گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۶: خط ۵۶:


==معناى اسم اعظم چيست؟ ==
==معناى اسم اعظم چيست؟ ==
در ميان مردم شايع شده كه اسم اعظم اسمى است لفظى ازاسماى خداى تعالى كه اگر خدا را به آن بخوانند دعا مستجاب مى شود، و در هيچ مقصدى از تاثير باز نمى ماند. و چون در ميان اسماء حسناى خدا به چنين اسمى دست نيافته و در اسم جلاله (الله ) نيز چنين اثرى نديده اند معتقد شده اند به اينكه اسم اعظم مركب از حروفى است كه هر كس آن حروف و نحوه تركيب آن را نمى داند، و اگر كسى به آن دست بيابد همه موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در مى آيند.
در ميان مردم شايع شده كه «اسم اعظم»، اسمى است لفظى، از اسماى خداى تعالى، كه اگر خدا را به آن بخوانند، دعا مستجاب مى شود، و در هيچ مقصدى از تأثير باز نمى ماند.  
 
و چون در ميان اسماء حسناى خدا، به چنين اسمى دست نيافته و در اسم جلاله (الله) نيز، چنين اثرى نديده اند، معتقد شده اند به اين كه: «اسم اعظم»، مركب از حروفى است كه هر كس، آن حروف و نحوه تركيب آن را نمى داند. و اگر كسى به آن دست بيابد، همه موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در مى آيند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۶۴ </center>
و به نظر اصحاب عزيمت و دعوت ، اسم اعظم داراى لفظى است كه به حسب طبع دلالت بر آن مى كند نه به حسب وضع لغوى ، چيزى كه هست تركيب حروف آن بحسب اختلاف حوايج و مطالب مختلف مى شود، و براى بدست آوردن آن ، طرق مخصوصى است كه نخست حروف آن ، به آن طرق استخراج شده و سپس آن را تركيب نموده و با آن دعا مى كنند، و تفصيل آن محتاج به مراجعه به آن فن است .
و به نظر اصحاب عزيمت و دعوت، «اسم اعظم»، داراى لفظى است كه به حسب طبع دلالت بر آن مى كند، نه به حسب وضع لغوى. چيزى كه هست، تركيب حروف آن به حسب اختلاف حوايج و مطالب مختلف مى شود، و براى به دست آوردن آن، طرق مخصوصى است كه نخست حروف آن، به آن طرق استخراج شده و سپس آن را تركيب نموده و با آن دعا مى كنند، و تفصيل آن، محتاج به مراجعه به آن فن است.


و در بعضى روايات وارده نيز مختصر اشعارى به اين معنا هست ، مثل آن روايتى كه مى گويد: (( بسم الله الرحمن الرحيم (( نسبت به اسم اعظم نزديكتر است از سفيدى چشم به سياهى آن ، و آن روايتى كه مى گويد: اسم اعظم در (( آيه الكرسى (( و اول سوره (( آل عمران (( است ، و نيز روايتى كه مى گويد: حروف اسم اعظم متفرق در سوره حمد است ، و امام آن حروف را مى شناسد و هر وقت بخواهد آن را تركيب نموده و با آن دعا مى كند، و در نتيجه دعايش مستجاب مى شود.
و در بعضى روايات وارده نيز، مختصر إشعارى به اين معنا هست. مثل آن روايتى كه مى گويد: «بسم الله الرحمان الرحيم»، نسبت به اسم اعظم، نزديكتر است از سفيدى چشم به سياهى آن. و آن روايتى كه مى گويد: اسم اعظم در «آية الكرسى»، و اول سوره «آل عمران» است.  


