گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و نيز در همان كتاب است كه بخارى و مسلم از احنف بن قيس روايت كرده اند كه گفت: من در ميان گروهى از قريش نشسته بودم كه ناگهان مردى ژنده پوش و ژوليده موى با قيافه اى خشن نزديك آمد و بالاى سر ايشان ايستاد، و پس از اداى سلام گفت:
و نيز در همان كتاب است كه بخارى و مسلم، از احنف بن قيس روايت كرده اند كه گفت: من در ميان گروهى از قريش نشسته بودم، كه ناگهان مردى ژنده پوش و ژوليده موى، با قيافه اى خشن نزديك آمد و بالاى سر ايشان ايستاد، و پس از اداى سلام گفت:
ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه : ۳۴۴
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه : ۳۴۴ </center>
بشارت باد گنجينه داران را به سنگى كه با آتش جهنم آنچنان سرخ شده باشد كه وقتى بر سر پستان ايشان بگذارند از غضروف كتف آنان سر درآورد، و اگر بر غضروف كتف ايشان بگذارند از سر پستانها بيرون آيد پس بلرزه درآيند.
بشارت باد گنجينه داران را به سنگى كه با آتش جهنم آن چنان سرخ شده باشد كه وقتى بر سرِ پستان ايشان بگذارند، از غضروف كتف آنان سر درآورد، و اگر بر غضروف كتف ايشان بگذارند، از سرِ پستان ها بيرون آيد، پس بلرزه درآيند.


آنگاه از آن جمعيت رو برگردانيد و به كنارى رفت و نشست ، من بدنبالش ‍ رفته نزدش نشستم ، و هيچ معرفتى در حق وى نداشتم و نمى دانستم كيست. گفتم خيال مى كنم اين مردم از گفتار تو ناراحت شدند؟ گفت: اينان نمى فهمند، خليلم به من فرمود - پرسيدم خليل شما كيست؟ فرمود: نبى اكرم - اى اباذر! آيا اين كوه احد را مى بينى؟ گفتم: آرى.  
آنگاه از آن جمعيت رو برگردانيد و به كنارى رفت و نشست. من به دنبالش رفته، نزدش نشستم، و هيچ معرفتى در حق وى نداشتم و نمى دانستم كيست. گفتم: خيال مى كنم اين مردم از گفتار تو ناراحت شدند؟ گفت: اينان نمى فهمند، خليلم به من فرمود - پرسيدم: خليل شما كيست؟ فرمود: نبى اكرم - اى اباذر! آيا اين كوه اُحُد را مى بينى؟ گفتم: آرى.  


گفت: من دوست ندارم كه بقدر اين احد طلا داشته باشم و همه را خرج كنم ، من دوست ندارم كه بيش از سه دينار پول داشته باشم اين مردم نمى فهمند كه آنچه را جمع مى كنند در دنيا مى ماند، و به خدا سوگند من هرگز نه طمعى به دنياى آنان دارم و نه به دين ايشان ، نه از دنياى ايشان درخواستى مى كنم و نه در امر دين نظريه اى مى خواهم ، تا خداى عز و جل را ملاقات كنم.
گفت: من دوست ندارم كه به قدر اين اُحُد، طلا داشته باشم و همه را خرج كنم. من دوست ندارم كه بيش از سه دينار پول داشته باشم، اين مردم نمى فهمند كه آنچه را جمع مى كنند، در دنيا مى ماند، و به خدا سوگند، من هرگز نه طمعى به دنياى آنان دارم و نه به دين ايشان، نه از دنياى ايشان درخواستى مى كنم و نه در امر دين نظريه اى مى خواهم، تا خداى عزوجل را ملاقات كنم.


