۱۷٬۰۶۹
ویرایش
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
==اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اين كه مكنونات ضماير را كشف مى كند == | ==اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اين كه مكنونات ضماير را كشف مى كند == | ||
فصل سوم: ممكن است كلامى كه مورد بحث است، از نظر هدف و غرضى كه در آن است، يعنى از نظر كشف از معانى نهفته در ضمير، و انتقال آن معانى به ضمير شنونده تجزيه تحليل شود و در نتيجه با آن تحليل، كلام كه تاكنون امرى اعتبارى بود، به امرى حقيقى و واقعى برگردد، و آن عبارت باشد از همان كشف مكنونات درونى، كه خود امرى است واقعى نه اعتبارى، و اين تحليل، در تمامى امور اعتبارى و يا حداقل در بيشتر آن ها جريان دارد، و قرآن كريم هم، همين معامله را با آن ها كرده، و امثال سجود، قنوت، طوع، كره، ملك، عرش، كرسى، كتاب و غيره را حقايقى دانسته. | '''فصل سوم:''' ممكن است كلامى كه مورد بحث است، از نظر هدف و غرضى كه در آن است، يعنى از نظر كشف از معانى نهفته در ضمير، و انتقال آن معانى به ضمير شنونده تجزيه تحليل شود و در نتيجه با آن تحليل، كلام كه تاكنون امرى اعتبارى بود، به امرى حقيقى و واقعى برگردد، و آن عبارت باشد از همان كشف مكنونات درونى، كه خود امرى است واقعى نه اعتبارى، و اين تحليل، در تمامى امور اعتبارى و يا حداقل در بيشتر آن ها جريان دارد، و قرآن كريم هم، همين معامله را با آن ها كرده، و امثال سجود، قنوت، طوع، كره، ملك، عرش، كرسى، كتاب و غيره را حقايقى دانسته. | ||
و بنابراين تحليل، حقيقت كلام عبارت مى شود از كشف ضماير، و به اين معنا، هر معلولى براى علتش كلام خواهد بود. چون با هستى خودش از كمال علت خود كشف مى كند. كمالى كه اگر هستى معلول نبود، همچنان در ذات علت نهفته بود. | و بنابراين تحليل، حقيقت كلام عبارت مى شود از كشف ضماير، و به اين معنا، هر معلولى براى علتش كلام خواهد بود. چون با هستى خودش از كمال علت خود كشف مى كند. كمالى كه اگر هستى معلول نبود، همچنان در ذات علت نهفته بود. |
ویرایش