يونس ٥٤
کپی متن آیه |
---|
وَ لَوْ أَنَ لِکُلِ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ |
ترجمه
يونس ٥٣ | آیه ٥٤ | يونس ٥٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لاَفْتَدَتْ بِهِ»: آن را فدیه دهد و برای بازخرید خود از آتش بپردازد. خبر محذوف است که (لَن یُقْبَلَ) است (نگا: آلعمران / ). «اَسَرُّوا النَّدَامَةَ»: آهسته و پنهانی اظهار ندامت میکنند. اظهار ندامت کافران به دلیل آیات دیگر ثابت است (نگا: نساء / ، کهف / ، فرقان / ، فجر / ). یا این که کافران پس از مشاهده عذاب دوزخ حیرتزده میگردند و قدرت نطق و بیان از دست میدهند واین است که پشیمانی آنان در سینههاحبس میگردد و هرچند بخواهند قادر به ادای ندامت نخواهند بود (نگا: سبأ / )
تفسیر
- آيات ۴۶ - ۵۶ سوره يونس
- دو قضای الهی، در فرستادن رسول براى هدایت مردم
- بر اساس قضای الهی، هر امتی، اجل و پايانى دارند
- سرزنش آنان كه از روى استهزاء، شتاب در نزول عذاب را درخواست كردند
- مالكيت خداى تعالى، با هیچ قدرتی قابل مقايسه نيست
- وعدۀ خدای تعالی، تخلف پذیر نیست
- بحث روایتی: (دو روايت در ذيل آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «54»
اگر براى هر كس كه ستم كرده، آنچه در زمين است مىبود، قطعاً همهى آن را (براى نجات از قهر الهى و باز خريد خود) مىداد. آنان با ديدن عذاب، پشيمانى خود را پنهان مىكنند (تا شماتت نشوند) و ميانشان به عدالت داورى مىشود و بر آنان ستم نرود.
نکته ها
فديه دادن براى نجات از عذاب، در آيات ديگر هم مطرح شده است. از جمله آيهى «ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ» «1» حتّى اگر دو برابر آنچه در زمين است بدهند، از عذاب خدا نجات نمىيابند.
همچنين در سورهى معارج مىفرمايد: مجرم دوست دارد آن روز، همهى فرزندان، همسر، برادر و فاميل و آنچه را در زمين است فديه دهد تا نجات يابد، امّا پذيرفته نمىشود. «2»
پیام ها
1- در قيامت، براى مجرم راه نجاتى نيست و كسى يا مالى فداى ديگرى نمىشود. وَ لَوْ ...
2- حبّ نفس، قوىترين غريزه در انسان است. زيرا حاضر است همهى هستى را براى نجات خود فدا كند. «ما فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ»
3- مجرمان براى آنكه گرفتار شماتت نشوند، پشيمانى خود را در دل پنهان نگاه
«1». رعد، 18 و زمر، 47.
«2». معارج، 11- 15.
جلد 3 - صفحه 585
مىدارند. «1» «أَسَرُّوا النَّدامَةَ»
4- در قيامت، برخى پشيمانى خود را با گفتنِ اى كاش ... آشكار مىكنند، برخى دست خود را مىگزند و برخى هم با سكوت و كتمان آن را پنهان مىكنند.
«أَسَرُّوا النَّدامَةَ»
5- رهبران شرك، در قيامت پشيمانى خود را پنهان مىكنند تا از زيردستان خجالت نكشند. «2» «أَسَرُّوا النَّدامَةَ»
6- در دادگاه عدل الهى، نه قدرت كارساز است، «ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ» و نه ثروت. ما فِي الْأَرْضِ ...
