گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
<span id='link192'><span>
<span id='link192'><span>


==خدايى كه زمين موات را (با فرستادن باران ) زنده مى كند مردگان را نيز زنده خواهد كرد ==
==خدايى كه زمين موات را زنده مى كند، مُردگان را نيز زنده خواهد كرد ==
و مراد از جمله مذكور فهماندن اين معنا است كه زنده كردن مردگان مثل زنده كردن زمين موات است ، چون در هر دو مرگ هست ، كه عبارت از اين است كه آثار حيات از چيزى سلب شود، و نيز حيات عبارت از اين است كه چيزى بعد از ساقط شدن آثار حيات از او دوباره اثر حيات به خود بگيرد، و زمين در فصل بهار داراى اثر حيات مى شود، پس در فصل بهار خداوند زمين مرده را زنده كرده ، و حيات انسان و حيوان نيز مثل حيات زمين است ، و چيزى غير از آن نيست
و مراد از جمله مذكور، فهماندن اين معنا است كه زنده كردن مُردگان، مثل زنده كردن زمين موات است. چون در هر دو، مرگ هست، كه عبارت از اين است كه آثار حيات از چيزى سلب شود.


خوب ، وقتى مى بينيم كه خداى تعالى مى تواند از بين چند چيز مثل هم ، يك ى را بعد از مردن زنده كند، ديگر چرا نگوييم كه مى تواند آن چند چيز ديگر را نيز بعد از مردن زنده كند؟ با اينكه بنا به قاعده معروف : ((حكم الامثال فيما يجوز و ما لا يجوز واحد - حكم چند چيز مثل هم در يكى كه محقق شده با آنكه محقق نشده يكى است ((. وقتى مى بينيم زمين و نبات مرده را زنده كرده ، بى درنگ بايد قبول كنيم كه حيوان و انسان را هم مى تواند زنده كند
و نيز، حيات عبارت از اين است كه چيزى بعد از ساقط شدن آثار حيات از او، دوباره اثر حيات به خود بگيرد، و زمين در فصل بهار، داراى اثر حيات مى شود. پس در فصل بهار، خداوند زمين مُرده را زنده كرده، و حيات انسان و حيوان نيز مثل حيات زمين است، و چيزى غير از آن نيست.


و جمله ((و هو على كل شى ء قدير(( اثبات احياى مذكور است ، به بيانى ديگر مى فرمايد: چرا خدا نتواند مردگان را زنده كند؟ با اينكه قدرت او عمومى ، و غير محدود، و غير متناهى است ، و وقتى قدرت غير متناهى شد شامل احياى بعد از موت نيز مى شود، و گرنه لازم است قدرت مقيد شود و حال آنكه ما آن را مطلق فرض كرديم
خوب، وقتى مى بينيم كه خداى تعالى مى تواند از بين چند چيز مثل هم، يكى را بعد از مُردن زنده كند، ديگر چرا نگوييم كه مى تواند آن چند چيز ديگر را نيز بعد از مُردن زنده كند؟ با اين كه بنا به قاعده معروف: «حُكمُ الأمثَال فِيمَا يَجُوزُ وَ مَا لَا يَجُوزُ وَاحِدٌ: حكم چند چيز مثل هم در يكى كه محقق شده، با آن كه محقق نشده يكى است». وقتى مى بينيم زمين و نبات مُرده را زنده كرده، بى درنگ بايد قبول كنيم كه حيوان و انسان را هم مى تواند زنده كند.
 
و جملۀ «وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ» اثبات احياى مذكور است. به بيانى ديگر مى فرمايد: چرا خدا نتواند مُردگان را زنده كند؟ با اين كه قدرت او عمومى و غير محدود، و غير متناهى است. و وقتى قدرت غير متناهى شد، شامل احياى بعد از موت نيز مى شود، و گرنه لازم است قدرت مقيد شود و حال آن كه ما آن را مطلق فرض كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۰۵ </center>
«'''وَ لَئنْ أَرْسلْنَا رِيحاً فَرَأَوْهُ مُصفَرًّا لَّظلُّوا مِن بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ'''»:
«'''وَ لَئنْ أَرْسلْنَا رِيحاً فَرَأَوْهُ مُصفَرًّا لَّظلُّوا مِن بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ'''»:


ضمير در ((فراوه (( به نبات بر مى گردد، البته لفظ نبات در سابق نيامده بود، بلكه معناى آن از سياق استفاده مى شود، پس ضمير به نبات مستفاد از معنا بر مى گردد، و جمله ((لظلوا(( جواب سوگند، و قائم مقام جزاى شرط ((لئن (( است ، و معنايش اين است كه سوگند مى خورم كه اگر باد سردى بفرستيم كه زراعتهايشان و درختهايشان را زرد كند، و ببينند كه روييدنيهايشان زرد شده ، بلا درنگ به نعمت هاى خدا كفران مى ورزند
ضمير در «فَرَأوهُ»، به نبات بر مى گردد. البته لفظ نبات در سابق نيامده بود، بلكه معناى آن از سياق استفاده مى شود. پس ضمير به نبات مستفاد از معنا بر مى گردد. و جمله «لَظَلُّوا» جواب سوگند، و قائم مقام جزاى شرط «لَئِن» است، و معنايش اين است كه: سوگند مى خورم كه اگر باد سردى بفرستيم كه زراعت هايشان و درخت هايشان را زرد كند، و ببينند كه روييدنی هايشان زرد شده، بلا درنگ به نعمت هاى خدا كفران مى ورزند.
 
پس در آيه شريفه، مشركان را سرزنش مى كند به اين كه به سرعت، دل هايشان زير و رو مى شود. هنگام نعمت يك جور، و هنگام نقمت جور ديگر. به محضى كه آثار نعمت نزديك مى شود، بى درنگ خوشحال مى شوند، و چون بعضى از نعمت ها را از ايشان بگيرد، بدون هيچ درنگى، نعمت هاى مسلّم و روشن را منكر مى شوند.
 
بعضى گفته اند ضمير در «فَرَأوهُ»، به كلمه «سحاب» بر مى گردد. چون سحاب (ابر) وقتى زرد رنگ شد، ديگر نمى بارد.


پس در آيه شريفه مشركين را سرزنش مى كند به اينكه به سرعت دلهايشان زير و رو مى شود، هنگام نعمت يك جور، و هنگام نقمت جور ديگر، به محضى كه آثار نعمت نزديك مى شود، بى درنگ خوشحال مى شوند، و چون بعضى از نعمتها را از ايشان بگيرد بدون هيچ درنگى نعمت هاى مسلم و روشن را منكر مى شوند
بعضى ديگر گفته اند: به كلمۀ «ريح» بر مى گردد، چون كلمۀ مذكور، هم مرجع ضمير مؤنث مى شود و هم مذكر، ليكن هر دو قول بعيد است.
بعضى گفته اند ضمير در ((فراوه (( به كلمه سحاب بر مى گردد، چون سحاب (ابر) وقتى زرد رنگ شد ديگر نمى بارد. بعضى ديگر گفته اند: به كلمه ((ريح (( بر مى گردد، چون كلمه مذكور هم مرجع ضمير مونث مى شود و هم مذكر ليكن هر دو قول بعيد است


«'''فَإِنَّك لا تُسمِعُ الْمَوْتى ... فَهُم مُّسلِمُونَ'''»:
«'''فَإِنَّك لا تُسمِعُ الْمَوْتى ... فَهُم مُّسلِمُونَ'''»:


اين جمله علت مطلبى را كه از سياق سابق فهميده مى شد بيان مى كند، گويا فرموده : اين قدر مشغول اين گونه افراد سست عنصر مشو، و غم بى ايمانيشان را مخور، كه چرا يك دم خوشحال و يك دم مايوسند، و به آيات ما ايمان نمى آورند، و در آنها تعقل نمى كنند، چون اينان مردگانى كر و كورند، و تو نمى توانى چيزى به ايشان بشنوانى ، و هدايتشان كنى ، تو، تنها كسانى رامى شنوانى و هدايت مى كنى كه به آيات ما ايمان داشته باشند، يعنى در اين جهت ها تعقل كنند، و تصديق نمايند، پس تنها اين گونه افراد مسلمند. و چون تفسير اين دو آيه در سوره نمل گذشت ديگر تكرار نمى كنيم
اين جمله، علت مطلبى را كه از سياق سابق فهميده مى شد، بيان مى كند. گويا فرموده: اين قدر مشغول اين گونه افراد سست عنصر مشو، و غم بى ايمانی شان را مخور، كه چرا يك دم خوشحال و يك دم مأيوس اند، و به آيات ما ايمان نمى آورند، و در آن ها تعقل نمى كنند. چون اينان مُردگانى كر و كورند، و تو نمى توانى چيزى به ايشان بشنوانى، و هدايتشان كنى. تو، تنها كسانى را مى شنوانى و هدايت مى كنى كه به آيات ما ايمان داشته باشند. يعنى در اين جهت ها تعقل كنند، و تصديق نمايند. پس تنها اين گونه افراد مسلم اند. و چون تفسير اين دو آيه در سوره نمل گذشت، ديگر تكرار نمى كنيم.




۱۴٬۴۲۳

ویرایش