گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:


== نكاتى كه از آيه: «فكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا» استفاده مى شود==
== نكاتى كه از آيه: «فكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا» استفاده مى شود==
در اين بيان چند نكته به دست مى آيد:
در اين بيان، چند نكته به دست مى آيد:


اول اينكه : آيه شريفه در مقام اين است كه هر رزق طيبى را حلال كند، پس ديگر جايى براى حرف بعضى از مفسرين نمى ماند كه گفته اند: ((مراد اين است كه آنچه خدا از غنيمتها به شما روزى كرده بخوريد، و خلاصه مقصود از رزق طيب غنيمت جنگى و مقصود از جنگ هم جنگ بدر و مقصود از قريه در مثلى كه قبلا زده شد شهر مكه است ، و مقصود از رسول هم نبى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مقصود از عذاب هم همان كشته شدگان صناديد قريش در روز بدر است . هيچ يك از اين احتمالات از لفظ آيه استفاده نمى شود علاوه بر اين سابقا احتمال مكى بودن اين آيات را تاييد كرديم .
اول اين كه: آيه شريفه، در مقام اين است كه هر رزق طيبى را حلال كند. پس ديگر جايى براى حرف بعضى از مفسران نمى ماند كه گفته اند:  


دوم اينكه : مراد از حليت و طيب بودن اين است كه رزق طورى باشد كه طبع بشر از آن محروم نباشد، يعنى طبع آدمى آن را پاكيزه بداند و از آن خوشش آيد، و ملاك حليت شرعى هم همين است ، چون حليت شرعى ، تابع حليت فطرى است ، آرى دين خدا همه اش مطابق فطرت است و خداى سبحان انسان را مجهز به جهاز تغذيه خلق كرده ، و موجوداتى از زمين مانند حيوانات و نباتات را ملايم با قوام بشر قرار داده ، و طبع بشر بدون هيچ نفرتى مايل آنها هست ، و چنين چيزى براى او حلال است .
«مراد اين است كه آنچه خدا از غنيمت ها به شما روزى كرده، بخوريد. و خلاصه مقصود از «رزق طيّب»، غنيمت جنگى و مقصود از «جنگ» هم، جنگ بدر و مقصود از «قريه» در مَثَلى كه قبلا زده شد، شهر مكه است. و مقصود از «رسول» هم، نبى اسلام «صلى الله عليه و آله و سلم» و مقصود از «عذاب» هم، همان كشته شدگان صناديد قريش در روز بدر است».  


سوم اينكه : جمله «'''و كلوا'''» امرى است مقدمى براى جمله «'''و اشكروا نعمة الله '''» و يادآورى نعمت ، اشاره به سبب حكم است ، چون نعمت بودن هر چيزى سبب لزوم و وجوب شكر آن است.
هيچ يك از اين احتمالات از لفظ آيه استفاده نمى شود. علاوه بر اين، سابقا احتمال مكى بودن اين آيات را تأييد كرديم.
 
دوم اين كه: مراد از حليت و طيّب بودن اين است كه رزق طورى باشد كه طبع بشر از آن محروم نباشد. يعنى طبع آدمى آن را پاكيزه بداند و از آن خوشش آيد. و ملاك حليت شرعى هم، همين است. چون حليت شرعى، تابع حليت فطرى است.
 
آرى، دين خدا همه اش، مطابق فطرت است و خداى سبحان، انسان را مجهز به جهاز تغذيه خلق كرده، و موجوداتى از زمين، مانند حيوانات و نباتات را ملايم با قوام بشر قرار داده، و طبع بشر بدون هيچ نفرتى مايل آن ها هست، و چنين چيزى براى او حلال است.
 
