گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آن ها، مربوط به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، كه اگر موجّه باشد، معنايش اين است كه: آن جناب صلاحيت براى پيروى ندارد. عذرهايى است كه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند. مانند اين كه آن جناب، «كاهن»، يا «جن زده»، يا «شاعر»، و يا «دروغ پرداز» بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش، مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آن ها، مربوط به خود تكذيب كنندگان است. مثل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عقلشان حكم كند به اين كه بايد دعوت آن جناب را تكذيب كنند، و از اين قبيل عذرهايى ديگر. و آيات مورد بحث، علاوه بر ردّ اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.
و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آن ها، مربوط به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، كه اگر موجّه باشد، معنايش اين است كه: آن جناب صلاحيت براى پيروى ندارد. عذرهايى است كه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند. مانند اين كه آن جناب، «كاهن»، يا «جن زده»، يا «شاعر»، و يا «دروغ پرداز» بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش، مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آن ها، مربوط به خود تكذيب كنندگان است. مثل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عقلشان حكم كند به اين كه بايد دعوت آن جناب را تكذيب كنند، و از اين قبيل عذرهايى ديگر. و آيات مورد بحث، علاوه بر ردّ اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.


«'''فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ'''»:
«'''فَذَكّرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ'''»:


اين آيه، نتيجه اى است كه از اخبار مؤكّد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت، و از اين كه فرموده بود: «متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كامياب اند»، گرفته مى شود.
اين آيه، نتيجه اى است كه از اخبار مؤكّد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت، و از اين كه فرموده بود: «متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كامياب اند»، گرفته مى شود.
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:
«'''قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنّى مَعَكُم مِنَ الْمُترَبِّصِينَ'''»:
«'''قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنّى مَعَكُم مِنَ الْمُترَبِّصِينَ'''»:


در اين آيه، رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه به ايشان بگو: همان طور كه خود براى خود پسنديده ايد، منتظر باشيد. و اين امرى است تهديدى و مى رساند كه در اين ميان آينده اى هست كه جا دارد منتظر وقوعش باشند. و من نيز مثل شما منتظر آن هستم ،اما آنكه مى آيد، عليه شما و به نفع من است ، و آن عبارت است از هلاكت شما و وقوع عذاب بر شما.
در اين آيه، رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه به ايشان بگو: همان طور كه خود براى خود پسنديده ايد، منتظر باشيد. و اين امرى است تهديدى و مى رساند كه در اين ميان، آينده اى هست كه جا دارد منتظر وقوعش باشند. و من نيز مثل شما منتظر آن هستم، اما آن كه مى آيد، عليه شما و به نفع من است، و آن، عبارت است از: هلاكت شما و وقوع عذاب بر شما.
«'''أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا'''»:
 
كلمه «'''احلام '''» جمع «'''حلم '''» است كه به معناى عقل است ، و كلمه «'''اءم '''» در اينجا منقطعه است ، و استفهامى در تقدير است ، و اشاره «'''هذا'''» به سخنانى است كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى گفتند و منتظرش بودند.
«'''أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بهَذَا'''»:
و معنايش اين است كه : بلكه آيا عقول خود آنان به ايشان دستور مى دهد چنين چيزى را بگويند و منتظر مرگ خود باشند؟ كدام عقلى حق را رد مى كند و به اينگونه اباطيل اجازه مى دهد آن را دفع كند؟!
 
أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ
كلمه «أحلام»، جمع «حلم» است كه به معناى عقل است، و كلمۀ «أم»، در اين جا منقطعه است، و استفهامى در تقدير است، و اشارۀ «هذا»، به سخنانى است كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى گفتند و منتظرش بودند.
يعنى ، نه ، عقل ايشان چنين دستورى نمى دهد، بلكه داعى آنان درسخنان اين است كه ايشان مردمى طاغى هستند.
 
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ
و معنايش اين است كه: بلكه آيا عقول خود آنان به ايشان دستور مى دهد چنين چيزى را بگويند و منتظر مرگ خود باشند؟ كدام عقلى، حق را رد مى كند و به اين گونه اباطيل اجازه مى دهد آن را دفع كند؟!
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''تقول '''» به معناى اين است كه آدمى بخواهد چيزى را به زحمت بگويد، و تنها در مورد دروغگويى استعمال مى شود، چون دروغگو مى خواهد به زحمت ، باطل را به صورت حق جلوه دهد، و به اين منظور خود را به زحمت مى اندازد.
 
