گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
<span id='link166'><span>
<span id='link166'><span>


==فرصتى پيش آمده براى يوسف (ع ) براى دعوت به توحيد ==
وقتى آن دو زندانى، با حُسن ظنّ ناشى از ديدن سيماى نيكوكاران در چهره يوسف «عليه السّلام» به آن جناب روى آوردند، و درخواست كردند كه وى، خواب هايشان را تعبير كند، يوسف «عليه السّلام» فرصت را براى اظهار و فاش ساختن اسرار توحيد كه در دل نهفته مى داشت، غنيمت شمرده، از موقعيتى كه پيش آمده بود براى دعوت به توحيد و به پروردگارش كه علم تعبير را به او افاضه فرموده، استفاده كرد و گفت که:  
وقتى آن دو زندانى با حسن ظن ناشى از ديدن سيماى نيكوكاران در چهره يوسف (عليه السّلام ) به آن جناب روى آوردند، و درخواست كردند كه وى خوابهايشان را تعبير كند، يوسف (عليه السّلام ) فرصت را براى اظهار و فاش ساختن اسرار توحيد كه در دل نهفته مى داشت غنيمت شمرده ، از موقعيتى كه پيش آمده بود براى دعوت به توحيد و به پروردگارش كه علم تعبير را به او افاضه فرموده ، استفاده كرد و گفت که:  


اگر من در اين باب مهارتى دارم ، پروردگار من تعليمم داده ، و سزاوار نيست كه براى چنين پروردگارى شريك قائل شويم . و خلاصه به بهانه اين پيشامد نخست مقدارى درباره توحيد و نفى شركاء صحبت كرد، آنگاه به تعبير خواب آن دو پرداخت.
اگر من در اين باب مهارتى دارم، پروردگار من تعليمم داده، و سزاوار نيست كه براى چنين پروردگارى شريك قائل شويم. و خلاصه به بهانه اين پيشامد، نخست مقدارى درباره توحيد و نفى شركاء صحبت كرد، آنگاه به تعبير خواب آن دو پرداخت.


و در پاسخ آن دو چنين فرمود: هيچ طعامى - بعنوان جيره زندانيان - براى شما نمى آورند مگر آنكه من تاءويل و حقيقت آن طعام و مال آن را براى شما بيان مى كنم . آرى من به اين اسرار آگاهى دارم ، و همين خود شاهد صدق دعوت من است به دين توحيد.
و در پاسخ آن دو چنين فرمود: هيچ طعامى - به عنوان جيره زندانيان - براى شما نمى آورند، مگر آن كه من تأويل و حقيقت آن طعام و مال آن را براى شما بيان مى كنم. آرى، من به اين اسرار آگاهى دارم، و همين خود شاهد صدق دعوت من است به دين توحيد.


البته اين معنا در صورتى است كه ضمير در «'''بتاءويله '''» به طعام برگردد، كه در اين صورت يوسف (عليه السّلام ) خواسته است معجره اى براى نبوت خود ارائه داده باشد، نظير گفتار مسيح (عليه السّلام ) به بنى اسرائيل كه فرمود: «'''و انبئكم بما تاكلون و ما تدخرون فى بيوتكم ان فى ذلك لايه لكم ان كنتم مؤ منين '''». مؤ يّد اين معنا پاره اى از رواياتى است كه از طرق امامان اهل بيت (عليهم السلام ) وارد شده ، و به زودى در بحث روايتى خواهد آمد -ان شاء اللّه تعالى .
البته اين معنا در صورتى است كه ضمير در «بِتَأويلِهِ» به طعام برگردد، كه در اين صورت يوسف «عليه السّلام» خواسته است معجزه اى براى نبوت خود ارائه داده باشد. نظير گفتار مسيح «عليه السّلام» به بنى اسرائيل كه فرمود: «وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِى بُيُوتِكُم إنّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً لَكُم إن كُنتُم مُؤمِنِينَ».  
 
مؤيّد اين معنا، پاره اى از رواياتى است كه از طرق امامان اهل بيت «عليهم السلام» وارد شده، و به زودى در بحث روايتى خواهد آمد -إن شاء اللّه تعالى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۵ </center>
و اما بنابراين كه ضمير مذكور به رويايى كه ديده بودند برگردد معناى آيه چنين مى شود «'''من خيلى زود تاءويل خواب شما را برايتان بيان مى كنم ، حتى قبل از اينكه طعام شما را بياورند من خوابتان را تعبير مى كنم '''» و ليكن اين معنا كه در حقيقت وعده به تسريع در قضاى حاجت آنان است از نظر سياق آيات معناى بعيدى است.
و اما بنابر اين كه ضمير مذكور به رؤيايى كه ديده بودند برگردد، معناى آيه چنين مى شود:
 
«من خيلى زود تأويل خواب شما را برايتان بيان مى كنم، حتى قبل از اين كه طعام شما را بياورند، من خوابتان را تعبير مى كنم»، وليكن اين معنا كه در حقيقت وعده به تسريع در قضاى حاجت آنان است، از نظر سياق آيات معناى بعيدى است.
 
