاک آنان به متعارف تکلیف نشود کسی جز به اندازه توانائیش آزار نشود مادر به کودکش و نه مولودله (پدر) به فرزندش و بر وارث است مانند این پس اگر خواستند از شیر بازگرفتن را با تراضی و مشاورت هر دو باکی بر آنان نیست و اگر برای کودکان خود شیرده خواستید باکی بر شما نیست اگر بپردازید آنچه را دهید بخوبی و بترسید خدا را و بدانید که خدا بدانچه میکنید بینا است | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = | {{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::21|٩ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::233|٢٣٣]] | قبلی = البقرة ٢٣٢ | بعدی = البقرة ٢٣٤ | کلمه = [[تعداد کلمات::73|٧٣]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«یُرْضِعْنَ»: باید شیر بدهند. «حَوْلَیْنِ»: مدّت دو سال. «رَضاعَة»: شیردادن. «الْمَوْلُودِ لَهُ»: پدر. «رِزْقُ»: نفقه. «کِسْوَة»: جامه. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته و برحسب عُرف محیطی که زن در آن زندگی میکند. «لا تُضَآرَّ»: نباید زیانخورده بشود. (لا) حرف نهی است و (تُضَآرَّ) فعل مضارع مجزوم است و فتحه به جای جزمه آمده است. «فِصَال»: از شیر بازگرفتن طفل. «تَرَاضٍ»: خوشنودی. «تَشَاوُرٍ»: رایزنی. «أَن تَسْتَرْضِعُوا»: این که دایه بگیرید. «مَا آتَیْتُمْ»: آنچه به عنوان مزد برای دایه مقرّر داشتهاید و بدو میدهید. (آتَیْتُمْ) به منزله (أَعْطَیْتُمْ) است و به دو مفعول نیازمند است که هر دو در اینجا محذوفند. تقدیر چنین است: (آتَیْتُمُوهُ الْمَرَاضِعَ). | «یُرْضِعْنَ»: باید شیر بدهند. «حَوْلَیْنِ»: مدّت دو سال. «رَضاعَة»: شیردادن. «الْمَوْلُودِ لَهُ»: پدر. «رِزْقُ»: نفقه. «کِسْوَة»: جامه. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته و برحسب عُرف محیطی که زن در آن زندگی میکند. «لا تُضَآرَّ»: نباید زیانخورده بشود. (لا) حرف نهی است و (تُضَآرَّ) فعل مضارع مجزوم است و فتحه به جای جزمه آمده است. «فِصَال»: از شیر بازگرفتن طفل. «تَرَاضٍ»: خوشنودی. «تَشَاوُرٍ»: رایزنی. «أَن تَسْتَرْضِعُوا»: این که دایه بگیرید. «مَا آتَیْتُمْ»: آنچه به عنوان مزد برای دایه مقرّر داشتهاید و بدو میدهید. (آتَیْتُمْ) به منزله (أَعْطَیْتُمْ) است و به دو مفعول نیازمند است که هر دو در اینجا محذوفند. تقدیر چنین است: (آتَیْتُمُوهُ الْمَرَاضِعَ). |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۲
ترجمه
البقرة ٢٣٢ | آیه ٢٣٣ | البقرة ٢٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُرْضِعْنَ»: باید شیر بدهند. «حَوْلَیْنِ»: مدّت دو سال. «رَضاعَة»: شیردادن. «الْمَوْلُودِ لَهُ»: پدر. «رِزْقُ»: نفقه. «کِسْوَة»: جامه. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته و برحسب عُرف محیطی که زن در آن زندگی میکند. «لا تُضَآرَّ»: نباید زیانخورده بشود. (لا) حرف نهی است و (تُضَآرَّ) فعل مضارع مجزوم است و فتحه به جای جزمه آمده است. «فِصَال»: از شیر بازگرفتن طفل. «تَرَاضٍ»: خوشنودی. «تَشَاوُرٍ»: رایزنی. «أَن تَسْتَرْضِعُوا»: این که دایه بگیرید. «مَا آتَیْتُمْ»: آنچه به عنوان مزد برای دایه مقرّر داشتهاید و بدو میدهید. (آتَیْتُمْ) به منزله (أَعْطَیْتُمْ) است و به دو مفعول نیازمند است که هر دو در اینجا محذوفند. تقدیر چنین است: (آتَیْتُمُوهُ الْمَرَاضِعَ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
حُرِّمَتْ عَلَيْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ... (۵) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۹) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۱۲) أَسْکِنُوهُنَ مِنْ حَيْثُ... (۷) لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ... (۵) حُرِّمَتْ عَلَيْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ... (۳) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۳) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۶) أَسْکِنُوهُنَ مِنْ حَيْثُ... (۵)
تفسیر
- آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره
- اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه
- توضيحى مبسوط پيرامون واژه (قرء) و معناى آن
- معناى كلمه (بعل ) و توضيح مرجع ضمير كلمه بعولتهن در آيه ت (و بعولتهن احق بردهن ...)
