۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
==نفى عذرها ودستاويزهاى تكذيب كنندگان == | ==نفى عذرها ودستاويزهاى تكذيب كنندگان == | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | |||
بعد از | |||
بعد از آن كه از عذاب روز قيامت خبر داد كه به زودى تكذيب كنندگان آيات خداى را خواهد گرفت، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۷ </center> | ||
در حالى كه مردم متقى در | در حالى كه مردم متقى در بهشت ها با چشمى روشن و دلى خرسند قرار دارند، اينك در اين آيات، به رسول گرامی اش دستور مى دهد دعوت خود را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نسازد. و اشاره مى كند به اين که آن جناب صلاحيت اقامۀ دعوت حقه را دارد، و اين تكذيب كنندگان در تكذيب او و ردّ دعوتش، هيچ عذرى ندارند. و آنچه را كه عذر براى آنان تصور مى شود، همه را نفى كرده. | ||
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ | |||
اين | و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آن ها، مربوط به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، كه اگر موجّه باشد، معنايش اين است كه: آن جناب صلاحيت براى پيروى ندارد. عذرهايى است كه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند. مانند اين كه آن جناب، «كاهن»، يا «جن زده»، يا «شاعر»، و يا «دروغ پرداز» بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش، مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آن ها، مربوط به خود تكذيب كنندگان است. مثل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عقلشان حكم كند به اين كه بايد دعوت آن جناب را تكذيب كنند، و از اين قبيل عذرهايى ديگر. و آيات مورد بحث، علاوه بر ردّ اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند. | ||
پس اين آيه | |||
و اين كه كاهن نبودنش را مقيد كرد به قيد | «'''فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ'''»: | ||
و | |||
و كوتاه سخن اين كه : كهانت و ديوانگى و امثال | اين آيه، نتيجه اى است كه از اخبار مؤكّد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت، و از اين كه فرموده بود: «متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كامياب اند»، گرفته مى شود. | ||
أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ | |||
پس اين آيه شريفه، در معناى اين است كه گفته شود: حال كه آن اخبار حق است، پس تو به كار تذكر دادن خود بپرداز، و بدان كه تو به حق تذكر مى دهى و انذار مى كنى، و آن طور كه به تو نسبت مى دهند، كاهن و مجنون نيستى. | |||
در مجمع البيان مى گويد: | |||
و اين كه كاهن نبودنش را مقيد كرد به قيد «بِنِعمَةِ رَبّكَ»، خواست تا بر خصوص آن جناب منت گذارد. | |||
و خلاصه، خواست بفرمايد: كاهن نبودن و مجنون نبودن، اختصاص به تو ندارد. بيشتر مردم همين طورند، ولى در تو نعمت خاصى است كه نمى گذارد در معرض چنين صفاتى قرار بگيرى. | |||
و كوتاه سخن اين كه: كهانت و ديوانگى و امثال آن، از تو محال است، به خلاف ساير مردم كه در معرض آن هستند. | |||
«'''أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَّترَبَّصُ بِهِ رَيْب الْمَنُونِ'''»: | |||
كلمه «أم»، منقطعه و به معناى «بلكه» است، نه متصله و به معناى «و يا». و كلمۀ «تَرَبُّص»، به معناى انتظار است. | |||
در مجمع البيان مى گويد: «تربّص»، به معناى انتظار مخصوص است، و آن كه فلان چيزى كه مورد تربّص ما است، دچار انقلاب و دگرگونى شده، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۸ </center> | ||
حالش به حالى | حالش به حالى مخالف، برگردد. و كلمۀ «مَنُون» و نيز كلمۀ «مُنيَة»، هر دو به معناى مرگ است. و كلمۀ «رَيب»، به معناى قلق و اضطراب است و در نتيجه، «ريب المنون»، به معناى اضطراب مرگ است. | ||
و حاصل معنا اين است كه : بلكه مى گويند | |||
قُلْ | و حاصل معنا اين است كه: بلكه مى گويند او، يعنى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، شاعر است و ما منتظر مرگ او هستيم، تا بعد از مُردنش، يادش از دل ها برود و اسم و رسمش فراموش شود، و ما از دست او راحت شويم. | ||
در اين | |||
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا | «'''قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنّى مَعَكُم مِنَ الْمُترَبِّصِينَ'''»: | ||
در اين آيه، رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه به ايشان بگو: همان طور كه خود براى خود پسنديده ايد، منتظر باشيد. و اين امرى است تهديدى و مى رساند كه در اين ميان آينده اى هست كه جا دارد منتظر وقوعش باشند. و من نيز مثل شما منتظر آن هستم ،اما آنكه مى آيد، عليه شما و به نفع من است ، و آن عبارت است از هلاكت شما و وقوع عذاب بر شما. | |||
«'''أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا'''»: | |||
كلمه «'''احلام '''» جمع «'''حلم '''» است كه به معناى عقل است ، و كلمه «'''اءم '''» در اينجا منقطعه است ، و استفهامى در تقدير است ، و اشاره «'''هذا'''» به سخنانى است كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى گفتند و منتظرش بودند. | كلمه «'''احلام '''» جمع «'''حلم '''» است كه به معناى عقل است ، و كلمه «'''اءم '''» در اينجا منقطعه است ، و استفهامى در تقدير است ، و اشاره «'''هذا'''» به سخنانى است كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى گفتند و منتظرش بودند. | ||
و معنايش اين است كه : بلكه آيا عقول خود آنان به ايشان دستور مى دهد چنين چيزى را بگويند و منتظر مرگ خود باشند؟ كدام عقلى حق را رد مى كند و به اينگونه اباطيل اجازه مى دهد آن را دفع كند؟! | و معنايش اين است كه : بلكه آيا عقول خود آنان به ايشان دستور مى دهد چنين چيزى را بگويند و منتظر مرگ خود باشند؟ كدام عقلى حق را رد مى كند و به اينگونه اباطيل اجازه مى دهد آن را دفع كند؟! |
ویرایش