گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
<span id='link312'><span>
<span id='link312'><span>


==پاسخ قوم ثمود به دعوت صالح (ع ) ==
==پاسخ قوم ثمود، به دعوت صالح «ع» ==
«'''قَالُوا يَا صالِحُ قَدْ كُنت فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَ تَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا ...'''»:
«'''قَالُوا يَا صالِحُ قَدْ كُنت فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ...'''»:


كلمه «'''رجاء'''» وقتى در مورد انسانى استعمال مى شود و مثلا به كسى گفته مى شود: «'''ما به تو اميدها داشتيم '''» منظور ذات آن كس ‍ نيست بلكه منظور افعال و آثار وجودى او است ، و وقتى عبارت فوق به كسى گفته مى شود كه جز آثار خير و نافع از او انتظار نداشته باشند.  
كلمۀ «رجاء»، وقتى در مورد انسانى استعمال مى شود و مثلا به كسى گفته مى شود: «ما به تو اميدها داشتيم»، منظور ذات آن كس نيست، بلكه منظور افعال و آثار وجودى اوست. و وقتى عبارت فوق به كسى گفته مى شود كه جز آثار خير و نافع از او انتظار نداشته باشند.  
پس ‍«'''مرجو'''» بودن صالح در بين مردمش به اين معنا است كه او تا بوده داراى رشد عقلى و كمال نفسانى و شخصيت خانوادگى بوده كه همه اميد داشته اند روزى از خير او بهره مند شده و او منافعى براى آنها داشته باشد، و از جمله «'''كنت فينا'''» بر مى آيد كه آن جناب مورد اميد عموم مردم بوده است .
 
پس ‍«مرجو» بودن صالح در بين مردمش، به اين معنا است كه او تا بوده، داراى رشد عقلى و كمال نفسانى و شخصيت خانوادگى بودهف كه همه اميد داشته اند روزى از خير او بهره مند شده و او، منافعى براى آن ها داشته باشد. و از جملۀ «كُنتَ فِينا» بر مى آيد كه آن جناب، مورد اميد عموم مردم بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۴ </center>
پس اينكه گفتند: «'''يا صالح قد كنت فينا مرجوا قبل هذا'''» معنايش اين است كه قوم ثمود از تو اميد داشتند كه از افراد صالح اين قوم باشى و با خدمات خود به مجتمع ثمود سود رسانى و اين امت را به راه ترقى و تعالى وادار سازى چون اين قوم از تو نشانه هاى رشد و كمال مشاهده كرده بود ولى امروز به خاطر كج سليقگياى كه كردى و به خاطر بدعتى كه با دعوت خود نهادى از تو مايوس شد.
پس اين كه گفتند: «يُا صُالّحِ قُد كِنتُ فِينَا مَرجُوّاً قَبلَ هَذَا»، معنايش اين است كه قوم ثمود، از تو اميد داشتند كه از افراد صالح اين قوم باشى و با خدمات خود به مجتمع ثمود سود رسانى و اين امت را به راه ترقى و تعالى وادار سازى. چون اين قوم از تو نشانه هاى رشد و كمال مشاهده كرده بود، ولى امروز به خاطر كج سليقگی اى كه كردى و به خاطر بدعتى كه با دعوت خود نهادى، از تو مأيوس شد.


و اينكه گفتند: «'''اتنهينا ان نعبد ما يعبد اباؤ نا'''» پرسش و استفهامى بوده كه از در انكار كرده اند و انگيزه شان از اين پرسش انكارى ، مذمت و ملامت آن حضرت بوده و اين استفهام در مقام تعليل جمله قبل است كه حاصل هر دو جمله چنين مى شود: علت مايوس شدن قوم ثمود از تو اين است كه تو اين قوم را دعوت مى كنى به توحيد و نهى مى كنى از اينكه سنتى از سنن قوميت خود را اقامه كنند، و (مى گويى كه) روشنترين مظاهر مليت خود را محو سازند با اينكه سنت بتپرستى از سنتهاى مقدس اين مجتمع قومى ريشه دار بوده و اصلى ثابت دارند و داراى وحدت قوميت هستند آن هم قوميتى داراى اراده و استقامت در راى.
و اين كه گفتند: «أتَنهَينَا أن نَعبُدَ مَا يَعبُدُ آبَاؤُنَا»، پرسش و استفهامى بوده كه از درِ انكار كرده اند و انگيزه شان از اين پرسش انكارى، مذمت و ملامت آن حضرت بوده و اين استفهام، در مقام تعليل جمله قبل است كه حاصل هر دو جمله چنين مى شود:  


