۱۶٬۱۹۴
ویرایش
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
<span id='link106'><span> | <span id='link106'><span> | ||
==استدلالاتى بر عدم وقوع زياده و نقص و تغيير در قرآن == | ==فصل سوم: استدلالاتى بر عدم وقوع زياده و نقص و تغيير در قرآن == | ||
عده اى از محدثين شيعه و حشويه و جماعتى از محدثين اهل سنت را عقيده بر اين است كه قرآن كريم تحريف | عده اى از محدثين شيعه و حشويه و جماعتى از محدثين اهل سنت را عقيده بر اين است كه قرآن كريم تحريف شده، به اين معنا كه چيزى از آن افتاده و پاره اى الفاظ آن تغيير يافته، و ترتيب آيات آن به هم خورده. و اما تحريف به معناى زياد شدن چيزى در آن، فرضيه ای است كه احدى از علماى اسلام، بدان قائل نشده است. | ||
محدثين مذكور بر عدم وقوع زيادت در | محدثين مذكور بر عدم وقوع زيادت در قرآن، به وسيله اجماع امت و بر وقوع نقص و تغيير در آن، به وجوه زيادى احتجاج كرده اند: | ||
۱ - در اخبار بسيارى از طريق شيعه و | ۱ - در اخبار بسيارى از طريق شيعه و سنّى روايت شده كه يا دلالت دارند بر سقوط بعضى از سوره ها، و يا بعضى آيات، و يا بعضى جملات، و يا قسمتى از جملات و يا كلمات و يا حروف آن، كه در همان ابتدا در موقع جمع آورى آن در زمان ابوبكر، و همچنين در موقع جمع آورى بار دوم آن، در زمان عثمان اتفاق افتاده. و نيز دلالت دارند بر تغيير و جابجا شدن آيات و جملات. | ||
و اين روايات بسيار است كه محدثين | و اين روايات بسيار است كه محدثين شيعه، آن ها را در جوامع حديث و ساير كتب معتبر خود آورده اند و بعضى از ايشان، عدد آن ها را بالغ بر دو هزار حديث دانسته اند. | ||
البته آنچه گفته | و همچنين محدثين اهل سنّت در صحاح خود، مانند صحيح بخارى و صحيح مسلم، و سنن ابى داوود، و نسائى و احمد، و ساير جوامع حديث و كتب تفسير و غير آن نقل كرده اند. و آلوسى در تفسير خود، عدد آن ها را بيش از حد شمار دانسته است. | ||
البته آنچه گفته شد، غير موارد اختلافى است كه ميان مصحف عبدالله بن مسعود با مصحف معروف است، كه اين خود بالغ بر شصت و چند مورد است. و نيز غير از موارد اختلاف مصحف ابى بن كعب با مصحف عثمانى است، كه آن نيز بالغ بر سى و چند مورد است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵۸ </center> | ||
و همچنين اختلاف ميان خود | و همچنين اختلاف ميان خود مصحف هاى عثمانى كه خود او نوشته و به اقطار بلاد اسلامى آن روز فرستاده است كه به قول ابن طاووس - در سعد السعود - بالغ بر پنجاه و چند مورد، و به قول ديگران چهل و پنج مورد است. چون عثمان، پنج و يا هفت مصحف نوشته، به شام، مكه، بصره، كوفه، يمن و بحرين فرستاده و يكى را در مدينه نگه داشته است. | ||
و نيز آنچه نقل | و نيز آنچه نقل شد، غير اختلافى است كه از نظر ترتيب ميان مصحف هاى عثمانى و مصحف هاى دوره اول (زمان ابوبكر) وجود دارد. زيرا سوره «انفال» در جمع بار اول، جزو سوره هاى مثانى و سوره «برائت»، جزو سوره هاى مئين قرار داشت، و حال آن كه در جمع دوم، هر دو سوره جزو سوره هاى طوال قرار گرفته، و روايتش به زودى از نظر خواننده مى گذرد. | ||
