گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۵: خط ۴۵:
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>


==اشاره به اينكه بسا مى شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى شود ==
در اين آيه، از جهت اين كه غايت رفتار منافقان و مؤمنان را بيان مى كند، نكته لطيفى هست، و آن، اين است كه:
در اين آيه از جهت اينكه غايت رفتار منافقين و مومنين را بيان مى كند، نكته لطيفى هست ، و آن اين است كه چه بسا ممكن است گناهان ، مقدمه سعادت و آمرزش شوند، البته نه از آن جهت كه گناهند، بلكه از اين جهت كه نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جايى مى كشانند، كه مايه وحشت نفس شده ، و در نتيجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس ‍ نموده ، متنبه مى شود و به سوى پروردگار خود برمى گردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور مى شود، و معلوم است كه در چنين وقتى خدا هم به سوى او برمى گردد، و او را مى آمرزد
 
چه بسا ممكن است گناهان، مقدمۀ سعادت و آمرزش شوند. البته نه از آن جهت كه گناه اند، بلكه از اين جهت كه نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جايى مى كشانند، كه مايه وحشت نفس شده، و در نتيجه نفس، سرانجام شوم گناه را لمس نموده، متنبه مى شود و به سوى پروردگار خود بر مى گردد، و با برگشتنش، همه گناهان از او دور مى شود. و معلوم است كه در چنين وقتى، خدا هم به سوى او بر مى گردد، و او را مى آمرزد.


«'''وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِياًّ عَزِيزاً'''»:
«'''وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِياًّ عَزِيزاً'''»:


كلمه ((غيظ(( به معناى اندوه و خشم است ، و مراد از ((خير(( آن آرزوهايى است كه كفار آن را براى خود خير مى پنداشتند، و آن عبارت بود از غلبه بر مسلمانان ، و از بين بردن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
كلمۀ «غيظ»، به معناى اندوه و خشم است، و مراد از «خير»، آن آرزوهايى است كه كفار، آن را براى خود خير مى پنداشتند، و آن عبارت بود از غلبه بر مسلمانان، و از بين بردن رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۶ </center>
و معناى آيه اين است كه خداى تعالى كفار را به اندوه و خشمشان برگردانيد، در حالى كه به هيچ آرزويى نرسيدند، و خداوند كارى كرد كه مؤ منين هيچ احتياجى به قتال و جنگ پيدا نكردند، و خدا قوى بر اراده خويش ، و عزيزى است كه هرگز مغلوب نمى شود
و معناى آيه اين است كه: خداى تعالى، كفار را به اندوه و خشمشان برگردانيد، در حالى كه به هيچ آرزويى نرسيدند، و خداوند كارى كرد كه مؤمنان هيچ احتياجى به قتال و جنگ پيدا نكردند، و خدا قوى بر اراده خويش، و عزيزى است كه هرگز مغلوب نمى شود.


«'''وَ أَنزَلَ الَّذِينَ ظهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ مِن صيَاصِيهِمْ ... قَدِيراً'''»:
«'''وَ أَنزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صيَاصِيهِمْ... قَدِيراً'''»:


((ظاهرو هم (( از ((مظاهر(( است ، كه به معناى معاونت و يارى است ، و ((صياصى (( جمع ((صيصيه (( است ، كه به معناى قلعه بسيار محكمى است ، كه با آن از حمله دشمن جلوگيرى مى شود، و شايد تعبير به انزال از قلعه ها، (با اينكه ممكن بود بفرمايد آنها را از قلعه هايشان بيرون كرديم )، بدين جهت باشد كه اهل كتاب از بالاى برجها و ديوارهاى قلعه بردشمنان خود كه در بيرون قلعه ايشان را محاصره مى كردند مشرف مى شدند
«ظَاهِرُوهُم»، از «مظاهر» است، كه به معناى معاونت و يارى است، و «صياصى»، جمع «صيصيه» است، كه به معناى قلعه بسيار محكمى است، كه با آن، از حمله دشمن جلوگيرى مى شود. و شايد تعبير به إنزال از قلعه ها، (با اين كه ممكن بود بفرمايد آن ها را از قلعه هايشان بيرون كرديم)، بدين جهت باشد كه اهل كتاب، از بالاى برج ها و ديوارهاى قلعه، بر دشمنان خود كه در بيرون قلعه ايشان را محاصره مى كردند، مشرف مى شدند.


