۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
آنگاه ديد كه در آن نوشته: «وَ اتَّقُوا يَوماً تُرجَعُونَ فِيهِ إلَى اللّه: بترسيد از روزى كه در آن روز، به سوى خدا باز مى گرديد». باز هم متنبه نشد. ناگزير خدا به جبرئيل فرمود: بندۀ مرا قبل از اين كه به خطا آلوده گردد، درياب. جبرئيل پايين آمد و به يوسف گفت: اى يوسف! آيا عمل سفيهان را انجام مى دهى، با اين كه نام تو، در ديوان انبياء نوشته شده است؟ | آنگاه ديد كه در آن نوشته: «وَ اتَّقُوا يَوماً تُرجَعُونَ فِيهِ إلَى اللّه: بترسيد از روزى كه در آن روز، به سوى خدا باز مى گرديد». باز هم متنبه نشد. ناگزير خدا به جبرئيل فرمود: بندۀ مرا قبل از اين كه به خطا آلوده گردد، درياب. جبرئيل پايين آمد و به يوسف گفت: اى يوسف! آيا عمل سفيهان را انجام مى دهى، با اين كه نام تو، در ديوان انبياء نوشته شده است؟ | ||
بعضى ديگر گفته اند: تمثال | بعضى ديگر گفته اند: تمثال «عزيز» را در برابر خود ديد. | ||
بعضى گفته اند: زليخا در اين بين ناگهان برخاست و پارچه اى به روى بت خود انداخت و گفت: شرم مى دارم از اين كه بت من، مرا به اين حال ببيند. يوسف هم برخاست و گفت كه: تو از سنگى كه نه مى بيند، و نه مى شنود، شرم مى كنى، آن وقت من از خداى سميع، بصير و داناى به اسرار دل ها، شرم نداشته باشم؟! | بعضى گفته اند: زليخا در اين بين ناگهان برخاست و پارچه اى به روى بت خود انداخت و گفت: شرم مى دارم از اين كه بت من، مرا به اين حال ببيند. يوسف هم برخاست و گفت كه: تو از سنگى كه نه مى بيند، و نه مى شنود، شرم مى كنى، آن وقت من از خداى سميع، بصير و داناى به اسرار دل ها، شرم نداشته باشم؟! | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
در مذمّت صاحبان اين قول، چه خوب گفته اند بعضى از مفسران كه: اين طايفه، يوسف «عليه السّلام» را در اين واقعه متهم كرده اند، با اين كه هر كس كمترين ارتباطى با يوسف داشته، بر برائت و پاكى او شهادت داده، از خدا گرفته تا خود زليخا. | در مذمّت صاحبان اين قول، چه خوب گفته اند بعضى از مفسران كه: اين طايفه، يوسف «عليه السّلام» را در اين واقعه متهم كرده اند، با اين كه هر كس كمترين ارتباطى با يوسف داشته، بر برائت و پاكى او شهادت داده، از خدا گرفته تا خود زليخا. | ||
اما خداى تعالى فرموده: «إنَّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلَصِين»، و شاهدى كه اهل خانه عزيز بوده، گفته: «إن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ» - تا آخر دو آيه | اما خداى تعالى فرموده: «إنَّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلَصِين»، و شاهدى كه اهل خانه عزيز بوده، گفته: «إن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ» - تا آخر دو آيه. | ||
حال با اين كه همه | و اما «عزیز»، گناه را به گردن همسرش انداخته و گفته: «إنَّهُ مِن كَيدِكُنّ». | ||
و خود زليخا گفته: «الآنَ حَصحَصَ الحَقُّ أنَا رَاوَدتُهُ عَن نَفسِهِ وَ إنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ». | |||
زنان اشرافى مصر گفته اند: «حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمنَا عَلَيهِ مِن سُوءٍ». | |||
يوسف، كه خدا او را راستگو خوانده، خودش اين تهمت ها را از خود دفع كرده و گفته: «أنِّى لَم أخُنهُ بِالغَيبِ». | |||
حال با اين كه همه نامبردگان، به طهارت دامن يوسف گواهى داده اند، چرا عده اى سبك مغز، اين حرف ها را از خود درست مى كنند، و دست به دست مى گردانند؟ جهت عمده آن ها، دو چيز است: | |||
<span id='link126'><span> | <span id='link126'><span> | ||
ویرایش