باز آنچه تاكنون گفته | باز آنچه تاكنون گفته شد، غير اختلافى است كه در ترتيب سوره ها وجود دارد. چون بر حسب روايات، ترتيب سوره ها در مصحف عبدالله بن مسعود و مصحف ابى بن كعب، غير ترتيبى است كه در مصحف عثمان است. | ||
و همچنين غير اختلافى است كه در ميان قرائت ها وجود | و همچنين غير اختلافى است كه در ميان قرائت ها وجود دارد. زيرا قرائت هاى غير معروفى است كه از صحابه و تابعين روايت شده، كه با قرائت معروف اختلاف دارد ،كه اگر همه آن ها را حساب كنيم، به هزار يا بيش از آن بالغ مى شود. | ||
۲ - دليل دوم | ۲ - دليل دوم ايشان، اعتبار عقلى است. به اين بيان كه عقل بعيد مى داند قرآنى به دست غير معصوم جمع آورى شود و هيچ اشتباه و غلطى در آن وجود نداشته باشد و عينا موافق واقع از كار در آيد. | ||
۳ - روايتى است از عامه و خاصه كه: على | ۳ - روايتى است از عامه و خاصه كه: على «عليه السلام» بعد از رحلت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» از مردم كناره گيرى كرد، و بيرون نمى آمد، مگر براى نماز، تا آن كه قرآن را جمع آورى نمود. آنگاه آن را به مردم ارائه داد، و اعلام كرد كه اين، همان قرآنى است كه خداوند بر پيغمبرش نازل فرموده و من آن را جمع آورى كردم. | ||
مردم او را رد كردند و قرآن او را نپذيرفتند، و به قرآنى كه | مردم او را رد كردند و قرآن او را نپذيرفتند، و به قرآنى كه «زيد بن ثابت» جمع كرده بود، اكتفاء كردند. و اگر اين دو قرآن، عين هم بودند، اين حرف معنا نداشت و اصلا معنا نداشت كه آن جناب قرآن را آورده، اعلام كند كه اين، همان قرآنى است كه خداى تعالى بر پيغمبر اكرم نازل نموده، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵۹ </center> | ||
با اين كه | با اين كه می دانيم على «عليه السلام» بعد از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، داناترين مسلمانان به كتاب الله بود، و لذا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در حديث «ثقلين»، مردم را به او ارجاع داده و علاوه در حق آن جناب فرموده: «على، با حق است و حق، با على است». | ||
<span id='link107'><span> | <span id='link107'><span> | ||
==دليل چهارم قائلين به تحريف: تكرار حوادث مربوط به بنى اسرائيل در امت اسلام == | ==دليل چهارم قائلين به تحريف: تكرار حوادث مربوط به بنى اسرائيل در امت اسلام == | ||
۴ - رواياتى است كه مى گويد: در اين امت نيز آنچه در بنى اسرائيل واقع شده واقع مى شود و طابق النعل بالنعل رخ مى دهد و يكى از كه در بنى اسرائيل اتفاق افتاد تحريف كتابشان بود كه قرآن و روايات ما بدان تصريح دارد، ناگزير بايد در اين امت هم اتفاق بيفتد و كتاب اين امت يعنى قرآن كريم هم بايد تحريف شود ( و گر نه آن روايات درست در نمى آيد). | ۴ - رواياتى است كه مى گويد: در اين امت نيز آنچه در بنى اسرائيل واقع شده واقع مى شود و طابق النعل بالنعل رخ مى دهد و يكى از كه در بنى اسرائيل اتفاق افتاد تحريف كتابشان بود كه قرآن و روايات ما بدان تصريح دارد، ناگزير بايد در اين امت هم اتفاق بيفتد و كتاب اين امت يعنى قرآن كريم هم بايد تحريف شود ( و گر نه آن روايات درست در نمى آيد). |
ویرایش