- سزاوارتر بودن شوهران به مردان مطلقه نسبت به مردان ديگر در صلاق رجعى
- تكرار كلمه ((معروف )) در آيات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام اين عمل به وجه سالم است
- ((معروف )) از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانوگذارى اسلام
- معناى كلمه ((تسريح )) و مراد از ((تسريح زن بر احسان )) در آيه شريفه
- مراد از نگهدارى زن به وجه معروف يا طلاق دادن به او وجه نيكو
- وجه اينكه (امساك ) و (تسريح ) در آيه شريفه هم به قيد معروف و هم به قيد احسان مقيد شده اند
- وضعيتى كه طلاق جايز شمرده شده و شوهر مى تواند مهريه را پس گرفته طلاق دهد
- اكتفا به عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى ، ابطال مصالح شريعت است
- نوع سوم طلاق و حكم آن
- لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است
- اشاره به حكمت نهى از امساك به قصد ضرر در آيه (فمن يفعل ذالك فقد ظلم نفسه ...)
- مقصود از نعمت در ((و اذكرو نعمة الله عليكم ))
- نهى آيه شريفه از دخالت اوليا در امر ازدواج مجدد همسرانى كه عده شان تمام شده و مى خواهند دوباره با همسر قبلى خود ازواج كنند
- علت اينكه رجوع زنان به شوهران خود ازكى و اءطهر خوانده شده است
- وجه اينكه در آيه شريفه به جاى كلمه ((والد))، ((مولودله )) آورده شده است
- فرزند ملحق به پدر است يا مادر؟! و آيه قرآن كداميك را معتبر مى داند
- معناى كلمه ارضاع و حكم بچه شيرخواره پس از طلاق والدين او
- پيام احكامى چند در خصوص بچه شير خوار و وظايف والدين او پس از طلاق
- عقائد قبل از اسلام در باره زن شوهر مرده
- معنى تعريض و بيان فرق آن با كنايه
- معناى اكنان و مراد آيه (و لا جناح عليكم فيما عرضتم ...)
- معناى (عزم ) و وجه اينكه در آيه شريفه عقده نكاح به عزم وابسته شده است
- معناى (موسع ) و (مقتر) و آيه شريفه ((و متعوهن على الموسع قدره ...))
- موردى از طلاق كه مرد بايد نصف مهر زن را به او بدهد
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود
- نماز از واجباتى است كه در هيچ حالتى ساقط نمى شود
- معناى كلمه (عقل ) و بيان كلماتى كه در قرآن كريم درباره انواع ادركات انسانى آمده است ))
- معانى كلمات زن ، حسبان ، شعور، ذكر و عرفان و معرفت
- معانى كلمات فهم ، فقه ، درايت ، فكر و راءى
- معانى كلمات زعم ، علم ، حفظ، حكمت ، خبرت و شهادت
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود درباره عقل و خردمندى انسان
- در قرآن ، مراد از تعقل ادراك تواءم با سلامت فطرت است ، نه تعقل تحت تاءثير غرائز و اميال نفسانى
- بحث روايتى (در ذيل آيات طلاق )
- حكمت تحريم رجوع بعد از طلاق سوم
- درباره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامة
- رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات
- معناى خلع از زبان امام باقر (ع ) و بيان اولين خلعى كه در اسلام واقع شده است
- معناى ((عسيله )) و روايت معروف به آن كه در زمان پيامبر اكرم (ص ) واقع شده است
- عقل متعه در محلل شدن كافى نيست
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ).