7- در دنيا ممكن است به خاطر اشتباه قاضى به كسى ستم شود، امّا در قيامت خطايى نيست و به كسى ستمى نمىشود. «قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»
8- در مجازات ظالم هم به عدالت رفتار كنيم. «ظَلَمَتْ، لا يُظْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (54)
وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ: و اگر هر آينه هر نفس ظالم كافرى را. ما فِي الْأَرْضِ: آنچه در زمين است از اموال و املاك او را باشد. لَافْتَدَتْ بِهِ:
هر آينه فديه دهد به تمام آن تا خويشتن را از عذاب بازخرد، و دل خوش باشد كه از سختى و عظم و هول عذاب برهد و خلاص شود. وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ: و پنهان كنند پشيمانى از كردار و رفتار خود را، وقتى كه ببينند عذاب را شماتت بر آنها نباشد. يا رؤساى كفره و گمراهان پنهان نمايند پشيمانى را از سفله و تابعين، تا زبان ملامت به ايشان دراز نكنند.
تنبيه- در سبب اين اخفا وجوهى است:
اول: آنكه چون عذاب را ببينند مبهوت و متحير شوند به حدّى كه طاقت گريه و زارى ندارند سواى پنهان كردن پشيمانى خود، مانند كسى كه امر غريب با عظمتى را كه مشاهده كند واله و متحير، كلمهاى نگويد.
دوم: از شدت شرمندگى و سرزنش قوم، پشيمانى را مخفى نمايند. چنانچه در مجمع «1»- از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: پنهان كنند پشيمانى را و حال آنكه در آتشند، به جهت ترس شماتت دشمنان ايشان را.
سوم: آنكه پنهان كنند اين ندامت را به جهت آنكه حقيقتا خالص گردانند آن را براى خداى تعالى. و در اين تهكم و توبيخ است نسبت به آنها و اخلاصشان، يعنى چون اخلاص را در غير وقت آرند فايدهاى به آنها ندارد، بلكه
«1» مجمع ج 3 ص 116.
ج5، ص 338
واجب بود بر ايشان در دنيا وقت تكليف، اخلاص را دارا شوند.
وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ: حكم كرده شود ميان ايشان به راستى و دادستائى. وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ: و ايشان ظلم گرديده نشوند و ستم ديده نگردند در حكم و قضاوت نه در عذاب و عقوبت، براى آنكه آنچه به سرشان آيد از بدى افعال و نتيجه اعمالشان است، و خود به سوء اختيار، كفر و قبايح را اختيار كردند؛ لذا نتايج عذاب بر آنها وارد شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (53) وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (54) أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (55) هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (56)
ترجمه
و استخبار ميكنند از تو كه آيا حقّ است آن بگو ارى قسم به پروردگارم كه آن هر آينه حقّ است و نيستيد شما عاجز كنندگان
و اگر آنكه ميبود از براى هر نفسى كه ستم كرده آنچه در زمين است هر آينه فدا دادى بآن و پنهان دارند پشيمانى را چون ديدند عذاب را و حكم كرده شود ميانشان بعدل و آنها ستم كرده نميشوند
آگاه باشيد بدرستيكه مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است آگاه باشيد همانا وعده خدا حقّ است ولى بيشتر آنها نميدانند
او زنده ميكند و ميميراند و بسوى او بازگشت مينمائيد.