و معناى آيه اين است كه بلكه مى گويند: قرآن ،ساخته و پرداخته خود او است ، كه به دروغ به خدا نسبت مى دهد،
«'''أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ'''»:
 
يعنى: نه، عقل ايشان چنين دستورى نمى دهد، بلكه داعى آنان در این سخنان، اين است كه ايشان مردمى طاغى هستند.
 
«'''أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ'''»:
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمّ «تَقَوّلَ» به معناى اين است كه آدمى بخواهد چيزى را به زحمت بگويد، و تنها در مورد دروغگويى استعمال مى شود. چون دروغگو مى خواهد به زحمت، «باطل» را به صورت «حق» جلوه دهد، و به اين منظور، خود را به زحمت مى اندازد.
 
و معناى آيه اين است كه: بلكه مى گويند: قرآن، ساخته و پرداخته خودِ اوست، كه به دروغ به خدا نسبت مى دهد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۹ </center>
و به او افتراء مى بندد، نه ، بلكه از آنجا كه ايمان ندارند قرآن را با چنين سخنانى منسوب مى دارند.
و به او افتراء مى بندد. نه، بلكه از آن جا كه ايمان ندارند، قرآن را با چنين سخنانى منسوب مى دارند.
فَلْيَأْتُوا بحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كانُوا صدِقِينَ
 
اين جمله ، پاسخ از سخن ايشان است كه مى گفتند: «'''تقوله '''»، مى فرمايد: اگر اين قرآن ، كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بود، بايد كلامى بشرى و نظير ساير كلامها مى بود، و ساير كلامها مثل آن بودند، در نتيجه بايد ساير مردم هم بتوانند سخنى مثل آن بياورند، و ما در سابق - در تفسير آيه ۲۳ سوره بقره - بحثى پيرامون اعجاز قرآن گذرانديم ، و در آنجا مفصل صحبت كرديم .
«''' فَلْيَأْتُوا بحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ'''»:
ممكن هم هست آيه شريفه را رد همه مطالب گذشته كفار بگيريم مى گفتند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مجنون يا شاعر است ، يا مى گفتند: اين سخنان را خود او درست كرده و به خدا نسبت مى دهد، و آن وقت بگوييم آيه شريفه در رد اين سخنان مى گويد، عجز بشر از آوردن مثل آن اجازه نمى دهد كه قرآن كلام غير خدا باشد. ولى ظهور آيه در آنچه به نظر ما رسيد بيشتر است .
 
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيرِ شىْءٍ أَمْ هُمُ الْخَلِقُونَ
اين جمله، پاسخ از سخن ايشان است كه مى گفتند: «تَقَوّلَهُ»، مى فرمايد: اگر اين قرآن، كلام رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بود، بايد كلامى بشرى و نظير ساير كلام ها مى بود، و ساير كلام ها، مثل آن بودند. در نتيجه، بايد ساير مردم هم بتوانند سخنى مثل آن بياورند، و ما در سابق - در تفسير آيه ۲۳ سوره بقره - بحثى پيرامون اعجاز قرآن گذرانديم، و در آن جا مفصل صحبت كرديم.
اين كه در اين آيه كلمه «'''شى ء'''» بدون الف و لام و به اصطلاح ، نكره آمده ، به تقدير صفتى است كه مناسب با مقام باشد، مثلا بگوييم تقدير كلام اينطور است : «'''و يا ايشان از غير آن چيزى كه ديگران از آن خلق شده اند، خلق شده اند'''».
 
