۱۸٬۴۰۲
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
<span id='link69'><span> | <span id='link69'><span> | ||
== | ==زمان تبدیل نعمت های الهی، به نقمت و عذاب== | ||
«'''ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَك مُغَيراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلى قَوْمٍ حَتى يُغَيرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ...'''»: | «'''ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَك مُغَيراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلى قَوْمٍ حَتى يُغَيرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ...'''»: | ||
يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى كند هميشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى | يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى كند هميشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مى گذارد و هيچ نعمتى از نعمت هاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمى شود مگر بعد از تبدل محلش كه همان نفوس انسانى است. | ||
و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب ، و از اين جامع تر آيه شريفه | پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى شود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مى شود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد. | ||
و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب ، و از اين جامع تر آيه شريفه «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» است (چون اين آيه شامل تغيير نعمت و نقمت هر دو است). گو اين كه آيه مورد بحث در تبدل نعمت به نقمت روشن تر است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۳ </center> | ||
و به هر | و به هر حال، پس اين كه فرمود: «ذلك بان الله لم يك مغيرا...»، از قبيل تعليل به امرى عام و تطبيق آن بر موردى خاص است، و معنايش اين است كه: مشركين قريش را به گناهانشان گرفتن و ايشان را به اين عقاب شديد معاقب كردن و نعمت خدايشان به عقاب شديد مبدل گشتن فرعى است از فروع سنت جارى الهى، و آن سنت اين است كه خداوند نعمتى را كه به قومى بدهد تغييرش نمى دهد مگر آن كه آن قوم آنچه را كه در نفوس دارند تغيير دهند. | ||
و | و اين كه فرمود: «و ان الله سميع عليم» تعليل ديگرى است بعد از آن تعليل، و ظاهرش - به طورى كه سياق به آن اشعار دارد - اين است كه منظور از آن: «و ذلك بان الله سميع عليم» بوده و معنايش اين است كه مشركين را به كيفر گناهانشان گرفتن براى اين بود كه خدا دعاهاى شما را مى شنيد، و به حوائج شما دانا و به استغاثه شما شنوا است. لذا دعاى شما را مستجاب نمود و دشمنان شما را كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند عذاب كرد. | ||
احتمال هم دارد كه منظور از آن اين باشد كه اين عذاب براى اين بود كه خدا گفتار مشركين را مى شنيد و به كردار ايشان دانا بود، لذا به كيفر آن عذابشان كرد. ممكن هم هست كه هر دو احتمال مقصود باشد. | احتمال هم دارد كه منظور از آن اين باشد كه اين عذاب براى اين بود كه خدا گفتار مشركين را مى شنيد و به كردار ايشان دانا بود، لذا به كيفر آن عذابشان كرد. ممكن هم هست كه هر دو احتمال مقصود باشد. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۹: | ||
«'''كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِئَايَاتِ رَبهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ ...'''»: | «'''كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِئَايَاتِ رَبهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ ...'''»: | ||
اين آيه همان تشبيه سابق را تكرار مى كند، چون هر دو فرض شبيه به هم اند. پس | اين آيه همان تشبيه سابق را تكرار مى كند، چون هر دو فرض شبيه به هم اند. پس اين كه در آيه قبلى فرمود: «كداب آل فرعون...» مثالى بود براى جمله «ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد». همچنان كه در آيه مورد بحث، جمله «كداب آل فرعون» تا جمله «و كل كانوا ظالمين» مثالى است براى جمله «ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة...». | ||
چيزى كه هست مثال دوم مشتمل بر نوعى التفات هم هست | چيزى كه هست مثال دوم مشتمل بر نوعى التفات هم هست. چون به جاى اين كه مانند آيه قبلى بفرمايد: «فاخذهم الله بذنوبهم» فرمود: «فاهلكناهم بذنوبهم» و وجه اين التفات شايد اين باشد كه تشبيه در اين آيه مسبوق به اين معنا بود كه خداوند نعمتها را بر بندگان خود افاضه نموده و آن را تغيير نمى دهد مگر بعد از آن كه مردم آنچه را كه در نفوس خود دارند تغيير دهند و اين خود از شؤون پروردگار نسبت به بندگان است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۴ </center> | ||