تفسير
كفّار بر سبيل استهزاء يا استفهام حقيقى سؤال مينمودند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آيا وعده عذاب و دعاوى تو از قبيل نبوّت خود و امامت على عليه السّلام و غيره حقّ است يا باطل لذا آنحضرت مأمور شد قسم ياد كند بذات احديّت كه حق است و ضمنا اشاره فرمايد كه تدبير شما در برابر تقدير الهى تأثير ندارد و نميتوانيد جلوگيرى از اراده حق و وقوع مراد او نمائيد چون عجز در ساحت ربوبى راه ندارد هر وقت بخواهد عذاب را بر شما نازل و حق را بمن له الحقّ و اصل خواهد فرمود چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام و در مجالس و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سؤال از امامت على عليه السّلام شده بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم به حق بودن آن ياد فرمود و اگر از براى هر كس كه ظلم نموده در باره خود بشرك و كفر يا در باره آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به انكار حقّ ايشان تمام خزائن و اموال و زخارف دنيا باشد فديه خواهد داد براى دفع عذاب از هول و وحشت آن و قبول نخواهد شد در قيامت يا در وقت رجعت چنانچه قمّى ره فرموده در تفسير ظلمت يعنى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در تفسير لافتدت يعنى در رحمت و در آنوقت از شدّت خوف و هراس بطورى مبهوت و متحيّر ميشوند كه قادر بر اظهار ندامت و پشيمانى هم نيستند و در مجمع و قمّى و عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه جهت اخفاء آنها ندامت
جلد 3 صفحه 27
خودشان را كراهت از شماتت دشمنان است و در آنروز بين ظالمان و مظلومان بعدالت حكم شود و حاكم خداوند است كه بكسى ظلم نميكند خواه ظالم باشد خواه مظلوم چون هر چه در آسمانها و زمين است مملوك او است پس احتياج ندارد كه ظلم كند و خلف وعده فرمايد ولى بيشتر مردم بمعارف حقّه جاهل و از براهين عقليّه غافلند و نميدانند كه فعل قبيح از مصدر حسن و خير صادر نميشود و اختيار احياء و اماته با او است كسى نميتواند از مملكت او خارج و از تحت قدرت او بيرون رود و همه بايد در يكروز به اصل خود و حكم او و حساب و ثواب و عقابش رجوع نمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو أَنَّ لِكُلِّ نَفسٍ ظَلَمَت ما فِي الأَرضِ لافتَدَت بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَ قُضِيَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لا يُظلَمُونَ (54)
و لو بر فرض محال از براي هر نفسي که ظلم كرده باشد آنچه که در روي زمين است هر آينه فداء دهد بآنچه که دارد و پنهان كند ندامت خود را از اتباع و مريدان موقعي که ميبيند عذاب را و حكم ميشود بين آنها بعدل و بآنها ظلم نميشود.
بسيار اينکه آيه شريفه منطبق ميشود بر كلام آنكه گفت
(النار و لا العار)
و بهمين كلام اشاره دارد فرمايش حضرت ابي عبد اللّه عليه السّلام در رجز خود
(الموت خير من ركوب العار و العار خير من دخول النار.)
و لو امتناعيه است زيرا احدي ممكن نيست مالك تمام روي زمين باشد از جواهرات و نباتات و حيوانات و معادن بر فرض محال أَنَّ لِكُلِّ نَفسٍ ظَلَمَت معلوم است مراد ظلم بزرگي است که قابل هيچگونه تداركي نيست مثل ظلم
جلد 9 - صفحه 406
در امر ولايت ما فِي الأَرضِ آنچه که در روي زمين و اعماق زمين است لَافتَدَت بِهِ تمام اينها را بعنوان فداء بدهد که از عذاب نجات پيدا كند قبول نميشود وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ پشيمان شده از ظلمي که كرده لكن اظهار پشيماني نزد اتباع و سفله و مريدان نميكند و پنهان ميكند پشيماني خود را و اينکه فداء را موقعي بدهد لَمّا رَأَوُا العَذابَ فرداي محشر که مشاهده ميكند عذاب را جواب شرط محذوف است لوضوحه يعني ما تقبل منه و جمله بعد دلالت بر آن ميكند و آن وَ قُضِيَ بَينَهُم بِالقِسطِ آنچه عذاب شوند كمتر از استحقاق آنها است و لو بقدر علم خود آنها را عذاب فرمايد وَ هُم لا يُظلَمُونَ زائد بر استحقاق عذاب نميشوند.
تنبيه- مسئله فداء در باب جهاد كفار و مشركين که اسير مسلمين ميشدند يا محكوم بقتل ميشدند يا بغلامي و كنيزي مسلمين بر حسب تقسيم در ميآمدند مگر آنكه خود يا كسان خود فداء دهند و آزاد شوند، و مستفاد از اخبار اينست که فداء در قيامت هم هست لكن در حق مؤمنين که بواسطه بعض معاصي استحقاق عذاب دارند كساني از كفار و مخالفين مخصوصا از نصّاب که در حق مؤمنين ظلم كردند گناه آنها را بر اينها بار ميكنند در مقابل ظلم بآنها و مؤمنين را نجات ميدهند و اگر مظلوم گناهي ندارد گناه بستگان و دوستان او را بار ميكنند و آنها را نجات ميدهند.