- رواياتى در باره شير دادن به فرزند و احكام آن
- آنچه در اسلام حكم سلبى و يا عدم صحت و عدم اعتبار بر آن بار شده است
- رواياتى راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده
- رواياتى در باره آيه ((و لا حناح عليكم ان ...)) و موردى كه بر پرداخت نصف مهر بر مرد واجب مى شود
- مراد از ((صلوة وسطى )) در ((حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ))
- اقوال مفسرين در تفسير صلاة وسطى مختلف است
- رواياتى در ارتباط با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف
- بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ).
- زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
- زندگى زن در ملت هاى متمدن قبل از اسلام
- موقعيت زن در بين كلدانيان ، آشوريان ، روميان و يونانيان قديم
- وضع زن در عرب و محيط زندگى اعراب
- نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
- تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
- هويت زن در اسلام
- از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند
- ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است
- نكوهش عرب جاهليت در قرآن به جهت بى اعتنايى به امر زنان
- وزن و موقعيت اجتماعى زن در اسلام
- دو خصلت ويژه در آفرينش زن
- احكام مختص و احكام مشترك زن و مرد در اسلام
- حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است
- فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟
- معناى تساوى در مورد حقوق زن و مرد
- عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست
- آزادى زن در تمدن غربى
- بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )
نکات آیه
۱ - وجوب شیر دادن مادران به فرزندان خویش (و الوالدات یُرضعن اولادهنّ) جمله «یرضعن ... »، جمله اى است خبرى در مقام انشا.
۲ - اولویّت شیر مادر براى تغذیه فرزند نسبت به شیر دیگر زنان و تغذیه هاى دیگر (و الوالدات یرضعن اولادهنّ)
۳ - دوره کامل شیرخوارگى کودک، دو سال کامل است. (و الوالدات یرضعن اولادهنّ حولین کاملین)
۴ - عدم وجوب شیر دادن به نوزاد به مدّت دو سال بر مادر* (لمن اراد ان یتمّ الرضاعة) چون حکم (ارضاع به مدّت دو سال) را تعلیق به اراده مادر کرده است، به نظر مى رسد ارضاع به مدّت دو سال واجب نباشد; اگر چه اصل ارضاع واجب باشد.
۵ - شیردهىِ کامل به نوزاد، خواسته عموم مادران (لمن اراد ان یتم الرضاعة) بنابراینکه معنىِ جمله «لمن اراد ... » چنین باشد: مادران چون خواهان یکدوره کامل شیردهى به نوزاد هستند، بر آنان دو سال شیردهى واجب شد.
۶ - مادر در صورت تصمیم پدر به تکمیل شیرخوارگى فرزند، باید دو سال کامل به نوزاد شیر دهد.* (و الوالدات یرضعن ... لمن اراد ان یتم الرضاعة) برخى از مفسّرین برآنند که مراد از «من أراد» پدر فرزند است; یعنى آنگاه بر مادر دو سال شیر دادن لازم است که پدر از او بخواهد. در تأیید این برداشت نیز گفته شده که صیغه «اراد» و «یتمّ» به صورت مذکر، مؤید آن است.
۷ - تأمین نیازها و پوشاک مادران به مقدار متعارف، وظیفه شرعى پدر (و على المولود له زرقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف)
۸ - زنان مطلّقه نباید از شیر دادن به نوزاد خود امتناع نمایند. (و الوالدات یُرضعن) آیات قبل و بعد در مورد زنان مطلّقه است.
۹ - تأمین مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شیردهى به نوزاد، بر عهده پدر است. (و على المولود له زرقهنّ) بنابراینکه مراد از «والدات» به قرینه آیات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.