و همين سابقه اقتضا مى كند كه مشركين را بندگانى خارج از رسوم بندگى بداند، و به همين جهت سياق تشبيه را تغيير داده و با | و همين سابقه اقتضا مى كند كه مشركين را بندگانى خارج از رسوم بندگى بداند، و به همين جهت سياق تشبيه را تغيير داده و با اين كه در آيه اول فرموده بود: «كفروا بايات الله» در اين جا فرمود: «كذبوا بايات ربهم» و اين سياق را نيز كه سياق غيبت است به سياق تكلم با غير (ما) تغيير داده و فرموده: «فاهلكناهم بذنوبهم» تا دلالت كند بر اين كه خداى سبحان پروردگار ايشان و هلاك كننده ايشان است، و اگر فرمود «هلاك كرديم» و نفرمود «هلاك كردم». براى دلالت بر عظمت شان و جلالت مقام بود و نيز براى اين بود كه بفهماند وسايطى هستند كه به امر او عمل نموده و مجرى مشيت او هستند. | ||
و اگر در جمله | و اگر در جمله «و اغرقنا آل فرعون» مفعول را به اسم ظاهر آورد و نفرمود: «و اغرقناهم» براى اين بود كه اگر به ضمير مى آورد باعث اشتباه مى شد، و خواننده خيال مى كرد ضمير، هم به «آل فرعون» بر مى گردد و هم به «الذين من قبلهم». | ||
و معناى جمله | و معناى جمله «و كل كانوا ظالمين» اين است كه همه اين اقوامى كه به عذاب خدا گرفتار شدند چه كفار قريش و چه آل فرعون و چه آن ها كه قبل از فرعونيان بودند همه ستمگر و نسبت به خداى تعالى ظالم بودند. | ||
و از اين بيان اين نكته نيز استفاده مى شود كه خداى سبحان هيچ وقت كسى را به عقاب خود گرفتار نكرده و نعمتش را مبدل به نقمت نمى كند مگر وقتى كه ظالم شمرده شود و ظلم كفران نعمت و كفر به آيات خدا را مرتكب گردد، پس خداوند جز مستحقين را به عذاب خود معذب نمى سازد. | و از اين بيان اين نكته نيز استفاده مى شود كه خداى سبحان هيچ وقت كسى را به عقاب خود گرفتار نكرده و نعمتش را مبدل به نقمت نمى كند مگر وقتى كه ظالم شمرده شود و ظلم كفران نعمت و كفر به آيات خدا را مرتكب گردد، پس خداوند جز مستحقين را به عذاب خود معذب نمى سازد. | ||
بحث روايتى | ==بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)== | ||
در كافى بسند خود از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از حسين بن عثمان از سماعه روايت كرده كه گفت: از امام ابى الحسن (عليه السلام) از مساله خمس سؤال كردم ؛ حضرت فرمود: خمس در هر فائده اى كه مردم مى برند چه كم و چه زياد واجب است. | |||
در كافى بسند خود از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از حسين بن عثمان از سماعه روايت كرده كه گفت : از امام ابى الحسن (عليه السلام ) از مساله خمس | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۵ </center> | ||
و نيز از على بن ابراهيم از پدرش از حماد بن عيسى از اصحاب ما (راويان شيعه ) از عبد صالح (موسى بن جعفر - (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: خمس در پنج چيز واجب است : | و نيز از على بن ابراهيم از پدرش از حماد بن عيسى از اصحاب ما (راويان شيعه) از عبد صالح (موسى بن جعفر - (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: خمس در پنج چيز واجب است: | ||
در | در غنيمت ها، غوص، گنج ها، معادن و كشتیرانى، از همه اين چند صنف خمس گرفته مى شود، و در مصارفى كه خدا معلوم كرده تقسيم مى شود، و چهار پنجم ديگر اگر غنيمت است در ميان لشكريان تقسيم و اگر غير آن است به صاحبش رد مى شود، و در ميان آنان به شش سهم تقسيم مى شود: سهمى براى خدا، سهمى براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، سهمى براى ذى القربى ، سهمى براى يتيمان، سهمى براى مسكينان و سهمى براى درماندگان در سفر، آنگاه سهم خدا و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را به وراثت به جانشين او مى دهند. | ||
پس زمامدارى كه جانشين پيغمبر است سه سهم مى برد دو سهم از خدا و رسولش و يك سهم از | پس زمامدارى كه جانشين پيغمبر است سه سهم مى برد دو سهم از خدا و رسولش و يك سهم از خودش، پس به اين حساب نصف تمامى خمس به او مى رسد، و نصف ديگر آن طبق كتاب و سنت در ميان اهل بيت او سهمى به يتيمان و سهمى به مسكينان ايشان و سهمى به سادات درمانده در سفر داده مى شود، آن قدر كه كفاف مخارج يكسال ايشان بكند. و اگر چيزى باقى ماند آن نيز به والى داده مى شود، و اگر به همه آنان نرسيد و يا اگر رسيد كفاف مخارج يكسال ايشان را نكرد، والى (زمامدار) بايد از خودش بدهد تا همه براى يكسال بى نياز شوند. و اگر گفتيم: بايد از خودش بدهد براى اين است كه اگر زياد مى آمد او مى برد. | ||
و اين | و اين كه خداوند خمس را مخصوص اهل بيت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) كرد و به مسكينان و درماندگان در سفر از غير سادات نداد براى اين است كه عوض خمس به آنان صدقات را داد، چون خداوند مى خواهد كه آل محمد (صلى الله عليه و آله) به خاطر قرابتى كه با آن حضرت دارند منره و محترم باشند، و به چرك (زكات) مردم محتاج نشوند. لذا خمس را تا حدى كه رفع نيازشان را بكند براى آنان قرار داد تا به ذلت و مسكنت نيفتند، و اما صدقه دادن خود سادات به يكديگر عيبى ندارد. | ||