و از اينکه بيان استفاده ميشود که اگر گناه تمام شيعه را بار كنند بر ظالمين بامير المؤمنين و صديقه طاهره و ائمه معصومين عليهم السلام مخصوصا حضرت ابا عبد اللّه را باز تدارك ظلم آنها نميشود، و در اينکه باب اخبار بسياري داريم در مجلد سوم كلم الطيب متعرض شدهايم.
407
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 54)- در این آیه روی عظمت این مجازات مخصوصا در قیامت تکیه کرده، میگوید: آن چنان عذاب الهی وحشتناک و هول انگیز است که «اگر هر یک از ستمکاران مالک تمام ثروتهای روی زمین باشند، حاضرند همه آن را بدهند» تا از این کیفر سخت رهایی یابند (وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ).
در واقع آنها حاضرند بزرگترین رشوهای را که میتوان تصور کرد، برای رهایی از چنگال عذاب الهی بدهند تا سر سوزنی از مجازاتشان کاسته شود، اما کسی از آنها نمیپذیرد.
مخصوصا بعضی از این مجازاتها جنبه معنوی دارد و آن این که: «آنها هنگامی که عذاب را ببینند (پشیمان میشوند اما) پشیمانی خود را کتمان میکنند» مبادا رسواتر شوند (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ).
سپس تأکید میکند: «که با همه این احوال در میان آنها به عدالت داوری میشود، و ظلم و ستمی در باره آنان نخواهد شد» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
نکات آیه
۱ - مستحقان عذاب استیصال، به هنگام وقوع آن، مایلند تمام مایملک خود را براى نجات جان خویش، نثار کنند. (و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به) با توجّه به اینکه آیات فراز پیش، برخى مربوط به عذاب استیصال: (قل أرأیتم إن اتیکم عذابه بیاتاً أو نهاراً ... ) و برخى مربوط به عذاب قیامت است: (ثم قیل للذین ظلموا ذوقوا عذاب الخلد)، آیه فوق مى تواند بیانگر حال ستمگران به هنگام مشاهده عذاب استیصال باشد و مى تواند مربوط به عذاب قیامت باشد، برداشت فوق بر پایه احتمال اول است.
۲ - عذاب استیصال، براى مستحقان آن، بسیار وحشتناک و طاقت فرساست. (و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به) از «ما فى الأرض» (آنچه در زمین است) - که ظهور در تحقق فعلى زمین و آنچه در آن است دارد - استفاده مى شود که: مراد از عذاب، در آیه، عذاب استیصال است.
۳ - ترس و وحشت ستمگران، به هنگام نزول عذاب قیامت، تا درجه اى است که اگر از هر یک از آنان به اندازه تمام آنچه در زمین است براى رهاییشان درخواست شود، اگر مى داشتند، بى درنگ نثار مى کردند. (و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به)
۴ - حب نفس، قوى ترین غریزه در انسان است. (و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به) اینکه شخص معذب، حاضر است تمامى آنچه را که در زمین است - اگر در اختیارش مى بود - جهت نجات خود، نثار کند، مى تواند بیانگر مطلب فوق باشد.
۵ - پافشارى بر شرک، تکذیب پیامبر(ص) و انکار قرآن، ظلم بوده و در پى دارنده عذاب است. (و إن کذبوک ... أثم إذا ما وقع ءامنتم به ... و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به)
۶ - تمامى عوامل و امکانات نجات آدمى از خطر مرگ، در برابر عذاب استیصال، بى اثر بوده و کارساز نیست. (و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به)
۷ - ظالمان و ستم پیشگان، سزاوار عذابند. (و لو أن لکل نفس ظلمت ما فى الأرض لافتدت به) جمله «ظلمت» در «لکل نفس ظلمت» مشعر به علیت ظلم و بیانگر استحقاق ظالمان نسبت به عذاب است.