و معناى آيه چنين است : بلكه مى پرسيم : آيا اين تكذيب كنندگان از غير آن چيزى كه ساير افراد بشر از آن آفريده شده اند، خلق شده اند؟ و در نتيجه ساير افراد بشر صلاحيت دارند كه خدا رسولانى به سويشان بفرستد و آن رسولان به سوى حق دعوتشان بكنند و ايشان با عبوديت خدا به كمال مطلوب خود برسند، و اما اين تكذيب كنندگان به خاطر اين كه خلقتشان از چيزى ديگر است اصلا تكليفى ندارند، و امر و نهيى متوجهشان نمى شود و ثواب و عقابى در كارشان نيست ؟
ممكن هم هست آيه شريفه را ردّ همۀ مطالب گذشته كفار بگيريم که مى گفتند: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مجنون يا شاعر است. يا مى گفتند: اين سخنان را خودِ او درست كرده و به خدا نسبت مى دهد. و آن وقت بگوييم: آيه شريفه در ردّ اين سخنان مى گويد، عجز بشر از آوردن مثل آن، اجازه نمى دهد كه قرآن كلام غير خدا باشد. ولى ظهور آيه در آنچه به نظر ما رسيد، بيشتر است.
چند وجه در معناى آيه : «'''ام خلقوا من غير شى ء...'''»
 
مفسرين در معناى آيه ، اقوالى ديگر دارند، كه ذيلا از نظر خواننده مى گذرد: ۱ - آيا اين مكذبين ، بدون خالقى خلق شده اند و بدون مقدرى اين چنين تقديرى بديع و محير العقول به خود گرفته اند تا احتياجى به خالق و مدبرى كه امورشان را تدبير كند نداشته باشند؟.
«'''أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيرِ شىْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ'''»:
 
اين كه در اين آيه، كلمۀ «شَئ» بدون الف و لام و به اصطلاح، نكره آمده، به تقدير صفتى است كه مناسب با مقام باشد. مثلا بگوييم تقدير كلام اين طور است: «و يا ايشان از غير آن چيزى كه ديگران از آن خلق شده اند، خلق شده اند».
 
و معناى آيه چنين است: بلكه مى پرسيم: آيا اين تكذيب كنندگان از غير آن چيزى كه ساير افراد بشر از آن آفريده شده اند، خلق شده اند؟ و در نتيجه، ساير افراد بشر صلاحيت دارند كه خدا رسولانى به سويشان بفرستد و آن رسولان به سوى حق دعوتشان بكنند و ايشان با عبوديت خدا به كمال مطلوب خود برسند، و اما اين تكذيب كنندگان، به خاطر اين كه خلقتشان از چيزى ديگر است، اصلا تكليفى ندارند، و امر و نهيى متوجهشان نمى شود و ثواب و عقابى در كارشان نيست؟
 
== چند وجه در معناى آيه: «أم خُلِقُوا مِن غَيرِ شَئٍ...» ==
مفسران در معناى آيه، اقوالى ديگر دارند، كه ذيلا از نظر خواننده مى گذرد:  
 
۱ - آيا اين مكذّبين، بدون خالقى خلق شده اند و بدون مقدِّرى، اين چنين تقديرى بديع و محيّر العقول به خود گرفته اند، تا احتياجى به خالق و مدبّرى كه امورشان را تدبير كند، نداشته باشند؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰ </center>
۲ - آيا اين تكذيب كنندگان ، بدون مبداء حياتى و مثل جمادات خلق شده اند تا امر و نهى و تكليفى متوجهشان نباشد؟.
۲ - آيا اين تكذيب كنندگان، بدون مبدأ حياتى و مثل جمادات خلق شده اند، تا امر و نهى و تكليفى متوجهشان نباشد؟
۳ - آيا اينان بدون علّت و پديد آورنده اى ، و بدون غرض و هدفى ، و بدون ثواب و عقابى خلق شده اند كه به سخنان قرآن گوش نمى دهند؟.
 
۴ - آيا اينان به باطل خلق شده اند تا حساب و كتاب و امر و نهيى در كارشان نباشد؟.
۳ - آيا اينان، بدون علّت و پديد آورنده اى، و بدون غرض و هدفى، و بدون ثواب و عقابى خلق شده اند، كه به سخنان قرآن گوش نمى دهند؟
اين وجوهى بود كه در معناى آيه ذكر كرده اند، ولى وجهى كه ما آورديم هم به لفظ آيه نزديكتر است ، و هم عمومى تر است ، چون تكذيب كنندگان ، نسبت به عموم بشر بافته اى جدا تافته ، فرض مى شوند.
 