و در تاريخ طبرى از شعيب از سيف از محمد بن عوف از عكرمه از ابن عباس روايت شده كه گفت : وقتى ابو ذر وارد بر عثمان شد، كعب الاحبار هم نزد عثمان نشسته بود. ابوذر به عثمان گفت: شما از مردم تنها به اين مقدار راضى نشويد كه يكديگر را اذيت نكنند بلكه بايد وادار كنيد مردم را علاوه بر اين، از يكديگر دستگيرى نيز بكنند، حتى از مودى زكات اكتفاء به دادن زكاتش نكنيد، بلكه زكات دهنده بايد علاوه بر زكات به همسايگان و برادران نيز احسان نموده و صله ارحام هم بكنند.
و در تاريخ طبرى، از شعيب از سيف، از محمّد بن عوف، از عكرمه، از ابن عباس روايت شده كه گفت:  


كعب الاحبار گفت : كسى كه واجبش را پرداخت ديگر چيزى بر او نيست. ابوذر عصاى سركجى كه همراه داشت برداشته و بر سر كعب كوبيد، ضربت ابوذر سر كعب را شكست. عثمان خواهش كرد كه از ابوذر بگذرد، او نيز درگذشت. آنگاه عثمان به ابوذر گفت : از خدا بترس و دست و زبان را نگهدار؛ عثمان از اين نظر گفت دست و زبانت را نگهدار كه ابو ذر وقتى كعب را بزد به او گفت : اى يهودى زاده، تو را چه به اين حرفها؟!
وقتى ابوذر بر عثمان وارد شد، كعب الاحبار هم نزد عثمان نشسته بود. ابوذر به عثمان گفت: شما از مردم تنها به اين مقدار راضى نشويد كه يكديگر را اذيت نكنند، بلكه بايد وادار كنيد مردم را علاوه بر اين، از يكديگر دستگيرى نيز بكنند، حتى از مؤدّى زكات به دادن زكاتش اکتفاء نكنيد، بلكه زكات دهنده بايد علاوه بر زكات، به همسايگان و برادران نيز احسان نموده و صله ارحام هم بكنند.
 
كعب الاحبار گفت: كسى كه واجبش را پرداخت، ديگر چيزى بر او نيست. ابوذر، عصاى سركجى كه همراه داشت، برداشته و بر سرِ كعب كوبيد. ضربت ابوذر، سرِ كعب را شكست. عثمان خواهش كرد كه از ابوذر بگذرد، او نيز درگذشت. آنگاه عثمان به ابوذر گفت: از خدا بترس و دست و زبان را نگهدار. عثمان از اين نظر گفت دست و زبانت را نگهدار، كه ابوذر وقتى كعب را بزد، به او گفت: اى يهودى زاده، تو را چه به اين حرف ها؟!
<span id='link191'><span>
<span id='link191'><span>
==بررسى موضع ابوذر، كه گفتار او، برگرفته از رسول خدا «ص» بوده است ==
==بررسى موضع ابوذر، كه گفتار او، برگرفته از رسول خدا «ص» بوده است ==
مؤلف: داستانهاى ابو ذر و اختلافى كه وى با عثمان و معاويه داشت معروف و همه در كتب تاريخ مضبوط است ، و دقت در احاديثى كه از وى نقل شده و در آنچه كه او به معاويه گفت ، و همچنين برخوردش با عثمان و كعب ، همه دلالت بر اين دارد كه او از آيه شريفه آن معنائى را فهميده كه ما فهميديم و گفتيم كه آيه شريفه تهديد از ترك انفاق در موارد واجب علاوه بر زكات است.
مؤلف: داستانهاى ابو ذر و اختلافى كه وى با عثمان و معاويه داشت معروف و همه در كتب تاريخ مضبوط است ، و دقت در احاديثى كه از وى نقل شده و در آنچه كه او به معاويه گفت ، و همچنين برخوردش با عثمان و كعب ، همه دلالت بر اين دارد كه او از آيه شريفه آن معنائى را فهميده كه ما فهميديم و گفتيم كه آيه شريفه تهديد از ترك انفاق در موارد واجب علاوه بر زكات است.
۱۶٬۹۹۹

ویرایش