سوم اين كه: جملۀ «وَ كُلُوا»، امرى است مقدمى براى جملۀ «وَ اشكُرُوا نِعَمَةَ الله» و يادآورى نعمت، اشاره به سبب حكم است. چون نعمت بودن هر چيزى، سبب لزوم و وجوب شكر آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۵ </center>
چهارم اينكه : جمله «'''ان كنتم اياه تعبدون '''» خطاب به مؤ منين است چون تنها مؤ منين هستند كه خدا را عبادت مى كنند، و جز او را نمى پرستند، و قصر مستفاد از جمله كه از مقدم آوردن مفعول بر فعلش ‍ استفاده مى شود قصر قلب است (كه معنايش در پاورقى مجلدات ديگر اين كتاب گذشت ) و غير مؤ منين ، يعنى مشركين ، خدا را نمى پرستند، بلكه بتها و آلهه را مى پرستند بعضى از مفسرين خطاب آيه را متوجه به مشركين نموده ادعا كرده اند كه : مراد از عبادت در جمله «'''ان كنتم اياه تعبدون '''» اطاعت است ، و يا معنا اين است كه اگر اين پندار شما كه مى گوييد ما در عبادت آلهه ، عبادت خدا را منظور داريم صحيح است پس شكر خداى را بجاى آوريد، و ليكن هيچ يك از اين دو احتمال دلچسب نيست و به آيه معناى صحيحى نمى دهد، زيرا اولا - عبادت را به معناى اطاعت گرفتن قرينه مى خواهد و در آيه قرينه و شاهدى نيست ، و ثانيا - مشركين اصلا خداى را حتى در ضمن عبادت آلهه هم نمى پرستند، بلكه او را از عبادت خود منزه مى دانند، چون خدا اجل از اين است كه دست ادراكهاى بشرى به او برسد و يا توجهى بسويش منتهى گردد.
چهارم اين كه: جملۀ «إن كُنتُم إيَّاهُ تَعبُدُون،» خطاب به مؤمنان است. چون تنها مؤمنان هستند كه خدا را عبادت مى كنند، و جز او را نمى پرستند. و قصر مستفاد از جمله كه از مقدم آوردن مفعول بر فعلش ‍ استفاده مى شود، قصر قلب است (كه معنايش در پاورقى مجلدات ديگر اين كتاب گذشت). و غير مؤمنان، يعنى مشركان، خدا را نمى پرستند، بلكه بت ها و آلهه را مى پرستند.
 
بعضى از مفسران، خطاب آيه را متوجه به مشركان نموده، ادعا كرده اند كه: مراد از «عبادت» در جملۀ «إن كُنتُم إيَّاهُ تَعبُدُون»، اطاعت است. و يا معنا اين است كه: اگر اين پندار شما كه مى گوييد ما در عبادت آلهه، عبادت خدا را منظور داريم، صحيح است، پس شكر خداى را بجاى آوريد.
 
وليكن هيچ يك از اين دو احتمال دلچسب نيست و به آيه معناى صحيحى نمى دهد. زيرا اولا - عبادت را به معناى اطاعت گرفتن، قرينه مى خواهد و در آيه، قرينه و شاهدى نيست. و ثانيا - مشركان اصلا خداى را حتى در ضمن عبادت آلهه هم نمى پرستند، بلكه او را از عبادت خود منزه مى دانند. چون خدا اجل از اين است كه دست ادراك هاى بشرى به او برسد و يا توجهى به سويش منتهى گردد.
 
بنابر اين كه گفتيم خطاب در آيه به مؤمنان است، مَثَلى هم كه در آيه زده شده، براى مؤمنان خواهد بود. و نيز خطابه اى تشريعى كه در آيات قبل و بعد است، همه متوجه ايشان است.  


بنا بر اين كه گفتيم خطاب در آيه به مؤ منين است مثلى هم كه در آيه زده شده براى مؤ منين خواهد بود، و نيز خطابه اى تشريعى كه در آيات قبل و بعد است همه متوجه ايشان است . بعضى گفته اند: خطاب متوجه عموم مردم از مؤ من و كافر است . و ليكن بنا بر اين ، تطبيق آن بر آيات خالى از زحمت نيست ، هر چند كه اشكالش كمتر از آن است كه خطاب مخصوص مشركين باشد.
بعضى گفته اند: خطاب، متوجه عموم مردم، از مؤمن و كافر است. وليكن بنابر اين، تطبيق آن بر آيات خالى از زحمت نيست، هرچند كه اشكالش كمتر از آن است كه خطاب مخصوص مشركان باشد.


«'''إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضطرَّ غَيرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:
«'''إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:


گفتار در معناى اين آيه در سوره بقره آيه ۱۷۳ و در سوره مائده آيه ۳ و در سوره انعام آيه ۱۴۵ گذشت.
گفتار در معناى اين آيه، در سوره «بقره»، آيه ۱۷۳ و در سوره «مائده»، آيه ۳ و در سوره «انعام»، آيه ۱۴۵ گذشت.


مفاد اين آيه با چند عبارت مختلف در چهار جاى قرآن يعنى دو سوره انعام و نحل كه هر دو مكى است و يكى در اوائل بعثت نازل شده و ديگرى در اواخر توقف رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مكه و در دو سوره بقره و مائده كه در اوائل هجرت به مدينه و اواخر آن نازل شده ايراد شده ، و اين آيه بطورى كه بعضى از مفسرين گفته اند: دلالت دارد بر انحصار محرمات در همين چهار تايعنى مردار و خون و گوشت خوك ، و آنچه براى غير خدا ذبح شود.
مفاد اين آيه، با چند عبارت مختلف، در چهار جاى قرآن، يعنى دو سوره «انعام» و «نحل»، كه هر دو مكى است و يكى در اوائل بعثت نازل شده و ديگرى در اواخر توقف رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در مكه، و در دو سوره «بقره» و «مائده»، كه در اوائل هجرت به مدينه و اواخر آن نازل شده، ايراد شده.
 