و نيز روايتى كه مى گويد: آصف بن برخيا وزير سليمان با حروفى از اسم اعظم كه پيشش بود دعا كرد و توانست تخت بلقيس ، ملكه سبا را در مدتى كمتر از چشم بر هم زدن نزد سليمان حاضر سازد، و آن روايتى كه مى گويد اسم اعظم مركب از هفتاد و سه حرف است ، و خداوند هفتاد و دو حرف از اين حروف را در ميان انبيايش تقسيم نموده ، ويكى را به خود در علم غيب اختصاص داده است ، و همچنين روايات ديگرى كه اشعاردارد بر اينكه اسم اعظم مركب لفظى است .
و نيز روايتى كه مى گويد: حروف «اسم اعظم»، متفرق در سوره حمد است، و امام، آن حروف را مى شناسد و هر وقت بخواهد، آن را تركيب نموده و با آن دعا مى كند. و در نتيجه، دعايش مستجاب مى شود.
 
و نيز روايتى كه مى گويد: «آصف بن برخيا»، وزير سليمان، با حروفى از اسم اعظم كه پيشش بود، دعا كرد و توانست تخت بلقيس، ملكۀ سبا را در مدتى كمتر از چشم بر هم زدن، نزد سليمان حاضر سازد. و آن روايتى كه مى گويد: «اسم اعظم»، مركب از هفتاد و سه حرف است، و خداوند، هفتاد و دو حرف از اين حروف را در ميان انبيايش تقسيم نموده، و يكى را به خود، در علم غيب اختصاص داده است. و همچنين روايات ديگرى كه إشعار دارد بر اين كه «اسم اعظم»، مركب لفظى است.
<span id='link294'><span>
<span id='link294'><span>
==توجيه رواياتى كه دلالت مى كنند بر اين كه اسم اعظم خدا، اسم لفظى است ==
==توجيه رواياتى كه دلالت مى كنند بر اين كه اسم اعظم خدا، اسم لفظى است ==
وليكن بحث حقيقى از علت و معلول و خواص آن ، همه اين سخنان را رفع مى كند، زيرا تاثير حقيقى دائر مدار وجود اشياء و قوت و ضعف وجود آنها و سنخيت بين موثر و متاثر است ، و صرف اسم لفظى از نظر خصوص لفظ آن ، چيزى جز مجموعه اى از صوت هاى شنيدنى نيست ، و شنيدنى ها از كيفيات عرضيه اى هستند كه اگر از جهت معناى متصورش اعتبار شود، صورتى است ذهنى كه فى نفسه هيچ اثرى در هيچ موجودى ندارند، و محال است كه يك صوتى كه ما آن را از حنجره خود خارج مى كنيم ، و يا صورت خياليى كه ما آن را در ذهن خود تصور مى نماييم كارش بجايى برسد كه به وجود خود، وجود هر چيزى را مقهور سازد، و در آنچه كه ما ميل داريم به دلخواه ما تصرف نموده آسمان را زمين و زمين را آسمان كند، دنيا را آخرت و آخرت را دنيا كند، و... و حال آنكه خود آن صوت معلول اراده ما است.
وليكن بحث حقيقى از علت و معلول و خواص آن ، همه اين سخنان را رفع مى كند، زيرا تاثير حقيقى دائر مدار وجود اشياء و قوت و ضعف وجود آنها و سنخيت بين موثر و متاثر است ، و صرف اسم لفظى از نظر خصوص لفظ آن ، چيزى جز مجموعه اى از صوت هاى شنيدنى نيست ، و شنيدنى ها از كيفيات عرضيه اى هستند كه اگر از جهت معناى متصورش اعتبار شود، صورتى است ذهنى كه فى نفسه هيچ اثرى در هيچ موجودى ندارند، و محال است كه يك صوتى كه ما آن را از حنجره خود خارج مى كنيم ، و يا صورت خياليى كه ما آن را در ذهن خود تصور مى نماييم كارش بجايى برسد كه به وجود خود، وجود هر چيزى را مقهور سازد، و در آنچه كه ما ميل داريم به دلخواه ما تصرف نموده آسمان را زمين و زمين را آسمان كند، دنيا را آخرت و آخرت را دنيا كند، و... و حال آنكه خود آن صوت معلول اراده ما است.
۱۷٬۱۸۲

ویرایش