گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:
«'''وَ زُيّنَ ذَلِكَ فِى قُلُوبِكُم'''» - و اين كه فرمود: همين بهانه در دل شما است كه به دست شيطان جلوه داده شد، و شما هم طبق آن عمل كرديد. و آن، اين بود كه از حركت به سوى جهاد تخلف كنيد، تا مبادا شما هم كشته شويد و از بين برويد.
«'''وَ زُيّنَ ذَلِكَ فِى قُلُوبِكُم'''» - و اين كه فرمود: همين بهانه در دل شما است كه به دست شيطان جلوه داده شد، و شما هم طبق آن عمل كرديد. و آن، اين بود كه از حركت به سوى جهاد تخلف كنيد، تا مبادا شما هم كشته شويد و از بين برويد.


«'''و ظننتم ظن السوء و كنتم قوما بورا'''» - كلمه ((بور(( - به طورى كه گفته اند مصدر و به معناى فساد و يا هلاكت است ، كه البته منظور از آن معناى اسم فاعلى آنست ، و معنايش : و شما مردمى هالك و يا فاسد بوده ايد مى باشد.
«'''وَ ظَنَنتُم ظَنَّ السَّوء وَ كُنتُم قَوماً بُوراً'''» - كلمه «بور» - به طورى كه گفته اند - مصدر و به معناى فساد و يا هلاكت است، كه البته منظور از آن، معناى اسم فاعلى آن است، و معنايش: و شما مردمى هالك و يا فاسد بوده ايد، مى باشد.


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ظن سوء(( همان پندارى بود كه پنداشتند رسول و مؤ منين از سفر حديبيه برنخواهند گشت . و بعيد هم نيست ، كه مراد از آن ، اين پندار باشد كه خدا رسولش را يارى نمى كند و دين خود را غلبه نمى دهد، كه اين احتمال در ذيل آيه ششم همين سوره گذشت ، كه مى فرمود: ((الظانين باللّه ظن السوء(( بلكه اين احتمال روشن تر به نظر مى رسد.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «ظَنّ سَوء»، همان پندارى بود كه پنداشتند رسول و مؤمنان از سفر حديبيه برنخواهند گشت. و بعيد هم نيست كه مراد از آن، اين پندار باشد كه خدا، رسولش را يارى نمى كند و دين خود را غلبه نمى دهد، كه اين احتمال در ذيل آيه ششم همين سوره گذشت، كه مى فرمود: «الظَّانِّينَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوء»، بلكه اين احتمال روشن تر به نظر مى رسد.


«'''وَ مَن لَّمْ يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ سعِيراً'''»:
«'''وَ مَن لَّمْ يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سعِيراً'''»:


در اين آيات شريفه بين ايمان به خدا و ايمان به رسول جمع شده ، و اين براى آن است كه بفهماند كفر به رسول و اطاعت نكردن از او كفر به خدا هم هست ، و در اين آيه لحنى است تهديدآميز.
در اين آيات شريفه، بين ايمان به خدا و ايمان به رسول جمع شده، و اين براى آن است كه بفهماند كفر به رسول و اطاعت نكردن از او، كفر به خدا هم هست، و در اين آيه لحنى است تهديدآميز.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۸ </center>
در جمله ((فانا اعتدنا للكافرين سعيرا مقتضاى (( ظاهر اين بود كه بفرمايد ((اعتدنا لهم (( چون كلمه كافرين قبلا گذشته بود و ضمير كار آن كلمه را مى كرد، پس اگر به جاى ضمير، خود كلمه را تكرار كرد براى اين است كه اشاره كند به اينكه آماده كردن سعير دوزخ براى آنان چه علتى داشت ، چون در اصطلاح اهل ادب معروف است كه تعليق حكم بر وصف ، عليت آن وصف براى حكم را مى رساند در نتيجه معنا چنين مى شود كه : اگر ما براى كفار آتش دوزخ فراهم كرده ايم ، بدين علت است كه آنها كافرند، لذا سعيرى ، يعنى آتشى ، مسعر، يعنى مشتعل ، برايشان فراهم كرديم . و اگر كلمه ((سعيرا(( را نكرده آورده براى اين است كه دلهره بيشترى ايجاد كند.
در جمله «فَإنّا أعتَدنَا لِلكَافِرِينَ سَعِيراً»، مقتضاى ظاهر اين بود كه بفرمايد: «أعتَدنَا لَهُم». چون كلمه «كافرين» قبلا گذشته بود و ضمير، كار آن كلمه را مى كرد. پس اگر به جاى ضمير، خود كلمه را تكرار كرد، براى اين است كه اشاره كند به اين كه آماده كردن سعير دوزخ براى آنان چه علتى داشت. چون در اصطلاح اهل ادب، معروف است كه تعليق حكم بر وصف، عليّت آن وصف براى حكم را مى رساند.
 