و اين آيه، به طورى كه بعضى از مفسران گفته اند - دلالت دارد بر انحصار محرمات در همين چهار تا، يعنى: «مردار» و «خون» و «گوشت خوك»، و «آنچه براى غير خدا ذبح» شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۶ </center>
و ليكن با مراجعه به سنت ، به دست مى آيد كه محرمات ديگرى غير اين چهار حرام كه اصل در محرماتند نيز هست ، كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به امر پروردگارش كه فرمود: «'''ما آتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا'''» بيان نموده است ، بعضى از روايات دال بر اين معنا نيز در سابق گذشت .
وليكن با مراجعه به سنت، به دست مى آيد كه: محرمات ديگرى، غير اين چهار حرام، كه اصل در محرمات اند، نيز هست، كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به امر پروردگارش كه فرمود: «مَا آتَيكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَيكُم عَنهُ فَانتَهُوا» بيان نموده است. بعضى از روايات دال بر اين معنا نيز، در سابق گذشت.
==نهى از بدعت در دين، و افتراء و دروغ بستن بر خدا ==
«'''وَ لا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِب هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِتَفْترُوا عَلى اللَّهِ الْكَذِب ...'''»:


«'''وَ لا تَقُولُوا لِمَا تَصِف أَلْسِنَتُكمُ الْكَذِب هَذَا حَلَلٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْترُوا عَلى اللَّهِ الْكَذِب ...'''»:
لفظ «ما» در جملۀ «لِمَا تَصِفُ»، مصدريه است، و كلمۀ «كَذِب»، مفعول «تَصِفُ» است. يعنى به سبب وصف زبان هاى خود و به خاطر افتراء و دروغ بر خدا، نگویيد: «اين، حرام است و اين، حلال».
<span id='link360'><span>


لفظ «'''ما'''» در جمله «'''لما تصف '''» مصدريه است ، و كلمه «'''كذب '''» مفعول تصف است ، يعنى به سبب وصف زبانهاى خود و به خاطر افتراء و دروغ بر خدا، نگوئيد اين حرام است و اين حلال .
و اين كه در سابق گفتيم - بنابر اين كه سياق مؤيد اين است - كه خطاب هاى اين آيات، متوجه مؤمنان است، اين احتمال را تأييد مى كند كه مراد از جمله مورد بحث، نهى از بدعت در دين باشد. يعنى چيزى از حلال و حرام داخل در دين مكنيد و چيزى كه از دين نباشد و به وسيله وحى نرسيده باشد، در ميان جامعه باب مكنيد. زيرا اين، «افتراء» به خداست، هر چند كه باب كننده اش، آن را به خدا نسبت ندهد.
<span id='link360'><span>


==نهى از بدعت در دين در اين آيه ==
توضيح مطلب اين است كه:
و اينكه در سابق گفتيم - بنا بر اينكه سياق مؤ يد اين است - كه خطابه اى اين آيات ، متوجه مؤ منين است ، اين احتمال را تاييد مى كند كه مراد از جمله مورد بحث نهى از بدعت در دين باشد، يعنى چيزى از حلال و حرام داخل در دين مكنيد و چيزى كه از دين نباشد و به وسيله وحى نرسيده باشد در ميان جامعه باب مكنيد زيرا اين ، افتراء به خداست هر چند كه بابكننده اش آن را به خدا نسبت ندهد.


توضيح مطلب اين است كه دين در عرف و اصطلاح قرآن ، همان سنتى است كه در زندگى جريان دارد، چنانچه در جمله «'''يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا : از راه خدا باز مى داشتند و طلب مى كردند انحراف آن را'''» و نظاير آن تكرار شده ، پس دين ، يعنى آن سنتى كه بايد در جامعه عملى شود ، بطور كلى براى خداست ، و هر كس چيزى بر آن اضافه كند در حقيقت به خدا افتراء بسته هر چند از اسناد آن به خدا سكوت كند، و يا حتى به زبان اين اسناد را انكار نمايد.
«دين» در عرف و اصطلاح قرآن، همان سنتى است كه در زندگى جريان دارد، چنانچه در جملۀ «يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللهِ وَ يَبغُونَهَا عِوَجاً: از راه خدا باز مى داشتند و طلب مى كردند انحراف آن را» و نظاير آن تكرار شده. پس «دين»، يعنى آن سنتى كه بايد در جامعه عملى شود، به طور كلّى براى خداست، و هر كس چيزى بر آن اضافه كند، در حقيقت به خدا «افتراء» بسته، هرچند از اسناد آن به خدا سكوت كند، و يا حتى به زبان اين اسناد را انكار نمايد.