«'''ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنى رَبّى إِنّى تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ * وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسحَاقَ وَ يَعْقُوب'''»:


«'''ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنى رَبى إِنى تَرَكْت مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ وَ اتَّبَعْت مِلَّةَ آبَاءِى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسحَاقَ وَ يَعْقُوب'''»:
در اين دو آيه، اين معنا را گوشزد فرموده كه علم به تعبير خواب و خبر دادن از تأويل احاديث از علوم عادى و اكتسابى نيست كه هر كس بتواند فرا گيرد، بلكه اين علمى است كه پروردگارم به من موهبت فرموده، آنگاه علت اين معنا را، اين طور بيان كرده كه:  


در اين دو آيه اين معنا را گوشزد فرموده كه علم به تعبير خواب و خبر دادن از تاءويل احاديث از علوم عادى و اكتسابى نيست كه هر كس بتواند فرا گيرد، بلكه اين علمى است كه پروردگارم به من موهبت فرموده، آنگاه علاتّين معنا را اينطور بيان كرده كه:
چون من ملت و كيش مشركان را پيروى نكرده ام، بلكه ملت پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نموده ام، و خلاصه بدان سبب است كه من دين شرك را واگذاشته، دين توحيد را پيروى نموده ام.


چون من ملت و كيش ‍ مشركين را پيروى نكرده ام ، بلكه ملت پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نموده ام ، و خلاصه بدان سبب است كه من دين شرك را واگذاشته ، دين توحيد را پيروى نموده ام.
و اگر مشركان را فاقد ايمان به خدا و روز جزا خوانده، نه از اين جهت است كه مشركان فاقد ايمان به خدا و معادند. چون مشركان، هم خدا را قبول دارند و هم معاد را، بلكه از اين باب است كه درباره مبدأ شرك مى ورزند، و درباره معاد هم قائل به تناسخ اند، همچنان كه در جلد قبلى اين كتاب گذشت.  


و اگر مشركين را فاقد ايمان به خدا و روز جزا خوانده ، نه از اين جهت است كه مشركين فاقد ايمان به خدا و معادند، چون مشركين هم خدا را قبول دارند و هم معاد را، بلكه از اين باب است كه درباره مبداء شرك مى ورزند، و درباره معاد هم قائل به تناسخند، همچنانكه در جلد قبلى اين كتاب گذشت .  
و در دين توحيد، آن شركايى كه مشركان قائل اند - حال چه شريك در تأثير بدانند و چه شريك در عبادت - هيچ يك خدا نيستند. و همچنين تناسخ و برگشتن ارواح با بدن هاى ديگر و متنعم شدن ارواح پاك و معذب شدن ارواح ناپاك در زندگى ديگر، در دين توحيد معاد نيست و به همين جهت بود كه يوسف «عليه السّلام»، ايمان به خدا و روز جزا را از مشركان نفى كرد، و كفرشان را نسبت به معاد با تكرار ضمير، تأكيد نمود و فرمود: «وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم كَافِرُونَ».  


و در دين توحيد، آن شركايى كه مشركين قائلند - حال چه شريك در تاءثير بدانند و چه شريك در عبادت - هيچيك خدا نيستند. و همچنين تناسخ و برگشتن ارواح با بدنهاى ديگر و متنعم شدن ارواح پاك و معذب شدن ارواح ناپاك در زندگى ديگر، در دين توحيد معاد نيست و به همين جهت بود كه يوسف (عليه السّلام ) ايمان به خدا و روز جزا را از مشركين نفى كرد، و كفرشان را نسبت به معاد با تكرار ضمير، تاءكيد نمود و فرمود: «'''و هم بالاخرة هم كافرون '''». آرى ، كسى كه ايمان به خدا ندارد به طريق اولى ايمان به بازگشت به سوى خدا ندارد.
آرى، كسى كه ايمان به خدا ندارد، به طريق اولى ايمان به بازگشت به سوى خدا ندارد.


و اين كلام كه خداوند متعال از قول يوسف نقل كرده اولين بارى است كه يوسف در مصر خود را و نسب خود را معرفى نموده و اظهار كرده كه اهل بيت ابراهيم و اسحاق و يعقوب است .
و اين كلام كه خداوند متعال از قول يوسف نقل كرده، اولين بارى است كه يوسف در مصر خود را و نسب خود را معرفى نموده و اظهار كرده كه اهل بيت ابراهيم و اسحاق و يعقوب است.




۱۷٬۰۴۳

ویرایش