۴ - آيا اينان به باطل خلق شده اند، تا حساب و كتاب و امر و نهيى در كارشان نباشد؟
 
اين وجوهى بود كه در معناى آيه ذكر كرده اند، ولى وجهى كه ما آورديم، هم به لفظ آيه نزديكتر است، و هم عمومى تر است. چون تكذيب كنندگان، نسبت به عموم بشر، بافته اى جدا تافته، فرض مى شوند.
 
«'''ام هم الخالقون '''» - و يا اين كه خودشان خود را آفريده اند؟ و در نتيجه مخلوق خداى سبحان نيستند تا خدا به تربيت آنان پرداخته با اوامر و نواهى خود، امورشان را تدبير كند؟
«'''ام هم الخالقون '''» - و يا اين كه خودشان خود را آفريده اند؟ و در نتيجه مخلوق خداى سبحان نيستند تا خدا به تربيت آنان پرداخته با اوامر و نواهى خود، امورشان را تدبير كند؟
أَمْ خَلَقُوا السمَوَتِ وَ الاَرْض بَل لا يُوقِنُونَ
 
يعنى نه ، بلكه اينطور مى پرسيم كه : مگر اين آقايان همه عالم را آفريده اند؟
«'''أَمْ خَلَقُوا السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ بَل لا يُوقِنُونَ'''»:
و در نتيجه خودشان ارباب و آلهه عالم هستند، و در نتيجه شاءنشان اجل از اين شده كه كس ديگرى را بندگى كنند و زير بار تكاليف عبوديت بروند، نه ، هيچ يك از اينها نيست ، بلكه تنها مرضشان اين است كه مردمى بى يقين هستند.
 
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائنُ رَبِّك أَمْ هُمُ الْمُصيْطِرُونَ
يعنى: نه، بلكه اين طور مى پرسيم كه: مگر اين آقايان همۀ عالَم را آفريده اند؟ و در نتيجه، خودشان ارباب و آلهۀ عالَم هستند، و در نتيجه، شأنشان اجلّ از اين شده كه كس ديگرى را بندگى كنند و زير بارِ تكاليف عبوديت بروند؟ نه، هيچ يك از اين ها نيست، بلكه تنها مرضشان اين است كه مردمى بى يقين هستند.
يعنى نه ، باز هم طور ديگر مى پرسيم ، و آن اين است كه مى گوييم : نكند خزانه هاى پروردگار تو نزد ايشان است كه هر كسى را كه ايشان پيغمبر كنند پيغمبر است ، و چون تو را پيغمبر نمى دانند تو پيغمبر نيستى ؟!
 
«'''ام هم المصيطرون '''» - اصل كلمه «'''مصيطرون '''» از سيطره - با سين - است ، چيزى كه هست گاهى سين آن را به صاد قلب مى كنند و«'''سيطره '''» به معناى غلبه و قهر است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، اين بار مى گوييم نكند اين تكذيب كنندگان بر خدا هم غالبند، و آن چنان بر او سيطره دارند كه اگر او نبوت و رسالت به تو روزى كرده مى توانند آن را از تو سلب كنند؟
«'''أَمْ عِندَهُمْ خَزَائنُ رَبِّك أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ'''»:
 
يعنى: نه، باز هم طور ديگر مى پرسيم و آن، اين است كه مى گوييم: نكند خزانه هاى پروردگار تو نزد ايشان است كه هر كسى را كه ايشان پيغمبر كنند، پيغمبر است، و چون تو را پيغمبر نمى دانند، تو پيغمبر نيستى؟!
 
«'''أم هُمُ المُصَيطِرُون '''» - اصل كلمه «مُصَيطِرُون»، از سيطره - با سين - است. چيزى كه هست، گاهى «سين» آن را به «صاد» قلب مى كنند. و «سيطره»، به معناى غلبه و قهر است. و معناى جمله اين است كه: نه، اين بار مى گوييم نكند اين تكذيب كنندگان بر خدا هم غالب اند، و آن چنان بر او سيطره دارند كه اگر او نبوت و رسالت به تو روزى كرده، مى توانند آن را از تو سلب كنند؟
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱ </center>
أَمْ لهَُمْ سلَّمٌ يَستَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُستَمِعُهُم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ
«'''أَمْ لهَُمْ سُلَّمٌ يَستَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُستَمِعُهُم بِسُلْطانٍ مُّبِينٍ'''»:
كلمه «'''سلم '''» به معناى نردبان چند پله است كه به وسيله آن به بام و يا هر نقطه اى بلند، بالا مى روند. و كلمه «'''استماع '''» در اينجا متضمن معناى صعود هم هست ، و كلمه «'''سلطان '''» به معناى حجت و برهان است .
 