در نتيجه، معنا چنين مى شود كه: اگر ما براى كفار آتش دوزخ فراهم كرده ايم، بدين علت است كه آن ها كافرند. لذا سعيرى، يعنى آتشى مسعر، يعنى مشتعل، برايشان فراهم كرديم. و اگر كلمه «سَعيراً» را نكرده آورده، براى اين است كه دلهره بيشترى ايجاد كند.


«'''وَ للَّهِ مُلْكُ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً'''»:
«'''وَ للَّهِ مُلْكُ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً'''»:


معناى آيه روشن است . و اين آيه مطالب قبل را تاءييد مى كند. و اگر در ذيل آيه كه راجع به مالكيت مطلق خدا است دو نام ((غفور(( و ((رحيم (( را آورده ، براى اين است كه اشاره كند به اينكه رحمتش از غضبش پيشى دارد، تا بندگانش به اين وسيله تحريك و تشويق به استغفار و استرحام شوند.
معناى آيه روشن است. و اين آيه مطالب قبل را تأييد مى كند. و اگر در ذيل آيه كه راجع به مالكيت مطلق خدا است، دو نام «غفور» و «رحيم» را آورده، براى اين است كه اشاره كند به اين كه رحمتش از غضبش پيشى دارد، تا بندگانش به اين وسيله، تحريك و تشويق به استغفار و استرحام شوند.


«'''سيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطلَقْتُمْ إِلى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ ...'''»:
«'''سيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطلَقْتُمْ إِلى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ ...'''»:


در اين آيه خبر از يك آينده اى ديگر مى دهد، و آن اين است كه مؤ منين به زودى جنگى مى كنند كه در آن جنگ فتح نصيبشان مى شود، و غنيمت هايى عائدشان مى گردد، آن وقت آنهايى كه تخلف كردند پشيمان شده درخواست مى كنند اجازه دهند به دنبالش به صحنه جنگ آيند تا از غنيمت بهره مند شوند. و اين جنگ جنگ خيبر است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين از آنجا گذشتند و آن را فتح نموده غنيمت هايى گرفتند. و خداى تعالى آن غنائم را به كسانى اختصاص داد كه در سفر حديبيه با او بودند، و غير آنان را شركت نداد.
در اين آيه، از يك آينده اى ديگر خبر مى دهد و آن، اين است كه: مؤمنان به زودى جنگى مى كنند كه در آن جنگ فتح نصيبشان مى شود، و غنيمت هايى عائدشان مى گردد. آن وقت آن هايى كه تخلف كردند، پشيمان شده، درخواست مى كنند اجازه دهند به دنبالش به صحنه جنگ آيند، تا از غنيمت بهره مند شوند. و اين جنگ، جنگ «خيبر» است كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و مؤمنان از آنج ا گذشتند و آن را فتح نموده، غنيمت هايى گرفتند. و خداى تعالى، آن غنائم را به كسانى اختصاص داد كه در سفر حديبيّه، با او بودند، و غير آنان را شركت نداد.


و معناى آيه اين است كه : شما به زودى روانه جنگى مى شويد كه در آن غنيمت هايى به دست خواهيد آورد، آن وقت اين متخلفين خواهند گفت : بگذاريد ما هم به شما بپيونديم . ((يريدون ان يبدلوا كلام اللّه (( - بعضى گفته اند: مراد از اين كلام خدا كه ((مى خواهند تبديلش كنند(( همان وعده اى است كه خدا به اهل حديبيه داد كه به زودى غنيمت هاى خيبر را بعد از فتح خيبر به آنان اختصاص مى دهد كه به زودى داستانش در تفسير آيه ((وعدكم اللّه مغانم كثيره تاخذونها فعجل لكم هذه (( خواهد آمد. و خدا در اين آيه با جمله ((اذا انطلقتم الى مغانم لتاخذوها(( به همان داستان اشاره دارد.
و معناى آيه اين است كه: شما به زودى روانه جنگى مى شويد كه در آن غنيمت هايى به دست خواهيد آورد. آن وقت اين متخلفان خواهند گفت: بگذاريد ما هم به شما بپيونديم.  
 