۸ - ستم پیشگان مشرک، به هنگام مشاهده عذاب استیصال، از فرط شرمسارى، پشیمانى خویش را پنهان مى دارند. (و لو أن لکل نفس ظلمت ... و أسروا الندامة لما رأوا العذاب)
۹ - ستم پیشگان مشرک، به هنگام مشاهده عذاب، زبانشان بند آمده، توانایى اظهار ندامت از کرده هاى گذشته خویش را نخواهند داشت. (و لو أن لکل نفس ظلمت ... و أسروا الندامة لما رأوا العذاب)
۱۰ - ستم پیشگان مشرک، به هنگام مشاهده عذاب، از کرده هاى خویش اظهار پشیمانى خواهند کرد. (و لو أن لکل نفس ظلمت ... و أسروا الندامة لما رأوا العذاب) «أسر» هم به معناى «کتم» و هم به معناى «أظهر» مى آید (لسان العرب). برداشت فوق مبتنى بر معناى دوم است.
۱۱ - قضاوت و داورى خداوند درباره ستمگران، قضاوتى است بر پایه قسط و عدل. (و لو أن لکل نفس ظلمت ... و أسروا الندامة لما رأوا العذاب و قضى بینهم بالقسط)
۱۲ - عذاب ستمگران، مجازاتى بر پایه قسط بوده و بر آنان ستمى روا نمى شود. (و لو أن لکل نفس ظلمت ... و أسروا الندامة لما رأوا العذاب و قضى بینهم بالقسط و هم لایظلمون)
۱۳ - در نظام جزایى خداوند، حتى به ستمگران هم ظلم نخواهد شد. (و لو أن لکل نفس ظلمت ... قضى بینهم بالقسط و هم لایظلمون)
روایات و احادیث
۱۴ - «عن حماد بن عیسى عمن رواه عن ابى عبداللّه (ع) قال: سئل عن قول اللّه: «و اسروا الندامة ...» قال: قیل له: و ما ینفعهم اسرار الندامة و هم فى العذاب؟ قال: کرهوا شماتة الأعداء ;[۱] حماد بن عیسى از شخصى روایت مى کند که از امام صادق (ع) درباره سخن خدا که مى فرماید: «پشیمانى خود را در دل نهان مى کنند ...» سؤال شد: پنهان کردن پشیمانى براى آنان چه سودى دارد، در حالى که در عذاب هستند؟ فرمود: سرزنش دشمنان را ناخوش دارند».
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: صفات جلال ۱۳
- امکانات مادى: نقش امکانات مادى ۶
- انسان: تمایلات انسان ۱; خوددوستى انسان ها ۱; قویترین غریزه انسان ۴
- پشیمانى: پشیمانى هنگام عذاب ۸، ۱۰; کتمان پشیمانى ۱۴
- خدا: خدا و ظلم ۱۳; عدالت خدا ۱۱، ۱۳; ویژگیهاى قضاوت خدا ۱۱; ویژگیهاى کیفرهاى خدا ۱۱
- خود دوستى: اهمیّت خود دوستى ۴
- شرک: آثار اصرار بر شرک ۵
- ظالمان: پشیمانى ظالمان ۱۴; ترس ظالمان ۳; عذاب اخروى ظالمان ۳، ۱۲; عذاب ظالمان ۷، ۱۲; قضاوت درباره ظالمان ۱۱; کیفر ظالمان ۱۳
- ظلم: موارد ظلم ۵
- عذاب: اهل عذاب ۷; ترسناکى عذاب استیصال ۲; عدالت در عذاب ۱۲; موجبات عذاب ۵; نجات از عذاب استیصال ۱، ۳، ۶; ویژگیهاى عذاب استیصال ۲، ۶
- قرآن: آثار تکذیب قرآن ۵
- کیفر: عدالت در کیفر ۱۳
- محمّد (ص): آثار تکذیب محمّد (ص) ۵
- مشرکان: پشیمانى مشرکان ۸، ۱۰; عجز مشرکان ۹; مشرکان هنگام عذاب استیصال ۸، ۹، ۱۰
- نظام جزایى: ۱۳
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۲۳، ح ۲۶; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۰۶، ح ۷۷.