و كسى كه مادرش از بنى هاشم و پدرش از ساير | و اين كسانى كه خداوند خمس را برايشان قرار داده خويشاوندان رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و همان هايند كه در آيه «و انذر عشيرتك الاقربين» از آنان ياد كرده، و ايشان فرزندان عبدالمطلب از ذكور و اناث مى باشند، و احدى از خاندانهاى قريش و ساير تيره هاى عرب جزو آنان نيستند. و همچنين موالى اهل بيت (عليهم السلام) نيز در اين خمس سهمى ندارند، صدقات مردم براى موالى ايشان حلال است، و موالى با ساير مردم يكسانند. | ||
و كسى كه مادرش از بنى هاشم و پدرش از ساير دودمان هاى قريش باشد زكات و ساير صدقات بر او حلال است، و از خمس چيزى به او نمى رسد، براى اينكه خداى تعالى مى فرمايد: «ادعوهم لابائهم: ايشان را به نام پدرانشان بخوانيد». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۶ </center> | ||
و در تهذيب به سند خود از على بن مهزيار روايت كرده كه گفت : على بن راشد برايم گفت كه خدمت امام (عليه السلام ) عرض كردم : شما مرا امر فرمودى كه به امرت قيام نموده و حقت را | و در تهذيب به سند خود از على بن مهزيار روايت كرده كه گفت : على بن راشد برايم گفت كه خدمت امام (عليه السلام) عرض كردم: شما مرا امر فرمودى كه به امرت قيام نموده و حقت را بگيرم، و من اين معنا را نزد ارادتمندانت اعلام كردم. بعضى از ايشان به من گفتند كه حق امام چيست؟ من نفهميدم كه جواب چه بگويم. | ||
حضرت فرمود: خمس برايشان واجب است. پرسيدم: در چه چيز؟ فرمود: در متاع و باغاتشان. پرسيدم: آيا تاجر و صنعتگر هم بايد بدهد؟ فرمود: البته وقتى كه مخارج خود را تحصيل كردند و توانستند خمس بدهند بايد بدهند. | |||
و نيز تهذيب به سند خود از زكريا بن مالك جعفى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه شخصى از آن حضرت از معناى آيه «و اعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل» سؤال كرد. | |||
حضرت فرمود: خمس خداى عزوجل و خمس رسول و خمس ذى القربى كه به ملاك خويشاوندى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى بردند همه براى امام است. و اما يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر از ذى القربى سهم هيچ يك ايشان به غير ايشان داده نمى شود. | |||
و نيز تهذيب به سند خود از احمد بن محمد بن ابى نصر از ابى عبد الله (عليه السلام ) روايت كرده كه ابراهيم بن ابى البلاد به آن حضرت عرض | و نيز تهذيب به سند خود از احمد بن محمد بن ابى نصر از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده كه ابراهيم بن ابى البلاد به آن حضرت عرض كرد: آيا زكات بر تو واجب مى شود؟ (گويا منظورش اين بوده كه آيا درآمد شما به حد زكات مى رسد). فرمود: نه، وليكن زياد مى آيد و همين طور مى دهيم. | ||
عرض شد: اگر يكى از اصناف مصرف خمس از ساير اصناف بيشتر و صنف ديگرى كمتر شد چه بايد كرد؟ فرمود: اختيار و تشخيص تكليف در اين موارد با امام است . شخصى پرسيد: آيا مى دانيد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در اين گونه موارد چه مى | و نيز از قول خداى عزوجل كه فرموده: «و اعلموا انما غنمتم من شئ فان لله خمسه و للرسول ولذى القربى» پرسش كرد و شخصى عرض كرد: سهم خدا را به چه كسى بايد داد؟ فرمود: به رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، و سهم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را هم به امام بايد داد. | ||
عرض شد: اگر يكى از اصناف مصرف خمس از ساير اصناف بيشتر و صنف ديگرى كمتر شد چه بايد كرد؟ فرمود: اختيار و تشخيص تكليف در اين موارد با امام است. شخصى پرسيد: آيا مى دانيد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در اين گونه موارد چه مى كرده؟ فرمود: به هر صنفى هر مقدارى را كه مصلحت مى ديد مى داد و امام هم اين چنين مى كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۷ </center> | ||
مؤلف: اخبارى كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) رسيده متواتر است در اين كه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بيت و يتيمان و مسكينان و ابن سبيل سادات است، و به غير ايشان داده نمى شود. | |||
و اين كه خمس به شش سهم به همان نحوى كه در روايات بالا آمده تقسيم مى شود. و اين كه خمس مختص به غنائم جنگى نيست ، بلكه هر چيزى را كه در لغت غنيمت شمرده شود شامل مى شود، مانند سود كسب و گنج و استخراج مرواريد از دريا و معدن ها و كشتیرانى. | |||
و در روايات ائمه - همان طور كه گذشت - آمده كه خمس موهبتى است از ناحيه خدا براى اهل بيت كه بدين وسيله زكات و صدقات را بر ايشان حرام كرد. | |||
ویرایش