و معناى آيه اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند اينان نزد خود نردبانى دارند كه با آن به آسمان صعود مى كنند، و با صعود خود، وحى آسمان را مى شنوند، آنچه به خودشان وحى مى شود مى گيرند و آنچه به تو و ديگران وحى شده رد مى كنند و نمى پذيرند، پس اگر چنين نردبانى دارند، بگو آن شخصى كه با آن نردبان بالا آمده و مدعى شنيدن وحى است ، دليل خود را بياورد.
كلمۀ «سُلّم»، به معناى نردبان چند پله است، كه به وسيله آن، به بام و يا هر نقطه اى بلند، بالا مى روند. و كلمۀ «استماع» در اين جا، متضمّن معناى صعود هم هست، و كلمۀ «سلطان»، به معناى حجت و برهان است.
أَمْ لَهُ الْبَنَت وَ لَكُمُ الْبَنُونَ
 
بعضى گفته اند: منظور از اين جمله اثبات بى عقلى ايشان است كه همان چيزى را كه از خدا نفى مى كردند به او نسبت مى دهند.
و معناى آيه اين است كه: نه، بلكه مى گوييم نكند اينان نزد خود نردبانى دارند كه با آن به آسمان صعود مى كنند، و با صعود خود، وحى آسمان را مى شنوند، آنچه به خودشان وحى مى شود، مى گيرند و آنچه به تو و ديگران وحى شده، رد مى كنند و نمى پذيرند. پس اگر چنين نردبانى دارند، بگو آن شخصى كه با آن نردبان بالا آمده و مدّعى شنيدن وحى است، دليل خود را بياورد.
أَمْ تَسئَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ
 
راغب مى گويد : كلمه «'''غرم '''» - به ضمه غين و سكون راء - ضرر و خسارتى است كه انسان بدون اين كه جنايت و يا خيانتى مرتكب شده باشد، از مال خود بپردازد (در نتيجه كلمه مغرم به معناى چنين كسى خواهد بود). و كلمه «'''اثقال '''» - به كسر همزه - مصدر باب افعال است كه اسم مفعول آن «'''مثقل '''» و جمع اين كلمه «'''مثقلون '''» مى آيد و اثقال به معناى تحميل ثقل ، و كنايه است از مشقت .
«'''أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ'''»:
و معناى آيه اين است كه : نه ، بلكه مى پرسيم نكند تو از ايشان دستمزدى در مقابل تبليغ رسالتت مطالبه كرده اى ، و ايشان براى تحمل اين خسارتى بدون جرم بايد بپردازند به زحمت افتاده اند؟
 
بعضى گفته اند: منظور از اين جمله، اثبات بى عقلى ايشان است، كه همان چيزى را كه از خدا نفى مى كردند، به او نسبت مى دهند.
 
«'''أَمْ تَسئَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ'''»:
 
راغب مى گويد : كلمه «غُرم» - به ضمّۀ غين و سكون راء - ضرر و خسارتى است كه انسان بدون اين كه جنايت و يا خيانتى مرتكب شده باشد، از مال خود بپردازد. (در نتيجه، كلمۀ «مغرم»، به معناى چنين كسى خواهد بود). و كلمۀ «إثقال» - به كسر همزه - مصدر باب إفعال است كه اسم مفعول آن «مَثقَل»، و جمع اين كلمه «مُثقَلُون» مى آيد. و «اثقال»، به معناى تحميل ثقل، و كنايه است از مشقت.
 
و معناى آيه اين است كه: نه، بلكه مى پرسيم نكند تو از ايشان دستمزدى در مقابل تبليغ رسالتت مطالبه كرده اى، و ايشان براى تحمل اين خسارتى که بدون جرم بايد بپردازند، به زحمت افتاده اند؟




۱۶٬۲۶۹

ویرایش