«'''يُرِيدُونَ أن يُبَدّلُوا كَلَامَ اللّه'''» - بعضى گفته اند: مراد از اين كلام خدا كه «مى خواهند تبديلش كنند»، همان وعده اى است كه خدا به اهل حديبيه داد كه به زودى، غنيمت هاى خيبر را بعد از فتح خيبر به آنان اختصاص مى دهد، كه به زودى، داستانش در تفسير آيه «وَعَدَكُمُ اللّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَة تَأخُذُونَهَا فَعَجّلَ لَكُم هَذِهِ» خواهد آمد. و خدا در اين آيه، با جمله «إذَا انطَلَقتُم إلَى مَغَانِمَ لِتَأخُذُوهَا»، به همان داستان اشاره دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۹ </center>
«'''قل لن تتبعونا كذلكم قال اللّه من قبل'''» - در اين آيه به رسول گرامى خود مى فرمايد: ايشان را نگذار دنبالت بيايند. و در پاسخ جمله ((ذرونا(( بگو ((لن تتبعونا((.
«'''قُل لَن تَتّبِعُونَا كَذَلِكُم قَالَ اللّهُ مِن قَبل'''» - در اين آيهريال به رسول گرامى خود مى فرمايد: ايشان را نگذار دنبالت بيايند. و در پاسخ جمله «ذَرُونَا»، بگو: «لَن تَتَّبِعُونَا».


«'''فسيقولون بل تحسدوننا'''» - يعنى متخلفين بعد از اينكه اين درخواستشان كه به دنبال آنها حركت كنند پذيرفته نشود خواهند گفت : شما به ما حسد مى ورزيد. و در جمله ((بل كانوا لا يفقهون الا قليلا((، پاسخى است از اينكه گفتند شما به ما حسد مى ورزيد، ولى اين جواب را صريحا متوجه خود آنان نكرد و نفرمود: ((بل لا تكادون تفقهون ...((، شما حرف به خرجتان نمى رود، بلكه فرمود ايشان حرف به خرجشان نمى رود، و اين بدان جهت بوده كه حرف به خرجشان نمى رفته ، و در مقامى كه قرآن ادعاء مى كند كه آنها چنين هستند، ديگر معنا ندارد روى سخن را به خود آنان كند، لذا خطاب را متوجه رسول خدا كرد و فرمود: ((بل كانوا لا يفقهون الا قليلا((.
«'''فَسَيَقُولُونَ بَل تَحسُدُونَنَا'''» - يعنى متخلفان بعد از اين كه اين درخواستشان كه به دنبال آن ها حركت كنند، پذيرفته نشود، خواهند گفت: شما به ما حسد مى ورزيد. و در جمله «بَل كَانُوا لَا يَفقَهُونَ إلّا قَلِيلاً»، پاسخى است از اين كه گفتند: شما به ما حسد مى ورزيد، ولى اين جواب را صريحا متوجه خود آنان نكرد و نفرمود: «بَل لَا تَكَادُونَ تَفقَهُون...»، شما حرف به خرجتان نمى رود، بلكه فرمود ايشان حرف به خرجشان نمى رود، و اين، بدان جهت بوده كه حرف به خرجشان نمى رفته، و در مقامى كه قرآن ادعا مى كند كه آن ها چنين هستند، ديگر معنا ندارد روى سخن را به خود آنان كند. لذا خطاب را متوجه رسول خدا كرد و فرمود: «بَل كَانُوا لَا يَفقَهُونَ إلّا قَلِيلاً».
<span id='link286'><span>
<span id='link286'><span>
==مقصود از اينكه درباره متخلفانى كه در خواستشان در مورد پيوستن به مجاهدان براىغنيمت گرفتن ردّ شد فرمود: جز اندكى نمى فهمند ==
==مقصود از اينكه درباره متخلفانى كه در خواستشان در مورد پيوستن به مجاهدان براىغنيمت گرفتن ردّ شد فرمود: جز اندكى نمى فهمند ==
و دليل نفهميشان اين است كه اين گفتارشان ((شما با ما حسادت مى ورزيد(( اصلا ربطى به كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نداردو آن جناب از غيب خبرشان داده بود كه خدا از پيش اينچنين خبر داده كه شما هرگز ما را پيروى نمى كنيد، و آنها در پاسخ گفته اند اولا شما نمى گذاريد ما پيرويتان كنيم و اين معنا از ناحيه خدا نيست . و ثانيا جلوگيريتان از شركت ما در غنائم براى اين است كه مى خواهيد غنائم را خودتان به تنهايى بخوريد و به ما ندهيد.
و دليل نفهميشان اين است كه اين گفتارشان ((شما با ما حسادت مى ورزيد(( اصلا ربطى به كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نداردو آن جناب از غيب خبرشان داده بود كه خدا از پيش اينچنين خبر داده كه شما هرگز ما را پيروى نمى كنيد، و آنها در پاسخ گفته اند اولا شما نمى گذاريد ما پيرويتان كنيم و اين معنا از ناحيه خدا نيست . و ثانيا جلوگيريتان از شركت ما در غنائم براى اين است كه مى خواهيد غنائم را خودتان به تنهايى بخوريد و به ما ندهيد.
۱۶٬۲۶۹

ویرایش