۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
<span id='link125'><span> | <span id='link125'><span> | ||
پس بايد گفت: خدا عذاب كند آن دسته از عالِم نمايانى را كه در كتاب هاى خود، چيزهايى مى نويسند كه برگشتش به اين شود كه آن يوسفى كه خداى تعالى، سوره اى كامل به عنوان «أحسَنَ القَصَص» در قرآن عربىّ مبين، در حقّش نازل كرده، تا مردم به وى اقتداء كنند، همان پيغمبرى است كه ميان دو پاى يك زن زانيه نشست و بند جامه خود را باز كرد تا با او زنا كند. مردم بايد به چنين پيغمبرى اقتدا كنند، و اگر در چنين حالى پروردگارشان، مكرر از اين عمل نهيشان كرد، مانند يوسف، گوش به هاتف غيبى نداده، سرگرم كار خود باشند، و اگر هاتف غيبى سه نوبت، آيات زاجره بر ايشان بخواند، و آن توبيخ ها و تهديدهاى شديد را <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۸۰ </center> | |||
پس بايد گفت خدا عذاب كند آن دسته از | بنماید، و حتى اگر ايشان را به مرغى تشبيه كند كه با غير همسر خود درآميخته و پرش ريخته و بى پر در آشيانه اش افتاده، باز هم گوش ندهند و همچنان زناكارى را ادامه دهند، تا آن كه جبرئيل نازل شود و ايشان را به جبر، از فاحشه اى كه به حالت طاق باز برهنه، افتاده جدا كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۸۰ </center> | |||
و حتى اگر ايشان را به مرغى تشبيه كند كه با غير همسر خود درآميخته و پرش ريخته و بى پر در آشيانه اش | |||
راستى اگر بى شرم ترين فواحش و زناكاران و دريده چشم ترين و بى آبروترين | راستى اگر بى شرم ترين فواحش و زناكاران و دريده چشم ترين و بى آبروترين آنان، در حال زنا به كمترين برخوردى از برخوردهايى كه براى يوسف نقل كرده اند، برخورد كند، قطعا نبضش از حركت مى ماند و اعضايش خشك مى شود. پس اين يوسف چقدر مى بايستى بى شرم و گمراه باشد كه با آن همه برخورد، همچنان به كار زشت و نامشروع خود سرگرم باشد. | ||
در مذمّت صاحبان اين | در مذمّت صاحبان اين قول، چه خوب گفته اند بعضى از مفسران كه: اين طايفه، يوسف «عليه السّلام» را در اين واقعه متهم كرده اند، با اين كه هر كس كمترين ارتباطى با يوسف داشته، بر برائت و پاكى او شهادت داده، از خدا گرفته تا خود زليخا. | ||
حال با | اما خداى تعالى فرموده: «إنَّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلَصِين»، و شاهدى كه اهل خانه عزيز بوده، گفته: «إن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ» - تا آخر دو آيه - و اما عزيز، گناه را به گردن همسرش انداخته و گفته: «إنَّهُ مِن كَيدِكُنّ». و خود زليخا گفته: «الآنَ حَصحَصَ الحَقُّ أنَا رَاوَدتُهُ عَن نَفسِهِ وَ إنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ». زنان اشرافى مصر گفته اند: «حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمنَا عَلَيهِ مِن سُوءٍ». يوسف، كه خدا او را راستگو خوانده، خودش اين تهمت ها را از خود دفع كرده و گفته: «أنِّى لَم أخُنهُ بِالغَيبِ». | ||
حال با اين كه همه نامبردگان به طهارت دامن يوسف گواهى داده اند، چرا عده اى سبك مغز، اين حرف ها را از خود درست مى كنند، و دست به دست مى گردانند؟ جهت عمده آن ها، دو چيز است: | |||
<span id='link126'><span> | <span id='link126'><span> | ||
==افراط در پذيرش و تسليم در برابر هر چه حديث نام دارد، يكى از دو علت وقوع در اين افترائات مى باشد == | ==افراط در پذيرش و تسليم در برابر هر چه حديث نام دارد، يكى از دو علت وقوع در اين افترائات مى باشد == | ||
يكى از افراطشان در پذيرفتن و تسليم در برابر هر حرفى كه اسم حديث و روايت داشته باشد، ولو هر چه باشد. اينها آنچنان نسبت به حديث ركون و خضوع دارند كه حتى اگر برخلاف صريح عقل و صريح قرآن هم باشد قبولش نموده احترامش مى گذارند، و يهوديان هم وقتى اينها را ديدند، مشتى كفريات مخالف عقل و دين را به صورت روايات در دست و دهان آنان انداخته و به كلى حق و حقيقت را از يادشان بردند اذهانشان را از معارف حقيقى منصرف نمودند. | يكى از افراطشان در پذيرفتن و تسليم در برابر هر حرفى كه اسم حديث و روايت داشته باشد، ولو هر چه باشد. اينها آنچنان نسبت به حديث ركون و خضوع دارند كه حتى اگر برخلاف صريح عقل و صريح قرآن هم باشد قبولش نموده احترامش مى گذارند، و يهوديان هم وقتى اينها را ديدند، مشتى كفريات مخالف عقل و دين را به صورت روايات در دست و دهان آنان انداخته و به كلى حق و حقيقت را از يادشان بردند اذهانشان را از معارف حقيقى منصرف نمودند. |
ویرایش