۱۰ - تشخیص عُرف، ملاکى در تعیین حدود برخى از موضوعات شرعى (زرقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف)
۱۱ - هیچکس به بیش از مقدار قدرت و توانایى خود تکلیف نمى شود. (لا تُکلَّفُ نفس الا وسعها)
۱۲ - میزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران، باید به اندازه توانایى مالى آنان باشد. (و على المولود له زرقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف لا تُکلف نفس الا وسعها) به نظر مى رسد جمله «لا تُکلّف ... » تبیین کلمه «معروف» باشد; یعنى نباید حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانایى مالى شوهر تعیین شود.
۱۳ - وظیفه شوهر در تأمین مخارج زن، بیش از توان او نیست. (و على المولود له ... لا تُکلّف نفس الا وسعها)
۱۴ - مادر، داراى حق حِضانت و شیردهى کودک خویش حتى در دوران جدایى و طلاق از همسر. (و الوالدات یرضعن اولادهنّ) مخاطب جمله «والوالدات ... » علاوه بر مادران، پدران نیز مى باشند; یعنى پدران نیز نباید ارضاع را از عهده مادران خارج کنند; و لازمه این معنا، حق اولویّت مادر در شیر دادن و حضانت کودک است.
۱۵ - توجّه اسلام به نقش سازنده مادر در تغذیه و پرورش کودک* (و الوالدات یرضعن اولادهنّ)
۱۶ - پدر و مادر نباید فرزند را وسیله تضییع حقوق یکدیگر قرار دهند. (لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) بنابراینکه «لا تُضارّ»، مجهول و باء، سببیّه باشد; یعنى نباید به بهانه فرزند، پدر و مادر به دیگرى ضرر رسانند.
۱۷ - پدر و مادر، حق ضرر زدن به فرزند خویش را ندارند. حتى بر فرض وقوع طلاق. (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) بنابراینکه «لا تضارّ» به صیغه معلوم باشد یعنى پدر و مادر ضرر نزنند.
۱۸ - نباید مادر - حتى پس از طلاق - با امتناع از شیر دادن به فرزند، موجب ضرر او شود. (لا تضارّ والدة بولدها)
۱۹ - خوددارى مادر از شیر دادن به کودک خویش، از مصادیق بارز اضرار به فرزند (و الوالدات یرضعن ... لا تضارّ والدة بولدها) نهى از زیان رسانى به کودک پس از الزام مادر به شیر دادن، اشاره به این معناست که از مصادیق بارز ضرر به کودک، خوددارى از شیر دادن به اوست.
۲۰ - خوددارى پدر از تأمین مخارج مادر، موجب زیان کودک خویش (و على المولود له زرقهنّ ... لا تضارّ ... و لا مولود له بولده) نهى از زیان رسانى پدر به کودک خویش، پس از الزام او به تأمین مخارج مادر، اشاره به این معناست که امتناع از تأمین مخارج مادر نهایتاً منجرّ به زیان کودک خواهد شد.
۲۱ - تعلّق تکوینى فرزند به پدر و مادر (بولدها ... بولده)
۲۲ - پدر نباید با محروم کردن همسر خود از تأمین مخارج حتى پس از طلاق او، موجب ضرر فرزند شود. (لا تضارّ ... و لا مولود له بولده)
۲۳ - تعلّق تشریعى کودک به پدر* (و على المولود له زرقهنّ ... و لا مولود له بولده) فرزند براى پدر است و او متکفل مخارج وى مى باشد.
۲۴ - وارثان پدر باید تأمین مخارج زنیکه فرزند میّت را شیر مى دهد، بر عهده بگیرند. (و على الوارث مِثل ذلک) ظاهر این است که مراد از «وارث»، وارثان پدر کودک هستند.
۲۵ - وارثان پدر نباید به فرزند شیرخوار مورّث با عدم رعایت حقوق وى ضرر بزنند. (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلک) جمله «و على الوارث مثل ذلک»، تمامى تکالیفى را که پدر کودک باید نسبت به او رعایت کند، بر عهده وارث پدر گذاشته که از جمله، عدم اضرار به کودک (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) است.
