۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
==بحث روايتى == | ==بحث روايتى == | ||
در مجمع البيان آمده كه محمد بن كعب | در مجمع البيان آمده كه محمد بن كعب قرظى، و ديگران از تاريخ نويسان گفته اند: | ||
قريش به | يكى از حوادث جنگ «خندق» اين بود كه عده اى از يهوديان، كه يكى از آنان «سلام بن ابى الحقيق» و يكى ديگر «حُيى بن اخطب» بود، با جماعتى از بنى النضير، يعنى آن هايى كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» تبعيدشان كرده بود، به مكه رفتند، و قريش را به جنگ با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دعوت نموده، گفتند: ما در مدينه به شما كمك مى كنيم، تا مسلمانان را مستأصل نماييم. | ||
قريش به يهوديان گفتند: شما اهل كتابيد، آن هم كتاب اول «تورات». شما بگوييد: آيا دين ما بهتر است، يا دين محمد؟ گفتند: البته دين شما بهتر است، و شما به حق، نزديكتر از اوييد، كه آيه شريفه: «ألَم تَرَ إلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الكِتَابِ يُؤمِنُونَ بِالجِبتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أهدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً»، تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ كَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً»، درباره همين جريان نازل شد. | |||
و قريش از اين سخن يهوديان سخت خوشحال شده، و دعوت آنان را با آغوش باز استقبال نموده، براى جنگ با مسلمانان، به جمع عِدّه و عُدّه پرداختند. | |||
چيزى نگذشت كه قريش به سردارى | آنگاه يهوديان نامبرده از مكه بيرون شده، مستقيما به «غطفان» رفتند و مردم آن جا را نيز، به جنگ با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دعوت نمودند، و گفتند كه اگر شما بپذيريد، ما نيز با شما خواهيم بود، همچنان كه اهل مكه نيز، با ما در اين باره بيعت كردند. آنان نيز، دعوتشان را اجابت كردند. | ||
چيزى نگذشت كه قريش به سردارى «ابوسفيان»، پسر حرب، از مكه و غطفان، به سركردگى «عيينة بن حصين بن حذيفة بن بدر، در تيره فزاره، و «حارث بن عوف»، در قبيله بنى مرّه، و «مسعر بن جبله اشجعى»، در جمعى از قبيله اشجع، به حركت در آمدند. و غطفان، علاوه بر اين چند قبيله اش، نامه اى به هم سوگندانى كه در بنى اسد داشتند، نوشتند، و از بين آن قبيله، جمعى به سركردگى «طليحه»، به راه افتادند. چون دو قبيلۀ «اسد» و «غطفان»، هم سوگند بودند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۸ </center> | ||
از سوى | از سوى ديگر، قريش هم به جمعى از قبيله «بنى سليم» نامه نوشته، و آنان به سركردگى «ابوالاعور سلمى»، به مدد قريش شتافتند. | ||
همين كه رسول خدا | همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» از جريان با خبر شد، خندقى در اطراف مدينه حفر كرد، و آن كسى كه چنين پيشنهادى به آن جناب كرده بود، «سلمان فارسى» بود، كه تازه به اسلام گرويده. و اين اولين جنگ از جنگ هاى اسلامى بود، كه «سلمان» در آن شركت مى كرد، و اين وقتى بود كه وى آزاد شده بود. | ||
به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» عرضه داشت: يا رسول الله! ما وقتى در بلاد خود، يعنى بلاد فارس محاصره مى شويم، پيرامون خود خندقى حفر مى كنيم. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، پيشنهادش را پذيرفته، با مسلمانان سرگرم حفر آن شدند، و خندقى محكم بساختند. | |||
<span id='link276'><span> | <span id='link276'><span> | ||
==يكى از معجزات پيامبر اكرم (ص ) در واقعه حفر خندق == | ==يكى از معجزات پيامبر اكرم (ص ) در واقعه حفر خندق == | ||
از جمله حوادثى كه در هنگام حفر خندق پيش آمد، و دلالت بر نبوت آن جناب مى كند، جريانى است كه آن را ابو عبدالله حافظ، به سند خود از كثير بن عبدالله بن عمرو بن عوف مزنى ، نقل كرده ، او مى گويد: | از جمله حوادثى كه در هنگام حفر خندق پيش آمد، و دلالت بر نبوت آن جناب مى كند، جريانى است كه آن را ابو عبدالله حافظ، به سند خود از كثير بن عبدالله بن عمرو بن عوف مزنى ، نقل كرده ، او مى گويد: |
ویرایش