و معناى آيه اين است كه ((و انزل الذين ظاهروهم (( خداوند آنهايى را هم كه مشركين را عليه مسلمانان يارى مى كردند، يعنى بنى قريظه را كه ((من اهل الكتاب (( از اهل كتاب و يهودى بودند، ((من صياصيهم (( از بالاى قلعه هايشان پايين آورد، ((و قذف (( و افكند ((فى قلوبهم الرعب (( ترس را در دلهايشان ، ((فريقا تقتلون (( عده اى را كه همان مردان جنگى دشمن باشند بكشتيد، ((و تاسرون فريقا(( و جمعى كه عبارت بودند از زنان و كودكان دشمن را اسير كرديد ((و اورثكم ارضهم و ديارهم و اموالهم و ارضا لم تطوها(( بعد از كشته شدن و اسارت آنان ، اراضى و خانه ها و اموال آنان ، و سرزمينى را كه تا آنروز قدم در آن ننهاده بوديد به ملك شما درآورد
و معناى آيه اين است كه: «وَ أنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم»، خداوند آن هايى را هم كه مشركان را عليه مسلمانان يارى مى كردند، يعنى بنى قريظه را كه «مِن أهلِ الكِتَاب» از اهل كتاب و يهودى بودند، «مِن صَيَاصِيهِم» از بالاى قلعه هايشان پايين آورد، «وَ قَذَفَ» و افكند «فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ» ترس را در دل هايشان، «فَرِيقاً تَقتُلُونَ» عده اى را كه همان مردان جنگى دشمن باشند، بكشتيد، «وَ تَأسِرُونَ فَرِيقاً» و جمعى كه عبارت بودند از زنان و كودكان دشمن را اسير كرديد، «وَ أورَثَكُم أرضَهُم وَ دِيَارَهُم وَ أموَالَهُم وَ أرضاً لَم تَطَؤُهاَ»، بعد از كشته شدن و اسارت آنان، اراضى و خانه ها و اموال آنان، و سرزمينى را كه تا آن روز قدم در آن ننهاده بوديد، به مِلك شما درآورد.


و منظور از اين سرزمين ، سرزمين خيبر، و يا آن اراضى است كه خداوند بدون جنگ نصيب مسلمانان كرد، و اما اينكه بعضى گفته اند: مقصود هر زمينى است كه تا روز قيامت به دست مسلمانان فتح شود، و يا خصوص زمين مكه ، و يا زمين روم و فارس است ، تفسيرى است كه سياق دو آيه مورد بحث با آن نمى سازد
و منظور از اين سرزمين، سرزمين «خيبر»، و يا آن اراضى است كه خداوند بدون جنگ، نصيب مسلمانان كرد. و اما اين كه بعضى گفته اند: مقصود هر زمينى است كه تا روز قيامت به دست مسلمانان فتح شود، و يا خصوص زمين مكه، و يا زمين روم و فارس است، تفسيرى است كه سياق دو آيه مورد بحث، با آن نمى سازد.


و اما جمله ((و كان الله على كل شى ء قديرا(( معنايش روشن است
و اما جملۀ «وَ كَانَ اللهُ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِيراً»، معنايش روشن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۷ </center>
<span id='link275'><span>
<span id='link275'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در مجمع البيان آمده كه محمد بن كعب قرظى ، و ديگران از تاريخ نويسان گفته اند: يكى از حوادث جنگ خندق اين بود كه عده اى از يهوديان كه يكى از آنان سلام بن ابى الحقيق ، و يكى ديگر حيى بن اخطب بود با جماعتى از بنى النضير يعنى آنهايى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) تبعيدشان كرده بود، به مكه رفتند، و قريش را دعوت به جنگ با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نموده ، گفتند: ما در مدينه به شما كمك مى كنيم ، تا مسلمانان را مستاصل نماييم
در مجمع البيان آمده كه محمد بن كعب قرظى ، و ديگران از تاريخ نويسان گفته اند: يكى از حوادث جنگ خندق اين بود كه عده اى از يهوديان كه يكى از آنان سلام بن ابى الحقيق ، و يكى ديگر حيى بن اخطب بود با جماعتى از بنى النضير يعنى آنهايى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) تبعيدشان كرده بود، به مكه رفتند، و قريش را دعوت به جنگ با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نموده ، گفتند: ما در مدينه به شما كمك مى كنيم ، تا مسلمانان را مستاصل نماييم
۱۷٬۰۵۲

ویرایش