۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
==استدلال براى عدم جواز عبادت غير خدا == | ==استدلال براى عدم جواز عبادت غير خدا == | ||
بيان اين | بيان اين استدلال، اين است كه: مشركان، اگر بت ها را مى پرستيدند، بهانه شان اين بود كه خداى تعالى، عظيم تر از آن است كه فهم بشر به او احاطه پيدا كند، و بلندمرتبه تر از آن است كه عبادت بشر به او برسد و يا سؤال و درخواست انسان به درگاهش راه يابد، و آدمى ناگزير است بعضى از مخلوقات او را كه نسبتا شرافتى دارد و خداى تعالى، امر اين عالَم ارضى و تدبير نظام جارى در آن را به او سپرده، بپرستد و به درگاه آن مخلوق تقرب بجويد، و نزد او تضرع و زارى كند، تا او از ما راضى گشته، خيرات را بر ما نازل كند و بر ما خشم نگيرد، و به اين وسيله، ما از شرور ايمن گرديم، و اين اله در حقيقت، شفيع ما به درگاه خداى تعالى است، كه معبود همه خدايان و ربّ همه ارباب است و برگشت همه امور به او است. | ||
بنابراين، كيش وثنيّت بر اين اساس استوار است كه معتقدند هيچ رابطه اى بين خداى تعالى و انسان ها وجود ندارد و رابطه خداى تعالى، تنها با اين موجودات شريف كه مورد پرستش ما بوده و واسطه بين ما و خداى تعالى هستند، برقرار است و اين واسطه ها، در كار خود، يعنى در تأثير بخشيدن و شفاعت كردن مستقل مى باشند. | |||
ولى جناب صالح اين پندار غلط را تخطئه كرده است چون وقتى بنا باشد خداى | ولى جناب صالح اين پندار غلط را تخطئه كرده است. چون وقتى بنا باشد خداى تعالى، ما را ايجاد كرده و آبادى زمين را به دست ما سپرده باشد، پس بين او و ما انسان ها، نزديكترين رابطه وجود دارد و اين اسبابى كه خداى تعالى در اين عالَم نظام منظم و جارى كرده، هيچ يك از خود استقلال ندارد، تا ما انسان ها به آن ها اميد ببنديم و يا از خشم و شر آن ها، دلواپس باشيم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۳ </center> | ||
پس تنها كسى كه واجب است اميدوار رضاى او و ترسان از خشم او | پس تنها كسى كه واجب است اميدوار رضاى او و ترسان از خشم او باشيم، خداى تعالى است. چون اوست كه انسان را آفريده و اوست كه مدبر امر انسان و امر هر چيز ديگر است. پس اين كه جناب صالح «عليه السلام» فرمود: «هُوَ أنشَأكُم مِنَ الأرضِ وَ استَعمَرَكُم فِيهَا»، در مقام تعليل گفتار سابق و استدلال بر آن از طريق اثبات ارتباط بين خداى تعالى و بين آدميان، و نيز نفى استقلال از اسباب است. | ||
و به همين جهت است كه دنبال آن اضافه كرد: | و به همين جهت است كه دنبال آن اضافه كرد: «فَاستَغفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إلَيه»، و با آوردن حرف «فاء» بر سرِ جمله، نتيجه را متفرع بر آن استدلال كرد و معناى مجموع گفتارش، اين است كه: | ||
وقتى ثابت شد كه خداى تعالى، تنها معبودى است كه بر شما واجب است او را بپرستيد، و غير او را رها كنيد، چون تنها او، خالق و مدبّر امر حيات شما است، پس بايد كه از خدا بخواهيد شما را در نافرمانی ها و بت پرستى هايتان بيامرزد و با ايمان آوردن به او و پرستيدن او، به سوى او رجوع كنيد كه او، نزديك و پاسخگو است. | |||
پس اين خداى تعالى است كه بين انسان و بين حوائجش و بين اسباب دخيل در آن | در جمله مورد بحث كه گفتيم تعليل جمله قبل است نيز، مسأله طلب مغفرت را تعليل كرده به اين كه «إنّ رَبّى قَرِيبٌ مُجِيبٌ: چون پروردگار من، نزديك و پاسخگو است» و اين، بدان جهت بوده كه از استدلال مذكورش نتيجه گرفته كه خداى تعالى، قائم به امر خلقت آدمى و تربيت او و تدبير امر حيات اوست، و هيچ سببى از اسباب دست اندر كار عالَم، استقلالى از خود ندارد، بلكه خداى تعالى است كه اسباب را به اين سو، سوق مى دهد و آن ديگرى را از اين جا، به جاى ديگر روانه مى كند. | ||
پس اين خداى تعالى است كه بين انسان و بين حوائجش و بين اسباب دخيل در آن حوايج، حائل و واسطه است و وقتى اين طور باشد، پس خود او، به انسان ها نزديكتر از اسباب است و آن طور نيست كه مشركان پنداشته و خيال كرده اند كه بين آدمى و خداى تعالى، آن قدر فاصله هست كه نه فهم آدمى او را درك مى كند و نه عبادت آدمى و تقرب جستنش به او مى رسد. | |||
پس وقتى او نزديكتر از هر چيز به ما است، قهرا پاسخگوى ما نيز همو خواهد بود و وقتى نزديك به ما و پاسخگوى ما تنها خداى تعالى باشد و هيچ معبودى جز او نباشد، قهرا بر ما واجب مى شود كه از او طلب مغفرت نموده، به سوى او باز گرديم. | |||
<span id='link312'><span> | <span id='link312'><span> | ||
ویرایش