۲۶ - جواز گرفتن فرزند از شیر قبل از دو سال،به شرطِ رضایت، مشورت و توافق پدر و مادر (فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما) چون حدّ کمال شیر دادن دو سال است، بنابراین «فصال» پس از دو سال طبیعى است و نیاز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از «فصال» در آیه شریفه، «فصال» قبل از دو سال است.
۲۷ - جدا کردن طفل از شیر مادر، باید پس از مشورت با صاحبنظران و توافق والدین صورت گیرد. (فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما) در برداشت فوق، «فصال» حمل شده بر «فصال» از شیر مادر، نه از هر شیرى; یعنى توافق مى کنند که مادر دیگر شیر ندهد و براى تکمیل مدّت شیر، کودک را به دایه اى بسپارند.
۲۸ - جواز گرفتن دایه براى شیر دادن فرزند (و ان اردتم ان تسترضعوا ... فلا جناح علیکم)
۲۹ - جواز گرفتن دایه براى فرزند، به شرط عدم تضییع حق اولویّت مادر در شیر دادن فرزند (و الوالدات یُرضعن ... و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جناح) با توجّه به اینکه صدر آیه حق اصلى شیر دادن را از مادر مى داند، معلوم مى گردد که دایه گرفتن پدر در صورتى جایز است که این حق ضایع نشود و ثانیاً بازداشتن مادر از شیر دادن کودک منوط به رضایت اوست و دایه گرفتن مصداقى از این بازداشتن است. پس باید با رضایت او، یعنى مراعات حق اولویّت او، به سراغ دایه رفت.
۳۰ - پرداخت کامل حقوق مادر، شرط جواز دایه گرفتن براى کودک (و ان اردتم ان تسترضعوا ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف) بنابراینکه مراد از «اذا سلمتم ... » تسلیم اُجرت به مادر باشد; یعنى آنگاه که حقوق مادر را پرداختید، سراغ دایه روید.
۳۱ - پیش پرداخت اجرت به دایه شیرخوار، از آداب لازم دایه گرفتن (و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف) بنابراینکه مراد از «اذا سلّمتم ... » تسلیم اُجرت به دایه باشد، نه تسلیم حقوق مادر; یعنى آنگاه که اجرت دایه را پرداختید، از او بخواهید که فرزندتان را شیر دهد.
۳۲ - جلوگیرى از ضرر و بى مهرى به فرزند، با پیش پرداخت اُجرت دایه* (و ان اردتم ... اذا سلّمتم) با در نظر گرفتن اینکه آیه در مقام دفع ضرر از کودک است; مى توان گفت که پیش پرداخت اُجرت دایه به جهت دفع ضررى است که در اثر تأخیر اُجرت دایه، ممکن است متوجّه طفل گردد.
۳۳ - جواز اخذ اُجرت براى شیر دادن به طفل (و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف)
۳۴ - مشروعیّت اجاره (و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف) تجویز دایه گرفتن و پرداخت اُجرت، مبتنى بر تشریع اصل قانون اجاره است.
۳۵ - لزوم رعایت تقوا از سوى مادر، پدر، وارثان پدر و دایه نسبت به حقوق متقابل یکدیگر (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه) خطاب اصلى در«اتقوا اللّه»، متوجّه کسانى است که آیه شریفه آنها را به وظایف و رعایت حقوقى مکلّف کرد; یعنى پدر، مادر و دایه و وارثان پدر.
۳۶ - لزوم رعایت تقوا در حقوق نوزادان و آنچه مربوط به شیردهى آنان است. (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه) محور اصلى آیه، تأمین حیات و رشد نوزادان است. بنابراین مصداق بارز تقوا درآیه شریفه، رعایت حقوق آنان خواهد بود.
