گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۳: خط ۷۳:
<span id='link273'><span>
<span id='link273'><span>


==ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است ==
==ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است ==
و حسن و قبح هم گاهى از جهت خلقت است، يعنى خلقت يكى خوب و خلقت ديگرى بد است، و خود انسان در آن دخالتى ندارد، مانند خوشگلى و بدگلى، و گاهى بخاطر عمل اختيارى انسان است ، مانند خوبى عدالت و بدى ظلم ، عقل بشر هم تنها آن خوبى و بدى را سزاوار مدح و ذم مى داند كه اختيارى انسان باشد، نه قسم اول را، و بنابراين ، مدح در حقيقت روى آن عملى دور مى زند كه فطرت بشر، آن را نيكو دانسته و انسان را به انجام آن فرمان مى دهد، چون آن را مايه رسيدن به سعادت زندگى تشخيص داده است ، همچنانكه مذمت، روى ترك چنين عملى دور مى زند، و اين حسن و قبح همان فطرياتى است كه دين حق، متضمن آن است و معلوم است كه طبع انسانى را غير از ترس از عذاب اليم و مؤاخذه شديد و يقين به وقوع آن، چيزى از ارتكاب عمل زشت بازش نمى دارد و صرف مذمت ، جلوگير او نمى شود، براى اينكه مذمت تا وقتى است كه عمل عمومى نشده باشد، ولى وقتى عمومى و رسم شد ديگر زشت نيست.
و حُسن و قبح هم، گاهى از جهت خلقت است. يعنى خلقت يكى خوب و خلقت ديگرى بد است، و خود انسان در آن دخالتى ندارد. مانند خوشگلى و بدگلى. و گاهى به خاطر عمل اختيارى انسان است، مانند خوبى عدالت و بدى ظلم. عقل بشر هم، تنها آن خوبى و بدى را سزاوار مدح و ذم مى داند، كه اختيارى انسان باشد، نه قسم اول را.  


از اينجا معلوم مى شود كه ايمان به آخرت و يقين به وقوع حساب و جزاى آن ، يگانه اصلى است كه ضامن حفظ انسان از ارتكاب اعمال زشت است ، و او را از هر مذمت و آبروريزى نگاه مى دارد، و همان منشائى است كه اعمال انسان را تقويم مى كند و براى هر يك ارزشى قائل مى شود، تقويمى كه وادار به ملازمت طريق سعادتش ميسازد و هيچ چيز ديگر اين اثر را ندارد، حتى توحيد هم كه تمامى معارف به آن منتهى مى شود، چنين اثرى ندارد.
بنابراين، مدح در حقيقت روى آن عملى دور مى زند كه فطرت بشر، آن را نيكو دانسته و انسان را به انجام آن فرمان مى دهد. چون آن را مايه رسيدن به سعادت زندگى تشخيص داده است. همچنان كه مذمت، روى ترك چنين عملى دور مى زند. و اين حُسن و قبح، همان فطرياتى است كه دين حق، متضمن آن است و معلوم است كه طبع انسانى را غير از ترس از عذاب اليم و مؤاخذه شديد و يقين به وقوع آن، چيزى از ارتكاب عمل زشت بازش نمى دارد، و صرف مذمت، جلوگير او نمى شود. براى اين كه مذمت تا وقتى است كه عمل عمومى نشده باشد، ولى وقتى عمومى و رسم شد، ديگر زشت نيست.


و قول خداوند متعال به همين مطلب اشاره كرده و مى فرمايد: «و لا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل الله ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب».
از اين جا معلوم مى شود كه ايمان به آخرت و يقين به وقوع حساب و جزاى آن، يگانه اصلى است كه ضامن حفظ انسان از ارتكاب اعمال زشت است، و او را از هر مذمت و آبروريزى نگاه مى دارد، و همان منشأیى است كه اعمال انسان را تقويم مى كند و براى هر يك ارزشى قائل مى شود، تقويمى كه وادار به ملازمت طريق سعادتش می سازد و هيچ چيز ديگر اين اثر را ندارد. حتى توحيد هم، كه تمامى معارف به آن منتهى مى شود، چنين اثرى ندارد.
 