بيشتر مفسرين گفته اند كه : مراد از اين آيه نهى از حرامهائى چون خون و مردار و ذبيحه براى غير خدا است كه مشركين آن را حلال مى دانستند، و نيز نهى از تحريم حلالهايى چون «'''بحيره '''» و «'''سائبه '''» و غير آن دو است ، و ليكن همانطور كه گفتيم سياق كلام آن را نمى كند.
بيشتر مفسران گفته اند كه: مراد از اين آيه، نهى از حرام هایى چون خون و مردار و ذبيحه براى غير خدا است، كه مشركان، آن را حلال مى دانستند. و نيز نهى از تحريم حلال هايى چون «بُحَيره» و «سَائِبه» و غير آن دو است، وليكن همان طور كه گفتيم، سياق كلام آن را تأیید نمى كند.
تاييد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۷ </center>
سپس خداى متعال در مقام تعليل نهى خود فرمود: «'''ان الذين يفترون على الله الكذب لا يفلحون '''» سپس به نوميدى آنان از رستگارى اشاره نموده فرمود: «'''متاع قليل و لهم عذاب اليم '''».
سپس خداى متعال در مقام تعليل نهى خود فرمود: «إنَّ الَّذِينَ يَفتَرُونَ عَلَى اللهِ الكَذِبَ لَا يُفلِحُون»، سپس به نوميدى آنان از رستگارى اشاره نموده، فرمود: «مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُم عَذَابٌ ألِيمٌ».


«'''وَ عَلى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصصنَا عَلَيْك مِن قَبْلُ ...'''»:
«'''وَ عَلى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصصنَا عَلَيْك مِن قَبْلُ ...'''»:


مراد از جمله «'''ما قصصنا عليك من قبل : آنچه برايت قبلا شرح داديم '''»- بطورى كه گفته شد - همان تحليل و تحريمى است كه خداى تعالى در سوره انعام براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بيان كرده و فرموده بود: «'''و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر ...'''» كه بطور يقين قبل از سوره نحل نازل شده بوده .
مراد از جملۀ «مَا قَصَصنَا عَلَيكَ مِن قَبلُ: آنچه برايت قبلا شرح داديم» - به طورى كه گفته شد - همان تحليل و تحريمى است كه خداى تعالى، در سوره «انعام»، براى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بيان كرده و فرموده بود: «وَ عَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمنَا كُلَّ ذِى ظُفُرٍ...»، كه به طور يقين، قبل از سوره «نحل» نازل شده بوده.
<span id='link361'><span>
<span id='link361'><span>
==تحريم طيبات براى بنى اسرائيل ناشى از ظلم خودشان و عقوبت خدا در برابر عصيانآنان بوده است ==
==تحريم طيبات براى بنى اسرائيل ناشى از ظلم خودشان و عقوبت خدا در برابر عصيانآنان بوده است ==
و اين آيه در حقيقت در مقام دفع اشكالى است كه ممكن است بشود، و در آن عطفى است بر مساله نسخ كه سابقا گذشته بود. گويا گوينده اى گفته است ، حال كه محرمات از خوردنيها منحصر به چهار حرام مذكور يعنى مردار و خون و گوشت خوك و ذبيحه براى غير خداست ، و از اين چهار چيز گذشته ، هر چيز ديگرى حلال است پس اين همه حرامها كه قبلا بر بنى اسرائيل حرام شده بود چيست آيا اين ظلم بر ايشان نبوده ؟
و اين آيه در حقيقت در مقام دفع اشكالى است كه ممكن است بشود، و در آن عطفى است بر مساله نسخ كه سابقا گذشته بود. گويا گوينده اى گفته است ، حال كه محرمات از خوردنيها منحصر به چهار حرام مذكور يعنى مردار و خون و گوشت خوك و ذبيحه براى غير خداست ، و از اين چهار چيز گذشته ، هر چيز ديگرى حلال است پس اين همه حرامها كه قبلا بر بنى اسرائيل حرام شده بود چيست آيا اين ظلم بر ايشان نبوده ؟
۱۴٬۵۲۰

ویرایش