۳۷ - خداترسى و توجّه به نظارت او بر اعمال، عامل رعایت حقوق متقابل مادر، پدر و دایه (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه و اعلموا ان اللّه بما تعملون بصیر)
۳۸ - اعمال انسان، مورد نظارت خداوند است. (و اعلموا انّ اللّه بما تعملون بصیر)
۳۹ - خداترسى و توجّه به آگاهى او، عامل رعایت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شیردهى آنان از سوى پدر، مادر، وارثان پدر و دایه (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه)
روایات و احادیث
۴۰ - ممنوعیّت محروم نمودن همسر (مرد یا زن) از آمیزش جنسى، به بهانه وجود فرزند و شیرخوارگى او (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود بولده) امام صادق (ع): کانت المرأة منّا ترفع یدها الى زوجها اذا اراد مجامعتها فتقول: لا اَدعک لانّى اخاف ان احمل على ولدى و یقول الرجل لا اجامعک انى اخاف ان تعلقى فاقتل ولدى فنهى اللّه عزّ و جل اَن تضارّ المرأة الرّجل و ان یضارّ الرّجل المرأة ...[۱].
۴۱ - اولویّت زن مُطلّقه در شیر دادن به فرزندش و دریافت اُجرة المثل از پدر (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) امام صادق (ع): الحبلى المُطلّقة ... و هى احق بولدها ان ترضعه بما تقبله امرأة اخرى انّ اللّه عزّ و جل یقول: «لا تضار والدة بولدها ... »[۲]
۴۲ - وارث پدر حق ندارد با جُدا کردن طفل از مادر، به مادر زیان رساند. (و على الوارث مِثل ذلک) امام صادق (ع): ... لا ینبغى للوارث ان یضارّ المرأة فیقول لاادع ولدها یأتیها ...[۳].
موضوعات مرتبط
- آمیزش: احکام آمیزش ۴۰
- اجاره: احکام اجاره ۳۴
- احکام: ۱، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۴۰، ۴۱، ۴۲ فلسفه احکام ۳۲ ; ملاک احکام ۱۰، ۱۲
- انسان: عمل انسان ۳۸
- اولاد: احکام اولاد ۲۱، ۲۳ ; حقوق اولاد ۱، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۳۶، ۳۹، ۴۲ ; خسارت به اولاد ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۲۵، ۳۲، ۴۲
- تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۱۵
- ترس: ترس از خدا ۳۷، ۳۹ ; ترس پسندیده ۳۷، ۳۹
- تقوا: اهمیّت تقوا ۳۵، ۳۶
- تکلیف: شرایط تکلیف ۱۱ ; قدرت در تکلیف ۱۱، ۱۲، ۱۳
- حضانت: احکام حضانت ۱۴
- حقوق: مشورت در حقوق ۲۶
- خانواده: حقوق خانواده ۷ ; مشورت در خانواده ۲۶، ۲۷
- خدا: نظارت خدا ۳۷، ۳۸
- دایه: اجرت دایه ۳۱، ۳۲ ; جواز دایه ۲۸، ۲۹ ; حقوق دایه ۳۷ ; شرایط دایه ۳۰ ; مسؤولیت دایه ۳۵، ۳۹
- رضاع: اجرت در رضاع ۳۳، ۴۱ ; احکام رضاع ۱، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۳، ۱۴، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۳، ۴۱ ; اولویّت در رضاع ۲ ; مدّت رضاع ۳
- زن: حقوق زن ۹، ۱۲
- علم: رابطه علم و ایمان ۳۹ ; رابطه علم و عمل ۳۷
- کودک: تغذیه کودک ۱، ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۶، ۲۷، ۳۶
- مادر: حقوق مادر ۴، ۱۴، ۲۹، ۳۰، ۴۱ ; علایق مادر ۵ ; مسؤولیّت مادر ۶، ۸، ۱۸، ۱۹
- مرد: مسؤولیّت مرد ۷، ۹، ۱۳
- ملاکهاى عرفى: ۷: ۹، ۱۲
- موضوع شناسى: منابع موضوع شناسى ۱۰
- نفقه: احکام نفقه ۱۲، ۱۳، ۲۲ ; ترک نفقه ۲۰
- واجبات: ۱
- وارث: مسؤولیّت وارث ۲۴، ۲۵، ۳۵، ۳۹، ۴۲
- والدین: مسؤولیّت والدین ۱۶، ۱۷، ۲۲، ۳۵، ۳۹
- همسر: حقوق همسرى ۱۶، ۳۵، ۳۷، ۴۰