و قول خداوند متعال، به همين مطلب اشاره كرده و مى فرمايد: «وَ لَا تَتَّبِعِ الهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللهِ إنَّ الَّذِينَ يُضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللهِ لَهُم عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَومَ الحِسَاب».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۳ </center>
پس به حكم اين آيه ايمان نداشتن به آخرت و استخفاف امر حساب و جزاء ريشه تمامى گناهان و مورد آن است و در مقابل آن ، ايمان به آخرت منشا همه كارهاى نيك و منبع همه خيرات و بركات است ، پس هر صفت سوء و هر ننگى كه به پيشانى آدمى مى خورد از ناحيه فراموش كردن آخرت مى خورد، همچنانكه هر مثل حسن و صفت پسنديده كه آدمى به خود مى گيرد از ناحيه ياد آخرت است.
پس به حكم اين آيه، ايمان نداشتن به آخرت و استخفاف امر حساب و جزاء، ريشه تمامى گناهان و مورد آن است. و در مقابل آن، ايمان به آخرت، منشأ همه كارهاى نيك و منبع همه خيرات و بركات است. پس هر صفت سوء و هر ننگى كه به پيشانى آدمى مى خورد، از ناحيه فراموش كردن آخرت مى خورد، همچنان كه هر مَثَل حسن و صفت پسنديده كه آدمى به خود مى گيرد، از ناحيه ياد آخرت است.


پس كسانى كه ايمان به آخرت ندارند ريشه همه مثل هاى سوء و صفات زشتند، چون ملاك زشتى يعنى انكار آخرت، صفت لازم ايشان است، اگر بعضى از مؤمنين به آخرت هم احيانا دچار مثل سوء مى شوند به خاطر فراموشى موقت روز حساب است، كه باز منكرين آخرت ريشه آن فراموشى هستند.
پس كسانى كه به آخرت ایمان ندارند، ريشه همه مَثَل هاى سوء و صفات زشت اند. چون ملاك زشتى يعنى انكار آخرت، صفت لازم ايشان است. اگر بعضى از مؤمنان به آخرت هم، احيانا دچار مَثَل سوء مى شوند، به خاطر فراموشى موقت روز حساب است، كه باز منكران آخرت، ريشه آن فراموشى هستند.
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>
==منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات ==
==منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات ==
همه اينها كه گفته شد، در باره صفات سوئى است كه عقل آن را قبيح دانسته و مذمتش مى كند، و البته صفات سوء ديگرى نيز هست كه عقل آن را قبيح نمى داند، ولى طبع از آن كراهت دارد، از قبيل زن بودن در نظر بعضى از اقوام، يا دختر زاييدن، فقر مالى، مرض، مرگ، فناء عجز و جهل، كه ميان مؤمن و كافر مشترك است، و مانند صفات ديگرى كه با تحليل عقلى بدست مى آيد، مانند احتياج، فقر، نقص، عدم و امكان كه اختصاصى به انسانها نداشته، تمامى موجودات و ممكنات و عامه خلايق متصف به آن هستند، و از آن ميان، كافر هم متصف به آن است. پس كافر به تمامى مثل هاى سوء و صفات نكوهيده متصف است و يا در معرض اتصاف است، چيزى كه هست پاره اى از آن صفات نكوهيده مختص به خود اوست، و پاره اى مشترك ميان او و مؤمنين است، و پاره اى مشترك ميان او و مؤ منين و همه موجودات است ، كه تفصيلش ‍گذشت.
همه اينها كه گفته شد، در باره صفات سوئى است كه عقل آن را قبيح دانسته و مذمتش مى كند، و البته صفات سوء ديگرى نيز هست كه عقل آن را قبيح نمى داند، ولى طبع از آن كراهت دارد، از قبيل زن بودن در نظر بعضى از اقوام، يا دختر زاييدن، فقر مالى، مرض، مرگ، فناء عجز و جهل، كه ميان مؤمن و كافر مشترك است، و مانند صفات ديگرى كه با تحليل عقلى بدست مى آيد، مانند احتياج، فقر، نقص، عدم و امكان كه اختصاصى به انسانها نداشته، تمامى موجودات و ممكنات و عامه خلايق متصف به آن هستند، و از آن ميان، كافر هم متصف به آن است. پس كافر به تمامى مثل هاى سوء و صفات نكوهيده متصف است و يا در معرض اتصاف است، چيزى كه هست پاره اى از آن صفات نكوهيده مختص به خود اوست، و پاره اى مشترك ميان او و مؤمنين است، و پاره اى مشترك ميان او و مؤ منين و همه موجودات است ، كه تفصيلش ‍گذشت.
۱۶٬۳۳۸

ویرایش