گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:


== معنای برائت خدا و رسول از مشرکان، در این سوره==
== معنای برائت خدا و رسول از مشرکان، در این سوره==
اين آيه شريفه نسبت به چند آيه بعد به منزله عنوان مقاله اى است كه به خلاصه كلام بعدى اشاره مى كند، مانند ساير سوره هاى مفصلى كه يك و يا دو آيه اول آن بطور اجمال به غرضى كه آيات سوره در مقام افاده آن است اشاره مى كند.
اين آيه شريفه، نسبت به چند آيه بعد، به منزله عنوان مقاله اى است كه به خلاصه كلام بعدى اشاره مى كند، مانند ساير سوره هاى مفصلى كه يك و يا دو آيه اول آن به طور اجمال به غرضى كه آيات سوره در مقام افاده آن است، اشاره مى كند.


خطاب آيه به شهادت جمله «عاهدتم» متوجه به مؤ منين و يا به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و مؤمنين است. و در عنوان ، نام خدا برده شده كه صاحب خطاب و حكم است و نام رسول هم برده شده كه واسطه ابلاغ خطاب است، و نام مشركين برده شده كه مورد حكمند، و پس از آن ، حكم طورى الفاء شده كه بطور غايبانه ولى در عين حال با صاحب حكم مواجهه كنند به آنان برسد، و اين طرز خطاب در احكام و دستوراتى كه مقصود رساندنش به همه مردم است خود يك نوع تعظيم است براى صاحب حكم دستور.
خطاب آيه به شهادت جملۀ «عَاهَدتُم»، متوجه به مؤمنان و يا به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مؤمنان است. و در عنوان، نام خدا برده شده كه صاحب خطاب و حكم است و نام رسول هم برده شده كه واسطه ابلاغ خطاب است، و نام مشركان برده شده كه مورد حكم اند، و پس از آن، حكم طورى الفاء شده كه به طور غايبانه، ولى در عين حال با صاحب حكم مواجهه كنند به آنان برسد، و اين طرز خطاب در احكام و دستوراتى كه مقصود رساندنش به همه مردم است، خود يك نوع تعظيم است براى صاحب حكم دستور.


و مفاد آيه تنها صرف تشريع نيست ، بلكه متضمن انشاء حكم و قضاء بر برائت از مشركين زمان نزول آيه است ، به دليل اينكه اگر صرف تشريع بود رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را در برائت شريك نمى كرد، چون داب قرآن بر اين است كه حكم تشريعى صرف را تنها به خدا نسبت دهد، حتى صريحا فرموده: «و لا يشرك فى حكمه احدا» و از مصاديق حكم جز حكم به معناى سياست و ولايت و قطع خصومت را به آنحضرت نسبت نمى دهد.
و مفاد آيه تنها صرف تشريع نيست، بلكه متضمن انشاء حكم و قضاء بر برائت از مشركان زمان نزول آيه است. به دليل اين كه اگر صرف تشريع بود، رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را در برائت شريك نمى كرد، چون دأب قرآن بر اين است كه حكم تشريعى صرف را تنها به خدا نسبت دهد. حتى صريحا فرموده: «وَ لَا يُشرِك فِى حُكمِهِ أحَداً»، و از مصاديق حكم جز حكم به معناى سياست و ولايت و قطع خصومت را به آن حضرت نسبت نمى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۹۷ </center>
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>


بنابراين ، منظور از آيه اين است كه : خداوند قضا رانده به اينكه از مشركين كه شما با آنان معاهده بسته ايد امان برداشته شود، و اين برداشته شدن امان جزافى و عهدشكنى بدون دليل نيست ، چون خداوند بعد از چند آيه مجوز آنرا بيان نموده و مى فرمايد كه: هيچ وثوقى به عهد مشركين نيست ، چون اكثرشان فاسق گشته و مراعات حرمت عهد را نكرده و آنرا شكستند، به همين جهت خداوند مقابله به مثل يعنى لغو كردن عهد را براى مسلمين نيز تجويز كرده و فرموده: «و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم على سواء ان الله لا يحب الخائنين»، وليكن با اينكه دشمن عهدشكنى كرده خداوند راضى نشد كه مسلمانان بدون اعلام لغويت عهد آنان را بشكنند، بلكه دستور داده نقض خود را به ايشان اعلام كنند تا ايشان بخاطر بى اطلاعى از آن بدام نيفتند. آرى، خداى تعالى با اين دستور خود مسلمانان را حتى از اين مقدار خيانت هم منع فرمود.
بنابراين، منظور از آيه، اين است كه:  
 
خداوند قضا رانده به اين كه از مشركان كه شما با آنان معاهده بسته ايد امان برداشته شود، و اين برداشته شدن امان جزافى و عهدشكنى بدون دليل نيست ، چون خداوند بعد از چند آيه مجوز آنرا بيان نموده و مى فرمايد كه: هيچ وثوقى به عهد مشركين نيست ، چون اكثرشان فاسق گشته و مراعات حرمت عهد را نكرده و آنرا شكستند، به همين جهت خداوند مقابله به مثل يعنى لغو كردن عهد را براى مسلمين نيز تجويز كرده و فرموده: «و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم على سواء ان الله لا يحب الخائنين»، وليكن با اينكه دشمن عهدشكنى كرده خداوند راضى نشد كه مسلمانان بدون اعلام لغويت عهد آنان را بشكنند، بلكه دستور داده نقض خود را به ايشان اعلام كنند تا ايشان بخاطر بى اطلاعى از آن بدام نيفتند. آرى، خداى تعالى با اين دستور خود مسلمانان را حتى از اين مقدار خيانت هم منع فرمود.


و اگر آيه مورد بحث مى خواست شكستن عهد را حتى در صورتى كه مجوزى از ناحيه كفار نباشد تجويز كند مى بايستى ميان كفار عهدشكن و كفار وفادار به عهد فرقى نباشد، و حال آنكه در دو آيه بعد كفار وفادار به عهد را استثناء كرده و فرموده: «مگر آن مشركينى كه شما با ايشان عهد بسته ايد و ايشان عهد شما را به هيچ وجه نشكسته باشند، و احدى را عليه شما پشتيبانى نكرده باشند، چنين كسان را عهدشان را تا سر رسيد مدت به پايان ببريد كه خدا پرهيزكاران را دوست مى دارد».
و اگر آيه مورد بحث مى خواست شكستن عهد را حتى در صورتى كه مجوزى از ناحيه كفار نباشد تجويز كند مى بايستى ميان كفار عهدشكن و كفار وفادار به عهد فرقى نباشد، و حال آنكه در دو آيه بعد كفار وفادار به عهد را استثناء كرده و فرموده: «مگر آن مشركينى كه شما با ايشان عهد بسته ايد و ايشان عهد شما را به هيچ وجه نشكسته باشند، و احدى را عليه شما پشتيبانى نكرده باشند، چنين كسان را عهدشان را تا سر رسيد مدت به پايان ببريد كه خدا پرهيزكاران را دوست مى دارد».
۱۶٬۸۸۰

ویرایش