۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
<span id='link248'><span> | <span id='link248'><span> | ||
==مقصود از | ==مقصود از «ضلالت»، در سخن موسى «ع»== | ||
دقت در متن جواب و مقابله آن با اعتراض | دقت در متن جواب و مقابله آن با اعتراض فرعون، اين معنا را مى رساند كه جمله: «فَفررتُ مِنكُم لَمَا خِفتُكُم فَوَهَبَ لِى رَبِّى حُكماً»، تتمۀ جواب از قتل باشد، تا حكم «نبوت» در مقابل «ضلال» قرار گرفته باشد | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۶۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۶۶ </center> | ||
و در اين صورت به خوبى روشن مى شود كه مراد از «ضلال»، «جهل» در مقابل حكم است، زيرا حكم به معناى اصابه نظر و درك حقيقت هر امرى و متقن بودن نظريه در تطبيق عمل با نظريه است. | |||
در نتيجه معناى | در نتيجه معناى «حكم»، قضاوت به حق در خوبى و يا بدى يك عمل، و تطبيق عمل با آن قضاوت است و اين قضاوت به حق، همان است كه به انبياء داده مى شود. همچنان كه قرآن كريم درباره آنان فرمود: «وَ مَا أرسَلنَا مِن رَسُولٍ إلّا لِيُطَاعَ بِإذنِ الله». | ||
بنابراين، مراد موسى «عليه السلام» اين است كه اگر آن روز آن عمل را كردم، در حالى كردم كه به خاطر جهل گمراه بودم و مصلحت كار را نمى دانستم و نمى دانستم در اين عمل، حق چيست تا پيروى كنم. | |||
و خلاصه : حكم خدا را نمى | |||
و خلاصه: حكم خدا را نمى دانستم، يك نفر از بنى اسرائيل مرا به يارى خود خواند و من او را يارى كردم و هرگز احتمال نمى دادم كه اين يارى او، به كشته شدن مرد قبطى مى انجامد و عاقبت وخيمى به بار مى آورد و مرا ناگزير مى كند كه از مصر بيرون شده، به مدين بگريزم و سال ها از وطن دور شوم. | |||
<span id='link249'><span> | <span id='link249'><span> | ||
از | از اين جا روشن مى شود اين كه بعضى گفته اند: مراد از «ضلالت»، «جهل» است. البته «جهل» به اين معنا كه آدمى بدون پروا اقدام به عملى كند و درباره عواقب آن نينديشد، همچنان كه در شعر شاعر آمده: | ||
ألَا لَا يَجهَلَنَّ أحدٌ عَلَينَا * فَنَجهَل فَوقَ جَهلِ الجَاهِلِينَا | |||
و همچنين | و همچنين اين كه بعضى ديگر گفته اند: مراد از «ضلالت»، محبت است، همچنان كه كلام فرزندان يعقوب كه به پدرشان گفتند: «تَاللهِ إنَّكَ لَفِى ضَلَالِكَ القَدِيم» به معناى «محبت» تفسير شده. يعنى تو همچنان بر محبت يوسف باقى هستى. و در آيه مورد بحث، معناى كلام موسى «عليه السلام» اين است كه آن روز كه من آن قبطى را كشتم، از اين جهت بود كه من از دوستداران خدا بودم، و دوستى با خدا، اجازه نداد كه در عاقبت عمل خود بينديشم، معنای صحیحی نیست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۶۷ </center> | ||
اما وجه اول صحيح نيست براى | اما وجه اول صحيح نيست. براى اين كه در اين وجه، موسى «عليه السلام» به جرم و نافرمانى خدا اعتراف كرده و حال آن كه آيات سوره «قصص» تصريح دارد بر اين كه خداى تعالى، قبل از واقعه قتل مزبور هم، به او حكم و علم داده بود و داشتن حكم و علم با «ضلالت» به اين معنا نمى سازد. | ||
و اما وجه دوم صحيح نيست. چون علاوه بر اين كه با سياق نمى سازد، از ادب قرآن به دور است كه محبت خداى را «ضلالت» بخواند. | |||
و اما | و اما قول آن مفسّر ديگر، كه گفته: «مراد از «ضلالت»، جهل به معناى عدم تعمد است، و معنايش اين است كه من اين كار را عمدا نكردم»، صحيح نيست. چون مى دانيم كه موسى «عليه السلام» اين كار را عمدا كرد. چيزى كه هست، منظورش تأديب او بود، ولى به قتلش منجر شد. | ||
همچنين گفتار مفسّر ديگرى كه گفته: مراد از «ضلالت»، جهل به شرايع است. همچنان كه در آيه «وَ وَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدى»، به اين معنا است. | |||
و نيز قول آن مفسّر ديگر كه گفته: مراد از «ضلالت»، فراموشى است. همچنان كه در آيه «أن تَضِلَّ إحدَيهُمَا فَتُذَكِّرَ إحدَيهُمَا الأُخرَى»، به اين معنا است و معناى آيه مورد بحث، اين است كه: من هنگامى او را كشتم كه حرمت آدمكشى را فراموش كرده بودم و يا فراموش كرده بودم، كه اين طور زدن، عادتا به قتل او مى انجامد. | |||
همه اين | همه اين اقوال، وجوهى هستند كه ممكن است بازگشت يك يك آن ها به همان وجهى باشد كه ما بيان داشتيم. | ||
جملۀ «فَفَررتُ مِنكُم لَمَا خِفتُكُم فَوَهَبَ لِى رَبِّى حُكماً»، متفرع است بر داستان قتل، و علت ترس موسى و فرار كردن وى، همان است كه خداى تعالى، در سوره «قصص» ذكر كرده و فرموده است: «وَ جَاءَ رَجُلٌ مِن أقصَى المَدِينَة يَسعَى قَالَ يَا مُوسَى إنَّ المَلَأ يَأتَمِرُونَ بِكَ لِيَقتُلُوكَ فَاخرُج إنِّى لَكَ مِنَ النَّاصِحِين فَخَرَجَ مِنهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ». | |||
<span id='link250'><span> | <span id='link250'><span> | ||
ویرایش