دليل اين استفادهاى كه ما از آيه كرديم ، جمله «'''اتنهينا ان نعبد ما يعبد اباؤ نا'''» است چون تعبير مى فهماند كه پرستش بت در ثمود سنتى مستمر بوده و از نياكان آن قوم به ارث مانده و اگر غير اين بود ميگفته : «'''اتنهينا ما كان يعبد اباؤ نا - آيا ما را نهى ميكنى از اينكه چيزى را كه پدران ما مى پرستيدند بپرستيم '''»، كه فرق بين اين دو تعبير از نظر معنا واضح است.  
علت مأيوس شدن قوم ثمود از تو، اين است كه تو اين قوم را دعوت مى كنى به توحيد و نهى مى كنى از اين كه سنتى از سنن قوميت خود را اقامه كنند، و (مى گويى كه) روشن ترين مظاهر مليت خود را محو سازند، با اين كه سنت بت پرستى از سنت هاى مقدس، اين مجتمع قومى ريشه دار بوده و اصلى ثابت دارند و داراى وحدت قوميت هستند، آن هم قوميتى داراى اراده و استقامت در رأى.


و از همين جا روشن مى گردد كه بعضى از مفسرين مانند صاحب المنار و ديگران مرتكب چه اشتباهى شده اند كه جمله «'''ان نعبد ما يعبد اباونا'''» را به جمله «'''ان نعبد ما كان يعبد اباؤ نا'''» تفسير كرده اند با اينكه گفتيم بين اين دو تعبير فرق هست ، (چون جمله اول ميفهماند كه موجودين از ثمود و پدرانشان هر دو بت ميپرستيدند و جمله دوم به خاطر لفظ كان ميفهماند كه موجودين ، آن مرام را نداشتهاند بلكه ميخواستهاند آغاز كنند كه جناب صالح نهيشان كرده است ).
دليل اين استفاده اى كه ما از آيه كرديم، جملۀ «أتَنهَينَا أن نَعبُدَ مَا يَعبُدُ آبَاؤُنَا» است. چون تعبير مى فهماند كه پرستش بت در ثمود، سنتى مستمر بوده و از نياكان آن قوم به ارث مانده و اگر غير اين بود، می گفته: «أتَنهَينَا مَا كَانَ يَعبُدُ آبَاؤُنَا: آيا ما را نهى می كنى از اين كه چيزى را كه پدران ما مى پرستيدند، بپرستيم»، كه فرق بين اين دو تعبير، از نظر معنا واضح است.
 
و از همين جا روشن مى گردد كه بعضى از مفسران، مانند صاحب المنار و ديگران مرتكب چه اشتباهى شده اند، كه جملۀ «أن نَعبُدَ مَا يَعبُدُ آبَاؤُنَا» را به جملۀ «أن نَعبُدَ مَا كَانَ يَعبُدُ آبَاؤُنَا» تفسير كرده اند، با اين كه گفتيم بين اين دو تعبير فرق هست. (چون جمله اول می فهماند كه موجودين از ثمود و پدرانشان، هر دو بت می پرستيدند، و جمله دوم، به خاطر لفظ «كَانَ» می فهماند كه موجودين، آن مرام را نداشته اند، بلكه می خواسته اند آغاز كنند كه جناب صالح، نهيشان كرده است).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۵ </center>
<span id='link313'><span>
<span id='link313'><span>
==قوميت پرستى، و مليت گرايى، و شك و ترديد، دو حجت قوم ثمود، در رد برابر دعوت صالح «ع» ==
==قوميت پرستى، و مليت گرايى، و شك و ترديد، دو حجت قوم ثمود، در رد برابر دعوت صالح «ع» ==
«'''و اننا لفى شك مما تدعونا اليه مريب '''» - اين جمله ، حجت دوم قوم ثمود در رد دعوت صالح است ، حجت اولشان مضمون صدر آيه بود و حاصلش اين بود كه دعوت به رها كردن بتپرستى بدعتى است زشت كه باعث مى شود سنت ديرينه قوم ثمود به دست فراموشى سپرده شود و در نتيجه بنيان مليت اين قوم منهدم گشته و ياد و تاريخشان از بين برود، و به همين جهت بر ما نسل حاضر لازم است كه اين دعوت را رد نموده ، از سنت آباء و اجدادى خود دفاع كنيم.  
«'''و اننا لفى شك مما تدعونا اليه مريب '''» - اين جمله ، حجت دوم قوم ثمود در رد دعوت صالح است ، حجت اولشان مضمون صدر آيه بود و حاصلش اين بود كه دعوت به رها كردن بتپرستى بدعتى است زشت كه باعث مى شود سنت ديرينه قوم ثمود به دست فراموشى سپرده شود و در نتيجه بنيان مليت اين قوم منهدم گشته و ياد و تاريخشان از بين برود، و به همين جهت بر ما نسل حاضر لازم است كه اين دعوت را رد نموده ، از سنت آباء و اجدادى خود دفاع كنيم.  
۱۶٬۸۸۰

ویرایش